آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۲٫۰۵۵٫۴۲۷ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۱۴۹ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۱۱۵
بازدید از این یادداشت : ۱۸۰

پر بازدیدترین یادداشت ها :


الآن ده ها سال است کتابی به نام ابوبکر باقلانی مکرر منتشر می شود و در مطالعات مختلف به آن استناد می شود در حالی که گواهی روشنی بر اينکه اين کتاب از اوست در دست نيست. کتاب اعجاز القرآن را همه ما می شناسيم اما آيا واقعا اين کتاب از باقلانی است؟ من ترديد دارم. باقلانی تا آنجا که من ديده ام در هيچ يک از آثارش به اين کتاب ارجاع نمی دهد. او معمولا در کتاب هايش به آثار ديگر خود دائما ارجاع می دهد. او يک کتاب درباره دفاع از قرآن در برابر طاعنان دارد که نامش الانتصار است. مجلد اول اين کتاب در نسخه ای موجود است و منتشر شده. بخشی از مجلد دوم آن هم در سال های اخير کشف شد. من ارجاعی به اعجاز القرآن در اين کتاب نديدم. با وجود اينکه در قسمت منتشر نشده اين کتاب بحثی کوتاه مرتبط با برخی مباحث اعجاز القرآن وجود دارد اما باقلاني در آن به کتاب مستقلش درباره اعجاز القرآن ارجاع نمی دهد. مهمترين کتاب کلامی باقلاني هداية المسترشدين است که از آن نسخه های چندی باقی است و البته اين نسخه ها همه متن کتاب را پوشش نمی دهند. بخش مهمی از اين کتاب درباره اعجاز قرآن است اما باقلاني باز در اين کتاب به اين اثر مستقل ارجاع نمی دهد. همه اينها کافی است تا درباره اصالت انتساب اين متن به باقلانی شک کنيم.

در خود متن کتاب اشاره ای به نام نويسنده نرفته و نسخه کهنسال ظاهريه اين کتاب که الآن جلوی چشم من است اين اثر را به باقلانی نسبت نمی دهد و شخصی ديگر را به عنوان نويسنده کتاب نام می برد (اين اطلاع روی برگ نخست کتاب آمده و با خطی متأخر از اصل کتابت کهنه نسخه است). از اين نسخه در مهمترين چاپ انتقادی اين اثر استفاده نشده.

اينکه نويسنده اين کتاب کيست بر من روشن نيست. اما سبک نوشتاری اين کتاب هيچ شباهتی با آثار باقلاني ندارد. نويسنده در اين کتاب به عنوان يک متکلم زبردست خود را نشان نمی دهد. بلکه به وضوح متن کتاب نشان می دهد که او در علم کلام به نوشته های متکلمان ديگر اعتماد داشته. البته يکجا از کتابش در اصول ياد می کند که با توجه به پيش زمينه بحث معلوم است منظور کتابی در دانش اصول فقه است. عبارت او از اين قرار است:

واعلم أن من قال من أصحابنا: إن الاحكام معللة بعلل موافقة لمقتضى العقل - جعل هذا وجهاً من وجوه الإعجاز، وجعل هذه الطريقة دلالة فيه، كنحو ما يعللون به الصلاة، ومعظم الفروض وأصولها.ولهم في كثير من تلك العلل طرق قريبة، ووجوه تستحسن.وأصحابنا من أهل " خراسان " يولعون بذلك، ولكن الأصل الذي يبنون عليه عندنا غير مستقيم.وفي ذلك كلام يأتي في " كتابنا في الأصول" (ص 47).

جای ديگری از کتاب نويسنده به نيتش برای تأليف کتابی درباره معانی قرآن اشاره می کند (اشاره ای هم به کتابی شبيه الانتصار دارد) و همانجا باز سبک بيانش نشان می دهد که او در مقام يک متکلم زبردست مانند باقلانی نيست. باقلاني کتابی درباره معانی قرآن ظاهرا نداشته است. عبارت او چنين است (ص 246):

الكلام على مطاعن الملحدة في القرآن مما قد سبقنا إليه، وصنف أهل الأدب في بعضه، فكفوا، وأتى المتكلمون على ما وقع إليهم، فشفوا، ولولا ذلك لاستقصينا القول فيه في كتابنا. وأما الغرض الذي صنفنا فيه في التفصيل والكشف عن إعجاز القرآن ، فلم نجده على التقريب الذي قصدنا، وقد رجونا أن يكون ذلك مغنيا ووافيا.وإن سهل الله لنا ما نويناه: من إملاء " معاني القرآن " ذكرنا في ذلك ما يشتبه من الجنس الذي ذكروه، لأن أكثر ما يقع من الطعن عليه، فإنما يقع على جهل القوم بالمعاني، أو بطريقة كلام العرب. وليس ذلك من مقصود كتابنا هذا، وقد قال النبي صلى الله عليه / وسلم: " فضل كلام الله على سائر الكلام كفضل الله على خلقه " .وقد قصدنا فيما أمليناه الاختصار، ومهدنا الطريق، فمن كمل طبعه للوقوع على فضل أجناس الكلام استدرك ما بينا.

در اين کتاب باقلاني رواياتی را به نقل از صاحب بن عباد می آورد که شک ما را همين امر درباره انتساب اين کتاب به باقلاني دو چندان می کند. ارتباط باقلاني با صاحب بن عباد در جای ديگری ثبت نشده و هيچ گاه تا آنجا که من می دانم روايتی از او در آثارش نقل نکرده. به هر حال در اين کتاب نويسنده مکرر از صاحب بن عباد و ابو احمد عسکري رواياتی را نقل می کند (روايت باقلاني از ابو احمد عسکري هم تا آنجا که می دانم در هيچ کتاب ديگری از باقلاني گواهی نشده).
يک نمونه روايتش از صاحب بن عباد اينجاست (ص 219):

سمعت الصاحب إسماعيل بن عباد يقول: سمعت أبا الفضل بن العميد يقول: سمعت أبا مسلم الرستمي يقول: سمعت البحتري يذكر أن أجود شعر قاله: أهلا بذلكم الخيال المقبل قال: وسمعت أبا الفضل بن العميد يقول: أجود شعره هو قوله: في الشيب زجر له لو كان ينزجر قال: وسئلت عن ذلك؟ فقلت: البحتري أعرف بشعر نفسه من غيره.

با اينکه از خيلی قديم کتاب اعجاز القرآن را به باقلاني نسبت داده اند اما می تواند اين انتساب ناشی از انتساب نادرست اين نسخه مجهول المؤلف از ديرباز به او باشد. من ان شاء الله تلاش می کنم در تحقيقات آينده راه حلی برای اين معما پيدا کنم. آنچه مسلم است متن کتب اعجاز القرآن به ساير نوشته های باقلاني شباهت ندارد.
چهارشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۱ ساعت ۹:۴۵
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت