از دهه بیست شمسی به بعد نوشته های متعددی در نقد غلو در تشیع به زبان فارسی منتشر شد (اینجا طبعاً کاری به نوشته های مشابه به زبان عربی که معمولاً از سوی سلفیان و وهابیان منتشر می شود ندارم که یکسره نوشته هایی خرد سوز است و باید آنها را یکجا دور ریخت). عمده این نوشته ها رویکرد ایدئولوژیک داشته اند و رهیافتی علمی و آکادمیک به تاریخ اندیشه های غالیانه شیعی نداشته اند. سبب اصلی هم عمدتاً این بوده که نویسندگان این آثار با منابع و اندیشه غلات شیعی آشنایی نداشته و هر عقیده ای را که خوش نمی داشته اند تحت عناوین غالیانه رد می کرده اند. در سال های اخیر البته چند پژوهش با رویکرد علمی تری منتشر شد اما همچنان رویکرد نگاه تاریخی در این نوع نوشته ها به شکل کاملاً رضایتبخشی دیده نمی شود. غلو و انواع مختلف آن در تاریخ تشیع پدیده ای نا آشنا و بی شناسنامه نبوده است. در طول قرن ها گروه ها و طیف های مختلف از غلات شیعی با رویکرد های مذهبی و کلامی و فلسفی مختلف عقاید خود و آثار مکتوب و شفاهی خود را عرضه کرده اند. عالمان شیعه در بغداد و قم و خراسان و ری در طول تاریخ چند سده نخست با این آراء و آثار آشنا بوده اند و در کتاب های خود به آنها اشاره کرده اند. کتاب های تاریخی و ملل و نحل و ادب عربی پر است از اطلاعات درباره آنان. بخشی از میراث آنان همینک در ادبیات نصیریه موجود است. بنابراین پژوهش درباره آنان می بایست متکی بر داده های تاریخی باشد. عقاید غلات را بایستی در پیش زمینه تاریخی آنها مطالعه کرد و علل و اسباب تاریخی و گفتمانی آنها را بررسید. در فقدان چنین رویکردهایی است که می بینیم برخی نویسندگان معاصر عقیده عصمت امام و یا علم متکی بر نوعی الهام را در شمار عقاید غالیانه جلوه می دهند. یا دیگرانی برخی پاره های آنچه بعدها با عنوان ولایت تکوینی امامان مطرح شد را عقاید غلات شیعی جا می زنند. غلات شیعه گروه هایی با شناسنامه تاریخی روشن هستند. عقایدی که عمدتاً در پرتوی استلزامات کلامی و یا در نتیجه تفاسیر فلسفی و عرفانی بعدها در پیکره بحث های مرتبط با عقاید شیعه در خصوص امامت مطرح شد لزوماً ارتباطی با عقاید غلات شیعی ندارد. این در حقیقت نوعی تنبلی فکری است که به جای مطالعه علمی و تاریخی نگرانه عقاید و باورها دچار خلط مباحث شویم.
با توجه به آنچه گفتم باید گفت کتاب کافی کلینی جز با تعداد طرق محدودی استثناء نشانه و روایتی آشکار برگرفته از سنت های غلات شیعی ندارد.
آنچه درباره کافی کلینی گفتم به معنای تعمیم آن و اعتبار بخشی به برخی کتاب های دیگر و از جمله بسیاری از روایات کتاب بحار الانوار نیست. البته مشکل تعدادی از منابع بحار الانوار، غالیانه بودن احادیث آنها نیست. مشکل عدم اصالت متون و ساختگی بودن احادیث با منظورهای متفاوتی و از جمله اهداف ترویجی و یا ایدئولوژیک است. نمونه این نوع کتاب ها کتاب سلیم بن قیس و یا دلائل الامامه منسوب به ابن رستم و از این قبیل است.
يكشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۴۲
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .