در فهم و داوری درباره عقاید فرق و مذاهب کلامی و اعتقادی در کتاب های کلامی و ملل و نحل معمولا از یک نکته از سوی بسیاری از محققان معاصر غفلت می شود و آن اینکه: بسیاری از عقایدی که این کتاب ها به ارباب مذاهب نسبت می دهند از باب الزامات فکری و کلامی آنان است و نه اینکه عقاید و باورهای مصرح آنان باشد. یعنی بنابر شیوه متکمان قدیم و بر اساس نظام استدلالی جدلی آنان هر عقیده ای الزاماتی دارد که اگر کسی به آن عقیده معتقد باشد باید به الزامات آن هم باورمند باشد. فرقی هم نمی کند که استدلالات مربوط به آن الزامات را خصم قبول داشته باشد یا حتی به آن استدلالات و مبانی آن هم باور نداشته باشد. بدین ترتیب در مورد بسیاری از نسبت های اعتقادی به متکلمان و ارباب مذاهب قدیم باید این نکته مورد توجه قرار داشته باشد که این نسبت ها بسیاری شان صرفا بر اساس الزامات است و نه تصریحات. اگر متکلم برجسته ای مانند هشام بن الحکم به باور به تجسیم متهم شده از بابت الزاماتی است که خصم او را به جهت نوع باورش درباره حقیقت جسم و نحوه اطلاق آن بر خداوند ملزم می دانسته است. بسیاری از موارد کتاب های اولیه ملل و نحل (از قبیل کتاب های زرقان و ابو عیسی الوراق) از همین باب بوده و نویسندگان آن کتاب ها عقاید فرق و اشخاص را بر اساس آثار کلامی و جدلی که آن الزامات را نقل می کردند در کتاب های خود و این بار تحت عنوان ملل و نحل دسته بندی می کردند و آنگاه نویسندگان بعدی مانند شهرستانی همان ها را در آثار بعدی نقل کردند. در بسیاری موارد عناوین فرق صرفا ناظر به همین الزامات است و نه اینکه نشانی از واقعیت اجتماعی و حضور تاریخی و اجتماعی یک مذهب و فرقه ای خاص در جامعه داشته باشد.
جمعه ۳۰ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۰۲
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .