يکی از دوستان بزرگوار در حاشيه مطلب اخير من در خصوص نقد سيره نگاری در گفتار "دين و قدرت" دکتر سروش انتقاد کرده بود که بحث سيره در گفتار آقای سروش اهميت محوری ندارد و باید نقد را از موضع دیگری پرداخت. من با نظر این دوست گرامی موافقم. بحث از سيره و رواياتی که آقای سروش به آنها استناد کرده صرفا موضوعی حاشيه ای است. آقای سروش موضعش در اين گفتار روشن است و شايد بحث من و امثال من در اينکه منابع و مستندات ايشان در خصوص سيره ضعيف و غير قابل اتکاست چندان در گفتار و موضع ايشان تغييری ايجاد نکند. واقع اين است که موضع و تحليل آقای سروش درباره پيامبر سخن تازه ای نيست و بارها و البته با شيوه های روشنتری از سوی برخی از اسلامشناسان دوران "شرقشناسی" و بعد از آن ابراز شده و در مقابل هم گروهی ديگر از اسلامشناسان غربی و مسلمان به آن مطالب پاسخ داده اند. توجه به تبار شناسی قدرت و نسبت ميان قدرت و ديسکورس و قدرت و دانش و نسبت ميان زبان و قدرت و حقيقت و قدرت هم به ويژه بعد از آنکه از سوی ميشکل فوکو در آثار متعدد به بحث گذاشته شد و از جمله در زمينه بحث از تاريخ زندان و تاريخ جنون (و تيمارستان) در زمينه اسلامی هم به ويژه نويسندگان متعددی در دنيای عرب و از آن جمله محمد عابد الجابری و محمد ارکون و علی حرب نسبت ميان دين/ دانش و قدرت را بررسيده اند و اصل موضوع ابدا چيز تازه ای نيست؛ نه تنها بحث از نسبت دين و قدرت بلکه نسبت ميان دانش و قدرت و ديسکورس (گفتمان/ الخطاب) و قدرت در حوزه دين و دانش های دينی و ساخت دين. در ايران هم مرحوم فيرحی به اين موضوع در آثار اوليه اش پرداخت. آثاری با عناوينی مانند الخطاب والسلطة و يا الخطاب الديني والسلطة و يا الحقيقة والسلطة موضوع بسياری از مقالات و کتاب ها در دنيای عرب دست کم در دو دهه گذشته بوده. من خود در سال های 96 و 97 ميلادی در نمايشگاه های بيروت تعداد قابل توجهی از اين نوع کتاب ها را ديدم و در همان بيروت هم زمانی با علی حرب درباره اين موضوع صحبت کردم. بعدا در آثار ارکون (به عربی و فرانسه) نيز ديدم و خواندم که اين مقوله از نقاط محوری مباحث اوست و با خود او مکرر در پاريس در اين زمينه گفتگو کردم. بنابراين نه مستندات سيره آقای دکتر سروش سخن تازه ای است و نه اصل توجه به نسبت ميان دين و قدرت و دانش دينی و قدرت. اما با اين وصف طرح اين موضوعات را از سوی دکتر سروش فرصت مناسبی می دانم برای توجه دادن به ضرورت بهره مندی از شيوه های علمی در مباحث دينی. روشنفکری دينی لازم است از گفتمان خطابی به گفتمان مکتوب و علمی و پژوهشی گذار کند. در آن صورت شايد بتوان جایی در هندسه معرفت دينی در دراز مدت برای آن متصور بود.
يكشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۷:۰۸
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .