در تحقيقاتی که تاکنون درباره اسماعيليان الموت شده روشن شده که نخستين اشاره به آنان با عنوان حشيشيه در منابع ايرانی معاصر با ایشان در متن مکتوبی است زيدی از ناحيه شمال ايران که در حدود سال 607 ق نوشته شده است (نک: اخبار أئمة الزيدية، تصحيح مادلونگ، ص 146). شايد با دقت در منابع تازه منتشر شده منابع کهنتری هم که در ايران در سالهای پيش از اين تاريخ نوشته شده باشد و از اسماعيليان الموت با اين عنوان در آن سخن رفته باشد به دست آيد. درباره ريشه اين نامگذاری و تحولات معنایی آن دکتر فرهاد دفتری در کتابهای مختلف خود بحثی کامل را ارائه داده است. آنچه اينجا مدّ نظر است آن است که سندی تازه را معرفی کنيم که نشان می دهد تعبير "حشيشيه" مدتها پيش از شکل گيری دعوت جديد اسماعيليان الموت و هوادارادن حسن صبّاح به عنوان نام فرقه ای و یا گرایشی به کار می رفته است. البته در سندی که در اينجا نقل خواهيم کرد دقيقاً روشن نيست که مقصود از حشيشيه لزوماً اسماعيليان باشند اما از پيش زمينه بحث احتمالاً بتوان گفت مقصود شاخه ای از آنان است. اگر هم چنين نباشد چنانکه در متن منقول خواهيم ديد از نحوه به کار گيری آن ظاهراً معلوم می شود که حشيشيه به گروهی اطلاق می شده با عقايدی فلسفی که ممکن است شباهت عقايد آنان با عقايد اسماعيليان بعدها موجب شهرت اين نام برای اسماعيليه هم شده باشد. با اين حساب بايد گفت که اين نامگذاری برای اسماعيليان الموت ابداً ربطی به آنچه بعدها درباره دليل نامگذاری آنان به اين عنوان و در ارتباط با مصرف حشيش مطرح شد ندارد. هر چه هست اين سند ظاهراً نخستين موردی است که از عنوان حشيشيه برای عنوانی فرقه ای در آن ياد می شود.
متن مورد اشاره متعلق است به کتاب الواضح في مشکلات شعر المتنبي از شخصی مجهول الحال به نام ابو القاسم عبد الله بن عبد الرحمان الإصفهاني که بر اساس کتابش می بایست گفت در نيمه دوم سده چهارم و اوائل سده پنجم قمری در قید حیات بوده است. او در ضمن برشمردن عقايد نادرست متنبي، شاعر نامدار به مواردی اشاره می کند و از آن جمله شباهت عقايد او با حشيشيه. عين عبارت او از اين قرار است (ص 7 تا 8):
".... وهو في الجملة خبيث الاعتقاد. حيث كان في صغره وقع إلى واحد يكنى أبا الفضل بالكوفة من المتفلسفة فهوّسه وأضله كما ضلّ. وأما ما يدل عليه شعره فمتلوّن، وقوله:
هوِّن على بصرٍ ما شقّ منظره ... فإنَّما يقظاتُ العين كالحُلُم
مذهب السوفسطائية. وقوله:
تَمتَّعْ من سهاد أو رقاد ... ولا تأمُلْ كري تحت الرّجَام
فإن لثالث الحالين معنى ... سوى معنى انتباهك والمنام
مذهب التناسخ وقوله:
نحن بنو الدنيا فما بالنا ... نعاف من لابد من شربه
فهذه الأرواحُ من جَوِّهِ ... وهذه الأجسام من تُرْبِهِ
مذهب الفضائية. وقوله في أبي الفضل ابن العميد:
فإن يكن المهديُّ قد بان هديه ... فهذا وإلا فالهدى ذا فما المهدي
مذهب السبعية. وقوله:
تخالف الناس حتى لا اتفاق بينهم ... إلا على شجبٍ والخلفُ في الشَّجَبِ
فقيل تخلد نفس المرء باقية ... وقيل تَشْرَك جسم المرء في العَطَبِ
فهذا من يقول بالنفس الناطقة وينشعب بعضه إلى قول الحشيشية.
والإنسان إذا خلع ربقة الإسلام من عنقه وأسلمه الله جل جلاله إلى حوله وقوته وجد في الضلالات مجالاً واسعاً وفي البدع والجهالات مناديح وفسحاً."
سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۱۸:۰۹
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .