آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۲٫۰۴۳٫۵۰۲ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۷۲ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۰۸۵
بازدید از این یادداشت : ۲۸۷

پر بازدیدترین یادداشت ها :
محققان اين کتاب در تشخيص هويت رساله های غيلاني و مسعودي به کلی به خطا رفته اند. اين در حالی است که من در نوشته خود به روشنی داستان اين رساله ها را روشن کرده بودم. محققان اين کتاب اصل ايده طبقاتی بودن متن موجود در نسخه مجلس را از من گرفته اند و اينکه متن نسخه مجلس حلقه آخری از سلسله ای از مفاوضات و مناظرات بين افضل الدين غيلاني و مسعودي است اما شگفتا که با وجود روشن بودن مطلب من در آن نوشته ها در دام اشتباهی غريب افتاده اند. باری من در نوشته خود در خصوص اين متن با تکيه بر گفتاری از شادروان دانش پژوه و با اصلاح شماری از خطاهای او روشن کردم که حقيقت اين متن چيست و علاوه بر قرائنی که دانش پژوه پيشتر گفته بود نشان دادم که اين متن نوشته افضل الدين غيلاني است و در پاسخ به سلسله ای از مناظرات و مفاوضاتی است که نخست با تأليفی از ابن غيلان در رديه ای بر ابن سينا آغاز شد و بعد صورت گفتگو ميان افضل الدين و مسعودي يافت. در حقيقت از مجموع مطالب اين رساله چنين به نظر می رسد که نخست افضل الدين غيلاني رساله ای نوشته بوده درباره انواع قياسات و انواع مختلطات که چنانکه خودش هم در دو اثر ديگرش بدان تصريح دارد و پيشتر اشاره شد نامش التوطئة للتخطئة بوده؛ بعد از آن شرف الدين مسعودي رديه ای بر آن نوشته بوده که آن اينک ظاهراً در اختيار نيست. در آن رساله شرف الدين برخی خطاهای افضل الدين را گوشزد کرده بوده است. آنگاه افضل الدين در مقام پاسخ در آمده و رديه ای بر شرف الدين نوشته بوده که آن هم ظاهراً موجود نيست. در اين رساله افضل الدين وجود برخی از اين خطاها را می پذيرد اما در عين حال ايرادتی هم بر شرف الدين وارد می کند که همين شرف الدين را ديگر بار ناگزير به پاسخ می کند. بدين ترتيب شرف الدين پاسخی تفصيلی تر در رد بر افضل الدين می نويسد که نامش رسالة الأجوبة بوده است. در اين رساله شرف الدين مجموعه مفاوضات را در قالب شش "مباحثة " مطرح می کند که هر کدام با بحث کلی آنان در موضوع ياد شده ارتباط داشته است. بعد از آن است که افضل الدين در مقام پاسخ درآمده و رساله حاضر را نوشته که چنانکه گفتيم اکثر آن باقی مانده است و در آن افضل الدين درست هر "مباحثه" را مطرح و مناقشات و پاسخ های خود را در همان چارچوب مطرح می کند. از آنچه در رساله حاضر آمده روشن می شود که افضل الدين نيز در طول همين مفاوضات ايراداتی را از شرف الدين گرفته بوده که او را ناچار به تصحيح بخشی از مواضع و نتايج بحثش می کشاند و به همين دليل هم در رسالة الأجوبة مقداری از آن ايرادات را اصلاح می کند. منتها از ديگر سو از تصريحات افضل الدين در رساله حاضر معلوم است که شرف الدين اندکی پس از تدوين رساله اجوبة در اين ميان رساله ديگری در اين موضوع با عنوان المختلطات نوشته که آن هم همزمان با رسالة الأجوبة او به دست افضل الدين می رسد و از آن در رساله حاضر بهره می برد و بدان در مناقشه اش با شرف الدين استناد می کند. اين رساله به احتمال بسيار قوی همان رساله پيشگفته مختلطات است که اينک نسخه بسيار کهنه آن در ضمن مجموعه مراغه باقی است.


بدين ترتيب درست است که در رساله اول غيلاني اصل بحث ناظر به ابن سينا بود اما در دنباله سلسله مناظرات، اين مسعودي و ابن غيلان بودند که هر يک به ديگری پاسخ می داد و خود ابن سينا به حاشيه رفته بود. محققان اين کتاب به اشتباه تصور کرده اند که اين متن ربطی به التوطئه ابن غيلان ندارد و در واقع در اصل اين مسعودي بوده که کتابی در جداول نوشته بوده که ابن غيلان بعدا به آن پاسخ داده است. اين آقايان متن های ابن غيلان را در واقع پاسخی به رساله ای از مسعودي می دانند که خود در اين مجموعه منتشر کرده اند که المختلطات نام دارد (نخست پاسخ به جداول آن و بعد پاسخ به مقدمه آن، به شرحی که خودشان نوشته اند و البته درست نيست). اين در حالی است که در خود متن موجود ابن غيلان مکرر او تصريح می کند که رساله مختلطات رساله اخيره مسعودي است (مثلا، نک: ص 386، 389. نيز نک مثلا: ص 390 و 393 که از اجوبه قبل از رساله مختلطات ياد می کند) و شگفتا که محققان ما از درک چنين امر سهلی غفلت کرده اند. محققان اين متن به اشتباه گمان کرده اند که مسعودي در آغاز جداولی تنظيم کرده بود و آن جداول سبب نقد اول ابن غيلان بر او شد. به تعبير ديگر به نظر آنها رساله اول ابن غيلان واکنشی بود به اين جداول. در حالی که روشن است تنظيم جداول بدون نوشتن رساله ای در حول و حوش آن عمل معمولی نبوده و در حقيقت هر جا هم که در متن کتابخانه مجلس سخن از جداول می رود مقصود همان جداولی است که مسعودي آن را در پايان رسالة المختلطات خود (همان که از آن گاه به رساله اخير مختلطات اشاره می کند) گذارده بوده است (در صفحه 388 اشاره ای به اين جداول هست که گويا نشان می دهد ابن غيلان مطمئن نبوده که جداول و رساله همراه آن که همانا مختلطات است را مسعودي قبل از آخرين رساله اش يعنی الأجوبة، يعنی همانی که در آن مباحثات ششگانه را مطرح کرده بود نوشته بوده و يا بعد از آن. اما به هرحال می دانسته که اين دو رساله کم و بيش همزمان نوشته شده بوده و ابدا مقدم بر جوابيه اول مسعودي بر ابن غيلان، يعنی همان جوابيه ای که بر رد رساله توطئه نوشته بوده نبوده است؛ نيز نک: ص 387 که اشاره اش به جداول باز مؤيد همين نظر است).

به هرحال روشن است که هرگاه ابن غيلان به رساله اول خود در همين متن فعلی اشاره می کند به هيچ روی آن را پاسخی به رساله ای از مسعودي قلمداد نمی کند. از همه غريبتر آنکه اين حضرات توجه نکرده اند که رساله آخری ابن غيلان، يعنی همانی که همينک در اختيار ماست در پاسخ رساله ای از مسعودي است که در آن از مباحثات ششگانه ای سخن رفته بوده (مثلا نک: ص ۳۶۸). اين در حالی است که در رساله مختلطات موجود از مسعودي که همينک موجود است و همين آقايان آن را منتشر کرده اند از مباحثات ششگانه اساسا خبری نيست و بل اصلا در اين رساله مسعودي وارد بحثی با ابن غيلان نمی شود و مطلقا اشاره ای هم به اين سلسله جوابيه ها با ابن غيلان ندارد. پس چطور می توان گفت که رساله موجود ابن غيلان در کتابخانه مجلس رديه ای است بر رساله مختلطات مسعودي که اصلا در آن حرف و سخنی از پيشينه نقدهای غيلاني نيست؟ من حقيقتا نمی توانم شگفتی و استغراب خود را در رابطه با آنچه اين دو آقا در اين مقدمه و در اين کتاب ابراز داشته اند پنهان کنم. با وجود آنکه مقاله مرحوم دانش پژوه را در جلوی چشمان خود داشته اند و با وجود آنکه نوشته من را در اختيار داشته اند و در عين حال که متن اين رساله ها را تصحيح کرده اند اما همچنان از فهم منطق متن موجود در کتابخانه مجلس به کلی عاجز بوده اند. ظاهرا اين آقايان به قدری خواهان ثبت اين تحقيقات به نام خود و عدم توجه دادن به نوشته های من در اين زمينه و لو به هزينه عدم رعايت کمترين اصول اخلاقی و علمی بوده اند که خود هم به درستی متن يادداشت های من را نخوانده اند و همين آنان را به اين خطای نابخشودنی مبتلا کرده است. شيرين اين است که اين آقايان به نوشته ای از آقای ايمن شحاده که مدتها بعد از من مطلبش در سال 2016 منتشر شده ارجاع داده اند (در حالی که من خود نوشته خود را درباره اين رساله برای او ارسال کرده بودم) اما دريغ داشته اند که به نوشته من ارجاعی مناسب دهند و حداقل آن را در خور بحثی بدانند. باری اين بی توجهی با اين هزينه توأم بود که به کلی در تشخيص ماهيت رساله ها به خطا رفتند و زحمت خود را به کلی به هوا دادند... حال مناسب است اين رساله ها از نو تصحيح و منتشر شوند.


در جای ديگری از کتاب اين دو محقق محترم مطالبی را به من در خصوص رساله رديه ابن غيلان در خصوص قیاس خلف بر رشيد الدين وطواط نسبت داده اند که دقيق نيست و معلوم است که مطالب من را به درستی نفهميده اند. در اين قسمت اين آقايان مطالب غريبی در رابطه با اين رديه غيلاني ابراز کرده اند که من حقيقتا نمی توانم چگونه اين بد فهمی ها را توصيف کنم. آنچه من در نوشته خود گفته بودم را اينجا نقل می کنم و گمان نمی کنم فهمش اين قدرها سخت باشد: "اين رساله که بخشی از مقدمه آن هم متأسفانه افتاده اصلاً شامل پاسخ افضل الدين بوده به تعدادی از رساله ها و يا پرسشها و همچنين پاسخ به پاره ای بد فهمی های مخاطبان کتابها و آثارش که در نسخه حاضر کتابخانه مجلس تنها بخش مربوط به پاسخ به رساله رشيد الدين وطواط موجود است. رساله وطواط جزء رسائلی از او بوده که نام مجموع آن رسائل، "عيون الرسائل في فنون المسائل" بوده و رساله اول آن همين رساله ای بوده که وطواط در رد بر قياس خلف نوشته بوده است. استاد دانش پژوه اطلاع نداشته اند که علاوه بر نسخه موجود از رساله وطواط که در واقع در ضمن رديه افضل الدين غيلاني در نسخه حاضر باقی مانده و افضل الدين نخست آن را عيناً نقل و بعد از آن رد می کند، اين رساله رشيد الدين وطواط مستقلاً هم نسخه دارد و آن هم موجود است. در مقدمه کتاب که چنانکه گفتيم در نسخه حاضر بخش اوليه اش مفقود است، افضل الدين غيلاني از يک "شهاب الدين" و تشکيکات و نقلهای او سخن به ميان می آورد و نيز از شکوکی از "شرف الزمان" که بايد مقصودش شرف الزمان ايلاقي (د. ۵۳۶ ق)، فيلسوف نيمه اول سده ششم قمري خراسان باشد. برخلاف نظر دانش پژوه اين مطالب اخير ربطی به رديه افضل الدين بر رشيد وطواط ندارد و بلکه اين قسمت بخشی از مقدمه افضل الدين است بر کتاب حاضر که چنانکه گفتيم شامل پاسخ ها و رديه های او بر تعدادی از رساله ها و يا انتقادات بوده که تنها قسمت اول آن، رديه بر وطواط بوده است. از ديگر سو دانش پژوه تصور کرده که تمامی رساله هايی که افضل الدين قصد دارد در اين کتاب مورد رد و پاسخ قرار دهد رساله های مختلف عيون الرسائل وطواط بوده که تنها در نسخه حاضر رديه رساله اول آمده است؛ در حالی که افضل الدين تنها قصد دارد رساله اول از کتاب وطواط را رد کند و بدان پاسخ دهد و چون آن رساله، رساله اول از کتاب عيون الرسائل في فنون المسائل وطواط بوده از آن تعبير به "الرسالة الأولی من کتاب عيون الرسائل في فنون المسائل " می کند. با اين حساب بايد تحقيق شود که آن شهاب الدين کيست و او دقيقاً چه ايراداتی بر افضل الدين داشته و مراد از تشکيکات شرف الزمان ايلاقي که مورد اشاره افضل الدين غيلاني در اين مقدمه قرار گرفته چيست؟ "

اين دوستان به کلی اين عبارات را نفهميده و بعد مطالبی موهوم در خصوص ماهيت رساله غيلاني در رد بر وطواط ابراز داشته اند. از همه عجيب تر اينکه اصرار دارند شرف الزمان را در اين متن به وطواط تفسير کنند که به کلی آدرسی اشتباه است و شگفتا که نه مطلب من را خوب خوانده اند و نه مطلب مرحوم دانش پژوه را.

تصحيح کتاب هم ايراداتی دارد، از جمله در ص 390 که معلوم است عبارات را به درستی نفهميده و شماره 7 را در نيمه جمله ای پيوسته گذارده اند با توهم اينکه عبارت قبلی در آخر شماره 6 پايان گرفته.

محققان در اين کتاب با وجود آنکه به دو مقاله من درباره آثار منطقی مسعودي و ابن غيلان که چند سال پيش چاپ شد تکيه کرده اند اما متأسفانه حق امانت را رعايت نکرده و جز صرفا به صورت حاشيه ای و پوچ و احتمالا برای رفع مسئوليت علمی و اخلاقی به مقالات من اشاره ای نکرده اند، ولله الحمد أولاً وآخرا.


پاسخی به پاسخ مصححان

از این پاسخ بر می آید که من بیش از حد لازم به این دو شخص خوشبین بودم. حال می بینم که آنها مقدمات بینش و شیوه علمی را فاقدند و فارغ از دغدغه شخصی متأسفانه باید عرض کنم اگر رساله آنها برای ارزیابی دانشگاهی برای من فرستاده شود ناچارم آن را رد کنم. این آقایان متوجه نیستند که با منطق این آقایان منطق دان هر کسی در دوران انشتین هم می توانست ادعا کند نظریه نسبیت را او کشف کرده گرچه نتوانسته قبل از انشتین آن را عرضه کند...
فارغ از تبریرات بارده ای که این آ‌قایان فرموده اند باید اینجا متذکر شوم که من هر دو یادداشت مرتبط با ابن غیلان و مسعودی را علاوه بر وبلاگ کاتبان (که گمان نمی کنم بر اهل تحقیق و پژوهش تراثی ناشناخته باشد) در مجموعه های مقالات منتشر شده خود چاپ کرده ام و آنها به سادگی می توانستند بدان مراجعه کنند. در واقع آنها به نوشته های من مراجعه کرده اند (بر اساس انتشار وبلاگی) منتهی نخواسته اند اهمیتی برای نوشته یک خدمتگزار هموطن خود قائل باشند. اما آنچه گفته اند که چون من ارجاعات لازم را در نوشته های خود نداده ام آنها بدان ارجاع نداده اند باید گفت همین دلیل این است که این دو عزیز مرد این میدان نیستند و اگر برای اصلاح شیوه پژوهشی خود اقدامی عاجل نکنند باید ناچار دیر یا زود راهی دیگر برای خود دست و پا کنند و این میدان را به اهلش بسپارند. متأسفانه باید عرض کنم کتاب این دو آقا معتبر نیست و دست کم دو متن در کتاب موجود باید از نو منتشر شود. شگفتا با وجود آنکه این آقایان برخلاف من متن ها را تصحیح کرده و دسترسی ساده تری به متن بحث ها داشته اند از کشف ماهیت دو متن ابن غیلان و مسعودی ناتوان بوده اند. متأسفانه نمره ای که باید به این کار بدهم نمره مردودی است، هم مردود از لحاظ نتیجه کار علمی و هم از نقطه نظر عدم رعایت کمترین اصول اخلاقی و علمی. ولله الحمد اولا وآخرا.
يكشنبه ۱۶ دي ۱۳۹۷ ساعت ۹:۰۲
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت