آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۲٫۰۳۵٫۵۵۱ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۱۵۰ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۰۸۵
بازدید از این یادداشت : ۱۷۸

پر بازدیدترین یادداشت ها :



اخيرا تکه ای از درسگفتاری از استاد دکتر شفيعی کدکنی نظرم را جلب کرد و در آن از استاد اين نظر را شنيدم که کتاب حيات النفوس، همانکه استاد دانش پژوه منتشر کرده اند (و آن اثری است از اواخر سده هفتم و به زبان فارسی) برخلاف نظر استاد دانش پژوه کتابی در فلسفه اشراق نيست چرا که در آن از عناصر و پارادايم ها و همچنين از داستان های تمثيلی و الگوريک اشراقی خبری نيست. استاد شفيعی بر اين اساس نامگذاری اين کتاب به فلسفه اشراق را نادرست دانسته و معتقدند که اين کتاب کاملا از نورم های فلسفه مشایی تبعيت می کند و هيچ يک از عناصر اشراقی در آن ديده نمی شود (استاد اضافه کرده اند که نظر شادروان دکتر زرين کوب نيز همين بود و با استاد شفيعی هم رأی بوده اند).

در اينکه در اين کتاب از داستان های تمثيلی شيخ اشراق خبری نيست البته سخنی نيست. اما مگر ملاک اشراقی بودن متنی فلسفی را بايد داستان های رمزی و تمثيلی اشراقی و شيخ اشراق دانست؟ کتاب حيات النفوس اثری در فلسفه (شامل منطق و طبيعی و الهی) است و طبعا دليلی ندارد که در آن نشانی از آن قبيل داستان های تمثيلی بيابيم. حيات النفوس را بايد در ژانر آثار فلسفی بعد از عصر فخر رازي و در آن بافتار جای داد (در اين کتاب يکبار از اثير الدين ابهری هم نام برده شده). اگر کتاب به درستی مطالعه شود روشن است که نويسنده دقيقا با آثار فخر رازي آشنا بوده و برخی مباحث او را در المباحث المشرقيه زير نظر داشته. کما اينکه بی ترديد نويسنده با حکمة الاشراق و با ديگر آثار فلسفی شيخ اشراق، يعنی آثاری که بر اساس ساختار آثار کلاسيک فلسفی مشایی نوشته آشنا بوده است. در خود کتاب هم مکرر از شيخ اشراق ياد می کند و در جاهایی رأی او را به تفصيل نقل و تأييد می کند. در موضوع وجود و ماهيت دقيقا نظر شيخ اشراق درباره اعتباری بودن وجود را مطرح و از آن دفاع کرده و همچنين در بحث مثل افلاطونی شيوه بحث مشابهت با شيخ اشراق دارد. در جاهای مختلف کتاب از حکمای فرس و برخی حکمای قديم به سبک شيخ اشراق ياد می کند و از همان حکمایی که شيخ اشراق نام برده ياد کرده است. با اين وصف طبيعی است که نويسنده به عنوان کسی که بعد از عصر فخر رازي می زيسته (و البته بعد از دوران خواجه نصير که بی ترديد او را می شناخته) نمی توانسته از سبک آثار فلسفی دوران بعد از شيخ اشراق تأثير نگرفته باشد (از جمله در بحث جسم و هيولی و صورت که معلوم است تحت تأثير شيخ اشراق نيست). اصولا تأثير پذيری از شيخ اشراق بعد از او هميشه به صورت تقليد از آثار او و يا پذيرش کامل نظريات و پارادايم های فلسفی او نبود بلکه می دانيم که حتی حکمای مکتب شيراز هم سخت تحت تأثير شيخ اشراق بوده اند.

به هر حال معتقدم انتساب اين اثر به مکتب فلسفی شيخ اشراق و فلسفه اشراقی از سوی استاد دانش پژوه کار درست و به جایی بوده است.
يكشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱:۱۹
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت