آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۲٫۰۵۷٫۶۲۴ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۲۳۴ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۱۱۵
بازدید از این یادداشت : ۱٫۴۲۷

پر بازدیدترین یادداشت ها :


يکی از احتمالاتی که برای هويت نويسنده تثبيت دلائل النبوة قابل ذکر و بررسی است را اينجا مطرح می کنيم و تحليل درونی متن را در نسبت با اين احتمال در بخش سوم اين سلسله مقالات مطرح خواهيم کرد.

در ميان شاگردان ابو عبد الله البصري، متکلم بلند آوازه معتزلی بهشمي شخصی را می شناسيم که به عنوان قاضي القضات اهواز شناخته بوده و از معاصران قاضي عبد الجبّار است. او نويسنده کتابی بوده در اثبات معجزات پيامبر که در منابع سنی مذهب از آن ياد شده است. نام او در شرح عيون المسائل حاکم جشمي، در طبقه معاصران قاضي عبد الجبّار ذکر شده بدين صورت:
" ومن هذه الطبقة أبو أحمد بن علان (کذا) درّس بالأهواز وكثر الإنتفاع به وله تصانيف وتفسير وكان يتعصب لأبي هاشم على الإخشيدية. وقرأ على الشيخ أبي عبد الله البصري." (نيز نک: طبقات المعتزله ابن المرتضی، ص 114).
همچنين می دانيم که المؤيد بالله ابو الحسين الهاروني، دانشمند زيدی و معتزلی و از شاگردان قاضي عبد الجبّار زمانی به قصد تحصيل نزد ابن ابي علّان و خواندن مختصر کرخي، در فقه حنفی به اهواز رفته و از او مختصری حديث شنيده بوده است. اين مطلب در سيره مؤيد بالله تأليف المرشد بالله الجرجاني (که در سالهای اخير به چاپ رسيد) و از زبان خود او ذکر شده است. عبارت ابو الحسین هاروني از اين قرار است:
" و حكي عنه- قدس الله روحه أنه قال: عزمت على أن أسافر إلى الأهواز للقاء قاضي القضاة أبي أحمد بن أبي علان و سماع مختصر الكرخي عنه، فأنهيت إلى الصاحب ما وقع في قلبي، فكتب كتابا بخط يده و أطنب في وصفي و رفع عن قدري، حتى كنت أستيحيي من إيصال ذلك الكتاب، فأوصلت الكتاب إلى قاضي القضاة، فقال: مرحبا بالشريف، فإذا شاء افتتح المختصر و لم يزد على ذلك، و لا زارني بنفسه مع تقاعدي عنه من الغد، و لا أزارني أحدا من أصحابه، فعلمت أنه اعتقد في كتاب الصّاحب أنه صدر عن عناية صادقة لا عن حقيقة، فقعدت عنه حتى كان يوم الجمعة حضرت الجامع بعد الظهر و مجلسه غاص بكبار العلمآء فقد كان الرجل مقصودا من الآفاق، فسئل القاضي أبو أحمد مسألة كلامية و كان لقي أبا هاشم، فقلت: لما توسط في الكلام إن لي في هذا الوادي مسلكا، فقال: تكلم، فأخذت في الكلام و حققت عليه المطالبات، ثم أوردت أسئلة عرقت فيها جبينه، فامتدت الأعين نحوي، فقلت بعد أن ظهرت المسألة عليه: يقف على فضلي القاضي. و سئل شيخ إلى جنبه عن مسألة في أصول الفقه، فلما أنهى السائل ما عنده قلت: إن لي في هذا الجو متنفسا، فقال القاضي: و الأصول أيضا؟! فحققت تلك المسألة على ذلك الشيخ فظهر ضعفه فسامحته. و سئل شيخ عن يساره عن مسألة في الفقه، فقلت: إن لي في هذا القطيع شاة، فقالوا: و الفقه أيضا؟ فأوفيت الكلام في تلك المسألة أيضا حتى تعجب الفقهاء من تحقيقي و تدقيقي، فلما ظهرت المسألة كان المجلس قد انتهى، فقام القاضي من صدره و جاء إلى جنبي، فقال: أيها السيد، نحن ظننا أن الصدر حيث جلسنا فإذا الصدر حيث جلست، فجئناك نعتذر إليك من تقصيرنا في بابك، فقلت: لا عذر للقاضي مع استخفافه بي مع شهادة الصاحب بخطه، فقال: صدقت لا عذر لي، ثم عادني من الغد في داري مع جميع أصحابه و بالغ في التواضع، فحضرته فقرأت عليه الأخبار المودعة في المختصر فسمعتها بقرآءته و أمدني بأموال من عنده فرددتها، و لم أقبل شيئا منها و قلت: ما جئتك عافيا مستمنحا، فقد كان حضرة الصاحب أوفى حالا و أسهل منالا، و لم يكن هناك تقصير في لفظ و لا تفريط في لحظ، ففارقته فشيعني مع أصحابه مسافة بعيدة" (نيز نک: حميد المحلّي، الحدائق الوردية في مناقب الأئمة الزيدية، ج‏2، ص: 126 تا 127 . مطلب را از نقل محلّي آوردم). از مطلب ابو الحسين هاروني معلوم می شود که قاضي القضاة ابو احمد ابن ابي علّان، حنفی مذهب بوده است. عبارت ابو الحسين بيانگر آن است که ابن ابي علّان شاگرد ابو هاشم جبّايي (د. 321 ق) هم بوده است؛ اما اين مطلب با تاريخ تولد او سازگار نيست (نک: پس از اين. برای مقام قضای او نيز نک: ياقوت، معجم الأدباء، ج‏،1 ، 470 تا 471).
تا اينجا معلوم شد که قاضي القضاة ابو احمد بن ابي علّان بر مذهب بهشمي بوده و از شاگردان ابو عبد الله بصري؛ و همچنين در اهواز مستقرّ بوده و آنجا ضمن کار قضاء به تدريس کلام معتزلی هم مشغول بوده است. او تأليفاتی داشته و معلوم می شود که صاحب تفسيری بر قرآن هم بوده است(برای نقلی تفسيری از او، نک: طوسي، التبيان في تفسير القرآن ج 2 - ص 485؛ نيز نک: الطبرسي، مجمع البيان، ج 2 - ص 310 – 311).
مشخصات بيشتر او در شماری از تاريخنگاری های سالشمار نويسندگان سنّی مذهب آمده است و از آن جمله در المنتظم ابن الجوزي:
" عبد الله بن محمد بن أبي علان، أبو أحمد قاضي الأهواز : مولده سنة إحدى وعشرين وثلاثمائة ، وله مصنفات كثيرة من جملتها : معجزات النبي صلى الله عليه وسلَّم،جمع له فيها ألف معجزة ، وهو أحد شيوخ المعتزلة ، وكان يؤدي خراج ضياعه بالأهواز تسعين ألف دينار ، وكان أصهاره يؤدون ثلاثين ألف دينار . وتوفي في ذي الحجة من هذه السنة، عن تسع وثمانين سنة." (نک: ابن الجوزي، المنتظم في تاريخ الأمم والملوك، ج 15 - ص 129؛ ذيل سال 409 ق).
چنانکه می بينيم معلوم می شود که نام و نسب کامل او از اين قرار بوده: قاضي القضاة ابو أحمد عبد الله بن محمد بن أبي علان. او قاضي اهواز (و در واقع ملقّب به قاضي القضاة) بوده و متولد سال 321 ق و بسيار هم ثروتمند و در سال 409 ق در سنّ 89 سالگی از دنيا رفته است. ابن الجوزي اينجا اشاره می کند که او مؤلّفات زيادی داشته و از جمله کتابی با عنوان "معجزات النبي صلى الله عليه وسلَّم" که در آن هزار معجزه پيامبر را گردآورده بوده است (نيز نک: ابن الأثير، الكامل، ج‏9، ص:311 ؛ ابن کثير، البداية والنهاية،ج‏12،ص:7).
اين نکته را هم بايد تذکر داد که نسبت ابو احمد ابن ابي علّان با ابو القاسم عبد اللّه بن محمد بن مهرويه بن أبي علّان الأهوازيّ الكاتب که تنوخي در کتابهایش از او گاه مطالب و حکاياتی نقل کرده و بنا به گفته خودش دايی پدرش بوده بر ما روشن نيست. بعيد نيست شخص اخير که وی هم مقام دبيری و وظيفه ای ديوانسالار داشته نسبتی نزديک با قاضي ابو احمد ابن ابي علّان داشته است؛ به ويژه اينکه می دانيم تنوخي و خاندانش از معتزليان بوده اند و از حکايتی هم که خود تنّوخي نقل کرده بر می آيد که ابو القاسم با ابو علي جبّايي ارتباط داشته و به واسطه پيشنهاد او از کارها دولتی دست شسته و به سبک معتزليانی مانند جعفر بن حرب توبه کرده بوده است (برای ابوالقاسم عبد اللّه بن محمد بن مهرويه، نک: تنوخى، الفرج بعد الشدة، ج‏3، ص: 32؛ نيز: همو، نشوار المحاضرة و أخبار المذاكرة، ج‏1، ص: 211 تا 224؛ نيز: ج‏1، ص: 329 تا 330). تنوخي در يک مورد درباره خود قاضي القضاة ابو احمد هم مطلبی را نقل می کند (نک: نشوار المحاضرة و أخبار المذاكرة، ج‏4، ص: 46؛ نيز نک: ثعالبى،يتيمة الدهر في محاسن أهل العصر، ج‏5، ص: 298 که محتملاً در رابطه با خود اوست).
اين را هم تذکر دهم که گاهی در کتابهای معتزلی و زيدي نقلی از ابو احمد در رابطه با مسائل کلامی ديده می شود (مانند کتاب المعراج الی کشف اسرار المنهاج تأليف عزّالدين بن الحسن).
حال با توجه به اينکه ابو احمد ابن ابي علّان کتابی در بيان معجزات (=دلائل) پيامبر داشته و اينکه نام و نسب و لقبش می توانسته به سادگی به نام قاضي عبد الجبّار همداني تحريف شود؛ يعنی در عنوان "قاضي القضاة ابو احمد عبد الله بن محمد بن أبي علان"، عبد الله، عبدالجبّار و محمد، احمد خوانده و يا بدانها تحريف شود، اين پرسش مطرح می شود که آيا ممکن است تصور شود که بر روی نسخه ای از کتاب تثبيت دلائل النبوة، در عنوان مؤلف تحريفی و يا نوعی قلم خوردگی و يا رطوبت نسخه موجبات قرائت اين نام به صورت "عبد الجبّار بن احمد" را فراهم کرده و آنگاه به دليل شهرت قاضي عبدالجبّار همداني، کتابِ "قاضي القضاة ابو احمد عبد الله بن محمد بن أبي علّان" به نام "قاضي القضاة عبد الجبّار بن احمد الهمذاني" رقم خورده باشد؟؛ به ويژه اينکه تصحيف "الاهوازي" به "الهمذاني" در نسخه های خطی امکان پذير و قابل پيشبينی است.

به اين پرسش و امکان اين فرضيه با توجه به مواد درون متنی کتاب تثبيت در شماره بعد از اين سلسله مقالات خواهيم پرداخت؛ ادامه دارد ...
دوشنبه ۸ دي ۱۳۹۳ ساعت ۱:۴۹
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت