آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۱٫۹۸۳٫۲۵۶ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۵۸۰ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۰۸۴
بازدید از این یادداشت : ۶۱

پر بازدیدترین یادداشت ها :


ترديد در اعتبار منابع حديث و سيره سابقه کهنه ای در سنت شرقشناسی دارد. در چند دهه اخير و البته با رويکردهای نوينی تجديد نظر طلبی و ترديد در اصالت متون حديث و سيره توجه محققان حوزه اسلامشناسی را برانگيخته است. درباره تاريخ قرآن و تحليل متن قرآن نیز از حيث مراحل مختلف ظهور متن قرآنی، تدوين و تثبيت متن آن سخن و گفتگو در ميان اسلام شناسان غربی زياد است. من در درسگفتار شماره ۴ از سلسله مباحث "دین و قدرت" مختصرا و خيلی کلی به اين بحث پرداختم. به قدری مقاله و کتاب به زبان های خارجی در اين موضوعات نوشته شده که بحث در جزئيات آن را نمی توان در يک جلسه بحث کرد. در زبان فارسی تاکنون برخی از اين مقالات در خصوص حديث، سيره و تاريخ قرآن ترجمه شده. من نقد کلی خود را بر اين شيوه ها در اين درسگفتار گفته ام و اميد می برم در جلسات آينده اين سلسه بحث ها باز دوباره به اين موضوع برگردم.

اينجا لازم می بینم دو مسئله را در ارتباط با اين رويکردها در اين يادداشت کوتاه تذکر دهم. نکته اول در رابطه با کليت مطالعات اسلامی است. با جزئيات استدلال های اصحاب رويکردهای متفاوت تجديد نظر طلبی در اینجا کاری ندارم. اما پيامد اين روش ها را در آينده مطالعات مرتبط با اسلام نخستين و اسلامشناسی نمی توانم ناديده بگيرم. وقتی شما اعتبار منابع حديثی، سيره، منابع کلامی و اعتقادی دو قرن نخست را مورد ترديد قرار می دهيد و حتی برای نوشتن سیره پيامبر و بحث درباره ظهور اسلام متن قرآن را به عنوان متنی که بازتاب دهنده عصر ظهور اسلام است کنار می گذاريد عملا راهی برای شناخت اسلام و محيط اوليه آن و شناخت دقیقتر ساختار سنت در اسلام برای خود باقی نمی گذاريد. ناچاريد با فرضيه هایی و تکه پاره هایی از مستندات ظنی صرفا تصويری مبهم از عصر ظهور اسلام به دست دهيد. خوب. البته کسانی که اين شيوه ها را می پسندند در مقام پاسخ ابراز می دارند که راهی ديگر برای شناخت عصر ظهور اسلام نداريم و اعتماد به منابع سيره و حديث به معنای قبول تصوير و ايدئولوژی متأخری است که جامعه اسلامی در زمان تثبيت منظومه فکری و اعتقادی و فقهی اسلامی می خواسته از پيامبر و ظهور اسلام و محيط قرآن به دست دهد. من در درسگفتار شماره ۴ به طور خلاصه به اين مطلب پاسخ دادم. منتهی اينجا سخنم اين است که فراتر از اين ادعا نفس بی توجهی به متون سيره و حديث خود موجب تضعيف شناخت ما از سنت و منابعی می شود که نماينده اين سنتند. در این صورت با اين فرض کلی که منابع سيره و حديث و تفسير در دو سه سده نخست از نقطه نظر تاريخی قابل اعتماد نيستند عملا دليلی هم برای فراگيری و آشنایی با آنها نمی بينيم و کافی است صرفا فرضيه های جديد در خصوص ظهور اسلام و عصر پيامبر را بر پايه فرضيه های قبلی بنا کنيم بی آنکه تلاشی برای بازخوانی متون و منابع دو سده نخستين داشته باشيم و يا ضرورت آن را متوجه باشيم. استفاده ما از این منابع در آن صورت در بهترين حالت شايد به استفاده هایی گزینشی تقلیل پیدا کند. عملا ضرورتی نیز برای آشنایی و بازخوانی دقيق اين متون که خود نيازمند آگاهی دقيق از زبان و فرهنگ عربی، آشنایی با سنت های فقهی و کلامی و اعتقادی و آشنایی عميق با قرآن است نخواهیم دید؛ بلکه آنجا هم که به اين متون مراجعه می کنیم آنها را در آينه فرضيه هایی بازخوانی می کنیم که خود صرفا در غیاب مستندات قابل اعتنا در طی چند نسل تحقیقات جدید بر روی هم سوار شده اند و مفردات آنها هيچ کدام به تعبیر قدمایی ما از مرحله ظنی ضعیف به ظنی قوی ارتقا نیافته اند.

نکته دوم: مطالعاتی که از سوی تجديد نظر طلبان و در پرتوی بی اعتبار دانستن متون بنيادين (قرآن و حديث) در بازخوانی تاريخ ظهور اسلام و شخصيت پيامبر نوشته می شود مجموعه ای از فرضيه ها را مطرح می کنند که بايد آنها را تنها در سطح فرضيه ديد و معتبر دانست. در چارچوب اين فرضيه ها معمولا به برخی گزارش های منابع خارجی معاصر با عصر ظهور اسلام و يا پاره ای از منابع ديگر مانند سنگنبشته ها و يا شواهد مردم شناسانه و يا چيزهایی شبيه آن استناد می شود. به ويژه عدم وجود دليل، دليلی بر عدم و يا بی اعتباری گزارش های منابع رسمی و سنتی قلمداد می شود. منتهی همه اين فرضيه ها و شواهد در غالب موارد تنها در حد احتمالات و فرضيه هایی باقی می مانند. در اين چارچوب باز آنچه خيلی مورد توجه قرار می گيرد استدلال به شباهت روايات و توجه دادن به اخذ و اقتباس به عنوان شاهدی بر عدم اعتبار "روايت سنتی" از عصر ظهور اسلام است. در يکی دو دهه اخير اعتبار سنجی متون حديث و سیره و بازشناسایی مصاحف قرآن بسياری از نظرات تجديد نظر طلبان را به چالش کشیده. درباره اين موضوع در درسگفتار شماره ۴ مختصرا سخن گفتم. اميدوارم در دنباله اين درسگفتارها باز هم به اين موضوع برگردم. اما اينجا سخنم را با اين جمله ختم می کنم که سيره نگاری تجديد نظر طلبان را در حد و اندازه خودش ببينيد. تنها طرح فرضيه هایی است که پرسش های خوبی را مجال طرح و نظر می دهند اما لزوما پاسخ های مناسب و قابل اتکایی را همواره به دست نمی دهند.
يكشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۷:۰۷
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت