آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۲٫۰۵۵٫۴۷۰ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۱۱ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۱۱۵
بازدید از این یادداشت : ۱۲

پر بازدیدترین یادداشت ها :


آقای مادلونگ در سال 2014 مقاله ای منتشر کرد درباره سهم مسلمة بن القاسم القرطبي در تأليف رسائل اخوان الصفاء. آنچه او در اين مقاله ارائه داد به تعبيری که آقای Godefroid de Callataÿ در مقاله خود با عنوان Rutba vs Ġāya: A Reconsideration of the Impact of the Rasāʾil Iḫwān al-Ṣafāʾ on Maslama b. Qāsim al-Qurṭubī نوشته هيچ پايه و مستندی ندارد: There is no evidence in the sources to back up any of these assertions with any degree of confidence.

حق با آقای Godefroid de Callataÿ است. نوشته آقای مادلونگ در واقع تنها ارائه داستانی است جذاب از تاريخ تحرير رسائل اخوان الصفاء که هيچ يک از ابعاد و بخش های آن پايه ای در واقعيت ندارد. در هيچ جای تاريخ از مسلمة بن القاسم قرطبي به عنوان نويسنده رسائل اخوان الصفاء و يا کسی که حتی در انتقال آن به اندلس نقشی داشته و یا در نوشته ای از آن رسائل بهره ای برده باشد و يا در يکی از نسخه های خطی آن حتی به صورتی حاشيه ای نامی از او آمده باشد ذکری به ميان نيامده. پس داستان چيست؟

در سال 1996، پروفسور Maribel Fierro مقاله ای منتشر کرد با عنوان: Bāṭinism in al-Andalus: Maslama b. Qāsim al-Qurṭubī (d. 353/964), Author of the Rutbat al-Hakīm and the Ghāyat al-Ḥakīm (Picatrix). در اين مقاله پيشنهاد کرد که مسلمة بن القاسم القرطبي (د. 353 ق)، محدث اندلسی که می دانيم سفرهای زيادی هم برای طلب حديث به شرق اسلامی داشته و عاقبت به موطنش بازگشت نويسنده دو کتاب غاية الحکيم و نيز رتبة الحکيم است. دو اثری که اولی درباره قدرت جادویی نجوم است و دومی درباره کيمياء. درباره نويسنده اين دو کتاب همواره در ميان محققان اختلاف نظر وجود داشته و حتی زمان تأليف اين دو کتاب محل اختلاف است. اين دو کتاب را معمولا به مسلمة المجريطی، عالم رياضی دان اواخر سده چهارم اندلس نسبت می دهند. انتساب اين دو کتاب به مجريطي مشکلات زيادی دارد و همواره مورد ترديد محققين قرار داشت. Maribel Fierro در مقاله خود با بررسی زندگی و کارنامه و انديشه های مسلمة بن القاسم القرطبي محدث پيشنهاد می کند که او نويسنده اين دو کتاب بوده و بنابراين اين دو اثر نوشته نيمه اول سده چهارم قمری است. مشکل به اينجا البته ختم نمی شود. به مجريطي نويسنده مزعوم دو کتاب رتبة الحکيم و غاية الحکيم نوشته های ديگری هم نسبت داده شده و از جمله الرسالة الجامعة که خلاصه ای است از رسائل اخوان الصفاء. حتی برخی اين مجريطی را به دليل ارتباطی که ميان دو کتاب غاية الحکيم و تا اندازه ای رتبة الحکيم با رسائل اخوان الصفاء وجود دارد و به ويژه يک عبارت در رتبة الحکيم که تأليف رسائل را تلويحاً و يا دست کم در يک تفسير از گفتارش منتسب به خود می داند نويسنده دست کم بخش هایی از رسائل اخوان الصفاء می دانند. پروفسور Maribel Fierro اين را تنها در حد يکی از نتايج بحث خود مطرح می کند که اگر واقعا نويسنده دو کتاب رتبة و غاية مسلمة بن القاسم القرطبي است پس می توان ميان رسائل اخوان الصفاء و همچنین الرسالة الجامعة با محدث اندلسی ارتباطی برقرار کرد و رسائل را به او، و نه مجريطی مزعوم به نحوی، دست کم نقشش در انتقال نسخه ای از رسائل اخوان الصفاء به اندلس و نقل در آثارش مرتبط دانست.

آقای مادلونگ در مقاله خود پيشنهاد خانم Maribel Fierro را پسنديده و اينک بر اساس اين فرض که مسلمة بن القاسم قرطبي، محدث اندلسي واقعا نويسنده دو کتاب رتبة و غاية است و به دليل اينکه می دانيم مسلمة سفری به بصره در سال 325 ق داشت سناريویی را با قوه خيالپردازی ستايش برانگيزی توصیف می کند که او را به مقام يکی از نويسندگان و اعضای جامعه مؤلفان رسائل اخوان الصفاء و نويسنده بخش هایی از آن و يا بازنويسی قسمت هایی از رسائل و نيز از کسانی که در صورتبندی نهایی متن نقشی اساسی داشته و فهرستی هم برای کل رسائل نوشته بود و همچنين خلاصه ای با نام الرسالة الجامعة تدوين کرد بر می کشد. بدين ترتيب محدث اندلسی اين بار نه تنها از جايگاه يک محدث به نويسنده ای درباره کيمياء و سحر نجوم و ستارگان ارتقا می يابد بلکه در شمار يکی از فيلسوفان روزگارش هم جلوه می کند که در نوشتن و تدوين نهایی رسائل اخوان الصفاء نقشی بی بديل داشته و اصلا خود نماينده اصلی جماعت اخوان الصفاء در اندلس و نماينده آنان در سده چهارم در اين سرزمين دور از بصره بوده است.

آقای مادلونگ تنها به ذکر اين مباحث اکتفا نمی کند بلکه در سناريوی خود داستانی را سر هم می کند که طبق آن با ذکر جزئيات بيان می کند که مسلمة بن القاسم چه زمانی به جماعت اخوان الصفاء پيوست؛ چه مطالبی را برای آنها نوشت و چه پيشنهاداتی را برای بازسازی و تنظيم مجدد و تکميل رسائل به آنها ارائه داد و چه پيشنهاداتی مقبول واقع شد و چه نشد و بعد از بازگشت به موطنش چه تحرير تازه ای از رسائل تنظيم کرد و ... خلاصه آقای مادلونگ داستانی خواندنی حکایت می کند؛ داستانی که البته هيچ ريشه ای در منابع و اسناد کهن ندارد اما تفسيری است به رأی از وضعيت ترتيب رسائل در نسخه های خطی و فهرستی که از آن در آغاز برخی نسخه های خطی کتاب موجود است و با احتساب اينکه مسلمة بايد نويسنده رتبة الحکيم و غاية الحکيم باشد که هر دو را در همين زمان يعنی بعد از بازگشت سفر بصره و استقرار در وطن نگاشته و همچنين بر اساس ارتباط اين دو اثر با رسائل اخوان الصفاء.


آقای Godefroid de Callataÿ به درستی در مقاله خود نشان داده که نويسنده اين دو کتاب يعنی رتبة الحکيم و غاية الحکيم نمی تواند يکی از نويسندگان رسائل اخوان الصفاء باشد. سهل است نشان داده که در رتبة الحکيم نويسنده اصولا صرفا نامی از رسائل شنيده بود و تنها در زمان تأليف غاية الحکيم که سال ها بعد به تأليف آن مبادرت کرد از نزديک با رسائل آشنایی داشت. پس او نه ارتباطی با تأليف رسائل داشته و نه در انتقال نسخه آن به اندلس در بازگشت سفر بصره سهمی داشته. با اين وصف آقای Godefroid de Callataÿ همچنان نظر خانم Maribel Fierro را می پذيرد که مسلمة بن القاسم نويسنده واقعی دو کتاب رتبة الحکيم و غاية الحکيم است.

مشکل مقاله آقای مادلونگ تنها اين نيست که او مسلمة بن القاسم را يکی از نويسندگان و اعضای تحريريه اخوان الصفاء قلم برده و اين چيزی است که به درستی مورد انتقاد آقای Godefroid de Callataÿ قرار گرفته و آن را نظريه ای بی پشتوانه قلم داده بلکه مشکل ديگر اين است که اصلا نويسنده اين دو کتاب متأسفانه در تاريخ 325 ق سفری به بصره نداشت و اصلا امکان ملاقات او با نويسندگان حلقه اخوان الصفاء وجود نداشت. چرا؟ به يک دليل ساده. اگر حتی تاريخ تأليف دو کتاب رتبة الحکيم و غاية الحکيم را واقعا در نيمه اول سده چهارم بدانيم (که من احتمال قوی می دهم چنين نباشد؛ به اين مطلب اميدوارم در نوشته ای بازگردم) نويسنده اين دو کتاب اساساً مسلمة بن القاسم القرطبي نيست تا با احتساب سفر او در سال 325 ق به بصره وی را بتوان ميهمان خوان اخوان الصفاء دانست. در نوشته ای ديگر نشان خواهم داد که نظر پروفسور Maribel Fierro درباره هويت نويسنده رتبة الحکيم و غاية الحکيم نبايد درست باشد. محدث اندلسی ما تنها محدثی ساده بود با عقايدی متأثر از مکتب سالميه بصره و برخلاف نويسنده/ نويسندگان رتبة الحکيم و غاية الحکيم اصولا تخصص و يا دلبستگی نظری به مسائل اين دو کتاب نداشت.

تصديق می کنيد داستانی که آقای مادلونگ برای رسائل اخوان الصفاء پيشنهاد کرده متأسفانه هيچ مستند و پايه ای ندارد.

مقاله مادلونگ با اين عنوان و آدرس است:
Wilferd Madelung, “Maslama al-Qurṭubī’s Contribution to the Shaping of the Encyclopedia of the Ikhwān al-Ṣafāʾ,” in Labor Limae: Atti in onore di Carmela Baffioni, eds Antonella Straface, Carlo De Angelo and Andrea Manzo, Naples, Centro di Studi Maġrebini (“Studi Maġrebini: Nuova Serie,” 12-13), 2014-2015, I, p. 403-417.

کتابی با عنوان الرد على أهل البدع وتبيين أصول السنة وحفظ ما لا بدّ للعمل منه بشاهد الحديث والقرآن (يعنی کتابی با شاخص های نظام فکری اهل حديث و سنت گرايان) تأليف مسلمة بن القاسم القرطبي؛ همو که آقای ويلفرد مادلونگ او را در شمار نويسندگان اخوان الصفاء قلم داده. شگفتا... در قسمت بعد اين مقاله درباره اين کتاب و نويسنده اش مقاله ای کوتاه عرضه خواهد شد.
چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۰۱
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت