آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۲٫۰۵۵٫۴۰۹ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۱۳۱ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۱۱۵
بازدید از این یادداشت : ۶۵۰

پر بازدیدترین یادداشت ها :


فاضل محترم آقای کمال حيدری به تازگی در گفتگویی به کلامی از شيخ مفيد استناد کرده تا نشان دهد او "مخالفان" را تکفير می کند. اين کلام هيچ ارتباطی به موضوع مورد اشاره او ندارد و متأسفانه آقای حيدری از درک کلام شيخ مفيد عاجز بوده است ( به ويژه فهم کلام متقدمين نيازمند تخصص در دانش کلام و اصطلاحات قدمایی است). نخست عبارت شيخ مفيد را نقل می کنم:

القول في تسمية جاحدي الإمامة ومنكري ما أوجب الله تعالى للأئمة من فرض الطاعة
واتفقت الإمامية على أن من أنكر إمامة أحد الأئمة وجحد ما أوجبه الله تعالى من فرض الطاعة فهو كافر ضال مستحق للخلود في النار. وأجمعت المعتزلة على خلاف ذلك وأنكروا كفر من ذكرناه، وحكموا لبعضهم بالفسق خاصة ولبعضهم بما دون الفسق من العصيان (اوائل المقالات، ص 44).

شيخ مفيد بحث ايمان و کفر مخالفان اماميه را در دو سه جای ديگر کتاب اوائل المقالات مطرح کرده که بعدا ان شاء الله در يادداشت های مستقلی بدانها خواهيم پرداخت. در اينجا اساسا موضوع مورد بحث شيخ مفيد درباره ايمان "مخالفين" و اهل سنت نيست. اين فصل اوائل المقالات درست در دنباله بحث شيخ مفيد درباره احکام محاربين با امير المؤمنين (ع) آمده است (القول في محاربي أمير المؤمنين - عليه السلام -). در آنجا در خصوص کسانی که در مقابل حضرت در دوره پنج ساله حکومت و خلافت در سه جنگ شرکت کردند و با امام وارد محاربه شدند نظرات شيعه و معتزله و مابقی فرق را ذکر می کند. پس از آن در دنباله در ذيل بحث بالا که عنوانش را نقل کرديم شيخ مفيد بحث را گسترده تر می کند و درباره اين موضوع بحث می کند که اگر کسی با "امام" عصر خود مخالفت کند و از طاعتش خارج شود و از آنچه خداوند از او خواسته و بر او از اطاعت امام واجب کرده سرباز زند و جحود ورزد و امامت امام را منکر شود چه حکمی دارد. از آنجا که امام در ديدگاه شيعه به "نص" تعيين می شود و امامت اساسا امامتی الهی قلمداد می شود شيخ مفيد نظر شيعه را اينطور نقل کرده که: " فهو كافر ضال مستحق للخلود في النار". منتهی مقصود او از از منکر همانطور که گفتم کسی است که از فرمان امام زمانش سرپيچی کند و نسبت به طاعتش جحود ورزد. اين ربطی به کسی که به طور کلی به امامت ائمه شيعه معتقد نيست ندارد. اساسا اينجا بحث درباره مخالف نظری نيست بلکه کسی است که در برابر امام دست به "عصيان" و "جحود" می زند. در واقع بحث شيخ مفيد فقط ناظر به کسی است که در برابر امام زمان بالفعل که متصدی امامت بالفعل است و فرمان او حجود ورزد و طاعت سياسی او را منکر شود (يعنی در فرض امامت و حاکميت سياسی بالفعل ائمه). در برابر شيخ مفيد می گويد معتزله چنين کسی را کافر نمی دانند بلکه در مورد حالاتی از اين نوع انکار و حجود، فسق را مطرح می کنند و در مواردی حتی فسق را هم مطرح نمی کنند و فقط آنان را به عصيانی ما دون درجه فسق متصف می کنند (چرا که هر عصيانی از ديدگاه متکلمين و فقهاء فسق نيست). خوب. روشن است که اينجا مقصود از امام تنها به معنی امام در مقام حاکم است. مخالفت و جحود نسبت به امام در فقه در بحث بغی مطرح می شود و البته هر کسی که بر امام بشورد باغی نيست. بغی شرايطی دارد. اصل بغی اين است که متکی بر نظری سياسی و تأويل باشد. اهل سنت برای کسی که باغی نسبت به حاکم جامعه و امام/ خليفه باشد شرايطی را در نظر گرفته اند و درباره حكم او اختلاف نظر دارند. برخی حکم باغی در مقابل امام عادل را فسق و برخی آن را تنها در حد عصيان و برخی تنها در حد خطا می دانند و البته شرايطی را هم برای هر کدام در نظر می گيرند. در اين ميان شيخ مفيد نظر اماميه و معتزله را نقل می کند. اينجا مطلقا سخن درباره مخالف نظری و دينی امام نيست. بلکه موضوع در رابطه با کسی است که در "برابر" امام جحود می ورزد و از طاعتش خارج می شود و نسبت به او عصيانگری می کند. شيخ مفيد البته در بحثش وارد جزئيات بغی و غير بغی نمی شود چرا که در هر دو حال به نظر او کسی که بر امام حق خروج کند کافر است. بدين ترتيب معلوم شد که اساسا عبارات شيخ مفيد در اينجا که مورد استناد آقای کمال حيدری قرار گرفته ناظر به بحث "تکفير" اهل سنت نيست. از اينکه نظر معتزله را هم در دنباله بيان می کند معلوم است که بحث اساسا در چه سياقی مطرح شده.

بد نيست اينجا برای تکميل اين يادداشت ديدگاه نووي، فقيه دانشمند و برجسته شافعي مذهب که نظر غير معتزليان در ميان اهل سنت در خصوص "بغی" و باغیان را در کتابش روضة الطالبين نقل کرده بياوريم:

الباغي في اصطلاح العلماء : هو المخالف لإمام العدل ، الخارج عن طاعته بامتناعه من أداء واجب عليه أو غيره بشرطه الذي سنذكره إن شاء الله تعالى ، قال العلماء : ويجب قتال البغاة ، ولا يكفرون بالبغي ، وإذا رجع الباغي إلى الطاعة قبلت توبته ، وترك قتاله ، وأجمعت الصحابة رضي الله عنهم على قتال البغاة ، ثم أطلق الأصحاب القول بأن البغي ليس باسم ذم ، وبأن الباغين ليسوا بفسقة ، كما أنهم ليسوا بكفرة ، لكنهم مخطئون فيما يفعلون ويذهبون إليه من التأويل ، ومنهم من يسميهم عصاة ، ولا يسميهم فسقة ويقول : ليس كل معصية بفسق ، والتشديدات الواردة في الخروج عن طاعة الإمام وفي مخالفته كحديث " من حمل علينا السلاح فليس منا " وحديث " من فارق الجماعة فقد خلع ربقة الإسلام من عنقه " وحديث " من خرج من الطاعة وفارق الجماعة فميتته جاهلية " كلها محمولة على من خرج عن الطاعة وخالف الإمام بلا عذر ولا تأويل .
دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۹:۴۹
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت