آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۲٫۰۴۷٫۴۰۷ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۸۰ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۰۸۵
بازدید از این یادداشت : ۹۱۴

پر بازدیدترین یادداشت ها :
کتابهای التعرف لمذهب التصوف از ابوبکر بن ابی اسحاق کلاباذی بخاری (د. ۳۸۰ ق) و شرح آن از ابو ابراهیم اسماعیل بن محمد مستملی بخاری (د. ۴۳۴ ق) تاکنون مورد توجه تصوف پژوهان قرار گرفته اند اما کمتر پژوهشی معطوف به جایگاه کلامی این دو کتاب تاکنون سامان گرفته است. کلاباذی به عنوان دانشمندی حنفی مذهب از سوی ابوالمعین نسفی در کتاب تبصرة الأدله (نک: ۱| ۴۷۵) در شمار اسلاف مذهب ماتریدی معرفی شده است. این البته در چارچوب هدف نسفی است تا سنت کلامی ابو منصور ماتریدی که مذهب گرایشمندان به اهل کلام در سنت مشایخ سمرقند بوده است را به عنوان مذهبی فراگیر در میان حنفیان سمرقند و بخارا نشان دهد. از این نقطه نظر طبعاً نمی توان كلاباذی را به آن معنی که ما مذهب ماتریدی را در آخر سده پنجم قمری در نماینده اصلی آن یعنی شخص ابو المعین نسفی می شناسیم ماتریدی قلمداد کنیم. در واقع این ابو المعین نسفی (د. ۵۰۸ ق) بود که برای نخستین بار با برجسته کردن سهم ابو منصور ماتریدی در این سنت و تبعیت از آرای کلامی او که در کتابهای مختلفش و از جمله التوحید مطرح کرده است، مذهب ماتریدی را به عنوان مذهب جامعی منسوب بدو معرفی و عرضه نمود. پیش از آن در واقع در میان حنفیان بیشتر سنتی به عنوان سنت مشایخ سمرقند در برابر سنت مشایخ بخارا در کلام و اعتقادیات شناخته بود. کلاباذی با این وصف در بسیاری باورهای کلامی و اعتقادی کم و بیش همان موضع سنت حنفیان اهل سنت و جماعت ماوراء النهر را نمایندگی می کرده است. البته مشایخ بخارا مواضعی محافظه کارانه تر نسبت به مشایه سمرقند داشته اند اما به هرحال هر دو سنت به عنوان مذهب اهل سنت و جماعت و به عنوان پیروان مذهب اعتقادی ابو حنیفه شناخته می شدند. سخن من در این یادداشت البته موضع کلامی و اعتقادی کلاباذی نیست. اینجا می خواهم بدین نکته توجه دهم که شرح کتاب التعرف تألیف مستملی بخاری از نقطه نظر دانش کلام اثر بسیار ارزشمندی است که تاکنون مورد توجه محققان قرار نگرفته است. یکی از علل این امر در واقع به فارسی بودن این متن باز می گردد و از همینرو این کتاب در طول تاریخ کلام اسلامی بدین سبب جایگاه خود را پیدا نکرده است. به ویژه اگر این نکته را توجه دهیم که در این شرح بخش عظیمی از کتاب به جزیی ترین بحثها و مناقشات کلامی اختصاص یافته؛ درست همانند کتابهای مطول کلامی و از جمله قابل مقایسه با کتابهایی در میان مکتب ماتریدی همچون تبصره نسفی و یا آثار صابونی و دیگران آنگاه می توان اهمیت آن را بیشتر مورد توجه قرار داد. از آن مهمتر این است که مستملی در واقع دقیقترین بحثهای کلامی را برای نخستین بار به زبان پارسی مجال طرح داده است؛ مباحثی که پیش از او هیچگاه بدین زبان نوشته نشده بود و یا دست کم به دست ما نرسیده است. کل کتابهای کلامی و فلسفی به زبان پارسی از دوران پیش از او تنها چند عدد بیش نیست و آنگاه که این مطلب را به قلم و زبان می آوریم باید در ذهن داشت که نویسنده این کتاب به سال ۴۳۴ ق درگذشته است و این مطلب آنگاه که عمق بحثهای کلامی در این کتاب را که به زبان پارسی نوشته شده است در نظر بگیریم می تواند اهمیت مضاعف این کتاب را معاینه نشان دهد. درست است که در این کتاب جزئیات بحثهای دقیق کلامی در مسائل دقیق الکلام و به تعبیر دیگر مباحث فلسفی کلام تنها به شکل محدودی مورد بحث قرار گرفته اما بحثهای مربوط به توحید و صفات و جزئیات این نوع مسائل با دقت قابل توجهی در این کتاب بحث شده است. اهمیت این کتاب باز از نقطه نظر دیگری هم باید مورد توجه قرار گیرد: این کتاب در شمار نخستین آثاری است که بعد از آثار ابو منصور ماتریدی در زمینه کلام اهل سنت و جماعت ماوراء النهر در اختیار است و از اینرو حتی بر آثار ابو الیسر پزدوی و ابو المعین نسفی و صفار بخاری و لامشی و علاء الدین الأسمندی تقدم دارد.
اهمیت این متن از نقطه نظر دیگری هم باید دیده شود: مستملی بخاری که البته از احوال او همچون خود کلاباذی بسیار کم می دانیم (برای یادکردی با اهمیت از مستملی بخاری در متنی از ماتریدیان بخارا در سده ششم قمری، نک: شمس الدین ابن مازه، درگذشته سال ۵۶۶ ق، لطائف الأذکار للحضار والسفار، ص ۸۸ که از خاکجای او سخن رانده) شاگرد خود کلاباذی بوده و در واقع او کتاب استادش را شرح کرده بوده است (این مطلب از خود متن کتاب به گونه ای کم و بیش روشن بر می آید. آقای نجیب مایل هروی در مقدمه چاپ نسخه برگردان نسخه کتابت ۴۷۳ ق شرح التعرف بر اساس متن کتاب این مطلب را بحث کرده اند که می توان مراجعه کرد؛ با این وصف در اسناد اجازات کتاب دیگر کلاباذی، یعنی کتاب بحر الفوائد که به نام معانی الأخبار هم معروف است تنها از یک مستملی دیگری در میان شاگردان کلاباذی به نام ابو طاهر ابراهیم بن احمد المستملی یاد می شود که آن کتاب کلاباذی را مستقیماً از خود او روایت می کند؛ نک: بحر الفوائد، ۱| ۱۰۲، نیز نک: سراج الدين عمر بن علي القزويني، مشیخة القزويني ، نك: ص ٤٧٥ که همین سند را نقل می کند).
آنچه درباره مذهب کلامی مستملی اهمیت دارد تا مورد توجه قرار گیرد آن است که مستملی در بیشتر مسائل مهم و اختلافی میان سنت بخارائیان و سمرقندیان و نیز اختلافات آنان با اشعریان جانب مذهب ماتریدی را گرفته است (در مسائلی اصلی مانند قدیم بودن همه صفات خداوند و یا مسئله بسیار مهم و اساسی یکی نبودن تکوین و مکون؛ نک: شرح التعرف، ۱|۳۱۳ به بعد، ۳۳۵) اما در یکی دو مسئله دیگر مانند حسن و قبح عقلی یا شرعی و وجوب نظر و معرفت خدا به عقل موضع او محافظه کارانه است (نک: ۲|۴۹۴ به بعد، ۲|۷۰۳). او در مسئله جبر و اختیار (نک: ۱|۴۳۲) هم با وجود آنکه استطاعت را در بنده، صالح برای طاعت و معصیت هر دو علی البدل می داند که موضعی ماتریدی است اما در مجموع تأکیدات او بیشتر جانب جبری گرایی را می گیرد و کمتر با مکتب ماتریدی شباهت دارد. با این وصف در کل کتاب تنها یک بار و آن هم نه در مسئله ای کلامی بلکه در نقل مطلبی تفسیری نامی از "خواجه ابو منصور ماتریدی" آمده است (۱|۳۷۹)؛ این در حالی است که او دو بار نام شیخ ابو الحسن اشعری را با احترام و با استناد به گفته های او در مسائل مهم کلامی مجال طرح می دهد و او را "شیخ ما" یا "شیخ امام" می خواند (نك: ۱|۳۳۹، ۴|۱۵۱۳. احتمال زياد دارد كه شيخ ما تحريفی از شيخ امام باشد). این البته در کتابی از سنت ماوراء النهر و آن هم در اوائل سده پنجم قمری حاوی اهمیتی است که او برای اشعری قائل بوده است. با این وصف این البته مشروط بدان است که این دو مورد را از اضافات و الحاقات بعدی کاتبان فارسی زبان که می دانیم بسی سخاوتمندانه در متنهای فارسی دست می برده اند ندانیم. به حال آنچه در این میان مهم است تا مورد توجه قرار گیرد داوری یکی از منابع سمعانی است در الأنساب (نک: ۱۲| ۲۴۷ تا ۲۴۸) در حق مستملی بخاری که او را در اصول بر مذهب متکلمین دانسته و از آن انتقاد کرده است. در اینجا مقصود انتقاد به شیوه متکلمانه مستملی بخاری در شرح التعرف و طرح مسائل از نقطه نظر متکلمان است؛ اما از آنجا که می گوید مستملی در اصول بر مذهب متکلمین بود باید آن را انتقاد از گرایش وی به مذهب متکلمان که گرایش عمومی مشایخ سمرقند و گرایش به کلام ماتریدی بوده است نیز بدانیم. در شرح التعرف حتی در برخی قسمتها نوعی بهره وری از مباحث فلسفی و آشنایی با آرای آنان و بهره گیری از اصطلاحات آنان دیده می شود که بی نهایت جالب توجه و نیازمند مطالعه ای مستقل است. این کتاب می تواند آینه مهمی باشد برای درک زمانه و محیطی که در‌ آن ابن سینا رشد کرد و بالید.
به هرحال یک چیز مسلم است: شرح التعرف از نقطه نظر تحولات کلام ماتریدی در ماوراء النهر متنی است بسیار مهم و شایسته مطالعه ای مقایسه ای؛ گرچه او در برخی مسائل نوعی محافظه کاری و سنت گرایی مشایخ بخارا را نمایندگی می کرده است. ما در واقع همینک متنی بسیار مهم در کلام حنفی در اختیار داریم که بایستی مورد عنایت ویژه قرار گیرد؛ متنی که از نقطه نظر تحول زبان پارسی هم بی نهایت ارزشمند است.
جمعه ۴ دي ۱۳۹۴ ساعت ۹:۵۳
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت