آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۱٫۹۷۶٫۵۳۱ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۱۳ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۰۸۴
بازدید از این یادداشت : ۲٫۱۰۷

پر بازدیدترین یادداشت ها :


آقای فان اس نظریه ای دارد برای نحوه شکلگیری اسلام در مقام یک دین که در جای خود قابل تأمل است. او شکل گیری اسلام به عنوان یک دین را در نتیجه فرایندی از مسیر کثرت هویت های دینی کم و بیش متمایز به سمت هویتی یکپارچه به عنوان دیانت اسلامی می داند که حلقه وصل آن همانا ایمان به قرآن بود به عنوان کتاب قانون زندگی دینی. هویت های دینی متعدد اولیه درک یکسانی از اسلام نداشتند و آنچه آنها را به هم پیوند می داد التزام به نماز جماعت بود در هر مصر و حتی در مساجد مختلف هر یک از امصار. نماز جماعت در دهها سال در سده اول پشت سر امرای شهرها خوانده می شد و در عین حال که عامل وحدت گروه ها و بوم های مختلف مسلمانان اولیه بود اما در عین حال به دلیل شیوه های متفاوت انجام این عمل عبادی خود هویت متمایز جماعت های مختلف دینی را که هر یک تنها به سنت نماز خویش پایبند و آن را درست می دانستند شکل می داد. این دیدگاه شاید بتواند اختلافات متعدد در نحوه وضو و یا نحوه اقامه نماز را در فقه اسلامی توضیح دهد. هر مصر و هر مسجدی از میان مساجد امصار بدین وسیله برای خود نماز خاص خویش را داشت و تنها نماز خود را هم مطابق با سنت پیامبر و صحابه ای می دانست که به امصار مختلف رفتند و در جاهای مختلف اقامت گزیدند و شاگردان و اتباع خاص خود را داشتند. آقای نجم حیدر همین دیدگاه را برای تحلیل تشیع آغازین در کوفه مورد استفاده قرار داده. من اینجا به درستی این نظریه کاری ندارم و اینکه تا چه اندازه وجود مساجد منسوب به صحابه و یا تابعین مختلف و اختلاف میان مساجد که در روایات اسلامی گاه بدان اشاره هایی رفته می تواند مبرر چنین دیدگاهی باشد اما یک چیز به نظر من در دیدگاه آقای فان اس ایراد دارد و آن اینکه به محور اختلافاتی که بر حول محور قتل عثمان و بروز فتنه و بعد شکلگیری محکمه و شیعه و مرجئه انجامید بی توجه است. به نظرم عامل ایمان و مشکله تعریف آن در چارچوب بحث فتنه بیش از مسئله نماز می توانسته عامل اختلافات و شکلگیری ذهنیت فرقه ای و هویت های مختلف جماعت های مسلمان در امصار مختلف شده باشد.
دوشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۲۶
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت

غلامعلي خليلي
۲۷ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۷:۴۹
بسمه تعالي
اين طرز عنوان كردن نظريات محققين و مستشرقيني كه دستي از دور بر آتش دارند ذهن‌ها را از توجه به اصل مطلب منحرف ميكند. موضع بحث اينجاست كه اصل اسلام چيست و اين محقق راجع به كدام جلوه آن صحبت ميكند؟ اصل اسلام از نظر شخص مسلمان معتقد با ديگران بسيار متفاوت است و آن را حقيقتي پاك و اصيل ميداند كه توسط اولياء دين پايه‌گذاري شده و با تعليمات و مواظبت‌هاي ايشان در حال پيشرفت و ترقي است و البته در حاشيه آن نيز افكار منحرف بسياري پديد آمده كه خود تا حدي مثل پوستي بر روي مغز عمل ميكنند. اما غير مسلمانان فقط به همين نمايش بيروني دين توجه ميكنند و از اصل آن غافلند و به همين جهت تقريباً هر چه بگويند قشري و بي‌مغز است و براي امثال خودشان خوب است نه براي شخص مسلمان. نتيجه آنكه اين سخنان نزد مسلمانان ارزش بحث ندارند مگر به دلايلي مجبور شوند.