آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۲٫۰۵۵٫۴۳۵ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۱۵۷ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۱۱۵
بازدید از این یادداشت : ۱۵۳

پر بازدیدترین یادداشت ها :


برای اولين اشاره به وجود دو غيبت کوچک و بزرگ و اينکه اين مطلب در احاديث متقدم وجود داشته در آثار موجود می توان بخش باقيمانده از کتاب التنبيه في الامامة ابو سهل النوبختي (د. 311ق)، متکلم مشهور امامی خاندان نوبختی را ياد کرد که گرچه در ميانه عصر غيبت صغرا نوشته شده اما از وجود اين دو غيبت ياد می کند؛ نک: ابو سهل النوبختي، التنبيه، ص 93. دليل اين امر اين است که در حقيقت در دوره ای از زمانی که بعدا به نام غيبت صغرا معروف شد، مکاتبات ميان شيعيان و امام و از طريق وکلاء به يکباره قطع شد که به همين دليل اماميه، آن را به عنوان آغاز غيبت دوم فرض کردند؛ برای يک شاهد ديگر برای آغاز زودتر دوران غيبت دوم، نک: ابو غالب زراري،رساله، ص 126. اشاره ابو سهل به تأکيد روايات و احاديث متقدم بر وجود دو غيبت و اينکه يکی شديدتر "اشد" از ديگری است، در منابع حديثی عصر غيبت صغری قابل پيگيری است؛ نک: کليني، 1/ 339 و 340؛ وجود اين دو دوره غيبت اصلا ريشه در اعتقاد واقفه داشت که برای امام موسی بن جعفر (ع) که او را قائم می دانستند، دو دوره از غيبت را با توجه به مراحل زندانی شدن او در زمان هارون الرشيد در نظر می گرفتند، به طور مثال، نک: علي بن أحمد العلوي، "نصرة الواقفة، ص 57، 61، نيز نک: اشاره به دو غيبت يکی طولانی تر از ديگری در کتاب المشيخه حسن بن محبوب، از محدثان برجسته اماميه در نيمه اول سده سوم (د. 224ق) و نقل از آن در طبرسي، اعلام الوری، 2/258-259 که اين متن را در اختيار داشته است؛ نيز همان نقل از ابن محبوب بدون اشاره به نام کتابش، در نعماني، الغيبة، ص 172-173؛ دلائل الامامة، ص 535. کتاب التنبيه ابو سهل پيش از تعيين حسين بن روح النوبختي به مقام سفارت نوشته شده و از اينرو در آن از پايان دوران مکاتبات امام سخن می رود، اما بعدا با مطرح شدن حسين بن روح و وجود توقيعات تازه از امام می بايست رأی ابو سهل هم که از همان خاندان بوده و از او حمايت می کرده (برای اين مورد، نک: طوسي، الغيبة، ص 391)، تغيير کرده باشد. شايد به همين دليل باشد که علي ابن بابويه در کتاب الامامة والتبصرة که در دوران حسين بن روح نوشته است، ديگر اشاره ای به وجود دو غيبت و احاديث اين مسئله نمی کند و حتی در مقدمه آن کتاب شواهدی هست که نشان می دهد وی غيبت را تنها يک دوره می دانسته است، نک: ابن بابويه، الامامة و التبصرة، ص 12-14. برای احاديثی که بلافاصله پس از وقوع غيبت کبری توسط نويسندگان غيبت روايت شده و از آن وجود دو دوره غيبت را شاهد آورده اند ، نک: نعماني، الغيبة، ص ص 170 تا 174 ، 175 که از برخی از آنها معلوم می شود که نعماني وجود نوعی از رابطه با شيعيان (با تعبير: موالي) بسيار خاص را همچنان در زمان دوره دوم ممکن می دانسته و دست کم از يکی از اين روايات بر می آيد که نعماني البته برداشتی از طولانی بودن دوران دوم نداشته و گمان می کرده که دوران غيبت دوم کوتاهتر از اولی است؛ نک: ص 170 .


اصل وجود واسطه هايی ميان امام و مؤمنان در دوران غيبت اول، دست کم دو واسطه را يکی از کهنترين اسناد موجود از عصر غيبت صغرا، يعنی بخش باقيمانده از کتاب التنبيه ابو سهل نوبختي، متکلم برجسته امامی از آل نوبخت (د. 311ق)، گواهی می دهد که می دانيم حدود سال 290 ق نوشته شده است؛ نک: ابو سهل النوبختي، التنبيه في الامامة، ص 90، 92-93 (برای تاريخ تأليف اين کتاب، نيز نک: همان، ص 90، 93)؛ نيز اشاره ای به اخذ اموال شرعی از سوی امام غائب، طبعا از طريق وکلاء در کتاب الإشهاد ابو زيد علوي زيدی مذهب که ابن قبه رازي بر او رديه ای نوشته ديده می شود؛ نک: ابن قبه، "نقض کتاب الإشهاد"، بند 41. کتاب ابو زيد تقريبا حدود نيمه دهه 280ق نوشته شده است (برای ابو زيد و تاريخ تأليف کتابش، نک: حسن انصاری، " ابو زيد علوي و کتاب او در رد اماميه"، معارف، دوره 17، شماره 1، 1379ش، ص 125-129 ).

در منابع امامی تعابير مختلفی برای وکيلان امام غائب به کار رفته است؛ به شکل محدودی به صورت نواب امام، نک: ابن بابويه، کمال، ص 479؛ اما بيشتر به صورت "السفراء"، نک: شيخ مفيد، المقنعة، ص 252؛ همو، الارشاد، 2/ 340؛ طوسي، الغيبة، ص 109؛ طبرسي، تاج المواليد، ص 65-66. تعبير وکلاء البته عامتر بوده و شامل وکيلان امام غائب در شهرهای مختلف و افرادی خارج از وکيلان اربعه هم می شود؛ نک: مثلا در ابن بابويه، کمال الدين، ص 442؛ گرچه گاه در ادبيات امامی از نائبان و وکلای آن امام در دوران غيبت صغری به "ابواب" تعبير شده (مانند طوسي، الغيبة، ص 393، مقايسه کنيد با همان، ص 397؛ نيز نک: همو، رجال، ص 439؛ همو، الفهرست، تحقيق طباطبايي، ص 86-87، شماره 117 ؛ طبرسي، الاحتجاج، 2/295 ؛ همچنين در منابع سنی مانند ابن اثير، الکامل، بيروت، 1965-1966م، 8/290)، اما تعبير "باب" که مفرد آن است تعبير عامتری است که به ويژه در ادبيات جريانات باطنی و غالی شيعی و از جمله در ميان نصيريان و اسماعيليه برای مرتبه ای پس از امام، در هر مورد از اين نوع گرايشات با تفسيری متفاوت به کار می رود؛ برای اين مفهوم، نک: مدخل باب در دائرة المعارف اسلام، طبع ليدن؛ نيز نک: شيخ مفيد، اوائل المقالات، ص 69؛ همو، الفصول المختارة، 318؛ شيخ طوسي، الغيبة، ص 414 ؛ برای معرفی "ابواب" در مفهوم باطنی /نصيری آن، نيز نک: الخصيبي، الهداية الکبری، نسخه خطی کتابخانه آية الله مرعشي، قم، شماره 2973 ، فصل آخر کتاب درباره معرفی ابواب (که در نسخه چاپی نخستین آن حذف شده است)؛ نيز ذکر "ابواب" ائمه و از جمله وکلای شناخته شده امام غائب در روايت متن کهن موسوم به تاريخ اهل البيت که ورسيونهای متفاوتی از آن در دست است، مورد توجه قرار گرفته، به طور نمونه، نک: تاريخ اهل البيت، تحقيق جلالي، ص 145 تا 151 (برای اين نوع از متون، نک: حسن انصاری، "تواريخ امامان: مطالعه ای انتقادی برای تفکيک چند متن روايي"، در سايت بررسيهای تاريخی) ؛ نيز نک: ابو سهل النوبختي، التنبيه، ص 90 که از "باب" و "سبب" امام به عنوان کسی که واسطه امام غائب است ياد می کند؛ نيز نک: گفته همو به حلاج در باره "باب امام" در خطيب بغدادي، تاريخ بغداد، 8/122 .

نائب اول عثمان بن سعيد العَمري، مدتی کوتاه پس از درگذشت امام حسن عسکري در 260ق در سامراء که العمري دستيار و وکيل و از نزديکان او در همان شهر بود، به بغداد منتقل شد و فعاليت خود را در اين شهر از سر گرفت. سه نائب ديگر هم به همين ترتيب همگی در بغداد مستقر بوده اند؛ نک: ابن بابويه، کمال الدين، ص 479؛ طوسي، الغيبة، ص 355؛ قطب راوندي، الخرائج، 3/1108؛ برای اشارات اوليه به سفراء و وکيلان امام غائب در منابع معاصر با آنان، نک: کليني، 1/ 329-331
در کتاب الکافي کليني صرفا نام ابو عمرو عثمان بن سعيد العَمري و فرزندش ابو جعفر محمد (د. 304 يا 305ق)، دو وکيل نخست در ميان نامهای کسانی مطرح می شود که امام غائب را ديده و يا وکيل و مورد اعتماد آن امام بوده اند؛ نک: کليني، همانجا. جالب اين است که نام الحسين بن روح النوبختي در کتاب الکافي و در هيچ روايتی ديگر از او اصلا نيامده است؛ در نقلهايی که از کتاب رسائل الأئمة او در منابع بعدی می آيد، توقيعات و مطالبی درباره دو نائب اول با تفصيلی بيشتر از کتاب الکافي مد نظر قرار گرفته است. اين کتاب دوم را کليني ظاهرا پس از کتاب الکافي نوشته بوده است.نيز برای ذکر چهار سفير امام در يک متن کهن شيعی تقريبا معاصر با نعماني و شايد متأخرتر از آن، نک: تاريخ الأئمة منسوب به ابن ابی الثلج (د. 322 يا 323 ق)، ص151. اما متن اين کتاب تماما ساخته و يا تنظيم شده ابن ابی الثلج نيست، بلکه اضافاتی بر آن پس از مرگ ابن ابی الثلج اضافه شده بوده و از آن جمله است نام نائب چهارم و بلکه تمامی فصل مربوط به "ابواب" که در آن کتاب ديده می شود؛ در اين مورد نک: حسن انصاری، "تواريخ امامان: مطالعه ای انتقادی برای تفکيک چند متن روايي"، سايت بررسيهای تاريخی. همچنين در کتاب عيون المعجزات منسوب به حسين بن عبدالوهاب نقل و اطلاع ناقصی از ابو القاسم الکوفي (د. 352ق) آمده که ظاهرا مربوط است به مدت کوتاهی پس از سال 326ق که در آن از وجود اين چهار وکيل سخن می آيد و بعد مطلب را بعد از آن تکميل می کند که تازه به وی خبر رسيده که شخص چهارم نيز مرده و امام ديگر کسی را جانشين خود قرار نداده است؛ چرا که وکيل چهارم متوقع بوده که ظهور امام غائب به زودی انجام پذيرد. به طور کلی و به طور روشن سلسله نواب اربعه آن طور که در سنت بعدی اماميه معرفی می شوند، در کتاب کمال الدين شيخ صدوق، مورد معرفی تفصيلی قرار می گيرند. پس از او شيخ طوسي در الغيبة طرح چهار وکيل امام غائب را ديگر بار مورد تأکيد قرار می دهد. او علاوه بر ذکر روايت شيخ صدوق، سندی به محمد بن أحمد الصفواني ارائه می دهد که نشان می دهد پيش از شيخ صدوق، او طرح سفرای اربعه و پايان گرفتن دوران نيابت را با مرگ نائب چهارم روايت می کرده است؛ به احتمال قوی در کتاب الغيبة خود؛ نک: شيخ طوسي، الغيبة، ص 393-396. با اين وصف حتی شيخ مفيد هم طرح چهار نائب اصلی که هر يک جانشين ديگری می شده و آنان تنها وکيلان اصلی امام غائب بوده اند را در آثارش بدين شکل مطرح نکرده است؛ نک: شيخ مفيد، الفصول العشرة، ص 78-79؛ مقايسه کنيد با همو، المسائل الصاغانية، ص 57-58 که سه نفر نخست را نام برده اما از السمري نامی در ميان نيست. از ديگر سو، درباره ديگر وکلاء و "ابواب" ی که در دوره غيبت صغری فعال بوده اند، به درستی روشن نيست که همگی آنان درست با واسطه وکلای اربعه بغداد فعال بوده باشند؛ بلکه تنها اين تصويری است که بعدا از آنان به دست داده شده و آنان را بالواسطه وکيلان و سفيران امام غائب به حساب آورده اند؛ مثلا نک: طوسي، الغيبة، ص 415 به بعد.

با وجود آنچه درباره مشخصات غيبت کبری گفته شد و انقطاع وکالت از سوی امام عصر (عج) با اين وصف به طور نمونه می دانيم که يک نويسنده ضد شيعی در نيمه دوم سده چهارم ادعا می کرده که ابن الجنيد اسکافي، فقيه معروف امامی در دوره اقامت در نيشابور و در سال 340ق، يعنی پس از اتمام دوره سفراء، مدعی بوده است که با امام غائب ارتباط و مکاتبه دارد و حتی اموالی به نام امام از شيعيان آنجا دريافت می کرده است؛ مطلبی که شيخ مفيد آن را تکذيب می کند؛ نک: شيخ مفيد، المسائل الصاغانية، ص 56 -57؛ مقايسه شود با آنچه نجاشی، در رجال، ص 385 درباره اين مسئله ابراز داشته است. با وجود اينکه در توقيع منسوب به امام غائب و خطاب به نائب چهارم چنين اظهار شد که آن امام امکان هر گونه "مشاهده" با او را پس از آغاز غيبت دوره دوم تکذيب می کند(... من يدعي المشاهدة ...؛ نک: پاورقی شماره بعد)، اما در طول دوران غيبت کبری تا به امروز دهها تن مدعی ملاقات و حتی سخن گفتن با آن امام شده اند . در اين مورد حکايات زيادی در منابع امامی نقل شده که در طول زمان تعداد آنها بيشتر شده و به يک پديده در جامعه شيعی تا به امروز تبديل شده است؛ برای کهنترين منابعی که اين دست حکايات را نقل می کنند، نک: بهاء الدين النيلي (زنده در 803ق)، السلطان المفرَّج عن اهل الايمان؛ نيز نک: هاشم البحراني (د. 1107ق)، تبصرة الولي فيمن رأی القائم المهدي، قم، 1411ق؛ نوري، جنة المأوى في ذكر من فاز بلقاء الحجة، بيروت، 1990 م؛ برای بحثی درباره اين دست ملاقاتها و امکان آن از نقطه نظر مذهبی و معرفی شماری از کتابها در اين موضوع، نک: مقدمه تحقيق کتاب السلطان المفرَّج.



در مورد غيبت دوم بايد گفت که در آغاز از آن بيشتر تعبير به "الغيبة التامة" می شده است و نه "الغيبة الکبری"، برای مثال نک: توقيع منسوب به امام غائب برای نائب چهارم، در شيخ طوسي، الغيبة، ص 395 (مقايسه با همان در ابن بابويه، کمال الدين، ص 516 که در آن تحريفی رخ داده است)؛ نيز گاهی حتی تعبير "الغيبة الطويلة" در منابع ديده می شود؛ نک: ابن طاووس، فتح الأبواب، ص 207.


برای نخستين سندها برای اعلام آغاز غيبت کبری يا غيبت "تامه" در منابع امامی، نک: نعماني، الغيبة، ص 173-174 که از دو غيبت سخن می گويد که يکی از آن دو کوتاه بوده و در آن از طريق سفراء خود امام غائب با شيعيان مرتبط است و ديگری که در آن اين ارتباط قطع شده است. نعماني می نويسد که در هنگام تأليف کتابش امام از دوران غيبت نخست خارج شده و وارد دوران دوم گرديده است. کتاب نعماني تنها چند سالی پس از 329ق نوشته شده است. با اين وجود در کتاب الغيبة نعماني مطلقا اشاره ای به نام نواب و سفرای امام غائب نشده است؛ نيز نک: ابن بابويه، کمال الدين، ص 432-433؛ 516 (نقل توقيعی که پايان دوران وکالت را نشان می دهد و آغاز غيبت کامل را با مرگ نائب چهارم، يعنی علي بن محمد السمري اعلام می دارد)؛ برای تاريخ مرگ السمري به روايت ابن بابويه صدوق که نخستين بار از مسئله اين توقيع خبر داده است، نک: همان، ص 503. او تاريخ مرگ السمري را در 15 شعبان 328ق می داند. پس بنابراين آغاز غيبت دوم از اين تاريخ است؛ مقايسه کنيد با تاريخ نيمه شعبان 329 در روايت شيخ طوسي، ص 396 که آن را به واسطه ابن نوح سيرافي نقل می کند. اما شيخ طوسي خود روايت تاريخ مرگ السمري را آن طور که ابن بابويه در کمال الدين نقل کرده به نقل از او می آورد، اما اين بار در نسخه شيخ طوسي، به جای 328 ق سال 329 ق آمده است. به نظر می رسد که بايد به روايت شيخ طوسي در اين مورد اعتماد بيشتری داشته باشيم

درباره توقيعات امام غائب (عج) در زمان غيبت اول کتابهايی نوشته شده است؛ مثلا می دانيم که محدث مشهور امامی سده سوم در قم که خود سهمی مهم در مسائل عصر غيبت دارد، يعنی ابوالعباس عبدالله بن جعفر الحميري القمي، کتابی نوشته بوده است به نام کتاب قرب الإسناد الی صاحب الامر که در رابطه با روايات و توقيعات منسوب به امام غائب بوده است. او سلسله کتابهايی با عنوان قرب الإسناد و يا المسائل و نيز التوقيعات دارد که در آنها روايات امامان رضا به بعد را در کتابهای مجزا فراهم کرده بوده است؛ نک: نجاشی، ص 219-220، شماره 573 ؛ طوسي، ف، ص 294، شماره 440 . بخشی از کتاب قرب الاسناد که به نام او چاپ شده (قم، 1413ق)، مشتمل بر بخش امام رضا است و ما بقی آن کتاب ارتباطی با مجموعه کتابهای قرب الاسناد حميري، آنطور که در منابع از آنها نام برده شده ندارد. نيز می دانيم که شيخ صدوق (د. 381ق)، در کتابی موسوم به المصابيح، بخشی (کتابی) را به ذکر توقيعات اختصاص داده بوده است؛ نک: نجاشی، ص 390- 391 شماره 1049. در مورد توقيعات، نک: مدخل "توقيع" در دانشنامه جهان اسلام.




چهارشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۲۷
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت

جواد علیزاده
۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۱۱
سلام جناب دکتر. بنده خواننده همبشگی کتب و مقالات شما بودم و هستم. خوشحالم که بالاخره توانستم از طریق فضای مجازی با شما صحبت کنم. سوالات بسیار زیادی در مورد مسایل مطروحه در کتابها و مقالاتتان دارم که هیچوقت نشد عرض کنم. اما در مورد این جستار که مرقوم فرمودید در نهایت چه نتیجه ای برای شما حاصل شده؟ برقرار باشید

ارادتمند شما جواد علیزاده گرنا
وکیل دادگستری و کارشناس حقوق از دانشگاه شهید بهشتی، کارشناسی ارشد ایرانشناسی گرایش نسخ خطی از دانشگاه تهران و اگر خدا لایق بداند دانشجوی اینده دکتری بعلت علاقه قدیم و وافر به تحقیق و تتبع علمی در رابطه با فرق شیعه و تاریخ قران و حدیث ویا فلسفه و کلام اسلامی