تعداد متون کلامی و اعتقادنامه ای از ماتریدیان در سده ششم قمری بسیار اندک است و به ویژه از ماتریدیان بخارا. سمرقند که مهد اصلی مکتب کلامی ماتریدی است چنانکه می دانیم در اواخر سده پنجم و اوائل سده ششم نهضتی ماتریدی را تجربه کرد که موجبات ثبیت این مکتب را در میان حنفیان سبب ساز شد، به شرحی که تاکنون محققانی همانند مادلونگ و رودولف درباره آن نوشته اند و بدین ترتیب ادبیاتی در سده ششم قمری در کلام ماتریدی تولید شد که البته تنها بخش محدودی از آن باقی مانده است. اما این گرایش با کمی تأخیر در بخارا نیز شایع شد. گرچه مذهب <اهل سنت و جماعت> به عنوان مذهب ابو حنیفه در اصول و فروع سابقه بسیار کهنه ای در بخارا دارد. به هرحال اینکه شخصی در نیمه سده ششم قمری به پایه شمس الدین محمد بن عمر ابن مازه (د. ۵۶۶ ق) از خاندان آل برهان که ریاست دینی، اجتماعی و حتی تا حدود زیادی سیاسی شهر بخارا را در سده ششم قمری در اختیار داشته اند عقیده نامه ای بر اساس مبانی مکتب کلامی ماتریدی بنگارد از امور بسیار مهم و قابل تأمل در گسترش مکتب ماتریدی است و هرگونه سندی در این رابطه ارزشمند است و قابل تأمل. در واقع این خاندان از گسترش روی مکتب ماتریدی سمرقند که مورد توجه سلاطین سلجوقی قرار گرفته بود بدین ترتیب حمایت کرده اند.
کتاب لطائف الأذکار للحضار والسفار فی المناسک والآداب او که اخیراً با همت آقای رسول جعفریان و با شناسایی نسخه از سوی آقای سید علی موجانی در تهران منتشر شده است، شامل فصلی است اعتقادنامه ای در آغاز کتاب که آنچه در آن به عنوان عقیده نامه اهل سنت و جماعت مطرح شده دقیقاً بر مبنای مکتب ماتریدی است. آقای جعفریان البته در مقدمه ( ص ۳۸) این عقیده نامه را به دلیل آنکه در آن از نظریه کسب سخن رفته عقیده نامه ای اشعری دانسته اند. فارغ از اینکه اشعریان در بخارا حضوری بسیار ناچیز داشته و یا اصلاً حضوری نداشته اند (گرچه گاه عقاید آنان بر حنفیان این منطقه تأثیراتی داشته، به شرحی که در کتاب خود درباره تاریخ علم کلام نوشته ام) باید گفت در این متن اعتقادنامه ای ابداً مبانی اشعری دیده نمی شود و متن آشکارا کلام ماتریدی را نمایندگی می کند. آنجا که نویسنده می نویسد: وقدیم است بهمه صفات (ص ۶۶)، آشکارا عقیده ای ماتریدی را مطرح می کند که مخالف است با عقیده اشعریان درباره صفات فعلی خداوند. یا آنجا که تأکید می کند بر اینکه: و جمله پیغامبران راست گفته اند و معصوم بوده اند از کبایر و صغایر از زلت (ص ۶۷) دقیقاً نظرش تأکید بر عقیده ماتریدی در برابر اشعریان است که در این زمینه درجه ضعیفتری از عصمت را مد نظر داشته اند. جنبه های تنزیهی در این عقیده نامه مانند آنچه درباره عرش گفته (ص ۶۷) هم تأکیدی است بر موضع تنزیهی ماتریدیان و تأکید آنان بر این دیدگاه در برابر اشعریان. همچنین است تأکید او بر اینکه استثناء در ایمان جایز نیست (ص ۶۹: باید کی در ایمان خود بشک نباشد و چنین گوید کی مؤمنم حقاً). آنچه درباره قرآن هم می گوید (ص ۶۷) درست است که مخالف عقیده اشاعره نیست اما ترکیب عبارت عقیده ماتریدیان را بیشتر نمایندگی می کند و نه تأکیدات خاص اشعریان در این زمینه را. اما در زمینه کسب و خلق اعمال آنچه نویسنده در اینجا بر آن تأکید می کند دقیقاً دیدگاه ماتریدیان است مبنی بر اینکه به تعبیر او <کننده فعل بنده است، لا جرم فعل به بنده حوالت است از روی کسب و بحق تعالی حوالت است از روی آفرینش و خلق. و هر فعلی که بنده را در وی اختیارست خدای تعالی قوت آن فعل بیافریند در بنده تا بنده آن فعل تحصیل کند بآن قوت...> ( ص ۶۶). این دیدگاه در واقع گرچه درآن اصطلاح کسب به کار رفته (که البته ماتریدیان هم آن را به کار می برده اند) با نظریه کسب بدان معنی که اشعریان از آن منظور می داشته اند کاملاً متفاوت است، چرا که ماتریدیان حقیقتاً استناد فعل را به آدمی حقیقی می دانسته اند و نه از روی مجاز. آنان گرچه استطاعت را همزمان با فعل می دانسته اند، ولی آن را صالح برای طرفین فعل و ترک قلمداد می کرده اند. بنابراین آنچه نویسنده ما در اینجا می گوید نظریه ای اشعری نیست.
کتاب لطائف الأذکار للحضار والسفار فی المناسک والآداب او که اخیراً با همت آقای رسول جعفریان و با شناسایی نسخه از سوی آقای سید علی موجانی در تهران منتشر شده است، شامل فصلی است اعتقادنامه ای در آغاز کتاب که آنچه در آن به عنوان عقیده نامه اهل سنت و جماعت مطرح شده دقیقاً بر مبنای مکتب ماتریدی است. آقای جعفریان البته در مقدمه ( ص ۳۸) این عقیده نامه را به دلیل آنکه در آن از نظریه کسب سخن رفته عقیده نامه ای اشعری دانسته اند. فارغ از اینکه اشعریان در بخارا حضوری بسیار ناچیز داشته و یا اصلاً حضوری نداشته اند (گرچه گاه عقاید آنان بر حنفیان این منطقه تأثیراتی داشته، به شرحی که در کتاب خود درباره تاریخ علم کلام نوشته ام) باید گفت در این متن اعتقادنامه ای ابداً مبانی اشعری دیده نمی شود و متن آشکارا کلام ماتریدی را نمایندگی می کند. آنجا که نویسنده می نویسد: وقدیم است بهمه صفات (ص ۶۶)، آشکارا عقیده ای ماتریدی را مطرح می کند که مخالف است با عقیده اشعریان درباره صفات فعلی خداوند. یا آنجا که تأکید می کند بر اینکه: و جمله پیغامبران راست گفته اند و معصوم بوده اند از کبایر و صغایر از زلت (ص ۶۷) دقیقاً نظرش تأکید بر عقیده ماتریدی در برابر اشعریان است که در این زمینه درجه ضعیفتری از عصمت را مد نظر داشته اند. جنبه های تنزیهی در این عقیده نامه مانند آنچه درباره عرش گفته (ص ۶۷) هم تأکیدی است بر موضع تنزیهی ماتریدیان و تأکید آنان بر این دیدگاه در برابر اشعریان. همچنین است تأکید او بر اینکه استثناء در ایمان جایز نیست (ص ۶۹: باید کی در ایمان خود بشک نباشد و چنین گوید کی مؤمنم حقاً). آنچه درباره قرآن هم می گوید (ص ۶۷) درست است که مخالف عقیده اشاعره نیست اما ترکیب عبارت عقیده ماتریدیان را بیشتر نمایندگی می کند و نه تأکیدات خاص اشعریان در این زمینه را. اما در زمینه کسب و خلق اعمال آنچه نویسنده در اینجا بر آن تأکید می کند دقیقاً دیدگاه ماتریدیان است مبنی بر اینکه به تعبیر او <کننده فعل بنده است، لا جرم فعل به بنده حوالت است از روی کسب و بحق تعالی حوالت است از روی آفرینش و خلق. و هر فعلی که بنده را در وی اختیارست خدای تعالی قوت آن فعل بیافریند در بنده تا بنده آن فعل تحصیل کند بآن قوت...> ( ص ۶۶). این دیدگاه در واقع گرچه درآن اصطلاح کسب به کار رفته (که البته ماتریدیان هم آن را به کار می برده اند) با نظریه کسب بدان معنی که اشعریان از آن منظور می داشته اند کاملاً متفاوت است، چرا که ماتریدیان حقیقتاً استناد فعل را به آدمی حقیقی می دانسته اند و نه از روی مجاز. آنان گرچه استطاعت را همزمان با فعل می دانسته اند، ولی آن را صالح برای طرفین فعل و ترک قلمداد می کرده اند. بنابراین آنچه نویسنده ما در اینجا می گوید نظریه ای اشعری نیست.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۲۲
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .