آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۲٫۰۵۵٫۴۲۸ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۱۵۰ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۱۱۵
بازدید از این یادداشت : ۲۶۳

پر بازدیدترین یادداشت ها :

در سالهای گذشته بسیار می شنویم اشخاصی اندر مثالب مشروطه می نویسند و از انحراف مشروطه و از اینکه دیگ مشروطه در دربار انگلیس به بار گذاشته شد. این سخنان روشن است که جدی نیست. کافی است بدانیم مشروطه در زمانی اتفاق افتاد که تحول در سیاست و حکومت و تجدید فرهنگ و مبانی دینی و سیاسی ضرورتی جهانگیر شده بود. پیش از ما در سرزمین عثمانی روند مشروطه خواهی آغاز شده بود گرچه بعد از ما تثبیت شد و تنظیمات و اصلاحات عثمانی و محمد علی (در مصر) مدتها بود که تغییراتی را در ساختار قانون و سیاست و فرهنگ و دیانت رقم می زد و در افق دید داشت. آنچه هم در ایران اتفاق افتاد نتیجه طبیعی تلاش دست کم نیم قرن تلاش پیش از آن بود از سوی علما و نوگرایان و تجدد خواهان با انگیزه ها و رویکردهای مختلف و در تحولی در مناسباتشان با حکومت. بنابراین اگر مشروطه یک ضرورت بود و اگر تغییر در ساختار سیاسی و تجدید مناسبات حکومت و مردم امری بود که از آن چاره ای نبود بنابراین مخالفت خوانی گروه های مختلف اهل استبداد و از جمله استبداد سیاسی و دینی، در بهترین حالت برای تفسیر انگیزه های آنان، جز محافظه کاری و اصرار بر حفظ وضع موجود چه معنای دیگری می تواند داشته باشد؟ طبیعی است که در هر تغییر بنیادین سیاسی و اجتماعی و لو به شکل روندهای اصلاحی تدریجی و نه ضرورتاً انقلابی عوامل مختلفی می تواند دخیل شود و سهمی داشته باشد و نقشی بازی کند. اینکه گفته شود از درون مشروطه حکومت پهلوی بیرون آمد و آن را مثلبه ای برای مشروطه تصور کنیم روشن است که مغلطه ای بیش نیست. کما اینکه اگر شماری از نوگرایان و تجدد خواهان در تحولات مشروطه در مقام رقابت با دیگر عوامل این جنبش دست برتری یافتند باز لزوماً به معنی انحراف در اصل مشروطه نیست. در واقع مشروطه یک پروژه بود و نه یک پروسه. آنچه از آن خارج شد و به بار نشست نتیجه یک روند اجتماعی و تاریخی بود که همینک که از آن بیش از یک قرن می گذرد می توانیم برداشت و تفسیر روشنتری داشته باشیم. هر آنچه هم بعد از آن در تاریخ معاصر ایران در راستای تعمیق مردمسالاری شاهدش بوده ایم از نتایج آن امر میمون است.
همینک می دانیم که تصور عوامل مؤثر در مشروطه و از جمله علما و منور الفکرهای صدر مشروطه در بسیاری از مسائل لزوماً یکی نبود و هر یک از ظن خود تصویری از مشروطه داشت و با آن همدل شده بود و یا برعکس با آن دشمنی می کرد. در این میان مبانی فقهی و کلامی موافقان مشروطه از میان عالمان طراز اولی مانند آخوند خراسانی و میرزای نائینی کاملاً روشن است؛ گرچه آنان طبعاً تصورات محدودی از ماهیت و استلزامات مشروطه و حکومت قانون داشتند؛ تصوری که بیشتر متکی بود بر پاره ای از مبانی دینی درباره عدالت و مشروعیت سیاسی و همچنین آنچه از مرده ریگ تنظیمات و مشروطه عثمانی و از نوشته های کسانی مانند جمال الدین و کواکبی و برخی دیگر از نوگرایان عرب و عثمانی می شناختند و از دستاوردهای فکری و اجتماعی اصلاح طلبی عربی و عثمانی. در طرف مقابل در تهران عهد ناصری علمای پایتخت و همچنین علمای برجسته بلاد از مشکلات سیاسی و اجتماعی و بحران های دینی و اجتماعی که بر اثر تحولات مختلف و از جمله استبداد سیاسی و دینی و قدرت های محلی کنترل نشده متوجه مردم و مملکت شده بود بی خبر نبودند. عده ای در برابر مشروطه موضعی منفعلانه و بی طرف گرفتند و عده ای به دلیل محدودیت دید و بینش دینی و سیاسی بر حفظ وضعیت موجود در مناسبات سیاسی میان حکومت و نهادهای دینی و همچنین رعیت که میراثی از دوران صفوی بود اصرار داشتند. اما در این میان عده ای با درک خاص و البته محدودی از استلزامات و پیامدهای مشروطیت و حکومت قانون و وجود پارلمان به تفسیرهایی از دیانت و از فقه و سیاست روی آوردند که راه را عملاً و شاید گاه ناخواسته برای ادامه استبداد سیاسی هموار می کرد. در طرف مقابل، موضع موافقان مشروطه از میان علمای نجف و یا بلاد از نقطه نظر مبانی فقهی و دینی هم یکسان نبود. می دانیم که مبانی میرزای نائینی درباره مشروطه و درباره دولت در عصر غیبت با موضع آخوند تمایزی مهم و اساسی داشت؛ گرچه هر دو در عمل مؤید مشروطه بودند. باید این نکته را اینجا توجه دهم که به عقیده نویسنده این سطور موضع فقهی و سیاسی شیخ فضل الله نوری در مخالفت با مشروطه به کلی با موضع فقهی نیای مادری من، مرحوم صاحب عروه مختلف بود. این نکته از چندین اثر فقهی و استنباطی صاحب عروه معلوم است که باید وقتی دیگر بدان پرداخت. هر چه هست مبانی شیخ فضل الله در این میان نسبتی با مبانی صاحب عروه ندارد. صاحب عروه مخالفتش با مشروطه یک پروژه سیاسی نبود. او از نقطه نظر فقهی دخالت در آن را بر خود روا نمی دید. این موضع نسبتی با موضع شیخ فضل الله نوری ندارد؛ کما اینکه مبانی فکری و فقهی او نسبتی با سنت فکری و فقهی صاحب عروه ندارد.
تنها به دلیل اینکه یکی از فرزندان سید که از قضا جایگاهی علمی و فقهی هم نداشت در تهران با شیخ فضل الله نوری و شماری از دیگر مخالفان مشروطه مرتبط بود زمینه برای درکی نادرست از موضع صاحب عروه در این زمینه ایجاد شد؛ کما اینکه برخی تاریخنگاران مشروطه هم در این زمینه تفاسیر و روایات اشتباه و غیر مستندی را ارائه داده اند که زمینه را برای این بد فهمی ایجاد کرده است.
دوشنبه ۱ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۳:۵۳
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت

قربانی
۱ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۵۸
باسمه تعالی. مرحوم آیت الله بهجت از مرحوم صاحب عروة نقل میکردند که اختلاف ما با آقایان صغروی بود و نه کبروی. واقعا جریانات عبرت انگیز دوران مشروطیت زنگ هشداری است برای دلسوزان دین تا با شناخت عمیقتری از تحولات اجتماعی و عصر مدرنیته و پست مدرن بتوانند به رسالت عظیم خویش پی ببرند و صرفا گمان نکنند که مسائل مستحدثه ای فقط رخ داده است العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس.