آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۲٫۰۵۵٫۴۱۹ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۱۴۱ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۱۱۵
بازدید از این یادداشت : ۲۸۴

پر بازدیدترین یادداشت ها :


در حالی که در منابع زيدی در مورد شارحان ديگر کتاب التحصيل، يعنی احمد الرصّاص و حسين بن مسلّم التهامي و به ويژه در مورد شخص نخست اطلاعاتی درج شده، در مورد الخُراشي اطلاعات اندکی در اختيار است و به جز اشاره ای در يک يادداشت کهنسال که بر روی يکی از نسخه های يکی از مجلدات کتاب التبيان حسن الرصّاص ديده می شود (1) ، درباره شرح خراشي در منابع زيدی موجود اطلاعی يافت نمی شود. البته در ميان سه شارح کتاب التحصيل، خراشي تنها کسی است که مستقيما از حسن بن محمد الرصّاص دانش آموخته و علم کلام را نزد او فرا گرفته بوده است. در مورد احمد فرزندش، سند مطمئنی در دست نيست که نشان دهد نزد پدر که عمر کوتاهی داشت درس خوانده باشد. حسين بن مسلّم هم شاگرد يکی از شاگردان رصّاص بوده و لذا مستقيما شاگرد وی نبوده است. حسين بن مسلّم (همانند احمد الرصّاص) شاگرد فقيه و متکلم زيدی شهاب الدين ابو القاسم بن حسين ابن شبيب الحسني التهامي السليماني بوده که او خود از شاگردان حسن بن محمد الرصّاص و از نزديکان امام منصور بالله قلمداد می شده است (2) ؛ با اين تفاوت مهم که اين شاگرد بر خلاف ديگر شاگردان رصّاص و اعضای خاندان او بعدا تمايلات روشنی به مکتب ابو الحسين بصري و آثار محمود الملاحمي پيدا کرد و از مکتب بهشمي فاصله گرفت. در گزارشهای موجود درباره کتاب الاکليل تهامي آمده است که التهامي در کتابش از اين استاد خود نقل قولهای زيادی کرده است؛ مطلبی که در دو نسخه مجهول العنوان پيشگفته که از شرحی از کتاب التحصيل در اختيار است، ديده نمی شود و همين امر نويسنده اين سطور را در مورد اينکه اين دو نسخه مربوط باشد به کتاب الاکليل دچار ترديد می کند. به هر حال هم به دليل اينکه کتاب التفصيل خراشي نوشته شخصی است که خود مستقيما شاگرد حسن بن محمد الرصّاص بوده و هم به دليل تفصيلی که در ارائه مطالب دارد، بايد گفت که شرح خراشي از شروح ديگر کتاب اهميت بيشتری دارد. با اين وصف از ميان مجلدات چهارگانه اين کتاب تنها نسخه ای از مجلد سوم آن موجود است و کتاب به شکل ناقصی همينک در اختيار است. اين جلد البته مهمترين مجلد اين شرح نيست؛ چرا که شامل مباحث توحيد و مقدمات نظری کتابهای کلامی معتزلی نمی شود و تنها واپسين بخش مباحث عدل، تمامی مباحث مفصل نبوت و قرآن و پاره نخستين مباحث امامت را در بر دارد؛ اما با اين وصف چاپ و انتشار اين شرح به دو دليل اهميت فوق العاده ای دارد: يکی اينکه در اين کتاب بخش بزرگی به مباحث امامت اختصاص يافته و نويسنده در آن به تفصيل عقايد معتزليان و زيديه را در اين موضوع مطرح کرده است. تفصيلی که در اين بحث در اين کتاب ارائه شده، در نمونه های مشابه کتابهای کلامی زيدی آن دوران کمتر ديده می شود. نويسنده در عين حال به دعاوی معتزليان درباره امامت پاسخ تفصيلی داده و از عقايد شيعی در مورد امامت دفاع کرده است. او البته بسان يک متکلم زيدی عقايد اماميه را هم درباره نص و عصمت و ديگر مسائل مورد رد و نقض قرار داده است. اهميت ديگر اين کتاب، اين است که از نخستين شواهد بهره وری متکلمان زيدی يمن از آثار محمود الملاحمي و به ويژه دو کتاب المعتمد و الفائق اوست. او در تحرير مطالب کتاب آشکارا تحت تأثير آثار ملاحمي قرار داشته، گرچه به دليل تعلقی که از لحاظ کلامی به آرای مکتب بهشمي دارد، از رد عقايد مکتب ابوالحسين بصري غفلت نمی ورزد.
کتاب خراشي از نخستين کتابهای کلامی زيديان يمن پس از دوران آشنايی آنان با مکتب قاضي عبدالجبار است و درست به دو نسل پس از آغاز اين دوران باز می گردد. درست است که از دو نسل قاضي جعفر ابن عبدالسلام و شاگردش حسن بن محمد الرصّاص کتابهای نسبتا زيادی در دانش کلام باقی مانده است، اما تعداد کتابهايی که تاکنون از اين دوره در دانش کلام به چاپ رسيده زياد نيست. وانگهی آثار چاپ شده تا زمان حاضر مهمترين آثار کلام بر جای مانده از اين دوران نيستند؛ بنابراين کتاب خراشي با توجه به اهميتی که در اين زمينه دارد می تواند زمينه را برای شناخت و مطالعه کلام زيدی در دوران مکتب بهشمي يمن فراهم نمايد. آثار اين دوره چگونگی واکنش زيديان يمن را نسبت به مکتب کلامی قاضي عبدالجبار و همچنين مکتب ابو الحسين بصري/ محمود الملاحمي به خوبی نشان می دهد. از ديگر سو، خراشي معاصر امام المنصور بالله عبدالله بن حمزه بوده و درست معاصر منازعه فکری و سياسی زيديان هوادار امامان و پيروان مکتب بهشمي با فرقه مطرفيه بوده است. در کتاب خراشي مکررا مناقشه فکری نويسنده با آرای مطرفيان ديده می شود و اين خود برای مطالعه تاريخچه و محتوای اين منازعه فکری و سياسی اهميت ويژه دارد.
در مورد هويت سليمان بن عبدالله الخُراشي يک نکته مهم ديگر نيز بايد مورد بحث قرار گيرد: چنانکه گفته شد در منابع رجالی و طبقات زيديان يمن اطلاعات بسيار اندکی درباره اين دانشمند موجود است (3). بر اساس متن کتاب التفصيل روشن است که او شاگرد حسن بن محمد الرصّاص بوده و محضر و درس او را درک کرده است. با اين وصف در منابع زيدی همچنين از يک دانشمند و فقيه در دوران همو ياد می شود به نام نور الدين سليمان بن عبدالله السفياني که از معاصران و همراهان و وفاداران به امام المنصور بالله عبدالله بن حمزة و مورد ستايش او و از متوليان امور دولت منصوری بوده و دست کم تا سال 600 ق در قيد حيات بوده است (4) . اين شخص همچنين به عنوان يکی از استادان امام المعتضد بالله يحيى الداعي بن المحسن بن محفوظ بن محمد بن يحيى بوده که پس از المنصور بالله ادعای امامت داشته است. يحيی بن المحسن به ويژه به دليل تأليف کتابی مهم در اصول فقه به نام المقنع که تاکنون به چاپ نرسيده در ميان زيديه شهرت دارد. نور الدين همچنين استاد يک نويسنده ديگر زيدی است که او هم کتابی در اصول فقه دارد. نسخه ای ناقص الأول از اين کتاب اخير در مجموعه گلازر، شماره 171 در کتابخانه دولتی برلين موجود است که در آن نويسنده که هويتش معلوم نيست، مستقيما و به عنوان شاگرد از نور الدين سفياني نقل قول می کند (5) . به هر حال از آنچه درباره اين نور الدين در منابع زيدی معلوم است پيداست که او از عالمان و فقيهان برجسته دوران المنصور بالله بوده و در علم کلام و دانش اصول فقه تخصص داشته است. نکته جالب توجه اين است که او هم همانند الخراشي از شاگردان حسن بن محمد الرصّاص بوده است. نويسنده ناشناخته ياد شده در اين کتاب اصولی، در عين حال از سليمان بن عبدالله الخُراشي به عنوان استادش مطالبی را ارائه می دهد و نظر او را نقل می کند. نکته قابل عنايت اين است که لقب الخراشي را در اين کتاب به صورت "نور الدين" می بينيم که همانند لقب آن ديگری يعنی "السفياني" است (6) . بدين ترتيب بسيار محتمل است که عنوان "السفياني" و "الخراشي" متعلق به يک نفر باشد (7) و بنابراين ما اطلاعات بيشتری بدين وسيله از نويسنده کتاب التفصيل در اختيار خواهيم داشت؛ به ويژه که در کتاب السيرة المنصورية که سيره امام المنصور بالله است و نيز مجموع مکاتبات او اطلاعاتی درباره السفياني موجود است که ما را به شناخت بهتری از موقعيت وی در ميان زيديه دورانش رهنمون می کند(8) . البته اين را هم بايد افزود که نويسنده ای مانند ابن ابي الرجال که خود صاحب کتاب مطلع البدور در شرح احوال عالمان زيدی است، اين دو عنوان را به دو نفر مستقل از هم مربوط دانسته و از ظاهر کتابش پيداست که شناختی ويژه از الخراشي نداشته است (9) . به هر حال زيديان در طول سده های بعدی اطلاع روشنی از سليمان بن عبدالله الخراشي نداشته اند. هويت نويسنده کتاب اصولی پيشگفته که نسخه آن را در کتابخانه برلين نشان داديم، چنانکه گفتيم ناشناخته است. گرچه در اين کتاب که آن را نويسنده در پايان به عنوان مختصری در اصول فقه معرفی می کند (10) ، از سليمان بن عبدالله السفياني به عنوان استادش ياد می کند، اما مطمئنا کتاب تأليف کسی است غير از المعتضد بالله يحيى بن المحسن بن محفوظ. ظاهرا تنها کتاب اصولی او که البته موفق به تکميل آن هم نشد، همان المقنع في أصول الفقه است و وی تأليف ديگری در اصول فقه ندارد. شيوه تأليف و اشارات دو کتاب هم با يکديگر تفاوت دارد. اما اين احتمال وجود دارد که نسخه کتابخانه دولتی برلين مربوط باشد به کتاب الحاصر في اصول الفقه تأليف احمد بن عُزَيو الخولاني که از معاصران يحيی بن المحسن بوده و البته سالها پس از او زيست و خود از استادان امام بعدی زيديان يمن يعنی امام المهدي احمد بن الحسين قلمداد می شود (11) . به هر حال اگر اين کتاب تأليف او باشد، از آنجا که نويسنده آن، چنانکه گذشت از سليمان بن عبدالله الخراشي به عنوان استادش ياد و آرای وی را نقل می کند، احمد بن عزيو را می توان به عنوان يکی از شاگردان نويسنده کتاب التفصيل معرفی کرد. آنچه مسلم است اين است که سليمان بن عبدالله الخُراشي از عالمان برجسته زمان خود در يمن بوده و علاوه بر دانش کلام، در فقه و اصول فقه هم تخصص داشته و اين از جای جای کتاب التفصيل او پيداست. الخراشي دست کم تا سال کتابت نسخه حاضر يعنی سال 610 ق (نک: پس از اين) در قيد حيات بوده است.

نسخه کتاب:
نسخه حاضر به شماره 51 در مجموعه گلازر کتابخانه دولتی برلين نگهداری می شود. چنانکه پيشتر گذشت اين نسخه تنها شامل مجلد سوم کتاب است و از سه جلد ديگر کتاب تاکنون نسخه ای شناسايی نشده است. بر روی برگ نخست، هويت کتاب و نويسنده به خوبی ارائه شده است: " الجزء الثالث من کتاب التفصيل لجمل التحصيل مما ولي تأليفه الفقير إلی رحمة ربّه سليمان بن عبدالله الخراشي وفّقه الله لطاعته".
نسخه کتاب برای خزانه يکی از فرزندان بدر الدين محمد بن احمد بن يحيی بن يحيی به نام احمد استنساخ شده که خود او از معاصران نويسنده کتاب است و همانطور که از عبارت نقل شده پيداست نسخه کتاب در زمان حيات نويسنده فراهم شده است. بدر الدين محمد از اميران و سادات و عالمان محترم دوران امام منصور بالله عبدالله بن حمزه و از نسل الهادي إلی الحق بوده و به ويژه از المنصور حمايت معنوی می کرده است. المنصور خود از شاگردان او نيز بوده است. بدر الدين پدر دو دانشمند زيدی نامدار و از متکلمان و فقيهان زيدی سده هفتم قمری يعنی امير حسين بن بدر الدين نويسنده کتابهای متعدد فقهی و کلامی و از جمله ينابيع النصيحة و همچنين العقد الثمين در عقايد و کتاب مشهور و موسوم به شفاء الأوام در فقه است که اين کتابها همگی به چاپ رسيده اند؛ همچنين او پدر عالم ديگر زيدی و امامی از امامان آنان در يمن، المنصور بالله حسن بن بدر الدين است که اين يکی هم نويسنده چندين کتاب و از جمله انوار اليقين و شرح آن است که از کتابهای اعتقادی زيديان يمن قلمداد می شود. اين کتاب تاکنون به چاپ نرسيده است. برادر ديگر اين دو دانشمند همين تاج الدين الشريف الأمير المهدي احمد است که نسخه کتاب خراشي برای خزانه و کتابخانه شخصی او استنساخ شده است. تاج الدين که خود اهل علم هم بوده و گفته شده در عقايد کتاب داشته، از سوی امام المنصور بالله عبدالله بن حمزة متولی نواحی صعده بوده و در سال 644 ق درگذشته است (12) . کاتب (يا شخصی ديگر) در برگ آغازين بدين ترتيب تملک نسخه را برای خزانه تاج الدين گواهی کرده است: " نسخ لخزانة مولانا ومالکنا الأمير الأجل عز الدين الخطير (؟؟) المعظم الأمير تاج الدين عميد المجاهدين مرتضی أمير المؤمنين أحمد بن محمد بن أحمد بن يحيی بن يحيی بن الهادي إلی الحقّ عليه السلام."
نسخه به تاريخ ذيقعده سال 610 کتابت شده، وسيله شخصی به نام حسين بن عواض بن علي. رقم کاتب در انجام نسخه چنين است: "فرغ من نساخته الفقير إلی رحمة ربّه حسين بن عواض بن علي يوم الخميس بواقي عشر واثنتين (کذا: الإثنين) من ذي القعدة سنة عشر وستمائة سنة وصلّی الله علی رسوله سيّدنا محمّد النبي وآله الطاهرين".
نسخه در شکل فعلی خود دچار آشفتگی در بخشی از اوراق است. من و همکارم آقای يان تيله در چاپ نسخه برگردان کتاب ترجيح داديم نسخه را بر اساس تنظيم اصلی آن منتشر کنيم، گرچه بر فراز و بر دامن صفحات کتاب شماره برگهای دو تنظيم اصلی و کنونی را برای سهولت خوانندگان در مراجعه و حفظ وضعيت کنونی نسخه قرار داده ايم.

یادداشتها

1- درباره اين يادداشت ارزشمند که حاوی اطلاعات کتابشناسی جالبی است، پيشتر در مقاله ای که به همراه پروفسور زابينه اشميتکه نوشته ايم، توضيحات لازم را ارائه داده ايم؛ نک: عنوان مقاله ما در مورد ابو الفضل ابن شروين، در مآخذ همين مقدمه.

2- گزارشهای منابع زيدی در مورد تحصيلات و استادان و شاگردان ابو القاسم ابن شبيب و نيز حسين بن مسلم که حتی در برخی منابع نامش حسن ضبط شده، و همچنين احمد الرصاص بسيار آشفته است و با بی دقتی ها و اختلافاتی نقل شده؛ تفصيل مطلب را به مقاله پيشگفته خود ارجاع می دهم.

3- درباره نسبت خُراشي بايد گفت که منسوب است به خُراشة، روستايی از ناحيه مغرب عنس و از اعمال ذمار يمن. قضات بنو الخراشي بدانجا منسوب بوده اند؛ نک: اسماعيل بن علي الأکوع، هجر العلم ومعاقله في اليمن، بيروت، 1416ق/1995م، 1/ 570 تا 571؛ القاضي محمد بن أحمد الحجري، مجموع بلدان اليمن وقبائلها، تحقيق اسماعيل بن علي الأکوع، صنعاء، ط 4، 1430/2009، 1/ 305.

4- در مورد "السفياني"، ابن ابي الرجال در مطلع البدور، تصحيح عبدالرقيب مطهر محمد حجر، صعده، 1425/2004، چنين می نويسد (نک: 2/357): "سليمان بن عبد الله السفياني، الفقيه الفاضل سليمان بن عبد الله السفياني - رحمه الله، وأعاد من بركاته. قال القاضي نظام الدين علي بن نشوان بعد أن وصفه بالعلم والركانة والثبات في الفضل والمكانة ، قال: وكان من كبار المسلمين وعيون أهل الدين، وولاه الإمام المنصور بالله بلاد بكيل كافَّة - رحمه الله -".

5- نک: برگ 3 الف: "شيخنا الفقيه نورالدين سليمان بن عبد الله"؛ نيز نک: برگ 80 ب: "والذي حکيناه عن شيخنا نور الدين سليمان بن عبدالله السفياني ورأيناه بخطه في بعض تصانيفه"؛ نيز: برگ 85 الف: "والذي کان يقول الفقيه نور الدين سليمان بن عبد الله السفياني وحصّله لنا في الدرس وذکر أن شيخه حسام الدين رضي الله عنه اختاره..."؛ نيز نک: برگهای 86 ب، 137 الف.

6- نک: برگ 20 ب: "وهو الذي کان يقول به شيخنا الفقيه نور الدين سليمان بن عبدالله الخُراشي رحمه الله وقت الدرس"

7- سفيانی نسبتی است به سفيان، قبيله ای مشهور از قبائل بکيل که شوابة، از اعمال ذي بين از مناطق بلاد آنان است؛ نک: الحجري، همان، 2/424 تا 426؛ نيز: 2/458؛ برای ذي بين، نک: همان، 1/351 تا 353. برای نسبت سفياني/ آل سفيان، نيز نک: ابراهيم المقحفي، موسوعة الألقاب اليمنية، مجلد مربوط به خ تا س، بيروت، 2010، ص 892 تا 894.

8- نک: ابو فراس بن دعثم، السيرة المنصورية، تحقيق عبدالغني محمود عبدالعاطي، بيروت، دار الفکر المعاصر، 1414/1993، 1/ 179 تا 180، 306 به بعد؛ نيز: المنصور بالله عبدالله بن حمزة، مجموع مکاتبات، تحقيق عبدالسلام عباس الوجيه، عمّان، مؤسسة الامام زيد، 2008 م، ص 78 تا 82 (به طور خاص 78 تا 79)، 330 تا 331. السفيانی از سوی المنصور بالله متولی قضاء و اجرای امور شرعی منطقه خود بوده است. تعبير نويسنده سيره منصور بالله چنين است: "... وجعل أمر القضاء والحکم بين الناس وامضاء الأحکام الشرعية إلی الفقيه الفاضل سليمان بن عبدالله السفياني وکانت له يد في البلاد ظاهرة لمکان العلم والقرابة في النسب فأمضی الأحکام وصلحت أمور البلاد بعنايته وهيبة الامام عليه السلام...". المنصور بالله در يکی از مکاتباتش به اهالی شوابة که السفياني متولی آنجا بوده، درباره وی تعبير " الفقيه العالم الکامل سليمان بن عبدالله السفياني تولی الله توفيقه وجعل طريق الصالحين طريقه" را به کار می برد.

9- عبارت ابن ابي الرجال در مطلع البدور درباره "الخراشي" چنين است (نک: 2/357): "سليمان بن عبد الله الخراشي، الشيخ الفاضل العالم الكامل سليمان بن عبدالله الخراشي، من العلماء الكبار، وهو من مشيخة السيد العلامة علي بن خميس رحمه الله تعالى."؛ نيز برای اشاره ای به خراشي بر روی نسخه ای خطی، نک: الشهاري، طبقات الزيدية الکبری، تحقيق عبدالسلام عباس الوجيه، عمان، مؤسسة الامام زيد، 1421/ 2001، 2/1088 تا 1089.

10- نک : برگ 197 الف: " تمت مسائل هذا المختصر".

11- نسخه ای تاکنون از کتاب الحاصر شناسايی نشده است. اما در حاشيه يکی از نسخه های مجموع الاجازات که گردآمده ای است از احمد بن سعد الدين المسوري، به مناسبت ذکر احمد بن عزيو در ميان مشايخ المهدي احمد بن الحسين، تکه ای از پايان نسخه کتاب الحاصر تأليف همين أحمد بن عزيو نقل شده که آن را در پايان نسخه مجموعه گلازر برلين نمی بينيم. با اين وصف اين مسئله دليلی نمی شود بر اينکه احتمال اتحاد دو کتاب را به کلی رد کنيم. عبارت نقل شده در کتاب مسوري که آن را بر اساس يکی از نسخه های خطی کتاب نقل می کنيم، چنين است: " قال الفقيه أحمد بن عزيو رحمه الله في آخر هذا الکتاب: تمّ ذلک بحمد الله ومنه وتوفيقه ولطفه في شهر رمضان المعظم سنة ثلاث وثلاثين وستمائة. واعلم أن الذي دعا إلی کتابته تعويل من يجب امتثال رسمه في تعليق باب من أبوابه فرغب ذلک في سائره وقد توخيت في ذلک طريقة الاختصار واجتهدت في جمعه وترتيبه وقسمة أبوابه المناسبة ليکون ذلک أقرب إلی فهم معانيه وحفظ ألفاظه مع اعترافي بقصور الحال وخمود الخاطر وفتور البال. انتهی".

12- برای او، نک: عبدالسلام عباس الوجيه، اعلام المؤلفين الزيدية، عمان، مؤسسة الامام زيد، 1420/1999، ص 160 تا 161


پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۷:۱۶
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت