آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۲٫۰۵۵٫۴۱۳ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۱۳۵ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۱۱۵
بازدید از این یادداشت : ۳۴۰

پر بازدیدترین یادداشت ها :

مقاله اي كه خيلي سال پیش نوشتم برای درج در دائره المعارف بزرگ اسلامی برای مدخل ابو الفتوح رازی

ابوالفتوح رازى، جمال الدين حسين بن على بن محمد بن احمد خزاعى (ح 480- پس از 552 ق/ 1157 م)، عالم و مفسر نامدار امامى و مؤلف تفسير روض الجنان و روح الجنان.
خاندان او دانشمندان متعددى پرورده است و افندى از آنان با عنوان سلسله‏اى معروف را علماى اماميه، كه هر يك تأليفات متعدد داشته‏اند، ياد كرده است (2/ 158).
از آنجا كه نسب آنان به نافع بن بديل بن ورقاء خزاعى مى‏رسد، اصل تازى دارند (نك: ابوالفتوح، 3/ 245؛ 10/ 225). روشن نيست كه اجداد رازى چه زمانى به ايران آمدند، ولى مهاجرت آنان احتمالًا مى‏بايست در سده‏هاى 1 و 2 ق/ 7 و 8 م صورت گرفته باشد. این خاندان نخست در نيشابور مسكن گزيدند و جد دوم ابوالفتوح، ابوبكر احمد بن حسين بن احمد با نسبت نيشابورى خزاعى خوانده مى‏شد (منتجب الدين، 7). اقامت آنان در رى گويا در زمان همين ابوبكر احمد آغاز شد (نك: همان جا). وى شاگرد سيد مرتضى، شيخ رضى و شيخ طوسى بود و از آثارش الامالى در چهار مجلد، عيون الأحاديث، الروضة در فقه، السنن، المفتاح در اصول و المناسك را بر شمرده‏اند (همو، 7- 8). برادر اين ابوبكر نيز در شمار عالمان بود و محسن نام داشت. منتجب الدين در احوال وى گفته كه واعظ بوده و از آثارش الأمالى، السير، إعجاز القرآن و كتاب بيان من كنت مولاه را بر شمرده است (ص 156).
عموى پدر ابوالفتوح، ابومحمد عبدالرحمن بن احمد، مفيد نيشابورى از محدثان بلند پايه اماميه در عصر خود بوده و نزد اهل سنت نيز فردى شناخته شده است. وى از شاگردان سيد مرتضى، شيخ طوسى، سلّار ديلمى، ابن برّاج و كراجكى- از علما و دانشمندان نامدار اماميه- بوده و در حديث تأليفاتى معتبر چون: سفينة النجاة، العلويات، الرضويات، الأمالى و عيون الأخبار داشته است (همو، 108: قزوينى، 618- 620). نياى ابوالفتوح؛ ابوسعيد محمد بن احمد كه منتجب الدين از وى با عنوان «الشيخ المفيد» نام برده است، محدثى چيره دست بوده و تأليفاتى داشته است، از اين قرار: الروضة الزهراء فى مناقب فاطمة الزهراء عليها السلام، الفرق بين المقامين و تشبيه على بذى القرنين، الأربعين عن الأربعين فى فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام منى الطالب فى ايمان أبى طالب، المولى، التفهيم فى بيان التقسيم، الرسالة الواضحة فى بطلان دعوى الناصبة و ما لا بدّ من معرفته (ابوالفتوح، 3/ 37؛ ابن شهرآشوب، معالم، 116؛ منتجب الدين، 157). پدر ابوالفتوح نيز، اگرچه در الفهرست منتجب الدين به‏طور مستقل از او نام برده نشده است، ليكن از آنجا كه ابوالفتوح از وى بهره علمى برده بوده، مى‏توان گفت كه از زمره علما و دانشمندان بوده است (نك: همو، 8، 11، جم؛ براى تبارنامه خاندان، نك: قزوينى، 622).
از زندگى ابوالفتوح دانسته‏هاى اندكى برجاست. او احتمالًا در رى متولد شد و در همان جا باليد. از آنجا كه محضر ابوعلى فرزند شيخ طوسى (زنده در 511 ق، نك: ه د، ابوعلى طوسى) را به احتمال قوى در نجف درك كرده بوده است. (نك: ابن شهرآشوب، مناقب، 1/ 11- 12)، بر مى‏آيد كه در حدود سال 480 ق/ 1087 م زاده شده باشد. اين نظر آن گاه قوت مى‏گيرد كه بدانيم وى شاگرد عموى پدرش، مفيد ابومحمد عبدالرحمن بن احمد، كه نبايد حداكثر سال 500 ق را درك كرده باشد، نيز بوده است (منتجب الدين، 108؛ نيز نك: شعرانى، 1/ 6- 7). از ديگر مشايخ وى بايد از شيخ مفيد عبدالجبار بن عبداللَّه بن على مقرى رازى (ابن شهرآشوب، همان جا)، عمادالدين ابومحمد حسن بن محمد قاضى استرآبادى (صاحب معالم، 47) و ابوالحسن على بن الناصر بن الرضا (رافعى، 2/ 293) نام برد. همچنين، اينكه ابوالفتوح در جايى از كتاب خود (9/ 291) زمخشرى را «شيخ ما» مى‏خواند، به نظر قزوينى (ص 633) گوياى آن است كه رازى محضر وى را دريافته بوده است.
چنان پيداست كه ابوالفتوح بيشتر به وعظ و خطاله مى‏پرداخته و بدان تعلق خاطر داشته است (نك: منتجب الدين، 45) چندان كه اين دلبستگى تأثير آشكارى بر سبك تفسيرى او نهاده است. (نك: ادامه مقاله). بنا به گزارشى كه ابوالفتوح خود در روح الأحباب آورده و از طريق افندى (2/ 161) به دست ما رسيده است مجالس وعظ او، آن گاه كه جوان بوده در خان علّان رى- احتمالًا منسوب به علّان كلينى- قبولى عظيم نزد مردمان داشته است؛ چنان كه برخى به وى رشك مى‏بردند و به دليل سعايت حاسدان نزد والى شهر، مدتى از وعظ محروم گرديد.

ابوالفتوح در برخى از علوم متداول زمان خود استاد بود و تفسير او بيانگر تبحر وى در نحو، قرائات، حديث، فقه، اصول فقه، و تاريخ است. منتجب الدين از وى با تعبير «الامام السعيد ترجمان كلام اللَّه تعالى» ياد كرده (ص 8) و گفته كه او عالم، واعظ و مفسرى دَيّن بوده است (ص 45). كيذرى نيز او را با عنوان «الشيخ الامام» خوانده است (3/ 1233). همچنين بر روى نسخه‏اى از كتاب تفسيرش او را چنين خوانده‏اند: "الشيخ الاجل الاوحد الامام العالم الرئيس جمال الملة و الدين قطب الاسلام و المسلمين شرف الائمة فخر العلماء مفتى الطائفة سلطان المفسرين ترجمان كلام اللَّه المبين". (نك: ياحقى، مقدمه 1/ 60).
از شاگردان برجسته ابوالفتوح بايد از منتجب الدين رازى و ابن شهرآشوب نام برد. منتجب الدين دو اثر استادش با عنوانهاى روض الجنان و روح الأحباب را نزد خود وى خواند (منتجب الدين، 48) و ابن شهرآشوب به كسب اجازه روايت تفسير او، روض الجنان، نايل آمد (ابن شهرآشوب، مناقب، 1/ 12، نيز نك: معالم، 141). از ميان ديگر شاگردان و راويان او مى‏توان اينان را نام برد: ابوطالب نصير الدين عبداللَّه بن حمزه طوسى (كيذرى، همانجا). صفى الدين ابومحمد حسن ابن ابى بكر بن سيار الحيروى (؟) (آقا بزرگ، 79)، عماد الدين ابوالفرج على فرزند قطب الدين سعيد بن هبة اللَّه راوندى (صاحب معالم، 35) و شريف شرفشاه بن محمد بن حسين بن زباره افطسى (همو، 47).
از فرزندان ابوالفتوح دو تن در شمار عالمان بودند: يكى صدر الدين على كه منتجب الدين (ص 125) از وى با تعبير «فقيه ديّن» ياد كرده، و ديگرى تاج الدين ابوجعفر محمد كه همو (ص 173) از او با عنوان «فاضل ورع» ياد كرده است.
تاج الدين خود نزد پدر شاگردى كرده است (آقا بزرگ، همان جا).
سال 552 ق آخرين تاريخى است كه درباره زندگى ابوالفتوح از آن آگاهى داريم و آن از متن اجازه‏اى به دست مى‏آيد كه براى روايت روض الجنان به شاگرد خود داده بوده است (نك: افندى، 2/ 157). بنابراين، گزارش آزادانى اصفهانى (ص 446) درباره تاريخ مرگ ابوالفتوح در 540 ق نمى‏تواند درست باشد. محدث ارموى، كه اين مطلب را نقل كرده (تعليقات، 1/ 157- 161)، با توجه به اجازه ياد شده و شواهدى ديگر، اين تاريخ را تصحيفى از 554 ق مى‏داند، با اين حال از گزارش ابن حمزه مؤلف إيجاز المطالب، كه در زمان مرگ ابوالفتوح در رى بوده و سپس به مكه رفته بوده است، چنين بر مى‏آيد كه شيخ در سالهاى نزديك به 600 ق وفات يافته بوده است؛ زيرا ابن حمزه در بازگشت از مكه، به اصفهان رفته و اين مسافرت پس از مرگ ابوالفتوح‏ عجلى (ه م) شافعى (د 600 ق) بوده است (نك: حديقه، 604)، ولى اين گزارش (به صورت مخصوص) نمى‏تواند از صحت برخوردار باشد؛ زيرا ابوالفتوح رازى به طور قطع در زمان تأليف كتاب نقض (ميان سالهاى 556- 566 ق) در قيد حيات نبوده است (نك: قزوينى رازى، 263، 280).
ابوالفتوح را به وصيت خودش در جوار مرقد امامزاده عبدالعظيم حسنى در رى مدفون كردند (حديقه، همان جا، نيز نك: حمد اللَّه، 59) و اينكه شوشترى (1/ 490) مدفن او را در اصفهان دانسته، ناشى از خلطى است با ابوالفتوح عجلى كه در ميان مردم اصفهان دست كم از سده 10 ق/ 16 م سابقه داشته است (نك: حديقه، همان جا).
تفسير ابوالفتوح: روض الجنان و روح الجنان معروف به تفسير ابوالفتوح، تفسير بزرگى از قرآن به زبان فارسى است. عنوان آن در معالم العلما ى ابن شهرآشوب (همان جا)، به صورت روح الجِنان و رَوح الجنان ضبط شده است. اما در مناقب همو (همان جا) و نيز الفهرست منتجب الدين (ص 45) به همان صورت روض الجنان ... آمده است؛ حال آنكه در مقدمه كتاب اساساً به نام آن اشاره‏اى نشده است.
تاريخ تأليف به روشنى دانسته نيست. محمد قزوينى طى بحثى مفصل، آن را ميان سالهاى 510- 556 ق تعيين مى‏كند (نك: ص 631- 638)، اما نفيسى (ص 978- 979) در نقد نظر قزوينى، متن اجازه‏اى را مورد استناد قرار مى‏دهد كه ابوالفتوح در ذيقعده 547 براى روايت تفسير خود به يكى از شاگردانش داده بوده است. به نظر نفيسى تأليف تفسير در همان سال يا يكى دو سال پيش از آن به اتمام رسيده بوده است. در عين حال بر اساس جديدترين پژوهشها، تأليف حداقل نيمى از بخش نخستينِ كتاب، حدود چهارده سال پيش از اين تاريخ پايان يافته بوده است؛ زيرا به استناد خاتمه يكى از نسخه‏هاى جلد يازده اين تفسير بيست جلدى، كتابت نسخه اساس در صفر 533 انجام گرفته بوده است. (نك: ياحقى، مقدمه، 1/ 60- 61).

به هر تقدير، اثر ابوالفتوح با اقبالى شايان رو به رو شد و رواجى گسترده يافت؛ چندان كه در زمان تأليف نقض به گفته قزوينى رازى، «نسختهاى بى‏مر و بى‏عدد است آن را در طوايف اسلام و ظاهر و باهر در بلاد عالم» و نيز «ائمه و علماى همه طوايف طالب و راغب‏اند» آن را (ص 212، 280). ابوالفتوح در مقدمه كتاب (1/ 2- 3) پس از ذكر شروط تفسير و مفسر قرآن چنين مى‏گويد: «پس چون جماعتى از دوستان و بزرگان از اماثل و اهل علم و تديّن اقتراح كردند كه در اين باب جمعى بايد كردن، چه اصحاب ما را تفسيرى نيست مشتمل بر اين انواع، واجب ديدم اجابت كردن ايشان و وعده دادن به دو تفسير: يكى به پارسى، و يكى به تازى، جز كه پارسى مقدم شد بر تازى؛ براى آنكه طالبان اين بيشتر بودند و فايده هر كسى بدو عام‏تر بود».
در اينجا ذكر اين نكته ضرورى است كه منابع موجود از تأليف تفسيرى به عربى از ابوالفتوح گزارشى به دست نمى‏دهند و دور مى‏نمايد كه وى تفسيرى نيز به عربى نوشته باشد. با اين همه، اينكه آيا به واقع ابوالفتوح به تأليف تفسيرى مشتمل بر آنچه خود وى در همين مقدمه بايسته هر تفسيرى دانسته، توفيق يافته است يا نه، مطلبى است كه نياز به تحقيق بيشتر دارد. مسلم بايد داشت كه تفسير وى از ديدگاه علمى به هيچ روى پرفايده‏تر از التبيان شيخ طوسى نيست و مى‏توان ادعاى وى را مبنى بر اينكه تفسيرش از نظر جامعيت در ميان اماميه بى‏سابقه بوده است، پذيرفت.
گفتنى است كه ابوالفتوح در تفسير خود از التبيان شيخ طوسى بهره برده و ظاهراً از كار عالم امامى معاصرش، كه در همان ايام به تأليف تفسيرى عربى اشتغال داشته، يعنى ابوعلى فضل بن حسن طبرسى صاحب مجمع البيان، بى اطلاع بوده است (نك: ياحقى، همان، 63). در واقع بايد گفت كه اماميه تا پيش از عصر سيد رضى و شيخ طوسى، بيشتر به تأليف تفاسير روايى علاقه مند بودند، تا تفاسيرى مشتمل بر بحث و نظر درباره آيات قرآن، و در واقع سيد رضى در حقائق التأويل و نيز شيخ طوسى در التبيان به صورت جديدى به تفسير قرآن روى آوردند، به ويژه طوسى كه در واقع يا روشن خود، مباحث ادبى و نقلى را در كنار مطالب نظرى و عقلى به رشته تحرير درآورد و از آن در خدمت تفسير قرآن بهره برد.
پس از اين دوره تفسيرهاى ابوالفتوح و طبرسى در دنباله تفسير طوسى تأليف شد. ولى يك تفاوت اساسى ميان اين دو- كه متعلق به يك دوره‏اند- با تفسير طوسى وجود دارد و آن اينكه ابوالفتوح و طبرسى در تفسيرهايشان بيش از حد معمول- كه حتى در التبيان طوسى نيز قابل ملاحظه است- تحت تأثير تفاسير اهل سنّت واقع شده‏اند، به ويژه ابوالفتوح كه مى‏توان به يك معنى تفسير وى را منعكس كننده آراء و نظريات علماى اهل سنت در باب تفسير قرآن دانست. اين مسئله تا بدان جاست كه او بيش از آنكه اقوال و نظرهاى امامان شيعه عليهم السلام را در باب تفسير كه در بسيارى از مجاميع روايى شيعه و نيز تفاسيرى چون: تفسير على بن ابراهيم قمى و تفسير عياشى نقل شده است، مورد توجه و استفاده قرار دهد. گفته‏هاى مفسرانى چون: قتاده، سُدّى و كسانى چون آن دو را نقل كرده، توضيح مى‏دهد. افزون بر اين، در ذيل آيات مشتمل بر احكام فقهى، به نقل فتاواى فقيهان اهل سنت اصرار تمام دارد؛ با اين همه، وى جابه جا اختلافات فقهى اماميه با آنان را ياد كرده است و اين در حالى است كه در مباحث كلامى نقطه نظرهاى اماميه را مورد توجه قرار داده و از آن دفاع كرده است و در بسيارى مواقع در ذيل برخى آيات، به مناسبت، به ذكر فضايل اهل بيت عليهم السلام خصوصاً حضرت على عليه السلام پرداخته است.

پنجشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۷:۳۶
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت