درباره ماهيت رسائل اخوان الصفاء و هويت نويسندگان آنها از دير باز اختلاف نظر بوده است. برخی اين رسائل را نوشته يکی از امامان اسماعيلی می دانند و برخی ديگر صرفا بر اسماعيلی بودن نويسندگان اين رسائل تأکيد می کنند. برخی هم معتقدند نويسندگان اين رسائل اسماعيليان غير فاطمی و يا قرمطی بوده اند. شماری ديگر از محققان نيز معتقدند اين رسائل تأليفی اسماعيلی نيست و برای هويت نويسندگان آن تئوری ها و اشخاص ديگری را مطرح می کنند. از خود رسائل البته می توان کم و بيش به مجموعه ای گاه متناقض از باورهای مذهبی آنان پی برد. در اينکه نويسندگان اين رسائل شيعی مذهب بودند کمتر ترديد شده اما حتی برخی غير شيعی بودن آنها را هم قابل طرح دانسته اند. يکی از مشکلات در مورد اين کتاب به زمان تأليف اين رسائل و چگونگی تأليف آن بر می گردد. آقای مادلونگ اخيرا نظريه ای مطرح کرده که طبق آن مسلمة بن الفاسم القرطبي از نويسندگان اين رسائل است و يکی از کسانی است که در تدوين و تنظيم تحريری از آن سهم اساسی داشته است. در جای ديگر اين نظر را که هيچ گونه مستند متنی و تاريخی ندارد و صرفا بر پاره ای از احتمالات بسيار بعيد استوار است رد کرده ايم. به تازگی نظر ديگری هم مطرح شده و اين رسائل را تأليف احمد بن الطيب السرخسي دانسته اند. اين نظر هم مستند درستی ندارد. برخی نويسندگان اين رسائل را تأليفی در سنت فلسفی کندي دانسته اند و زمان تأليف آن را در سده سوم می دانند. آنچه مسلم است گرايش نويسندگان اين رسائل متعلق به سنتی از سنت های فلسفه نو افلاطونی در دوره اسلامی است . در اين ميان نويسندگان و محققان اسماعيلي بر هويت اسماعيلی اين رسائل و نويسندگان آن تأکيد دارند و به ويژه در چند دهه اخير تحقيقات زيادی از سوی اسماعيليان و محققان آنها روی اين رسائل انجام شده. اين نويسندگان عمدتا يا همه و يا اصل تحرير اين رسائل را به احمد بن عبد الله، نواده محمد بن اسماعيل نسبت می دهند. بدين ترتيب رسائل تأليف يکی از امامان مستور اسماعيلی و فاطمی قلمداد می شود.
با اين همه تنها گزارش تاريخی درباره نام و هويت نويسندگان اخوان الصفاء را مديون ابو حيان توحيدی هستيم. آنچه او درباره هويت نويسندگان اخوان الصفاء می گويد و تا به حال موضوع ده ها مقاله و کتاب شده به هيچ روی نظريه نويسندگان اسماعيلی را تأييد نمی کند. نه تنها اين نظر را که اين رسائل تأليف احمد بن عبد الله است مطلقا تأييد نمی کند بلکه زمان تأليف آن را سده چهارم می داند. آنچه ابو حيان درباره اين رسائل و نويسندگان آنها گزارش کرده حتی اسماعيلی بودن اين نويسندگان را مورد ترديد قرار می دهد و به نظر من حتی اينکه آنان گرايشات باطنی از نوع قرمطی داشته اند را هم نشان نمی دهد و حتی شايد خلاف آن را هم تأييد می کند. تثبيت دلائل النبوة که به غلط به قاضي عبد الجبار نسبت داده شده ديگر منبعی است که اشاراتی به نويسندگان رسائل دارد. این نویسنده البته از خود رسائل يادی نمی کند منتهی از برخی از کسانی که ابو حيان از آنها در شمار نويسندگان رسائل ياد کرده نام برده است. تثبيت هم نشان می دهد رسائل تأليف سده چهارم قمری است. گزارش تثبيت تأييد می کند که اين نويسندگان گرايشات شيعی و شايد نوعی مذهب باطنی داشته اند اما برخلاف نظر برخی نويسندگان ابدا عبارت تثبيت مؤيد اسماعيلی بودن و يا قرمطی بودن نويسندگان رسائل نيست. در اينجا من با استرن اختلاف نظر دارم. او البته در تحقیقات خود این نظر را که نویسنده رسائل امام مستور اسماعیلی بوده رد می کند و تنها معتقد است که نویسندگان این رسائل گرایشی اسماعیلی و البته غیر مرتبط با اسماعیلیه رسمی داشته اند.
از نيمه سده ششم قمری در يمن اين نويسندگان اسماعيلی طيبی يمن بودند که برای نخستين بار مدعی شدند رسائل تأليف احمد بن عبد الله است و آن را ميراث اهل بيت پيامبر (ص) دانستند. قبل از آن هيچ اثری از اين باور در ميان اسماعيليه ديده نمی شود. نه تنها اين نظر بلکه حتی هيچ گونه استنادی و يا ذکری از رسائل در نوشته های نويسندگان فاطمی و يا نويسندگان اسماعيلی مکتب ايرانی خراسان وجود ندارد. سهل است تعاليم فلسفی نوافلاطونی اسماعيليان ايران و يا آنچه بعدا در مکتب فاطمی پذيرفته شد با برخی تعاليم رسائل اخوان الصفاء تمايزهای روشنی دارد. اينکه طيبيان يمن چگونه اين رسائل را به عنوان ميراث خود شناسايي کردند موضوع تحقيق جالبی خواهد بود. رسائل البته در سده ششم برای همه کم و بيش چه در شرق جهان اسلام و چه در مغرب اسلامی و اندلس شناخته بود. با اين وصف نخستين کسی که به ارتباط آن با اسماعيليه اشاره ای مبهم دارد تا آنجا من به خاطر می آورم نويسنده بيان الأديان در اواخر سده پنجم قمری است (ص 73). در اين کتاب ابوالمعالي که نخستين کسی است که از حسن صباح و مذهب نزاری و دعوت جديده او ياد می کند می نويسد که آنان کتاب قديمی اخوان الصفاء را می خوانند و بدان باور دارند. اين نکته مهمی است. به نظر می رسد اين نزاريان بوده اند که برای نخستين بار مدعی شدند رسائل اخوان الصفاء کتابی است در سنت اسماعيلي و يا دست کم کتابی که با کار و مذهب آنان متناسب است. احتمالا حسن صباح با اين کتاب قبل از پيوستن به اسماعيليه آشنا بوده و بعدا آن را در سنت نزاری داخل کرده. با اين وصف تا آنجایی که من می دانم در هيچ اثر نزاری کهن و اصیلی يادی از اين رسائل نرفته است. غزالي که معاصر حسن صباح بود در المنقذ من الضلال خود از رسائل ياد می کند اما آن را مستقيما به اسماعيليه نسبت نمی دهد و تنها به تأثيرات تفکرات فيثاغورثی در آن توجه می دهد و مي نویسد که تعليمیان (يعنی نزاريان اسماعيلی) به تفکرات فلسفی فيثاغورثی دلبسته اند. می دانيم که خواجه طوسي در مصارعة المصارعة بعدها شباهتی ميان آرای شهرستانی با گرايشی باطنی که تفکرات فيثاغورثی داشتند می ديد اما آن را به تصريح اسماعيلی و يا تعليمی نخوانده است. ارتباط اين تفکر فلسفی با فلسفه نوافلاطونی (که خود مورد پذيرش مکتب فلسفی اسماعيلی قرار داشت) از ديدگاه غزالي و خواجه طوسي هنوز مورد تحقيق جامعی قرار نگرفته. گزارش غزالي شايد تأييدی باشد بر روايت ابو المعالي. علاوه بر اين دو گزارش قبلا در يادداشت ديگری گفتيم که در سده ششم قمري ابن فندق بيهقي در شرح حال ابن سينا به اشتباه گفته ابن سينا در کودکی رسائل اخوان الصفاء را می خوانده. او احتمالا اين رسائل را اسماعيلی می دانسته گرچه تصريحی به آن نکرده است. هر چه هست احتمال دارد که طيبيان يمن سده ششم به تبعيت از نزاريان ايران رسائل اخوان الصفاء را در سنت خود جای داده و پذيرفته و به تدريج آن را تأليف يکی از امامان مستور خود قرار داده اند. تحقيق دقيقتری لازم است تا اين موضوع و چگونگی آن روشن شود.
با اين وصف برخی محققان اسماعيلی جديد مدعی شده اند که اشاره به تأليف اين رسائل از سوی امام اسماعيلی به قبل از سده ششم باز می گردد: عباس همدانی در تحقيقات خود از رساله ای ياد می کند به نام الأصول والأحکام که به يک داعی ناشناخته نزاری از سوريه نسبت داده شده به نام ابو المعالي حاتم بن عمران. او در این رساله از تأليف رسائل از سوی امامان مستور اسماعيلی عصر ماقبل فاطميان خبر می دهد (نک: الأصول والأحکام، منتشر شده در خمس رسائل عارف تامر، ص 121). ادعا شده اين رساله از اواخر سده پنجم است؛ ادعایی که سخت مشکوک است و بعيد نيست خود اثر ساخته بسيار متأخری باشد. اگر حقيقتا اين رساله از اواخر سده پنجم باشد که البته من قبول ندارم شاید بتواند مؤيدی برای اين نظر باشد که نخست در ايران و از سوی نزاريان رسائل اخوان الصفاء به عنوان کتابی مورد تأييد بزرگان و رهبران جامعه نزاری مورد شناسایی قرار گرفت و آنگاه در سوريه و در ميان نزاريان آنجا بی هيچ مقدمه ای اين رسائل تأليف امامان مستور قلم داده شد. عباس همدانی البته در عين حال مدعی است جعفر بن منصور اليمن، داعی مهم سده چهارم قمری اسماعيلي و فاطمی در سيره ای که برای پدرش ابن حوشب نوشته بوده اين رسائل را تأليف احمد بن عبد الله بن محمد بن اسماعيل دانسته است. اين ادعا بی ترديد قابل پذيرش نيست. در سنت فاطمی رسائل اخوان الصفاء مطلقا اثری اسماعيلی قلمداد نمی شده. وانگهی خود سيره ابن حوشب از ميان رفته و نقل قولی که از آن در منابع طيبی يمن آمده ابدا يادی از رسائل اخوان الصفاء در آن ديده نمی شود. آنچه هست فقط اين است که احمد وقتی به امامت رسيد به امور امامت پرداخت "حتی انشأ الرسائل واتصل به من الدعاة رجل يسمی أبو غفير فأمره إلی أهل دعوته...". روشن است که اينجا منظور از رسائل، رسائل اخوان الصفا نيست؛ بلکه تنها اين عبارت بدين معناست که احمد بن عبد الله وقتی به امامت رسيد با دعات خود نامه نگاری کرد و به امور دعوت و داعيان پرداخت.
دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۷:۳۴
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .