تصور عمومی نه تنها نزد بسیاری از مؤمنان بلکه همچنین در میان بسیاری از طبقه تحصیلکرده در حوزه های علوم دینی این است که باورهای ایمانی و گزاره های اعتقادی ماهیتی فرا تاریخی و غیر قابل تغییر دارند و آنچه امروزه به عنوان مجموعه باورهای اعتقادی یک مکتب شناخته می شود همواره ماهیتی ثابت داشته و نه تنها همگان از میان مؤمنان و به شکل مستمر بر آن اطلاع داشته اند و به عنوان مجموعه ای از باورهای "ضروری مذهب" بدان ایمان داشته اند بلکه این منظومه اعتقادی بدون هیچ گونه تغییری ساختمان اعتقادی و هویتی جامعه مؤمنان را همواره شکل می داده است.
آگاهان بر تاریخ متون و تحولات مکاتب فکری و دینی طبعاً چنین نمی اندیشند. ایمان مواجهه آدمیان است با "امر قدسی" و تا آنجا که این مواجهه مربوط است به آدمیان و زبان و فکر و دریافت ما طبعاً نمی توان از "فرا تاریخی" بودن ایمان سخن گفت. اعتقادات هم مجموعه ای از گزاره های ایمانی است که در مجموع هویت یک مکتب را شکل می دهد؛ هویتی که خود در بستر زمان و مکان شکل می گیرد و بالیده می شود و نسبت به متغیرات واکنش نشان می دهد. تا آنجا که سخن از ایمان است و اعتقادات دینی ما با مقوله "متن مقدس" سر و کار داریم و فرایند فهم آدمیان از آن. "فرایند فهم" اصلاً خود پدیده ای تاریخی است، کما اینکه "هویت دینی" هم تاریخی است. ظرفیت های متن در بستر تاریخی، فهم های متنوع و تاریخ مندی را در نسبت با متغیرات و نیازمندی های دینی، هویتی و فکری ممكن می کند. بنابراین آن چیزی که امروز به عنوان هویت دینی یک مکتب اعتقادى شکل گرفته و مجموعه ای از گزاره های اعتقادی را نیز شامل می شود چیزی است که در بستر تاریخی شكل گیری هویت "جماعت مؤمنان" و در خاطره جمعی آنان خود را به سطح آورده است. این هویت دینی و مذهبی نه تنها نتیجه فراهم آمده از فرایند فهم متن و اجتهادات و تأویلات است بلکه از دیگر سو تحت تأثیرات تاریخی و محیطی مختلفی قرار داشته و دارد؛ از آن جمله است باورها، عادات و رسوم مختلف، اسطوره ها، فرهنگ های محلی و قومی و ضرورت های سیاسی و اجتماعی. اینها طبعاً تفسیرها و برداشت های متفاوتی را از متن مقدس و در نتیجه گزاره های اعتقادی متحولی را سبب ساز می شود.
معتزلیان که از خلق قرآن و از زبان "مخلوق" سخن می راندند به درستی می دانستند که نتیجه سخن آنان چیست؟ آنان در حقيقت در مقام فهم زبان قرآن در فرایند تفسیر، تاریخی بودن عنصر زبان را درک می کرده اند.
در واقع نه تنها فهم متن، تاریخی است بلکه اساساً زبان ماهیتی تاریخی دارد و امر قدسی آنگاه که تعبیر زبانی پیدا می کند ناچار امری "تاریخی" می شود. به تعبیر دیگر، دین آنجا که تعبیر زبانی پیدا می کند و مواجهه آدمیان را با امر قدسی از طریق "متن" یا "گفتار" میسر می کند در واقع به بسترى انسانی و تاریخی تنزل یافته و به تعبیر قرآنی، "تنزیل" وحی صورت مى گيرد. بدين ترتيب جوهر ایمان که یک سوى آن جنبه انسانی دارد، امرى تاریخی است. تعابیر زبانی که ایمان بدان تعلق می گیرد و اصلاً سازمان ایمان را شکل می دهد بدين ترتيب تاریخی است.
در هویت مذهبی یک مکتب یکی از مواردی که از آنها به عنوان عناصر مختلف تشکیل دهنده می توان نام برد، سهم حوادث تاریخی مختلفی است که گزاره های ایمانی و اعتقادی در حول و حوش آن حوادث شکل گرفته است. از دیدگاه یک مؤرخ که به بسترهای شکل گیری حوادث و اتفاقات تاریخی می اندیشد و اهمیت می دهد هر حادثه ای ریشه اش به شرایط تاریخی، زمانی، مکانی و فرهنگی خاصی وابسته است. از این نقطه نظر هر حادثه تاریخی می توانسته به سادگی به شکلی دیگر رقم بخورد. از نقطه نظر اعتقادی البته حوادث تاریخی با دخالت مستقیم خداوند شکل می گیرد و معنا می یابد اما مؤرخان در این باره تفسیر متفاوتی دارند. این تفسیر ضرورتاً مخالف تفکرات کلامی نیست. از نقطه نظر دینی می توان همه عالم خلقت را با وجود همه اسباب طبیعی آن مخلوق طولی خداوند دانست.
روایاتی که ما از حوادث تاریخی داریم، چنانکه می دانیم روایات مکتوبی است که ریشه های اصلی اش به روایات شفاهی مستقیم شاهدان عینی باز می گردد. فرایند مکتوب شدن این روایات تاریخی و بازسازی آنها در طول تاریخ و صورتبندی های جدیدی که در منابع بعدی از آنها صورت گرفته همه متأثر از هویت های دینی و مذهبی نویسندگان آنها و در واقع تحولات فکری و هویتی و تاریخی مختلفی است که بیش از هر چیز نشان دهنده نوع نگاه راویان و نویسندگان تحریرهای مختلف و طبعاً متحول آنهاست. بسیاری از این روایات عموماً ارتباط مستقیمی دارند با تحول ارتودکسی (فرایند رسمی شدن عقیده) مذهبی که خود محکوم تحول تاریخی است. بدین ترتیب به تعبیری باید همه این روایات را به نحوی از قبيل ژانر "تاريخ نجات" دانست که بیشتر تصویر پردازی تاریخی متحول مذهبی و هویتی راویان را انعکاس می دهند.
وانگهی منابع مکتوب ما همگی از اصالت برخوردار نیستند. کار یک مؤرخ این است که از صحت اصالت متن های تاریخی و مذهبی اطمینان حاصل کند. مطالعه نسخه های یک اثر و ریشه های آن و بررسی روایات مختلف آن و امکان وجود و میزان تحریفات و یا صورتبندی های جدیدی که بر اثر تصرفات ایدئولوژیک در یک متن می تواسته شکل بگیرد همگی در داوری یک مؤرخ در بررسی یک آموزه اعتقادی سهم مهمی دارند. مهمتر از آن از دیدگاه یک مؤرخ، هر متنی مجموعه ای از انتخاب های نویسنده آن است؛ انتحاب هایی که هر یک دلایل تاریخی خود را دارند: اینکه از مجموعه روایات در خصوص حادثه ای تاریخی و البته مرتبط با یک آموزه ایمانی و گزاره ای اعتقادی، نویسنده ای بخشی را بر می کشد و برخی دیگر را فرو می گذارد؛ یا نحوه چیدمان روایات متفاوت و یا حذف و اصلاحاتی که در طول تاریخ از سوی نویسندگان منابع مذهبی و تاریخی بر روی روایات اعمال می شده و یا از سوی کاتبان نسخه های خطی فراخور تحولات اعتقادی و هویت سازی های شناور تصرفاتی صورت می گرفته همگی نشان می دهد کار یک مؤرخ تا چه اندازه می تواند برداشت های مذهبی را تحت تأثیر قرار دهد.
اینجاست که منابعی تاریخی و روایی که در روند شکل گیری ارتودکسی دینی، و به قصد سازگاری با هویت متحول، تألیف و یا "تهذیب" شده اند اعتماد کمتری را از یک مؤرخ جلب می کنند تا منابعی که کمتر دستخوش چنین تصرفاتی بوده اند. بدین ترتیب کتابی مانند مصنف عبدالرزاق و یا اثر مشابه ابن ابی شیبه بیشتر مورد اعتماد یک مؤرخ می توانند قرار گیرند، چرا که مواد خام و دست نخورده تری نسبت به کتابهایی مانند صحیح بخاری و یا مسلم دارند.
دوشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۶:۴۵
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .