بنياد اصلی نظريه وجود و خلقت در مکتب ميرزا مهدي اصفهاني بر احاديث عوالم اظله و اشباح استوار است. احاديث اظله ريشه اصلی اش به روايات اهل سنت می رسد. بعدها البته غلات شيعی از اين احاديث استقبال کردند و بر بار معنایی و گستره روايی آن تا آنجا که می توانستند افزودند. بيشتر متکلمان و از جمله متکلمان شيعه يا اصل اين احاديث را منکر شدند و يا کوشيدند تفسيری قابل قبول از آن روايات عرضه کنند. در مقابل غلات نصيريه بنياد فکری خود را بر احاديث اظله و اشباح قرار دادند و از آن منظومه ای پيچيده در رابطه با نظام خلقت و تنزلات "معنی" در "هياکل" بشری و مراتب "اکوان" برساختند که در آثار مهم آنان و به ويژه آثار پيشوای اصلی آنان حسين بن حمدان خصيبي تبلور يافته است. شيخيه بعدها به احاديث اظله و اشباح عنايت خاص نشان دادند. در اين ميان متنی بلند منسوب به مفضل جعفي در کتاب هداية الکبری که مشتمل بر ملاحم نيز هست بارها و بارها در منابع دوره صفوی به بعد و از جمله در آثار شيخيه نقل شد. ميرزا مهدي اصفهاني در آثارش عنايت زيادی به بحث اظله و اشباح در بحث خلقت عوالم دارد. ما در نوشته های آينده به بررسی ديدگاه او خواهيم پرداخت. در کتاب ابواب الهدی او قسمتی از متن ياد شده را که خصيبي به سند غاليانه خود از مفضل در کتابش نقل کرده تحت عنوان "حديثی شريف" که سندش "متصل" است در اين زمينه می آورد و بدان استناد و بر اساس آن بسياری از مبانی خود را بر می سازد. محقق متن کتاب ابواب الهدی در پاورقی صفحه 342 ابراز می دارد که منبع این حديث شريف را در جوامع روايي نيافته است. حق با اوست. اين قسمت از متن منسوب به مفضل جعفي در نسخه های مختلف چاپی کتاب هداية الکبری از خصيبي نقل نشده است. اين قسمت را ميرزا محمد تقي حجة الاسلام ممقانی معروف به نيّر از رهبران شيخيه در کتاب صحيفة الابرار خود نقل کرده است (نک: 5 / ص 227 تا 228). منبع نقل او نسخه ای از خصيبي بوده که متفاوت از متن کتاب هداية الکبرای خصيبي است (نک: 5/ 159). اين قسمت در جوامع روايی ما نقل نشده اما در نسخه ای که در اختيار حجة الاسلام نيّر بوده نقل شده بوده است. درباره ماهيت اين قسمت الآن نمی خواهم صحبت کنم تنها مقصود اين است که نشان دهم اين قسمت که چند برگی و از جمله قسمت مورد استناد مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني است هيچ کجای ديگری در منابع اماميه نقل نشده و حتی در چاپ های خود نصيريه از متن کتاب الهداية الکبری در قسمت مورد نظر درج نشده است. درباره ماهيت اين متن وقتی ديگر خواهم نوشت اما همينجا بگويم که اين متن حتی گويا اصلش که کل متن منسوب به مفضل جعفي است در واقع بخشی است از يکی ديگر از آثار خصيبي که معمولاً در نسخه های هداية الکبری بدان ملحق می شده است. متن پر برگ و منسوب به مفضل جعفي در واقع مانيفست غلات نصيريه است و در آن بخش هایی وجود دارد که می توان بر اساس آن کل بنای فکر نصيريه را بازسازی کرد. از نقطه نظر تاريخی شکی نيست که کل اين روايت ساخته غلات است و مفضل جعفي روحش هم از آن بی خبر بوده است. به هرحال مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني بر اساس اين متن که آن را "حديث شريف" فرض فرموده يکی از مستندات خود را در رابطه با خلقت عوالم در کتاب ابواب الهدی مرقوم فرموده است. روشن است که او به کتاب صحيفة الأبرار نظر داشته و از آن نقل کرده است؛ گرچه ظاهراً آن را از روی حافظه نقل کرده چرا که نقلش کاملاً مطابق متن کتاب صحيفة نيست. من قبلاً هم گفته ام که ميرزای اصفهاني با مکتب شيخيه آشنایی داشته و گويا زمانی در نجف شيفته افکار آنان شده بوده است. بعدها البته او نظرات خود را بنياد نهاد و از مکتب شيخيه فاصله گرفت و بر آنان رديه ای هم نگاشت. رديه نويسی ميرزا مهدي بر شيخيه به دليل شباهت افکار او با شيخيه و برای تعيين مرزها و تحديد و جداسازی افکارش با آنان بود. در واقع بسياری از رديه ها در تاريخ ادبيات جدلی در همين چارچوب قابل فهم است؛ شما کسی را رد می کنيد که با او قرابت های فکری مهمی در برخی جوانب حس می کنيد.
بخشی از قسمت مورد نظر در متن کتاب صحيفة الأبرار بر اين قرار است:
...قال المفضل نعم يا مولاي قد فهمت وعلمت فكيف كانت الأظلة؟ قال: قول الله عز وجل (ألم تر إلى ربك كيف مدّ الظل ولو شاء لجعله ساكناً ثم جعلنا الشمس عليه دليلاً ثم قبضناه إلينا قبضاً يسيراً) يا مفضل إن الله أمر الأظلة ولا ظل ولا ظلال غيرها فأخذ بقدرته من بني آدم من ظهورهم ذرياتهم وأشهدهم على أنفسهم (ألست بربكم؟) قالوا: بلى أقررنا، قال المفضل: وكانوا ذوي أجسام وصور وبصر وسمع ونطق وعقل؟ قال الصادق ع: نعم يا مفضل ولو لم يكن لهم سمع وأبصار وعقول لما خاطبهم ولا أجابوا، قال المفضل: قلت يا مولاي فكانوا كذا أم كيف كنا؟ قال: كنتم أشباحاً وأرواحاً بأبصار وسمع وعقول ونطق ثم أخذ عليكم العهد أن الله ربكم وحده، قال المفضل: يا مولاي فلما أخذ علينا العهد بما أقررنا به له كيف لنا إلى أن ظهرنا؟ قال: كنتم في علم الله معدودين منسوبين معرفين شخصاً نفساً نفساً منذ وقت الأظلة إلى يوم القيامة، فلما خلق الله آدم ونفخ فيه من روحه وخلق منه حواء وهو قوله عز وجل ( خلقكم من نفس واحدة وجعل منها زوجها لتسكن إليه) أسكنكم جميعاً صلب آدم وأخرجكم منه ومن حواء تظهرون في أوان ظهوركم وتبلغون إلى آجالكم ويقضيكم الله إليه، وقال المفضل: فأين كنتم يا ابن رسول الله من العرش في وقت الأظلة؟ قال: كنا عن يمين العرش وشيعتنا معنا وأضدادنا وأندادنا عن يسار العرش فلما نادانا ربنا ألست بربكم قلنا بلى أقررنا وقالت شيعتنا مثل قولنا وقالت أضدادنا بلى بأفواههم وقالوا في قلوبهم لا، فأخذ الله العهد على جميع الذراري بذلك الإقرار وأسس البيت بمكة ...
بخشی از قسمت مورد نظر در متن کتاب صحيفة الأبرار بر اين قرار است:
...قال المفضل نعم يا مولاي قد فهمت وعلمت فكيف كانت الأظلة؟ قال: قول الله عز وجل (ألم تر إلى ربك كيف مدّ الظل ولو شاء لجعله ساكناً ثم جعلنا الشمس عليه دليلاً ثم قبضناه إلينا قبضاً يسيراً) يا مفضل إن الله أمر الأظلة ولا ظل ولا ظلال غيرها فأخذ بقدرته من بني آدم من ظهورهم ذرياتهم وأشهدهم على أنفسهم (ألست بربكم؟) قالوا: بلى أقررنا، قال المفضل: وكانوا ذوي أجسام وصور وبصر وسمع ونطق وعقل؟ قال الصادق ع: نعم يا مفضل ولو لم يكن لهم سمع وأبصار وعقول لما خاطبهم ولا أجابوا، قال المفضل: قلت يا مولاي فكانوا كذا أم كيف كنا؟ قال: كنتم أشباحاً وأرواحاً بأبصار وسمع وعقول ونطق ثم أخذ عليكم العهد أن الله ربكم وحده، قال المفضل: يا مولاي فلما أخذ علينا العهد بما أقررنا به له كيف لنا إلى أن ظهرنا؟ قال: كنتم في علم الله معدودين منسوبين معرفين شخصاً نفساً نفساً منذ وقت الأظلة إلى يوم القيامة، فلما خلق الله آدم ونفخ فيه من روحه وخلق منه حواء وهو قوله عز وجل ( خلقكم من نفس واحدة وجعل منها زوجها لتسكن إليه) أسكنكم جميعاً صلب آدم وأخرجكم منه ومن حواء تظهرون في أوان ظهوركم وتبلغون إلى آجالكم ويقضيكم الله إليه، وقال المفضل: فأين كنتم يا ابن رسول الله من العرش في وقت الأظلة؟ قال: كنا عن يمين العرش وشيعتنا معنا وأضدادنا وأندادنا عن يسار العرش فلما نادانا ربنا ألست بربكم قلنا بلى أقررنا وقالت شيعتنا مثل قولنا وقالت أضدادنا بلى بأفواههم وقالوا في قلوبهم لا، فأخذ الله العهد على جميع الذراري بذلك الإقرار وأسس البيت بمكة ...
چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۱۴
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .
رسم معمول مشایخ شیخیه این نبوده که به اتکا بر یک روایت که نزد همه هم شاید مقبول نباشد بنای عقیده ای را بگذارند. مثلا فقرات حدیث فوق یا خطبه های امیر المؤمنین (ع) مثل خطبه بیان و افتخار و طتنجیه و غیر آنها و احادیث دیگری که بعض اشخاص حمل بر غلو کرده اند اگر مشایخ به آنها استنادی کرده اند بخاطر این بوده که اکثر فقرات آنها در احادیث و ادعیه و زیارات مقبوله شیعه آمده و این مطلب با جستجو در احادیث قابل اثبات است. بنا بر این درست نیست که با جزئی نگری و اغماض از کلیات روش ایشان مطالب نادرستی به خوانندگان القا شود.
جهت تکمیل بحث حضرتعالی عرض می کنم مرحوم شیخ عباس قمی در فوائد الرضویه در باره صاحب کتاب الهدایه الکبری نقل می کند :" و قد ذکره شیخنا المحدث النوری فی الباب الرابع عشر من کتاب نفس الرحمن ... ثم قال نعم کتاب الهدایه المنسوب الیه فی غایه المتانه و الاتقان لم نر فیه ما ینافی المذهب و قد نقل عنه و عن کتابه هذا الاجلاء من المحدثین کالشیخ ابی محمد هارون بن موسی التلعکبری و الشیخ حسن بن سلیمان الحلی فی منتخب البصائر و رساله الرجعه و صاحب عیو ن المعجزات الذی ذکر جمع انه السید المرتضی و المولی المجلسی و صاحب العوالم و غیرهم و رایت بخط الفاضل الماهر محمد علی بن الوحید البهبهانی ... انه من اجلاء الامامیه" و ایضا نقل کرده :" و قال المحقق البهبهانی کونه شیخ الاجازه یشیر الی الوثاقه".