آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۲٫۰۴۷٫۴۲۴ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۹۷ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۰۸۵
بازدید از این یادداشت : ۳۳۰

پر بازدیدترین یادداشت ها :

بيستم نوامبر امسال جهان اسلامشناسی در غرب بزرگترين و مشهورترين و پرکارترين شخصيت خود را از دست داد: پروفسور يوزف فان اس. برخلاف ديگر همکاران و همسالانش شهرت او در اسلامشناسی از مرزهای حوزه آکادميک بسيار فراتر رفت و شهرت رسانه ای و جهانی پيدا کرد. او همراه ويلفرد مادلونگ و دانيل ژيماره آخرين افراد از نسل قديم اسلامشناسان و کلام شناسان در غرب به شمار می آمد. من با هر سه اين اشخاص از نزديک آشنا بوده ام و اينجا تلاش می کنم مختصرا روايت خود را از کارنامه علمی شادروان فان اس ارائه دهم.

فان اس عموما شهرتش را مرهون تخصص در علم کلام اسلامی و به ويژه کلام معتزلی است. هم به دليل کتاب عظيم شش جلدی اش درباره کلام و جامعه در سده های دوم و سوم قمری و هم به دليل بيشتر مقالات و کتاب هایی که در اين زمينه نوشته و از آن جمله رساله دانشياری اش درباره عضد الدين ايجی. با اين وصف فان اس را بايد فراتر از يک متخصص در حوزه علم کلام دانست. فان اس به گواهی آثار متعددش بيش از يک متخصص صرف در زمینه کلام اسلامی، در واقع متخصص در تاريخ انديشه دينی در اسلام بود و اگر به سرچشمه های تاريخ علم کلام در دو قرن نخست توجه داشت بيشتر بدين جهت بود. او در حقيقت تاريخ نگار انديشه و تاريخ فرهنگی اسلام بود. در همين چارچوب بايد اشاره کنم که رساله دکتری او درباره حارث محاسبی بود. به يک معنا تفکر اسلام سنی برای او محور مطالعاتی اش را تشکيل می داد. علم کلام معتزلی و سابقه علم کلام اشعری در سنت های ابن کلاب و حارث محاسبی و قلانسي را هم درست به همين دليل مورد مطالعه قرار می داد تا مراحل شکلگيری اسلام ارتودکسی را بتواند تبيين کند؛ چيزی که در کتاب شکوفایی علم کلام اسلامی آن را در چندين فصل ممتاز توضيح داد؛ کتابی که در حقيقت خلاصه موسوعه شش جلدی اوست و به زبان های انگليسی و عربی و اينک فارسی ترجمه شده. برای او دو قرن نخست اهميت فوق العاده ای داشت: اينکه چگونه به تدريج منابع دينی فقه و کلام شکل گرفت؟ مسئله های اصلی دينی و اعتقادی در بافت تحولات سياسی دقيقا در سده های اول و دوم چه بود؟ مرجعيت های دينی چگونه شکل گرفتند و به تدريج سخن از سنت و اجماع متداول شد؟ به همين دليل به مرجئه و قدريه پرداخت و چند متن مهم از آنان را که متعلق به دو قرن اول بود منتشر کرد. فان اس از همان آغاز تحقيقات به مسئله شکل گيری جماعت ها / فرق دينی بذل توجه داشت و در دهه آخر عمر علمی خود دو جلد بزرگ درباره ادبيات بدعت نگاری اسلامی نگاشت که از شاهکارهای اوست. همچنين متن کتاب الأصول را که به نظر مادلونگ بايد از جعفر بن حرب باشد در همان اوائل کار و البته با انتساب اشتباه به ناشی اکبر منتشر کرد. برخلاف مادلونگ که متن های زيادی را با تصحيح انتقادی منتشر کرده فان اس چندان به اين کار گويا علاقمند نبود. با اين وجود من در سرتاسر غرب در حوزه اسلامشناسی کسی را به پايه و میدان اطلاع فان اس در شناخت متون و منابع اسلامی نمی شناسم. نه تنها متون چاپ شده قديم بلکه حتی متن هایی که در دو دهه اخير و لو در مجلات و يا از سوی ناشران ناشناخته منتشر شده بود را می شناخت و سعی می کرد از آنها در آثارش استفاده کند. من خود يکبار از او از سبب آن پرسیدم و سرّ اين موفقيتش را جويا شدم. گفت که سفر زياد می رود و هر جا می رود سعی می کند تنها در کتابخانه ها وقتش را سپری کند. فان اس اصولا اهل سفر بود. به شايد تمامی کشورهای اسلامی سفر کرده بود. چند باری هم به ايران آمد. اولين بار او را در کنگره شيخ مفيد در سال 72 شمسی در قم ديدم و با او مختصری صحبت کردم. قبل از آن هم به ايران آمده بود. بعد از آن چند بار ديگر هم ايران آمد. تا آنجا که می دانم گويا هيچگاه شاگردی ايرانی نداشت اما از کشورهای عربی تعدادی از معارف امروز از شمار شاگردان او هستند و به همين سبب شايد در کشورهای عربی شهرت بيشتری داشت. البته به نظرم تعداد مقالات و کتاب هایی که از او به فارسی ترجمه شده با احتساب سال های اخير بيش از ترجمه های عربی باشد. خودش به ايران خيلی علاقمند بود و از پايه و سطح علمی نويسندگان و محققان ايرانی ستايش می کرد. فارسی را بسیار خوب می خواند و می فهميد و از منابع قديم فارسی و حتی تحقيقات جديد به راحتی استفاده می کرد. فان اس برخلاف مادلونگ که در زمينه شيعه شناسی کار تخصصی کرده متخصص تشيع نبود. البته در آثارش به کلام نخستين شيعه توجه داشت؛ منتهی به حساب مساهمتی که متکلمان شيعی در روند کلی علم کلام اسلامی در دو سه قرن نخست داشته اند. تحليلش از اسلام هم بيشتر با محوريت اسلام سنی بود. اين البته نقطه ضعفی در کارش به حساب می آيد.

در غرب اصولا توجه آکادميک به تشيع بيشتر مرهون هانری کوربن است و امروزه آنطور که آقای امير معزی جایی هم ابراز کرده گويا تنها کرسی مختص شيعه شناسی در کل غرب که دانشجويان دکتری تربيت می کند کرسی اوست در مدرسه کاربردی مطالعات عالی سوربون که اينک در اختيار آقای امير معزی است.

فان اس در زمينه علم کلام معتزلی بيشتر از همه روی ابراهيم نظّام کار کرده بود. با اين وصف آنچه با عنوان "کلام و جامعه در دو قرن دوم و سوم" سال ها بعد در دهه نود منتشر کرد در حقيقت حاصل سه دهه کار علمی دقيقی بود که پيشتر روی کلام اسلامی در آغاز آن، به ويژه عصر واصل بن عطاء تا دوره ضرار بن عمرو، قدريه آغازين و مرجئه نخستين و همچنين متکلمين سنت گرایی مانند ابن کلاب انجام داده بود و درباره آنها کتاب ها و مقالات متعددی منتشر کرده بود. فان اس حاصل و خلاصه اين پژوهش ها را در کتاب شش جلدی خود ديگر بار مطرح کرد. اين کتاب که در واقع موسوعه ای عظيم درباره تاريخ انديشه دينی اسلامی در دو قرن دوم و سوم قمری است بيش از هر چيز يک ليستی است بلند از همه متفکران دينی که در ساختن انديشه اسلامی در دوره نخستين آن مساهمت داشته اند بر اساس امصار مختلف؛ ليستی از قدريان و مرجيان و شيعيان و خوارج و طبعا معتزله. در اين چارچوب فان اس از دو نوع دسته کتاب بيش از هر منبع ديگری استفاده کرده: يکی کتاب های ملل و نحل و رديه نويسی ها و ديگری کتاب های رجال و تراجم نگاری اهل سنت. اين دومی در واقع ابتکار مهم فان اس است. او اين امتياز را داشت که اهميت گزارش های کتاب های رجال و تراجم نگاری نخستين را برای آشنایی با انديشه های دينی نخستين به درستی درک کند. فان اس البته از آثار کلامی معتزله هم استفاده کرده اما در مجموع او را نمی توان متخصص کلام متأخر معتزلی، مثلا کلام بهشمي دانست آنطور که مثلا ريچارد فرانک متخصص بود و يا متخصص کلام اشعری (و البته معتزلی) آنطور که دانيل ژيماره و يا کلام شيعی آنطور که مادلونگ است. فان اس با اين وصف چنانکه گفتيم پيشينه مطالعه درباره کلام متأخر را هم در کارنامه خود دارد: کتابی درباره ايجی و يک کتابشناسی تفصيلی درباره مير سيد شريف جرجانی. فان اس همچنين از نخستين کسانی بود که به اهميت کلام و تاريخ انديشه کراميه توجه نشان داد و متون ناشناخته ای از آنان و يا درباره آنان را در کتابچه ای معرفی کرد. فان اس گاهی به حسب علاقه و يا شايد بر حسب اتفاق به کارهای ديگری در حوزه اسلامشناسی مشغول می شد: مثلا کتابچه ای دارد درباره کسانی که ستايش نامه هایی برای کتاب های رشيد الدين فضل الله نوشته اند و يا اثری درباره الحاکم بأمر الله فاطمی دارد.

فان اس برای اصالت انديشه اسلامی و مساهمت مهم متکلمان و متفکران اسلام در الهيات دينی در شکل جهانی آن اعتبار و اهميت زيادی قائل بود. چنانکه گفتم فان اس بيش از هر چيز به تاريخ انديشه دينی اعم از علم کلام توجه داشت. به همين دليل مثلا به احاديث و اسناد حديثی در تحليل هايش خيلی اهميت می داد. کتاب او با عنوان "ميان حديث و کلام" نمونه برجسته ای است از تحليل متن/سند درباره يک حديث در بحث از قدريه. در خصوص تاريخ گذاری حديث و متون، نظر فان اس نظری ميان مادلونگ و مايکل کوک/ پاتريشيا کرون بود. بنابراين فان اس با ديدگاه تجديد نظر طلبان در خصوص اصالت متون حديث و قرآن موافق نبود گرچه در مجموع ديدگاه او از مادلونگ به نظرم در اين زمينه سخت گيرانه تر بود. در واقع فان اس برخلاف نظر تجديد نظر طلبان و شکاکان اصالت قرآن و متون حديثی را می پذيرد گرچه برای تاريخگذاری حديث اهميت قائل است. در تحقيقات خود با دقتی قابل ستايش به بحث های اصالت متون می پردازد و تاريخگذاری متن ها برايش اهميت دارد.

من از سال 2005 دوستی ام با فان اس بيشتر شد و تا اين اواخر مکاتباتی با هم داشتيم. در نامه هایش فان اس معمولا از کشفيات علمی جديدش و يا از مقالات و تحقیقات تازه اش می نوشت و گاهی هم من کمک می کردم و منبعی را به او معرفی می کردم و يا نسخه کتابی را برايش می فرستادم.

اولين بار در اروپا او را در پاريس ديدم که برای سخنرانی آقای خاتمی به يونسکو دعوت شده بود. همانجا درباره کتاب التحريش ضرار بن عمرو که به تازگی درباه اش تحقيقی را آغاز کرده بودم مفصلا با او گفتگو کردم. همانجا از او خواهش کردم دو مدخل کلامی را برای دائرة المعارف بزرگ اسلامی بنويسد که نوشت و همينک در مجلدات اين کتاب منتشر شده. بعدها در آلمان او را بيشتر می ديدم و يکبار هم در کنفرانسی که درباره موضوع تکفير در مادريد ترتيب داده بوديم او هم شرکت کرد و سخنرانی جالبی کرد و چند روزی با هم بودیم. آخرين بار اگر اشتباه نکنم او را در سال 2013 در ميلان و در کتابخانه آمبروزيانا ديدم که به مناسبت دعوتی از او آنجا بود. من از حضور او در ساختمان با شکوه آمبروزيانا بی اطلاع بودم و مثل هر روز در مدت اقامتم در آنجا قصد رفتن به داخل تالار نسخه های خطی را داشتم که متوجه شدم از تالار کناری صدای آشنای فان اس به گوش می رسد. او در حال سخنرانی در آن تالار بود و بعد يک روزی آنجا با هم بوديم و گفتگو می کرديم. فان اس بر کتاب های زيادی از همکارانش در عمر دانشگاهی اش نقد و گزارش نوشت و گاه البته بسيار سخت و تند و منتقدانه می نوشت. به گمانم تنها دو بار درباره تحقيقاتی به زبان فارسی ريويو و يا مقاله ای نوشت: يکبار مقدمه مفيدی بر بيست گفتار استاد دکتر مهدی محقق نگاشت که به زبان فارسی در مقدمه کتاب منتشر شد. يکبار هم وقتی کتاب بررسی های تاريخی من منتشر شد و من نسخه ای از آن را برای او فرستادم يک نقد و معرفی دوازده سيزده صفحه ای بر آن به زبان آلمانی در مجله مشهور و ممتاز اسلام (آلمان) منتشر کرد که البته برای من خوشايند بود؛ از اين جهت که توجهی به يک اثر فارسی کرده است. فان اس در آثارش به تحقيقات در زبان های غير اروپایی توجه نشان می داد و از آن جمله به مقالات و تحقيقات به زبان فارسی. کاری که شايد بسياری متأسفانه به اهميت آن بی توجهند. در اين ميان در کتاب دو جلدی اش درباره ملل و نحل نگاری و همچنين مقالات متأخرش مکرر به نوشته های من ارجاع می داد. حتی در بسياری مواقع به نوشته های من در فضای مجازی (وبلاگ کاتبان) در آثارش ارجاع داده است. زمانی من مطلبی درباره عدم صحت انتساب کتاب الشجرة المبارکة به فخر رازي منتشر کردم و او نقدی مفصل به زبان فرانسه بر من نوشت که دو بار آن را منتشر کرد؛ يکبار در مجله ای در تهران و ديگر بار در مجموعه سه جلدی مقالاتش که همت کرد و در اواخر عمر از مجموعه نوشته ها و مقالاتش فراهم کرد. اين کاری بود کارستان چرا که دسترسی ما را به مجموعه عظيم و پراکنده مقالات و نوشته های او تسهيل می کند.

تا قبل از اينکه مطالعات خود را در غرب دنبال کنم در ايران و يا لبنان هر چه از فان اس به فارسی و يا عربی ترجمه می شد را می خواندم؛ از جمله شاهکارش درباره ساخت منطقی علم کلام اسلامی که در مجله معارف منتشر شد و يا کتابچه اش درباره کراميه (باز در همان مجله). در بيروت از طريق شاگردش رضوان السيد بيشتر با آثار و روش تحقيقاتی فان اس آشنا شدم. آن زمان شاگرد دیگرش ماهر جرار هم در آشنایی من با فان اس مؤثر بود. بعدا او قسمتی از کتاب حديث و کلام فان اس را به عربی شايسته ای ترجمه کرد که مجله الأبحاث آن را منتشر کرده. نويسندگان متعددی از دنيای عرب که در زمينه تحقيقات کلامی آثاری منتشر کرده اند عميقا تحت تأثير فان اس بوده اند. نمونه روشن آن آقای فهمی جدعان است که در کتاب المحنة خود کاملا تحت تأثير نوشته های فان اس است.

شادروان فان اس بسيار پر کار بود. هم بسيار می خواند و هم بسيار می نوشت. سفر هم زياد می رفت و من حقيقتا نمی دانم اين همه را چگونه با هم جمع می کرد. جالب اينکه تا زمانی که من به خاطر دارم از کامپيوتر ظاهرا استفاده نمی کرد و برای نوشتن از ماشين های دستی تايپی قديم هميشه استفاده می کرد و وقتی به ناشران کتاب هايش را می فرستاد خود باز با همان سيستم دستی غلط گيری می کرد. حتی نامه های شخصی اش که چند نمونه از آنها را که به من فرستاده هنوز دارم با همین سبک قدیمی تایپ و غلط گیری می کرد.

فان اس چنانکه گفتم تاريخنگار انديشه اسلامی بود. او به زمينه ها و بافت تاريخی انديشه و تحولات انديشه توجه داشت. اگر به علم کلام علاقه داشت از اين خاستگاه و منظر بود. بيش از آنکه مسئله های کلامی از نقطه نظر فلسفی برايش اهميت داشته باشد و يا جذاب باشد؛ آنطور که مثلا برای دانيل ژيماره و يا ريچارد فرانک مطرح بود فان اس به بافت اجتماعی و سياسی انديشه ها توجه داشت. با اين ديدگاه بود که به نوشتن کتاب کلام و جامعه در دو قرن دوم و سوم همت گماشت.

سخن آخر درباره استاد فان اس اينکه وی حقيقتا در مقابل موج جديد اسلام هراسی که در يکی دو دهه اخير در برخی رسانه ها در غرب ديده می شود ايستاد و بر تنوع انديشه و تفکر اسلامی و بر گشودگی آن بر تفکرات و تمدن های ديگر پای فشرد و از گفتگوی اسلام و مسيحيت دفاع می کرد.
سه شنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۱۵
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت