آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۲٫۰۵۷٫۶۴۱ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۲۴۹ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۱۱۵
بازدید از این یادداشت : ۱۱۳

پر بازدیدترین یادداشت ها :



زمینه توجه به میراث حدیثی اهل سنت و عقاید حدیث گرایانه در میان زیدیه یمن به طور خاص به محمد بن ابراهیم الوزیر از علمای اوائل سده نهم قمری باز می گردد. او با وجود آنکه در عقاید و فقه بر مذهب زیدی بود اما تلاشش بر این بود که گرایش کلامی معتزلی گرای زیدیان را به چالش بکشد و در مقابل اهمیت حدیث و عقاید محافظه کارانه غیر متکلمانه را جانشین آن کند. کتاب العواصم والقواصم او اصلا بر همین مبنا نوشته شده. درباره او کارهای زیادی صورت گرفته و اخیرا یک تز دکتری در آلمان هم درباره او دفاع شد. در سده بیستم سلفیان سنی تلاش کردند از محمد بن ابراهیم الوزیر تصویری سلفی سنی گرا ارائه دهند که البته سخنی است گزاف. ابن الوزیر همچنان بر مبانی اعتقادی شیعی خود بود منتهی فرقش با دیگران این بود که از یک سنتی در میان زیدیه حمایت می کرد که با سنت اصلی که کسانی مانند المنصور بالله عبد الله بن حمزه نماینده آن بودند مخالفت داشت. تلاش او این بود که به نوعی زیدیه قدیم کوفه را احیا کند (در این مورد جای دیگری با تفصیل بیشتری بحث شده. در مقاله ای در خصوص عبد الله بن زید العنسی که به انگلیسی است).

بعدها در میان زیدیه آنچه ابن الوزیر بنا نهاد موجب شد تمایل به اجتهاد و عقیده حدیث محور و آن هم با عنایت به مجامیع حدیثی سنی بیشتر شود. منتهی همواره این گرایش با مقاومت بدنه اصلی زیدیه همراه بود. یکی از دلائلی که موجب تقویت این گروه می شد مخالفت روز افزون شماری از زیدیه با گرایشات معتزلی و یا شیعی به تعبیر آنان جارودی بود که زمینه را برای گرایش به حدیث سنی و اجتهاد حدیث محور را در آنان بیشتر می کرد. این مخالفان عموما انگیزه های سیاسی هم داشتند چرا که این گرایش در بسیاری از موارد انگیزه ای بود برای مخالفت با خط امامت در دوران قاسمی یمن و بعد از آن. مثلا در حالی که المنصور بالله عبد الله بن حمزه در مواجهه با مطرفیه از حربه تکفیر استفاده می کرد مخالفان او در سده های بعدی تکفیر را شیوه ای معتزلی می دانستند و به تقلید از محمد بن ابراهیم الوزیر معتقد بودند که با مراجعه به حدیث و سنت حدیثی می توان هم تشیع حسن را محفوظ داشت و هم گرفتار نزاع های کلامی بی حاصل نشد. با همه این اوصاف همچنان خطوط کلی تشیع زیدی حتی در میان این گروه محفوظ بود. تأثیر پذیری محمد بن اسماعیل الأمیر و حتی شوکانی از جریان حدیث گرای سنی در حد همین بود. راهی برای باز کردن اجتهاد حدیث محور و خارج شدن از سیطره فقهی امامان متقدم زیدی که عملا توسعه فقه زیدی را قرن ها بود با مانع روبرو می کرد. البته در خود فقه زیدی از قدیم مقدمات تأثیر پذیری از فقه و حدیث اهل سنت فراهم بود و حتی امامان متقدم زیدی هم تأثیرات فقه سنی و خاصتا حنفی و توجه به آرای آنان را از نظر دور نمی داشتند بنابراین بروز سنی گرایی در میان زیدیه یمن امر پیچیده ای نبود. با این وصف گرایشات کسانی مانند شوکانی در سده سیزدهم به اهل سنت و حدیث گرایی آنان و دوری از فقه و کلام زیدی را نباید تنها در چارچوب طبیعی آن جست و تفسیر کرد. انگیزه های سیاسی و تحولات قدرت در این چرخش تأثیری تمام داشت. در مقابل هم حجم مخالفت با او در میان زیدیه چندان قوی بود که عملا شوکانی را از نگاه مخالفان خارج از مشروعیت مذهبی زیدیه قرار می داد. در سده چهاردهم مخالفت ها با دولت امامت در یمن ابعاد تازه و البته منطقه ای پیدا کرد و در این میان مخالفت با امام یحیی در میان گروهی از زیدیه به مخالفت با بسیاری از مبانی مذهبی و سنتی زیدیه انجامید. اینجا جای بحث درباره این موضوع نیست اما همین مقدار باید گفت که اهدافی سیاسی در میان بود تا پس از سقوط دولت امامت جناح فکری اتباع شوکانی در درون مذهب زیدی یمن مورد تقویت سیاسی قرار گیرد و بر عکس سنت کهن زیدی که آنان را بستر اصلی حمایت از دولت امام یحیی و اخلافش می دانستند تضعیف شود. بسیاری از بحران های یمن در چند دهه گذشته ریشه اش به همین دخالت حکومت در امر مذهب زیدی بر می گردد. در دو سه ده اخیر عملا تلاش شد که سلفی گری وهابی با سنگر گرفتن پشت رجالی همچون شوکانی در یمن تقویت شود و جای مذهب زیدی را بگیرد. این در حالی است که شوکانی درست است که گرایش به حدیث و اجتهاد حدیث محور سنی داشت اما در مجموع همچنان معتقد به مذهب زیدی در معنای عام آن بود. او سلفی به معنای سلفی گری وهابی نبود. در حقیقت وهابیت در چند دهه اخیر تلاش داشت و دارد از او به عنوان یک سلفی متمایل به وهابیت بهره برداری کند. وانگهی شوکانی و اتباع او از سوی بدنه اصلی زیدیه هیچگاه مورد قبول قرار نگرفت و افکارش مورد پسند نبود. بنابراین سلفی گری هیچگاه در میان زیدیه یمن مقبول قرار نگرفت.
آنچه بود و شماری از زیدیه یمن آن را مورد توجه قرار می دادند گرایشی بود که زیدیه را از نقطه نظر مذهبی آماده می کرد تا گشایش بیشتری نسبت به اهل سنت (و نه سلفیان) داشته باشند. اینجا بود که در مقام پلمیک سخن از زیدیه جارودی و غیر جارودی باز در ادبیات زیدیان یمن رونق تازه ای یافت و عده ای از زیدیان مابقی را به جارودی بودن متهم می کردند و می کنند. چنانکه گفتم این مسئله بیش از آنکه مشکلی مذهبی و یا فقهی باشد بحثی سیاسی است که در سده بیستم دوباره در میان زیدیه سرباز کرد. تفصیل این مطالب را جاهای دیگر نوشته ام که ان شاء الله منتشر خواهد شد.
يكشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۸:۲۴
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت