در ايران در طی دست کم دو دهه اخير شمار مجلات دانشگاهی و غير دانشگاهی در حوزه تاریخ و فلسفه و علوم دینی چند برابر شده و سالانه صدها مقاله در این حوزه ها در مجلات مختلف، برخوردار از روند داوری یا بدون آن منتشر می شود. تاکنون بسياری به ضعف مقالات توجه داده اند و اينکه تعداد قابل توجهی از اين مقالات از حداقل معيارهای علمی و آکادميک برخوردار نیستند. تعداد زیادی هم نام چند نویسنده و همکار را در پیشانی خود دارند و راست این است مقالاتی با این ويژگی که حاصل تلاش دانشجویان دوره های فوق لیسانس و دکتری است در واقع بهانه ای شده برای ارتقای استادان راهنمایی که متأسفانه بنابر آنچه آگاهان تاکنون تذکر داده اند در بسیاری موارد سهمشان در ارتقای علمی شاگردان و این دست مقالات شاگردان گویا چندان جدی نیست. در زمينه پژوهش های تاريخی و ادبی و دينی این رسم بی معنی انتشار مقالات با ردیف کردن چند اسم و از جمله نویسنده مسئول و غير مسئول را باید کنار گذاشت.
اما مشکل اين دست مقالات فراتر از این امور است. به نظرم مشکل اساسی اين است که ما هنوز درک درستی از معنا و وظیفه مقاله نويسی و فرق آن با کتاب نوشتن در عرصه مطالعات و پژوهش های تاريخی و علوم انسانی نداریم.
عمده مقالاتی که در اين دست مجلات منتشر می شوند تا جایی که من ديده ام "موضوع" محورند. عناوين و محورها و مطالب مقالات با عنايت به يک موضوع و نه يک "مسئله" تنظيم شده اند. يک مقاله علمی و پژوهشی مقاله ای است که در پی حل يک مسئله از مسائل و موضوعات يک علم و يا تخصصی پژوهشی باشد. در چنين حالتی است که نويسنده سابقه طرح مسئله را ارائه می دهد؛ سپس راه حل ها و پاسخ های پيشين را خلاصه وار به بحث می گذارد و تلاش می کند در حدود مسئله ای معين و مشخص با ارائه اسناد و مستندات تازه و يا بحث علمی در درستی و يا نادرستی مستندات بحث شده سابق يک گام پژوهش در ارتباط با آن مسئله مشخص را پيش ببرد. اين در حالی است که متأسفانه بسیاری از مقالاتی که در طی سال های گذشته در مجلات پژوهشی و نيمه پژوهشی و غير پژوهشی ... منتشر شده مسئله محور نيستند؛ موضوع محورند. يعنی نويسنده گمان برده که بايد در مقاله خود موضوعی را از آغاز خلقت آدم ابوالبشر به بحث بگذارد و همه منابعی که ده بار و صد بار قبل از اين مورد بحث بوده را از نو ذکر کند و دست آخر هم در بهترين حالت خلاصه ای از مطالبی که هيچ کدام ناشناخته نبوده را از نو بيان کند؛ روشن است که در اين حالت، 1) نيازی هم به ذکر سابقه تحقيقات نمی بيند؛ 2) متأسفانه در برخی موارد دیده شده که از انتحال و اقتباس آزاد و غير آزاد از مطالب ديگران و گاهی بدون ذکر منبع ابایی ندارد؛ 3) دست آخر در پايان مقاله می بينيد که هيچ مسئله تازه ای حل نشده و مقاله در بهترين حالت يک بازخوانی و خلاصه ای است از مطالبی که پيشتر بيان شده. اين نوع مقالات موضوع محورند و نه مسئله محور. در انتشار آنها البته گاهی فوائدی می توان بر شمرد اما مقالاتی آکادميک تلقی نمی شوند.
از دیگر سو، مقالاتی که در ذيل مدخل های دانشنامه ای نوشته می شود مقالاتی اساساً موضوع محورند. کاری به مسئله های جديد ندارند و پرسشی جديد را پاسخ نمی دهند؛ در پی ارائه راه حل و يا طرحی برای پاسخ به پرسش ها و مسائل نيستند. مقاله خلاصه ای است از آنچه پیشتر در تحقيقات گفته شده و يا در منابع عمومی و تخصصی درباره يک شخص و يا يک موضوع بيان شده. هيچ کس توقع ندارد در يک مقاله دانشنامه ای درباره ابن سينا مطالبی را پيدا کند که قبلا در تحقيقات مربوط به او گفته نشده و يا مورد توجه قرار نگرفته. اگر هم مطلب تازه ای گاهی گفته می شود در پیرامون همان مسئله های شناخته شده و تحقیقات پیشین است. سبب اینکه در دانشگاه های دنیا عموما در رزومه های داوطلبان شغل های دانشگاهی به لیست مقالات دانشنامه ای توجهی مبذول نمی شود همين است. به دليل اينکه اين نوع مدخل ها و نوشته ها نمی تواند مساهمت و یا توان محقق و يا داوطلب استادیاری را برای تدریس و یا پژوهش دانشگاهی به راستی نمايندگی کند. قبول دارم که در ايران گاهی دانشنامه ها کارويژه متفاوتی داشته اند. سببش هم این است که در حدود سی و اندی سال قبل که اين دست دانشنامه ها و دائرة المعارف ها در ایران آغاز به انتشار کرد آن زمان ما مجلات علمی و پژوهشی کمی در اختيار داشتيم و اصولا تحقيق و پژوهش در حوزه علوم انسانی و به ويژه تاريخ و علوم ادبی و متن شناسی هنوز رشد لازم را نکرده بود. اما امروزه به نظرم وضع متفاوت است. به همين دليل هم هست که دانشنامه ها ديگر اهميت سابق را ندارند و آن اندازه هم مانند سابق با اقبال روبرو نيستند و مقالات دانشنامه ای هم از لحاظ علمی قوت سابق را مطلقا ندارند؛ به ويژه به دليل منابع مجازی و اينترنت و ... که دسترسی به اطلاعات عمومی را تسهيل کرده.
در طول تاريخ، علوم و دانش ها تنها با طرح مسئله های جديد رشد يافته اند. طرح مسئله های جديد است که می تواند در روند رشد علوم و دانش های بشری به طرح موضوعات جديد و تولد علوم نو منجر شود. رشد علوم در طول تاريخ همواره وامدار طرح مسئله ها بوده و نه لزوما پاسخ های درست. اصل پرسش و مسئله داشتن مهم است و نه لزوما پاسخ ها. مهم این است که شما مسئله را درست تشخیص دهید فارغ از اینکه پاسختان بر اساس مستندات و شواهد تا چه اندازه درست و دقیق باشد یا نباشد.
مقالات دانشگاهی را "مسئله" محور کنيد؛ نه "موضوع" محور.
چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۰۸
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .