برخی از محققان در حوزه شیعه شناسی در غرب تشیع اصیل را تشیع باطنی و تأویلی می دانند و استقرار شریعت و فقاهت و اصول الهیات عقلی و نظری را در تشیع امامی اقدامی در راستای ارائه تفسیری سنی مآبانه از تشیع و در راستای عادی سازی مناسبات تشیع با دستگاه خلافت و مشروعیت سیاسی اسلامی در محوریت امت می دانند. آنان معتقدند این روند با قدرت گرفتن آل بویه آغاز شد. این محققان نماینده تشیع اصیل را کتاب بصائر الدرجات و کتاب الحجه از کتاب الکافی می دانند. قبلا در نوشته ای دیگر گفتیم که کتاب الکافی اگر احادیث کتاب الحجه دارد بخش اعظم کتاب از دیگر سو در فقه و روایات فقهی است و تازه نه تنها منابعش که حتی خود کتاب محصول دوران آل بویه نیست بلکه از پیش از این دوران است. کلینی هم نه متکلم بوده و نه کتابش را برای متکلمان بغداد نوشته است.
اما از دیگر سو باید این نکته را هم متذکر شد که محتوای کتاب الحجه کافی را نمی توان بی ارتباط با بخش های دیگر اصول کافی و به ویژه کتاب العقل والجهل و همچنین کتاب التوحید آن کتاب خواند و تفسیر کرد. تصویری که از امام در کتاب الحجه ارائه می شود درست است منبع علم ظاهر و باطن می نماید اما همین کافی در کتاب العقل والجهل خود امام را در کنار عقل می گذارد و عقل را حجت آدمیان قرار می دهد. در سرتاسر همین کتاب العقل والجهل و همچنین کتاب التوحید امام بر خرد تأکید می کند و از استدلال های هشام بن الحکم که بر پایه و بنیاد خرد استوار است حمایت می کند. امام رضا در همین کتاب التوحید بسان یک متکلم با اصحاب دیانات و مذاهب کلامی و فلسفی وارد گفتگو می شود و دانش امامان مجال بحث و گفتگو قرار می گیرد. این قطعا هماهنگ با تصویر امام به مثابه موجودی فرا انسان نیست که این دست محققان جدید در عرصه شیعه شناسی تلاش می کنند از امام در سنت و یا سنت های شیعی به دست دهند. باری گروه های غلات شیعی امام را مظهر روح الهی قلمداد می کرده اند اما این با تصویری که کتاب الکافی از امام به دست می دهد یکسان نیست. در کتاب العقل والجهل امام از عقل به مثابه منبع معرفت و استدلال سخن می گوید و در کتاب التوحید از آن بهره می گیرد و بر ضرورت استدلال های عقلی در توحید و صفات پای می فشارد. این عقل آنچنانکه این دست محققان ابراز می دارند غیر از متعارف آنچه در سده های دوم و سوم عموم اهل علم و اهل زبان از آن می فهمیده اند نیست و درست اشاره به همان عقل انسانی و استدلال ورزی فطری دارد. همینک اسناد مهمی از سده دوم در دست است که نشان می دهد عموم مردم و اهل علم و زبان از واژه عقل چه چیزی را قصد می کرده اند. ممکن است در کلمات امامان شیعه مرحله دیگری از معرفت که آن را بتوان به زبان اهل عرفان معرفت شهودی نامید سراغ گرفت اما این نافی این نیست که امام با زبان اهل عرف و متعارف قوم سخن می گفته و عقل در کتاب العقل و الجهل و کتاب التوحید همین استدلال ورزی خرد انسانی است. نزدیکترین شاگردان امام صادق مانند هشام بن الحکم و زراره در چنین بستری از سنت خردورزی و نظامات استدلالی سخن می گفته و قلم می زده اند.
پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۴۸
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .