آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۲٫۰۴۷٫۴۰۶ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۷۹ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۰۸۵
بازدید از این یادداشت : ۱٫۱۹۱

پر بازدیدترین یادداشت ها :
درباره کتاب الایضاح منسوب به ابن شاذان تاکنون پژوهشهای مختلفی صورت گرفته است. برخی انتساب آن را به فضل بن شاذان (د. ۲۶۰ ق) به کلی ناصواب می دانند و برخی آن را بی اشکال تألیف ابن شاذان قلمداد کرده اند. برخی از محققان برجسته معاصر کتاب الایضاح را به دلیل آنکه نخستین بار توسط قاضی نور الله شوشتری در مجالس المؤمنین از آن به عنوان کتابی در امامت و تألیف ابن رستم طبری، نویسنده کتاب المسترشد فی الامامة یاد شده (نک: جلد اول، ص ۴۹۱، نیز: ص ۹۸ تا ۹۹؛ چاپ جدید: ۱| ۲۷۶، ۳|۳۸۸) تألیفی از او و نه ابن شاذان می دانند. قاضی نور الله ابراز می دارد که نسخه ای از ایضاح را در اختیار دارد؛ اما روشن نیست مستند او در انتساب کتاب به ابن رستم دقیقاً چه بوده است؟ همچنین رابطه آن کتاب با ایضاح منسوب به ابن شاذان نیز روشن نیست. نسخه های الایضاح با انتساب به ابن شاذان همگی متأخرند (یکی از همین نسخه ها البته تاریخ ۹۹۰ ق دارد که بدین ترتیب معاصر است با زمان قاضی نور الله) و نقلی از این کتاب به عنوان ابن شاذان تا قبل از دوران متأخر صفویه دیده نشده است؛ با این وصف برخی از نسخه های این کتاب با انتساب به ابن شاذان ریشه در نسخه ای با تاریخ ۶۰۵ ق دارند. این مسئله به عقیده نویسنده این سطور بی نهایت مهم است. برخی از محققان برجسته معاصر بر این نکته هم دست گذاشته اند که احتمالاً انتساب الایضاح به فضل بن شاذان ناشی از اشتباهی است که سببش انتساب تألیف کتاب ایضاح دفائن النواصب (مائة منقبة) به ابوالحسن ابن شاذان قمی بوده و الایضاح در واقع بدین سبب به ابن شاذان نسبت داده شده و به تدریج این نام به فضل بن شاذان تفسیر شده است. از دیگر سو، ظاهراً امروزه نسخه ای از این کتاب با انتساب به ابن رستم وجود ندارد. در فهرست آثار ابن شاذان البته اشاره ای به کتاب الایضاح نیست. گرچه در فهرست های قدیم و معتبر از آثار ابن رستم طبری هم از کتاب الایضاح یادی نشده است، اما برخی از محققان معاصر نظرشان بر آن است که قبول و استناد به گفته قاضی نور الله بر قبول ادعای نسخه های متأخر کتاب الایضاح که آن را به ابن شاذان نسبت می دهند اولویت دارد، به ویژه اینکه بخشی از مطالب کتاب المسترشد با کتاب الایضاح شباهت دارد. در برابر می توان اولاً استدلال کرد که علاوه بر اطلاعی که نسبت به وجود نسخه ای با تاریخ ۶۰۵ ق از کتاب داریم، باید گفت کتاب الایضاح را دست کم یک كتاب قبل از دوران صفویه به ابن شاذان نسبت داده است، گرچه نمی دانیم مقصود نويسنده آن كتاب از کتاب الايضاح و منبع وی در این انتساب چه بوده است؟ در واقع ابن الفوطی در کتاب تلخیص مجمع الآداب کتابی به نام الایضاح فی الامامة را به ابن شاذان نسبت می دهد. با توجه به شیوه او در کتابش احتمالاً وی این مطلب را بر اساس نسخه ای از کتاب و یا سماع و اجازه ای که در‌ آن ذکری از این کتاب شده بوده نقل کرده است. از دیگر سو درست است که نام کتاب الایضاح در فهرست های کهن آثار ابن شاذان ذکر نشده اما شاید اصلاً این کتاب نام دیگری دارد و نام ایضاح در نسخه های موجود ناشی از یک اشتباه باشد. مرحوم محدث ارموی در مقدمه چاپ کتاب الایضاح این احتمال را مطرح می کند که نام واقعی این کتاب، الدیباج است؛ نامی که در لیست‌ آثار ابن شاذان یاد شده و دلیل آن را این می داند که طبق نقل فهرست های کهن کتاب الدیباج اثری بوده است که در آن از فتاوی شماری از فقیهان مانند ابو ثور و شافعی سخن رفته بوده است. این احتمال البته درست نیست چرا که این مشخصه در کتاب الایضاح دیده نمی شود. برخی دیگر به تازگی این نکته را مطرح کرده اند که کتاب الایضاح در واقع تنها یک کتاب نیست و مجموعه ای از کتابهای مختلف ابن شاذان است و برای بخشهای مختلف آن نام هایی را هم از لیست آثار ابن شاذان پیشنهاد کرده اند. این هم به نظر ما به کلی احتمالی نابجاست چرا که دقت در متن کتاب الایضاح نشان می دهد که این کتاب از منطق بحثی یکپارچه ای برخوردارست (به ویژه اگر تحریر کوچکتر آن را مد نظر قرار دهیم، به شرحی که خواهد آمد). نویسنده این سطور پیشتر در مقاله ای که در کتاب بررسیهای تاریخی منتشر شده توضيح داد که نام این کتاب دست کم در یک نسخه کتاب به صورت المعیار والموازنة آمده و این عنوان که در لیست آثار ابن شاذان هم دیده می شود با محتوای کتاب سازگاری کامل دارد (نک: فهرستواره دنا، ۲|۳۲۷: نسخه ای در کتابخانه آية الله مرعشی قم با تاریخ ۱۰۷۳ ق. در واقع ترقیمه آن چنین نقل شده: "تم كتاب المعيار و الموازنة"؛ من این نسخه را تاکنون از نزدیک ندیده ام و از صحت این گزارش مطمئن نیستم ولی گفته شده نام کتاب در آن به صورت المعيار والموازنة آمده است. سایت نسخه شناختی آقا بزرگ مطالب فهرست کتابخانه را که فهرستنگاران محترم آنجا در این زمینه نوشته اند نقل می کند. این مطالب را من در هنگام تحریر مقاله ای که در این زمینه در کتاب بررسیهای تاریخی منتشر کرده ام ندیده بودم. گرچه مطالب من در آن مقاله تأکید بر تألیف کتاب از سوی ابن شاذان بود و نه نام و عنوان کتاب. منبع من نقلی بود در مقدمه چاپ کتاب المناقب که کتابخانه علامه مجلسی چاپ کرده؛ به مناسبت نسخه ای از المناقب که در آن نسخه دیده می شود).
به هرحال درست است که هیچ دلیل درون متنی بر انتساب قطعی این کتاب به ابن شاذان وجود ندارد و هیچ نقل کهنی هم از این کتاب در منابع قدیم دیده نمی شود اما از یک سو اجمالاً معلوم است که در آغاز و اواسط سده هفتم قمری کتابی به نام الایضاح به ابن شاذان منسوب بوده (که دست کم یک مورد آن به کتاب موجود اشاره داشته؛ مقصود من نسخه ۶۰۵ ق است) و از دیگر سو امروز نسخه هایی و لو متأخر از این کتاب تحت عنوان الایضاح و یا المعیار والموازنة موجود است که در آنها این متن به ابن شاذان نسبت داده شده است. از دیگر سو درست است که قاضی نور الله شوشتری کتاب الایضاح را به ابن رستم طبری نسبت می دهد اما چنانکه گفتیم آن انتساب هم ریشه درستی ندارد و معلوم نیست مستند او دقیقاً چه بوده است؟ از آنجا که بخش آغازین کتاب المسترشد شباهت هایی با کتاب الایضاح دارد، چنانکه گفتیم برخی محققان آن را قرینه ای دیگر در انتساب کتاب الایضاح به ابن شاذان دانسته اند منتهی همانطور که نویسنده این سطور در نوشته ای دیگر که در همان کتاب بررسیهای تاریخی درباره کتاب الفاضح منتشر شده نشان داده است میزان این شباهتها میان دو کتاب بسیار محدود است (بعد از این در این باره بیشتر سخن خواهیم گفت) و ثانیاً همین شباهتها احتمالاً قرینه ای است که الایضاح تنها منبعی برای کتاب المسترشد بوده است و نه تألیفی دیگر از نویسنده المسترشد. تردیدی نیست که نه المسترشد تنها تحریری متأخرتر از الایضاح است (چرا که این دو متن کاملاً متن های متمایزی در موضوع و ساختارند) و نه الایضاح تحریری است متأخرتر بر اساس متن کتاب المسترشد. این دو کتاب، دو متن مستقل را تشکیل می دهند که تنها یکی منبع الهامبخش برای دیگری بوده و در این میان این المسترشد است که باید در بخشهايی از الایضاح الهام گرفته باشد، چرا که چنانکه خواهیم گفت الایضاح نشانه های درون متنی مهمی را در بر دارد که نشان می دهد از لحاظ تاریخی کهنتر از کتاب المسترشد است و در حالی که المسترشد باید تألیف دهه آخر سده سوم قمری باشد، کتاب الایضاح چنانکه نشان خواهیم داد تألیفی است از نیمه سده سوم. وانگهی چنانکه نویسنده این سطور در نوشته مورد اشاره درباره کتاب الفاضح بحث کرده است، کتاب المسترشد نوشته یکپارچه ای نیست بلکه بخش‌ آغازین آن که در واقع با بخشی کوتاه از کتاب الایضاح شباهت دارد، ساختاری متفاوت با بخش اصلی کتاب دارد و تنها این بخش دوم است که محتملاً کتاب المسترشد است، اما بخش اول آن به احتمال قوی کتاب دیگری از ابن رستم را تشکیل می دهد که احتمالاً همانی است که تحت عنوان کتاب الفاضح در برخی منابع از ابن رستم یاد شده است. بدین ترتیب بعید نیست نسخه ای شامل کتابهای الفاضح و المسترشد به دست قاضی نور الله شوشتری رسیده بوده، اما او نام الفاضح را ایضاح خوانده و یا در نسخه کتاب پیشتر این تحریف رخ داده بوده است (به هر حال قاضی نور الله از هر دو کتاب المسترشد و الایضاح به عنوان تألیفات ابن رستم یاد می کند و هر دو را هم در امامت می داند. از عبارات او در مجالس ، دست کم در برخی نسخه های آن چنین معلوم می شود که او گمان می برده تنها نسخه الایضاح یا در واقع الفاضح را در اختیار دارد. شاید او متوجه آن نبوده که نسخه دو کتاب را شامل می شده است؛ نک: چاپ جدید: ۳|۳۸۸). تحریف نام الفاضح در لیست آثار ابن رستم به الایضاح نمونه های دیگری هم دارد. این یک احتمال است. احتمال دیگر آن است که نسخه ای بی نام نویسنده از کتاب الايضاح ابن شاذان که به رؤیت قاضی نور الله شوشتری رسیده بوده، شاید به دلیل استنباط اجتهادی او و یا کاتب (یا به هرحال نویسنده گواهی تألیف کتاب بر روی نسخه) و بر اساس وجود شباهت میان کتاب الفاضح با بخشی از کتاب الایضاح، کتاب اخیر هم به ابن رستم منسوب شده است. حتی بعید نیست در این میان وجود این شباهت زمینه ای را فراهم کرده بوده که نسخه ای بی نام از کتاب المعیار والموازنة ابن شاذان (که در واقع همان کتاب الایضاح موجود است) موسوم به کتاب الفاضح شده و به تدریج تحریفی در عنوان آن موجبات نامیده شدن آن را به کتاب الایضاح فراهم کرده است (به دلیل احتمال خوانش الفاضح به صورت الایضاح در نسخه های خطی). به هرحال اصراری بر تسمیه کتاب به الایضاح نیست. مهم آن است که کتاب در نسخه های زیادی به ابن شاذان منسوب است؛ این در حالی است که اساساً معلوم نیست مقصود قاضی نور الله شوشتری کتاب ایضاح ما نحن فیه باشد. به ویژه اینکه مطالبی که از کتاب ایضاح نقل می کند در کتاب الایضاح ما موجود نیست و اصلاً به ساختار آن کتاب شباهت ندارد، مانند نقل حکایتی درباره بهلول (نک: اعیان الشیعة، ۳| ۶۱۸ به نقل از مجالس المؤمنین. الآن نسخه مجالس در اختیار من نیست تا بدان مراجعه کنم).
با این وصف اثبات اینکه کتاب الایضاح تألیفی است از ابن شاذان هنوز نیاز به استدلال ها و ارائه قرائن قوی تر دارد. این مسئله را ما در دو قسمت مستقل سامان خواهیم داد: نخست ارائه ادله قوی بر اینکه این کتاب تألیفی است از نیمه سده سوم و به ویژه به عنوان تألیفی از خراسان. در این قسمت ما بر اساس ادله درون متنی اثبات خواهیم کرد که این کتاب حداکثر تا همان حدود سال ۲۶۰ ق نوشته شده و تألیفی است از عصر حضور امامان شیعه. این کتاب از دیگر سو نمی تواند تألیفی از ابن رستم طبری باشد. نه تنها شیوه تألیفی این دو کتاب متفاوت است بلکه محتوای کتاب الایضاح آشکارا تعلق آن را به نیمه سده سوم و تحولات مذهبی امامیه در این دوران نشان می دهد و با تحولات آخر سده سوم و آنچه بعد از آغاز غیبت صغری از نقطه نظر مذهبی و کلامی اندیشه امامیه را مورد تحول قرار داد به کلی بیگانه است.
بخش دوم در واقع استدلال بر این مطلب است که این کتاب به احتمال قوی و بر اساس شواهد درون متنی تألیفی است از ابن شاذان. البته احتمال آنکه مواردی در این متن الحاقی باشد وجود دارد، به ویژه همانطور که نشان خواهیم داد از این کتاب دو تحریر متفاوت در دست است و مرحوم محدث ارموی تصحیح خود را بر پایه نسخه ای قرار داده که در آن مواردی الحاقی دیده می شود که تعلق آن بخشها به ابن شاذان شاید دست کم در قسمتهایی از آن با مشکلاتی روبرو باشد. همینجا این نکته را تأکید کنم که از موارد الحاقی در این متن مقدمه و خطبه کتاب است که آشکارا با متن های سده سوم شباهت ندارد و محتملاً از اضافات کاتبان متأخر این کتاب است. اين نكته را بايد اضافه كرد كه بخشهای مشابه میان دو کتاب الایضاح و المسترشد ریشه در تحریر بزرگتر دارد که احتمالاً الحاقی است.
در شماره های بعدی این مقاله این دو بحث را پی خواهیم گرفت منتهی اینجا یک نکته را روشن کنم که برخلاف گفته نویسنده مدخل ابن شاذان در دائرة المعارف بزرگ اسلامی که از دلائل رد انتساب کتاب حمایت کرده ابن شاذان ابداً در کتاب الایضاح از عنوان فرائض برای بحث های مواریث انتقاد نکرده بلکه او در واقع از تأیید چنین تسمیه ای نزد سنیان خواسته است چنین نتیجه بگیرد که اهل سنت نباید از شیوه های اجتهادی در بحثهای فقهی استفاده کنند و چنین تسمیه ای را در تناقض با تبعیت از ظنون در فقه اجتهادی از سوی اهل سنت تلقی می کند.
دوشنبه ۷ دي ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۱۹
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت