در بحث از روشنفکری دینی در سال های اخیر از این نکته سخن بسیار رفته که مقصود از روشنفکری دقیقاً چیست و نسبت آن با دین کدام است اما تاکنون بحثی در این باره ندیده ام که اساساً مقصود از دین و دینی در این تعبیر چیست؟ دین در این تعبیر دقیقاً نقشش چیست؟ ما روشنفکر غیر متدین بسیار داریم و دین داران غیر روشنفکر هم الی ما شاء الله. اما در این میان چه ویژگی باید در یک روشنفکر باشد تا نوع روشنفکریش دینی قلمداد شود؟ تاکنون دیده ام به این پرسش پاسخ داده اند که چه ویژگی باید یک دیندار داشته باشد تا روشنفکر قلمداد شود اما بالعکس آن را ندیده ام کسی بحث کرده باشد.
از دیدگاه من پاسخ بدین پرسش بسیار اساسی است. صرف دیندار بودن و روشنفکر بودن جدا جدا کسی را روشنفکر دینی نمی کند. روشنفکری، سنتی و حداقل تعریف هایی دارد که انتظار می رود یک روشنفکر دینی می بایست بدان ملتزم باشد. دیندار بودن هم البته بنابر سنت های مختلف دینی تعریف های حداقلی خاص خود را دارد اما آیا به صرف اینکه کسی روشنفکر است و دیندار هم هست او را باید روشنفکر دینی خواند؟ روشنفکر بودن یک نوع تعهد نظری است و دینداری هم در کانتکست روشنفکری دینی باید در چارچوب نوعی تعهد نظری معنا پیدا کند. بدین ترتیب روشنفکر دینی از نقطه نظر دینی می بایست به یک سنت نظری از میان سنت های نظری الهیات دینی تعلق خاطر داشته باشد.
حال که چنین است من شخصاً معتقدم بسیاری از کسانی که در صد سال اخیر به روشنفکران دینی، چه در زمان خود و چه بعد از عصر خود، نامبردار شده اند اساساً در این تعریفی که از روشنفکری دینی عرضه کردم جای نمی گیرند.
یک روشنفکرعلاوه بر قدم استواری که در سنت نظری و آموزشی و کلاسیک روشنفکری در ارتباط با مقوله تجدد دارد همزمان در سنت های نظری و کلاسیک و آموزشی دینی هم می بایست صاحب جایگاه روشنی باشد تا او را بتوانیم روشنفکر دینی بخوانیم. اگر کسی متخصص جامعه شناسی و یا فلسفه غرب است و در عین حال دیندار است و روشنفکر به نظر من نباید او را روشنفکر دینی خواند، ولو اینکه تلاش هایی برای آشتی دادن سنت و تجدد در کارنامه خود داشته باشد. به نظر من بدین ترتیب مهندس بازرگان و دکتر شریعتی با همه تأملاتی که در بحث های دینی و قرآنی و تاریخی داشته اند روشنفکران دینی نیستند. در مقابل، من جمال الدین اسدآبادی، محمد عبده، مجتهد شبستری و محسن کدیور را در شمار روشنفکران دینی می خوانم.
در مورد آقای دکتر سروش مقداری داوری مشکل است. او گرچه هیچ یک از سنت های نظری و آموزشی دینی را نمایندگی نمی کند و دانش آموخته فلسفه تحلیلی است اما به هرحال در چند دهه گذشته تمام پروژه فکری او در باب تأملات نظری در الهیات اسلامی بوده و از این نقطه نظر می توان به نحوی او را با سنت های نظری دینی پیشگفته پیوند داد و او را در شمار روشنفکران دینی خواند.
شنبه ۲۵ دي ۱۳۹۵ ساعت ۹:۱۳
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .