آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۲٫۰۵۵٫۴۱۷ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۱۳۹ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۱۱۵
بازدید از این یادداشت : ۱٫۲۴۵

پر بازدیدترین یادداشت ها :
نويسنده اين سطور در طی چند سال گذشته بخشی از اهتمام خود را به سنت اجازه نويسی علوم دينی و فلسفی در سده های گذشته اختصاص داده و در آن ميان نمونه های متعددی را از اين سنت در ارتباط با شهر تبريز مورد کاوش قرار داده است. در اين مقاله کوتاه که آن را به پيشگاه استاد ارجمند جناب آقای دکتر محمد علی موحد تقديم می دارم، چند نمونه را از اين سنت علمی در تبريز در سده هشتم قمری ارائه می دهم.



1- قرائت و روايت مفتاح العلوم سکاکي در تبريز
چنانکه می دانيم مفتاح العلوم سکاکي(د. د 626 ق) [1] در طول قرنهای متمادی همواره مورد اقبال و توجه بوده و در اين ميان عالمان و دانشيان مختلف بر روايت و نسخه برداری آن اهتمام داشته اند. در اينجا نمونه ای را متذکر می شوم که به روايت اين کتاب در تبريز مربوط می شود؛ روايت و نسخه ای که در نهايت به دليل اجازه ای که آن را نقل خواهيم کرد به دست زيديان يمن رسيده است. واسطه اين انتقال دانشمندی است زيدی از کوفه که با سفر به يمن اين روايت که اصلش از تبريز بوده است را به زيديان يمن منتقل کرده است. نام اين دانشمند کوفی محمد بن عبدالله الکوفي المُضَري و موسوم به غزال است که برای يکی از شاگردان خود از ميان سادات اجازه ای را نوشته است که نشان می دهد آن شاگرد نزد استاد بخشی از کتاب مفتاح العلوم سکاکي به همراه بخشی از نهج البلاغة را به قرائت آموخته بوده و استاد نيز اجازه روايت اين دو کتاب را به او داده است. اين اجازه به خط شخص مجيز يعنی محمد بن عبدالله الغزال همينک همراه نسخه ای کهن از قسم سوم کتاب مفتاح العلوم (بخش مربوط به معانی و بيان؛ به خط شاگردی که اجازه برای او صادر شده و به کتابت 728 ق) در کتابخانه دولتی برلين موجود است (به شماره گلازر 80) [2]. ما در اينجا اين اجازه را بر اساس نسخه موجود آن در کتابخانه دولتی برلين ارائه می دهيم و سپس با معرفي اين دانشمند زيدي، سهم دانشمندی برجسته از تبريز را در اين روايت معلوم خواهيم کرد:

متن اجازه محمد بن عبدالله الغزال به شمس الدين المهدي أحمد بن قاسم بن مطهر بن أحمد العلوي الحسيني[3]

" بسم الله الرحمن الرحيم. أما بعد حمد الله تعالی حمداً يکون وسيلة للتشبث بأذيال نعمته وذريعة للإعتصام به من إنزال نقمته والصلوة علی من اصطفاه بشير رحمته ونذير عقابه وسطوته صلوة تقضي فرض قبول حجته وتقتضي فضل اتباع محجته وعلی آله ومن قام بايوائه ونصرته من جميع بريته وعلی من تبعهم من المؤمنين المصدقين ببعثته فإنه قرأ علي السيد المعظم العالم العامل الکامل الفاضل الصدر العلامة جامع فضائل الخلق جائز قصبات السبق مفتاح ... [4] کشاف المشکلات موضح المسائل مقرر الدلائل سلالة الآباء الأطهار خلاصة السلف الأخيار شمس الدين أحمد بن السيد المعظم قاسم بن السيد الأجل الأوحد مطهر العلوي الحسيني وفقه الله للعلم والعمل وبلغه غاية السؤل[5] ونهاية الأمل قسمي المعاني والبيان من مفتاح العلوم الذي صنفه الإمام الصدر العلامة سراج الدين يوسف بن محمد المعروف بالسکاکي [6] تغمده الله برحمته وأسکنه بحبوحة جنته وقد أذنت له في روايته عني بحق روايتي عن الامام فخر الدين أحمد بن الحسن بن علي الجاربردي[7] أدام الله أيامه بروايته عن العالم الفاضل نظام الدين محمد الطوسي [8] وهو يرويه عن الإمام شمس الدين المعري[9] عن المصنف المذکور وقرأ علي السيد المعظم المذکور بعض نهج البلاغة المنتزع من کلام مولانا وسيدنا أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه الصلوة والسلام جمع السيد المعظم الشريف الرضي ذي الحسبين أبي الحسن محمد بن الطاهر أبي أحمد الحسين بن موسی الموسوي رضي الله عنهم وأجزناه الباقي منه بإجازتي عن العالم الفاضل المحقق محي الدين صالح بن الشيخ العلامة تقي الدين عبدالله بن جعفر الأسدي[10] بإجازته عن العالم الفاضل الصدر مجد الدين عبدالله بن محمود بن مودود بن بلدجي[11] بروايته عن العالم الفاضل العابد السيد ذي الحسبين جمال الدين أبي الفتوح حيدر بن محمد بن زيد بن محمد بن محمد بن عبيدالله الحسيني[12] قرآءة عليه بحق روايته ذلک قرآءة علی الشيخ الإمام العالم رشيد الدين أبي جعفر محمد بن علي بن شهرآشوب السروي عن السيد المنتهی بن أبي زيد بن کيابکي[13] الحسيني الجرجاني[14] عن أبيه أبي زيد عن السيد الرضي مصنف الکتاب المذکور فليروهما لمن شاء مؤفقاً إن شاء الله علی الشروط المعتبرة في الإجازة وکتب العبد الفقير إلی عفو الله ورحمته محمد بن عبدالله الکوفي المضري عفا الله عنه ووفقه لما يرتضيه منه وذلک في آخر شعبان المبارک من سنة ثمان وعشرين وسبعمائة هجرية والحمد لله وحده وصلواته علی خير خلقه محمد النبي الأمي وعلی آله وسلامه وبه أختم بخير يا أرحم الراحمين."

معرفی مجيز: بدر الدين/ شمس الدين محمد بن عبدالله بن عمر معروف به غزال المُضَري (د. حدود 740 ق)، يکی از دانشمندان و ادبای سده هفتم و اوائل سده هشتم قمری در کوفه است که بر مذهب زيدی بوده و به دليل دو سفری که به يمن داشته در انتقال علوم و آثار و روايات زيديان کوفی به آن سامان در اين دوران نقش مهمی داشته است. اجازه ای که از او نقل کرديم خود گويای اين مطلب هست؛ اما در اينجا شايسته است تا آنچه برخی منابع زيدی درباره او گفته اند را نقل کنيم تا اهميت اين دانشمند بيشتر مورد توجه قرار گيرد. از جمله طبقات الزيدية الکبری تأليف ابراهيم بن القاسم الشهاري بر اساس اجازه ای که الغزال به يکی از شاگردانش داده اطلاعاتی را درباره تحصيلات و اجازات و سماعات او ارائه نموده است. در همين نقلها اشاره ای هست به روايت دو بخش معاني و بيان مفتاح العلوم سکاکي به وسيله الغزال از استادش احمد بن الحسن الجاربردي که نام او و اشاره به اين مطلب در اجازه نقل شده بر اساس نسخه برلين آمده است. ما در اينجا عين عبارات الشهاري را با اندکی اختصار از طبقات نقل می کنيم:

"محمد بن عبد الله بن عمر المعروف بالغزال ...المضري ..، الفقيه العالم بدر الدين. قلت: نقلت من إجازة له لمحمد بن إدريس الحسني ما لفظه أو معناه: قرأ (الكشاف) لجار الله الزمخشري على شيخه أحمد بن الحسن الجاربردي، وهو يرويه عن الشيخ محمد بن علي إجازة، عن الشيخ علي بن يوسف، عن الشيخ محمود بن أحمد عن زينب بنت عبد الرحمن الشعرية، عن المؤلف، وروى (المصابيح) وقسمي المعاني والبيان من (المفتاح) على شيخه المذكور قراءةً و(موطأ مالك) يرويه عن شيخه المذكور إجازة، وكذلك (صحيح البخاري) و(صحيح مسلم)، و(مسند الإمام الشافعي)..."
کما اينکه اينجا می بينيم نه تنها اين دانشمند زيدي از طريق استادش در تبريز، فخر الدين احمد بن الحسن بن يوسف الجاربردي الشافعي(د. 746ق در تبريز) که دانشمندی است به خوبی شناخته و صاحب آثار متعدد در صرف ونحو و اصول فقه و تفسير[15] و بعد از اين او را بيشتر معرفی خواهيم کرد، متنهای پيشگفته را دريافت کرده بلکه از او چند کتاب ديگر و از جمله کشاف زمخشري را هم روايت می کرده است و در نهايت همه اين روايات را با سفر به يمن بدانجا منتقل می کند. در مورد سهم او در روايت و سماع کتاب کشاف در يمن و نيز مفتاح العلوم سکاکي می توان اطلاعاتی را باز بر اساس طبقات الزيدية الکبری و در ذيل شرح حال يکی ديگر از شاگردانش يعنی المطهر بن محمد بن حسين بن محمد بن يحيى بن تُريك التميمي الصعدي الزيدي (د. 748 ق) به دست آورد. عبارت الشهاري درباره اين شاگرد چنين است: " ...وسمع أيضاً كتاب الكشاف على الفقيه محمد بن عبد الله المعروف بابن الغزال بصنعاء بمحضر الإمام المهدي محمد بن المطهر، وجماعة من العلماء سنة سبع وعشرين وسبعمائة، وذكر السيد صلاح بن أحمد أنه روى (مفتاح السكاكي) على محمد بن عبد الله الغزال، والغزال يروي (الكشاف) عن [الشيخ] الجاربردي، عن الشيخ محمد بن علي عن علي بن يوسف ، عن محمود بن أحمد، عن زينب الشعرية عن المؤلف، و(مفتاح السكاكي) عن الجاربردي عن العالم محمد الطوسي عن شمس الدين العربي (کذا: المعري)، عن المؤلف يوسف بن محمد السكاكي. قال ابن حميد: له موضوعات ورسالات إلى السيد أحمد بن علي بن أبي الفتح، وقد أورد عليه في كل فن عشر مسائل، ومن شعره إلى الإمام محمد بن المطهر يطلب منه عارية نسخة (الكشاف) التي وصلت له من الفقيه محمد بن عبد الله الغزال ونسخة المفتاح على الأربعة ليقص عليها نسخته، من أبيات..."

همانطور که ديده می شود در اينجا درست به همان نسخه و روايتی از کتاب مفتاح العلوم سکاکي اشاره می شود که در اجازه موجود در نسخه برلين بدان اشاره رفته است. در قسمت بعدی به سهم جاربردي در روايت کشاف بيشتر خواهيم پرداخت.

2- روايت و قرائت کشاف زمخشري در تبريز

اهميت کشاف علاوه بر آنکه تفسير مهمی بر قرآن است جنبه های ادبی آن و نيز ارائه تفسيری درايي و خردگرا و قابل بحث و تدريس و تدرس برای صاحب نظران و طالب علمان بوده است. اهميت آن از دايره معتزله و شيعيان امامی و زيدی بسيار فراتر رفت و سنيان نيز با وجود انتقاداتی که گاه اينجا و آنجا بر آن روا می داشته اند آن را تفسيری مهم ارزيابی می کرده اند. نسخه های تفسير کشاف نه تنها در مشرق اسلامی بل به مغرب اسلامی نيز راه پيدا کرد و سرزمينی نيست که در دايره جهان اسلام نسخه های اين کتاب در طول قرنهای گذشته بدان نرسيده باشد[16]. در اينجا به معرفی دو نسخه از اين کتاب خواهيم پرداخت که سهم احمد بن الحسن الجاربردي و عالمان تبريزی را در روايت و استنساخ اين کتاب در سده هشتم قمری نشان می دهد:

1- نسخه راغب پاشا، ش 209:
رقم کاتب در برگ 588ب: "فرغ من کتابته يد صاحبه الفقير إلی الله الغني أبو الحسن علي بن محمد بن أبي الحسن بن علي بن المؤيد بن أبي بکر بن أبي الحسن ؟؟ شيخ الإسلام أبي عبد الله محمد بن حمويه الجويني ليلة السبت (قريب من الصبح) ستّ ليال مضين من شوّال سنة ستّ وعشرين وسبعمائة بهابع عشق (؟؟) بمدينة (مدينة) تبريز صانها الله تعالی وسائر بلاد المسلمين عن نوائب الزمان وحوادث الملوان (؟) وکان المؤذن يقرأ زمان فراغه عن الکتابة: يا من أظهر الجميل وستر علی القبيح [بين السطور: إلی آخر الأذان (؟)] يرجو من الله الستار الکريم متوسّلاً بشفاعة نبيّه..."
در ذيل آن کاتب به سهم جاربردي در تعليم، تدريس و روايت کشاف زمخشري در تبريز آن دوران بدين ترتيب اشاره می کند: "فرغ من سماعه صاحبه (وکاتبه، صح) الفقير إلی ربّه الغنيّ أبو الحسن علي الحمويني الجويني زاده (؟) للإطلاع علی حقائقه والفحص عن دقائقه يوم الأحد لتسع ليال خلون من شهر ربيع الأخر سنة تسع وعشرين وسبعمائة علی مجلس مولانا العلامة أفضل المتأخرين قدوة المحققين فخر الملة والدين تاج الإسلام والمسلمين أحمد بن الحسن بن علي الجاربردي متّع الله الطلبة بإدامة حيوته وصان عن حوادث الزمان شريف ذاته ويرحم الله عبداً قال آمينا."
پس از آن اجازه جاربردي به کاتب و مالک نسخه که خود او از خاندان معروف حمويي/حمويني جويني بوده ديده می شود؛ در برگ 589 الف:
"بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله ربّ العالمين والصلوة والسلام علی نبيّنا سيّد الأنبياء والمرسلين محمد النبيّ الأميّ العربي وعلی آله وأصحابه وعترته أجمعين وعلی من تبعهم بإحسان إلی يوم الدين أمّا بعد فيقول العبد الضعيف المفتقر إلی رحمة ربّه القوي الغني أحمد بن الحسن الجاربردي أحسن الله عاقبته وجعل عقباه خيراً من أولاه سمع منّي المولی المعظّم الإمام المفخّم العالم الربّاني والإمام الزاهد المحقّ المحقق جامع أنواع الفضائل صدر الملة والدين أبو الحسن علي بن الشيخ الزاهد والمقتدی العابد فلک المشايخ والزهاد قطب الأوتاد (کذا: بدون واو) سعد الملة والدين محمد بن الإمام المرحوم الشيخ المؤيد زاد الله تأييده وإفضاله ورحم أعقابه وأسلافه سماع تحقيق وإتقان وتدقيق وإيقان کتاب الکشّاف في تفسير القرآن لجار الله العلّامة رفعه الله تعالی مکاناً عليّاً وبحث عن فوائده واطلع علی فرائده فأجزته أن يرويه عنّي بحثاً ودرساً وإرشاداً وتعليماً وأن يروي عنّي سائر مستجازاتي ومناولاتي في الحديث والتفسير والفقه وسائر العلوم المنقولة والمعقولة مما للرواية فيه مدخل ومجال وأجزته في الدرس والفتوی فإنّه أهل العلم والتقوی فکلّ ما صحّ عنده وثبت لديه أنّه من مسموعاتي أو مقروءاتي أو مصنّفاتي فله رواية ذلک عنّي بعد رعاية ما يجب رعايته والمرجوّ منه أدام الله تعالی فضله وزاد توفيقه أن يذکرني في صالح دعائه ومظانّ إجابته ولا ينساني عنه. کتب هذه الأحرف أضعف عباد الله تعالی وأحوجهم إليه أحمد بن الحسن الجاربردي حامداً لله تعالی ومصلّياً علی خير خلقه محمد وآله وأصحابه أجمعين والمتابعين لهم بإحسان إلی يوم الدين وسلّم تسليماً کثيراً برحمتک يا أرحم الراحمين".
بر روی برگ آغازين نسخه گواهی تملک کتاب از سوی ابو الفضل عبدالرحمان بن الحسين البحرآباذي نيز ديده می شود؛ در مدينه تبريز تاريخ ذی الحجة 733 ق.

2- نسخه فاتح، ش 369:
بر روی اين نسخه نيز چند اجازه و گواهی های سماع و قرائت ديده می شود که باز نشانی است از اهتمام دانشمندان در قرائت و سماع و آموزش کتاب کشاف و از جمله سهم عالمان تبريز در اين دوران:
در برگ 280 الف: "بسم الله الرحمن الرحيم ربّ وفّق للخير. الحمد لله الذي زيّن قلوب خواصّ عبيده بنور الولاية وحلّی أرواح العارفين بحسن العناية وفتح باب التوحيد علی العلماء الراسخين بمفتاح الکفاية والصلوة والسلام علی سيد المرسلين صاحب الدعوة والرعاية ذي التاج والراية ودليل الأمة إلی الرشاد والهداية وعلی آله وصحبه سکّان حرم الحماية وبعد فقد قرأ عليّ مولانا الإمام الأجلّ الهمام ملک الأفاضل مفخر الأماثل جامع أشتات المزايا والفضائل مرضيّ الأخلاق والشمائل بدر الملة والدين داود بن فيلغ بک بن سلام الرومي الکاتي أدام الله فضله وکثّر في الإسلام مثله جميع کتاب الکشّاف الذي صنّفه الإمام العلامة زاهد العرب والعجم جار الله محمود بن عمر الزمخشري جزاه الله تعالی من طلبة العلوم خير جزاء في تفسير کلام الله الذي لا يأتيه الباطل من بين يديه ولا من خلفه، جمعنا في الفحص عن دقائقه ومبانيه والکشف عن حقائقه ومعانيه وأنا قرأته علی المولی المعظّم والحبر المفخّم سلطان العلماء المحققين کاشف علوم الأولين والآخرين شمس الملة والحقّ والدين محمد الکشي (کذا: الکيشي) أنار الله تعالی برهانه وثقّل بالحسنات ميزانه وأجزت له أن يروي عني شارطاً عليه ما شرطه المفسّرون وعلماء النقل قدس الله أرواحهم من الإحتياط والضبط وأنا بريء من التحريف والغلط والله عزّ سلطانه عصمه وإيانا من الخلل والزلل في القول والعمل فالمتوقّع من حسن عهده أن لا ينساني في مظانّ إجابة دعائه مراعاة لحقوق الإخاء ومحافظة علی صدق الوفاء وکتب هذه الأسطر أضعف عباد الله تعالی وأحقرهم محمد بن الحسن الهمداني أحسن الله عاقبته السادس من شهر رمضان سنة ستّ عشرة وسبعمائة حامداً لله تعالی ومصلّياً علی نبيّه عليه الصلوة والسلام".
در اينجا بايد مقصود، شمس الدين کيشي معروف باشد.

در ذيل آن با خط ديگر: "قرأ في (کذا) هذا الکتاب المبارک العبد الضعيف الفقير الغريب المعترف بذنبه الراجي عفو ربّه الحاجي عبد الدائم بن الحاجي ؟ (کلمه ای پاک شده) أحمد بن الحاجي عبد الملک الديري في شهر رمضان المعظّم سنة ستّ وأربعين وسبعمائة في مدينة طنوب (؟)".

در برگ 280 ب اجازه جاربردي در مورد کتاب کشّاف ديده می شود که بسيار جالب توجه است و نمونه ای است از اهتمام به تدريس اين کتاب در مجالس درس تبريز در سده هشتم قمری:
"بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله الذي جعلنا من أفضل الناس نبياً وأکرمهم رسولاً وأبقاهم شريعة وأحسنهم طريقة وأوثقهم عروة وذريعة وأنفعهم سنة وفريضة وأوفرهم جزاء وثواباً وأکرمهم بياناً وکتاباً والصلوة والسلام علی نبيّنا نبيّ الثقلين ورسولنا رسول الحرمين المبعوث إلی الخافقين وعلی آله وأصحابه أجمعين وبعد لا يخفی علی أحد ممّن به مسکه (؟) أنّ السعادة الأبدية والنجاة السرمدية متوفقة علی معرفة کتاب الله العزيز الذي لا يأتيه الباطل من بين يديه ولا من خلفه فإنّ الأحکام الشرعية والحوادث الدينية وکيفية الإتيان بالعبادات والإخلاص في أسباب السعادات متوقّفة عليه منوطة به فإنّ السنة المصطفوية والأخبار النبوية منشأها منه ومبدأها هو ولا ينطق عن الهوی إن هو إلا وحي يوحی والإجماع سنده أحدهما ولا بدّ للقياس من التأييد بأحدهما فالکلّ يعود إليه ويعوّل عليه ولما کان له غور بعيد لا يمکن الإطلاع عليه إلا للراسخين من أولی الألباب ومعان دقيقة لا يُطّلع أنوار حقائقها الّا علی المختصّين بعناية ربّ الأرباب کان محتاجاً إلی تفاسير يکشف عنها وتأويلات بيّنها وقد صنّف العلماء شکّر الله سعيهم في ذلک تصانيف بذلوا فيها جهدهم وعانوا في تحقيق ذلک وکدهم وکدّهم وقد أحسنوا وأجادوا جزاهم الله تعالی أحسن جزاء لکن ليس في جميع ذلک کتاب يواري أو يداني کتاب الکشّاف الذي صنّفه جار الله العلامة فخر خوارزم أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشري أعلی الله درجته فإنّه کتاب جمّ الفوائد غزير الفرائد مشتمل علی معاني دقيقة وبيانات لطيفة خلت عن أکثرها جميعها إلا کتاب من أراد أن يتبع اثره (؟؟) فإنّه قد يوجد فيه شيء من ذلک لکن لم يبلغ شاؤه ولما کان الأمر علی هذا الوجه توجهنا إليه برهة من الزمان ومدة من الأوان وقد وفّق الله تعالی للتأمل والتدبر في جلّ ألفاظه واستخراج معانيه وتزيين (کذا) جوانبه بما يلائم وحلّ ألفاظه فيها بما يوافق ويوجه إلينا جمع من الأصحاب واشتغلوا به وبينا نحن في ذلک إذ زيّن مجلسنا الإمام الهمام فخر الأنام فائق الأقران الأفضل الأکمل جامع أنواع الفضائل ملک العلماء قدوة الفقهاء مولانا بدر الملة والدين داود بن المرحوم السعيد فيلغ بک بن المرحوم سلام الرومي الکاتي أدام الله فضله فيشرق مجلسنا بحضوره واقتبسنا من نوره وکان أدام الله فضائله يفيد ويستفيد ويبتدیء من ذلک ويعيد فسمع منّا معظم کتاب الکشّاف سماع تحقيق وإتقان وتدقيق وإيقان فوجدته متفنناً مکثراً (؟)// في أنواع العلوم ذا دربة (؟ دراية؟) وتحقيق في أنواع الفضائل لم (کذا: لمّا)يتسنح له سفر (؟) مبارک نحو مولده ومسقط رأسه حفظه الله فيه وجعله راشداً مهدياً وجعل قلوب الطالبين متوجّهاً إليه ليقتبسوا من أبواب علومه ويغترفوا من بحار فنونه ليبقی العلم وينتفی الجهل فلا يتخذ الناس رؤوساً جهالاً فاستجاز منّا فاستخرت الله تعالی وأجزته أن يروي عنّي کتاب الکشّاف بتمامه ويدرّس للطالبين المتوجهين فإنّه مطّلع علی حاقّ معناه وفصوص (خصوص) فحواه ثمّ إنّه أدام الله فضائله سمع منّي في المجلس کتباً کثيرة في التفسير والحديث والفقه وغيرها فأجزت له أدام الله فضائله أن يروي عنّي مصنّفاتي وسائر مستجازاتي ومرويّاتي مما ثبت لديه وصحّ عنده وهو أدام الله فضائله ممّن لا يحتاج إلی اشتراط رعاية ما يجب رعايته في البحث معه والرواية فإنّه يراعي ذلک لا محالة والمرجوّ أن يذکرنا في صالح دعائه [في] مظانّ الإجابة ولا ينسانا في ذلک، کتب هذه الأحرف أضعف عباد الله تعالی وأحوجهم إليه أحمد بن الحسن الجاربردي حامداً لله تعالی ومصلياً علی خير خلقه محمد وآله أجمعين."
کما اينکه می بينيم جاربردي سهم مهمی در تدريس و تدرس و انتقال اجازات کتاب کشاف داشته و می دانيم که او خود حواشی مشهوری بر کشاف دارد که موجود است. در منابع از تعلق خاطر او به کتاب کشاف نوشته اند و اينکه مکرر آن را بر شاگردان بر می خوانده است.

3- سنت اجازه نويسی کتابهای عقلی در تبريز
در ميان نسخه های خطی ترکيه و در ميان آثار کلامی و فلسفی مجموعه ها و کتابخانه های آن گاه با نسخه هايی روبرو می شويم که ريشه آنها به تبريز و شهرهای مختلف آذربايجان می رسد و در ميان آنها مواردی تاکنون ديده ام که از نقطه نظر بررسی تاريخ تداول آثار کلامی و سنتهای آموزشی کتابهای کلامی و فلسفی در اين خطه بسيار ارزشمند است[17]. می دانيم که تبريز و شهرهای مختلف آذربايجان از زمان شيخ اشراق شهاب الدين سهروردي و فخر رازی تا يکی دو قرن بعد يکی از مراکز مهم تعليم و تعلم علوم عقلی در اسلام بوده و آثار فخر رازي و شماری از شاگردان او و بعدتر آثار خواجه طوسي (و البته تعدادی از آثار ديگر همانند آثار فلسفی و حکمي غزالي) در اين شهرها مجالی فراهم می کرده است برای تعليم و تعلم آثار کلامی و فلسفی و اصولی و جدلی. اين مکتب بعدتر در ارتباطی مستقيم با رونق گرفتن شهرهای مختلف دیار بکر و آسيای صغير و "روم" و از آن ميان رونق علوم عقلی در قونيه در سده های ششم به بعد و اهتمام به سنت مدرسی در اين شهرها از سوی سلاجقه و ديگر امرای محلي بوده و طبعاً از همه اينها بايد در ارتباط با هم و در رشته ای به هم پيوسته سخن راند. بسياری از دانشمندان متخصص در علوم عقلی را در ميان سده های ششم تا هشتم می شناسيم که به شهرهای تبريز و اروميه و مراغه و قونيه و امثال آن منسوبند و در همين شهرها هم فعال بوده اند. رونق گرفتن اين خطه تا اندازه ای هم به سبب افول خراسان به دليل حملات غزها و بعدتر مغولان و نيز نزاعهای ميان حنفيان و شافعيان در صفحات مختلف آن و به ويژه در نيشابور بوده و به هر حال می دانيم که همه اينها و اسبابی ديگر و از جمله حمايت سلاجقه روم و حاکمان ديگر محلی از اهل علم و به ويژه علوم عقلی و نيز بعدتر رونق گرفتن مراغه و مواردی ديگر موجبات هجرت شماری از دانشمندان را از خراسان بزرگ به سوی غرب فراهم کرد (و حتی از ديگر سو به سوی شامات و مصر و در تحت حمايت آل زنگی و ايوبيان) و خطه آذربايجان و روم را به مرکزی برای دانش های عقلی تبديل کرد. به هر حال به ويژه در دوره ايلخانان، چنانکه می دانيم تبريز از مهمترين مراکز دانشهای عقلی بوده است[18]. در ميان اين دست نسخه ها که پيشتر اشاره کردم تعدادی هست که نه تنها در اين شهرها کتابت شده و مورد سماع و بلاغ قرار گرفته بلکه مشتمل بر اجازاتی است از همين شهرها که نشان دهنده تداوم سنت آموزشی و مدرسی در اين مراکز علمی در زمينه های علوم عقلی است. هم به دليل ارتباط ميان تبريز و قونيه از نقطه نظر سپهر فرهنگی و مدرسی و هم به دليل مناسبات دوره های بعد و به ويژه در دوران عثمانی و نيز جنگ چالدران شماری از نسخه ها و آثار ارزشمند مکتب تبريز راهی عثمانی شد و همينک اين نسخه ها در کتابخانه های قونيه و استانبول جای گرفته اند. بی ترديد تدوين تاريخ علوم عقلی در ايران بدون مطالعه دقيق اين نسخه ها امکان پذير نيست و آنچه در اين يادداشت می آيد تنها نمونه ای است ديگر از ميان دهها نمونه موجود که وقتی بايد مستقلاً بدانها پرداخت.
نسخه محل گفتگو نسخه ای است از کتاب لباب الأربعين في أصول الدين سراج الدين أرموي که تاکنون به چاپ نرسيده و شرح گونه ای است بر اربعين فخر رازي. از اين کتاب نسخه ای هم در چستربيتي هست اما نسخه ما در کتابخانه اسعد افندي است به شماره 1276 که بر روی آن نوشته شده: کتاب اللباب في أصول الدين للقاضي ناصر الدين الأرموي. در اينجا لقب سراج الدين را ناصر الدين نوشته است. سراج الدين أبو الثناء محمود بن أبي بكر بن أحمد ارموي شخصيتی است شناخته شده در منطق و کلام و اصول فقه و فلسفه و صاحب کتاب مشهور مطالع الأنوار در منطق و شارح کتاب اشارات بوعلي که از اين يکی که بر خلاف مطالع تاکنون چاپ نشده چندين نسخه هست و از آن جمله در کتابخانه احمد ثالث و طبعاً اينجا نيازی به ذکر احوال او نيست. لطائف الحکمه فارسي او در حکمت و کلام هم به زبان فارسی است که به چاپ رسيده است. او خود وابسته به همين مکتب و سنت علمی میان تبريز و قونيه بوده و در 682 ق درگذشته است. رقم کاتب در 82 الف چنين است: "فرغ من کتابة لباب الأربعين في أصول الدين الفقير إلی ربّه الغني أبو الحسن علي بن محمد بن الحسن (کذا) الحمويني الجويني أصلح الله أحواله وأنجح آماله وأحسن منقلبه ومآبه بالنبيّ وعترته وصحبه وآله ليلة الإثنين لخمس وعشرين ليال مضين من شهر الله الحرام ذي الحجّة من سنة (؟) ثلث وثلثين وسبعمائة بدار الملک تبريز في الزاوية المنسوبة إلی المولی السعيد العلّامة قطب الدين الشيرازي (در حاشيه آن: من نسخة مصححة عليها خطّه) قدّس نفسه وروح رمسه والحمد لله ربّ العالمين وصلّی الله علی محمد وآله أجمعين وحسبنا الله" [19].
بنابراين کاتب اين نسخه را در تبريز در 733 ق کتابت کرده در زاويه قطب الدين شيرازي و بر اساس نسخه مصححی که خط قطب الدين شيرازي هم بر روی آن بوده است. اين باز نشان از اهتمامی است که شاگردان خواجه طوسي به آثار سراج الدين ارموي عموماً نشان می دادند؛ علاوه بر اهتمامی که در اين سنت به مطالع او در منطق ابراز می داشتند.
در حاشيه همين برگ باز به خط کاتب چنين آمده است: "وقد فرغت من قرآءته (در حاشيه بالای سطر: سوی الوجوه المغالطية) علی حضرة مولانا العلّامة أفضل المتأخرين علّامة العلماء الراسخين أستاذ المتکلّمين المؤيد بتأييد ربّ العالمين عضد الدين (؟) عماد الإسلام والمسلمين عبد الرحمن الإيجي متّع الله الطلبة بإدامة حيوته يوم الخميس التاسع عشر من شهر الله الحرام المحرّم المحترم لسنة أربع وثلثين وسبعمائة وهذا خطّ أقلّ مستفيديه الفقير إلی الله الغني علي بن محمد الحمويي الجويني وقاه الله ممّا يفسد دينه واعتقاده وأحسن مرجعه ومعاده ورزقه متابعة الأئمة الراشدين والسلف الصالحين بمحمد وآله أجمعين".
کاتب از افراد شناخته شده خاندان حمويني جويني است که به خوبی شناخته اند و او را به عنوان کاتب نسخه ای از کشاف زمخشري در تبريز پيش از اين نام برديم. کاتب نسخه لباب بدين ترتيب خود دانشمندی بوده شناخته و نسخه لباب را پس از کتابت نزد دانشمند برجسته عضد الدين ايجي (د. 756 ق)خوانده بوده است؛ آن هم در تبريز. پس از آن عضد الدين ايجي اجازه ای داده است به حمويني جويني بابت گواهی قرائت کتاب لباب الأربعين نزد وی که آن را در برگ 82 ب نسخه لباب الأربعين محل گفتگو می بينيم به اين صورت: " الحمد لله آلائه المتواترة ونعمائه الباطنة والظاهرة والصلاة والسلم علی محمد المبعوث بالآيات الظاهرة والمعجزات المتظاهرة وعلی آله وأصحابه وعترته الطاهرة صاحب الکتاب (در حاشيه: وهو المولی العلاّمة فرع دوحة الإمامة أسد الناظرين وأشدّ المناظرين صدر الملة والدين علي بن محمد بن أبي الحسن الحمويي أفاض الله عليه محال أنعامه) قرأ عليّ کتاب لباب الأربعين من مفتتحه إلی مختتمه قراءة کشف بها عن وجه مقاصده القناع وميّز فيه القشر من اللباب والبرهان من الإقناع وجرّ به ذيل التبريز (؟) ساجمه (؟) وبان له من نهج التقديس لاحبه (؟) فأجزت له أن يرويه عنّي مما سمعه من الفوائد الزوائد (کذا) منّي بعد رعاية ما يجب رعايته والمأمول من سجاياه أن لا يخليني (؟) عن دعاء يسمع في مظانّه وبالله العون والقوة کتبه عبد الرحمان بن أحمد الإيجي أحمد الله عواقبه في محرم سنة أربع وثلثين وسبعمائة بمدينة تبريز".
از اين اجازه اولاً معلوم است که کتاب را کاتب دانشمند نزد عضد الدين ايجي در تبريز خوانده و نيز اين نکته هم معلوم است که قرائت کتاب به صورت بحث و نظر در مطاوی آن بوده و بدين ترتيب اين متن به مثابه متنی جهت تدريس و تدرس علم کلام و برخی مباحث فلسفی وابسته بدان که در اربعين فخر رازي مورد بحث قرار گرفته قلمداد می شده است. ارموي در اين کتاب ايراداتی هم بر فخر رازي دارد و اين نکته هم گفتنی است که قرافي دانشمند معروف در شرح اربعين خود که هنوز چاپ نشده از شرح ارموي بهره گرفته و اعتراضاتی را به تقليد از ارموي بر فخر رازي مطرح می کند. ابن تيميه هم در آثارش و از جمله در کتاب درء تعارض العقل والنقل[20] از اين نوع انتقادات بر عليه فخر رازي بهره برده و از سراج الدين ارموي و لباب او در همين رابطه نقل می کند. کتاب لباب الأربعين سراج الدين ارموي را می دانيم که مورد توجه شافعيان اشعري مذهب بوده و آن را بر استادان قرائت می کرده اند[21].

يادداشتها
++++++
[1] دانشمند و اديب معتزلی مذهب حنفی خوارزمی که شهرت او بيشتر به کتابش است؛ برای او نک: تاريخ الاسلام ذهبي، 45/ 273؛ نيز مقدمه استاد مادلونگ بر کتاب المعتمد محمود الملاحمي الخوارزمي.
[2] نک: فهرست آلوارت، جلد ششم، ص 365 تا 366
[3] نام کامل او را بر اساس ذکر وی در اين اجازه و نيز امضای خود او بر پايان نسخه گلازر 80 که چنانکه گفتيم به خط خود اوست و علاوه بر مفتاح العلوم مشتمل بر نسخه خطی کتاب کلامی الکيفية تأليف حسن بن محمد الرصاص نيز می شود، ارائه داده ام؛ نيز نک: فهرست آلوارت، جلد 4، ص 448 تا 449 (نيز: ابن ابي الرجال، مطلع البدور، 4/28؛ ذيل شرح حال الفضل الدمتي الصغير). کما اينکه شرح حالش در طبقات الزيدية الکبری هم آمده است (ج 2، ص 1155 تا 1156). در آنجا نام و نسب کاملش آمده اما تنها عنوان المهدي را برای او به کار برده و نه المهدي أحمد. کنيه او هم ابو يحيی است. او داماد المؤيد بالله يحيی بن حمزه بوده است و پس از مرگ اين امام برخی طالب امامت وی بوده اند اما او بدين امر تن نداد. وی در صنعاء به تاريخ 759 ق درگذشت (نيز نک: مطلع البدور، 4/ 436).
[4] کلمة لا تقرأ؛ يحتمل أن تکون المقفلات أو المعضلات.
[5] السؤل: چنين می نمايد که در نسخه، السؤلة ضبط شده است.
[6] در برخی منابع شرح احوال او نام پدرش به صورت ابوبکر آمده و نام نيايش محمد، اما هم در اين اجازه و هم در آغاز نسخه کتاب مفتاح العلوم در همين نسخه که اجازه را از آن نقل می کنيم، نام پدر او محمد ذکر شده و نام ابوبکر در ميان نيست؛ نيز نک: الاعلام زرکلي، جلد 8/ 222.
[7] نام نيای او در منابع يوسف است؛ نک: پس از اين.
[8] در منابعی که همينک در دسترس من هست او را نيافتم.
[9] شمس الدين القاضي ابو الفتح / ابو الفتوح عمر بن اسعد التنوخي المعري الدمشقي، فقيه حنبلي (د. 641 ق)، نک: تاريخ الاسلام، 47/ 90؛ شذرات الذهب، 7/364
[10] شرحی درباره اين شخص در طبقات الزيدية الکبری تأليف ابراهيم بن القاسم الشهاري آمده است و به روايت الغزال از او اشاره شده است. عبارت طبقات چنين است: " صالح بن عبد الله بن جعفر الأسدي، الشيخ العالم. يروي كتاب (المفصل) للزمخشري عن والده قراءة إلى آخر باب المنصوبات وإجازة لباقيه ، ويروي كتاب (الكافية) في النحو لابن الحاجب [إجازة] عن القاضي عبد الله بن محمد بن أبي داود (کذا: عبدالله بن محمود بن مودود)، عن مصنفه، ويروي (الأربعين السيلقية) عن الشيخ علي بن أبي منصور بن أحمد الهمداني، وكذلك يروي كتاب (الشهاب) في الحديث للقضاعي عن القاضي عبد الله بن محمد بن مردود (کذا: مودود) بسنده إلى المؤلف، وكذلك (مقصورة ابن دريد) يرويها عن والده عبد الله بن جعفر. واخذ عنه ذلك: تلميذه محمد بن عبد الله بن عمر الغزال، ذكر ذلك السيد محمد بن إدريس في مشيخته". جالب است که اشاره ای به نهج البلاغة و روايت آن به وسيله اين شخص نشده است. اجازه نسخه برلين ظاهرا چندان در دسترس تراجم نگاران بعدی نبوده است.
[11] ابو الفضل مجد الدين الموصلي الحنفي (د. 683 ق)، عالم معروف و آگاه به فقه و خلاف و اصول و از شاگردان محي الدين ابن عربي و ابو عمرو ابن حاجب. برخی آثار او در فقه منتشر شده و از شهرت برخوردار است؛ برای او نک: تاريخ الاسلام ذهبي، 51/ 145 تا 146؛ الحوادث الجامعة، ص 211 و بسياری منابع ديگر که در حاشيه تاريخ الاسلام ذکر آنها آمده و به هر حال از رجال نامداری است که در منابع متعدد آن دوران يادش آمده است. غياث الدين عبدالکريم ابن طاووس از راويان و شاگردان او بوده است؛ نک: امل الآمل، 2/164.
[12] برای اين شاگرد ابن شهرآشوب، نک: اجازه ای از ابن شهرآشوب به او در امل الآمل، 2/108؛ او از مشايخ ابن طاووس هم بوده و اين دانشمند نزد او در حله به سال 620 ق قرائت کرده بوده است؛ نک: کلبرگ، کتابخانه ابن طاووس، ص 24؛ اليقين، ص 187/485؛ الأنوار الساطعة، ص 57-58. همچنين اجازه ای ديگر از او به سال 629 ق بر نسخه ای از مصباح المتهجد موجود است؛ نک: الذريعة، ج 9، قسمت اول، ص 21 تا 22.
[13] ظاهرا در نسخه کياکي آمده اما معروف کيابکي است. در مورد اين نام بايد تحقيق بيشتری شود.
[14] برای اين عالم امامی از مشايخ ابن شهرآشوب و نيز پدرش که شخص اخير از شاگردان شريف رضي و شريف مرتضی بوده، نک: مناقب آل أبي طالب، 1/10، 12؛المزار ابن المشهدي، ص 135؛ اربعين شهيد، ص 25؛ اجازات البحار، 104/ 153 تا 154؛ امل الآمل، 2/326.
[15] دانشمند تبريزی نامدار و صاحب شرح منهاج بيضاوي و حاشيه کشاف. شرح احوال او در کتابهای طبقات شافعيان هست و نيز در مقدمه کتاب چاپ شرح منهاج بيضاوي او در اصول فقه با عنوان "السراج الوهاج في شرح المنهاج" و می دانيم نزد همين بيضاوي هم تحصيل علم کرده بوده است. او به علوم عقلی شهرت داشت؛ برای او نيز نک:شذرات الذهب، 8/256؛ البدر الطالع، 1/303؛ اعلام زرکلي، 1/111. در طبقات الزيدية الکبری به مناسبت آنکه اين دانشمند استاد محمد بن عبدالله الغزال بوده، شرح حالی از اين دانشمند شافعي ارائه شده و به برخی از اجازات و مسموعات او اشاره شده که حائز اهميت است. قسمتی از آنچه الشهاري آورده از اين قرار است: " أحمد بن الحسن المعروف بالجاربردي نزيل تبريز أحد شيوخ العلم المشهورين. أخذ عن الزاهد محمد بن علي بن محمد، والشيخ عمر بن نجم الدين، ورضي الدين الطوسي، وغيرهم. وأخذ عنه جماعة منهم: [بياض في المخطوطات]، ومن الزيدية محمد بن عبد الله الغزال، وأجازه... توفي بتبريز سنة ست وأربعين وسبعمائة... ويروي قسمي المعاني والبيان عن نظام الدين الطوسي، عن الإمام شمس الدين المغربي (کذا)، وهو عن المؤلف يوسف بن محمد السكاكي فذكرهما.". در اينجا همينطور که ديده می شود به روايت دو قسم کتاب مفتاح العلوم سکاکي با همان سند موجود در اجازه برلين اشاره می شود.
[16] خوشبختانه نسخه های کهنه اين اثر بسيار است و شايد کمتر کتابخانه مهمی در جهان و مشتمل بر نسخه های اسلامی باشد که نسخه ای کهنسال از اين کتاب در آن نباشد. در ايران نيز نسخه های پير اين اثر فراوان است و به ويژه در کتابخانه آية الله مرعشی. چاپ انتقادی اين اثر و بر پايه يک سازواره انتقادی و تاريخی از ضرورتهای پژوهشهای قرآنی است.
[17] از ميان اين نسخه ها عجالتاً چند تايی را اينجا به اختصار معرفی می کنم: شهيد علی پاشا ش 1805: مجموعه در ضمن آن در برگ 6 ب به بعد رساله کوتاهی از "شيخ الإسلام مفتي المسلمين تاج الدين أبو الحسن علي بن أبي محمد عبد الله بن الحسن بن أبي بکر التبريزي" با عنوان: رسالة في تحقيق أجزاء العلوم من الموضوع والمبادي والمسائل وما يتعلّق بها من تحقيق حقيقتها. محتمل است که اين نويسنده همان نويسنده شرح مقدمات 25 گانه دلالة الحائرين باشد که تاکنون دو بار چاپ شده، گرچه در نام و نسب اختلافاتی ديده می شود؛ المعارف في شرح الصحائف سمرقندي از خود ماتن. فاضل احمد پاشا، ش 827: کتابت ذي القعدة در تبريز در مدرسة قاضي القضاة قاضي شيخ علي سنه 787 ق؛ نسخه کتابخانه محمد عاصم بيگ در کوپريلی، ش 238: شرح خطبة الشيخ الرئيس ابن سينا لمحمد بن عبد الواحد التبريزي رحمة الله عليه. در برگ 1ب: "هذا وإن عبد الله الفقير إلی رحمة الله وغفرانه محمد بن عبد الواحد التبريزي يقول قد رأی بعض الأفاضل من أحبّائي والأکابر من خلّص أصدقائه وهو الإمام الأجل صفي الدين محمد بن الشيخ الإمام السعيد أوحد الدين علي بن أحمد البلخي يديم الله فضله أن أفسر الخطبة الالهية للشيخ الرئيس أبي علي بن سينا رحمه الله ... بما استفدته من شيخي ومولايي أستاذ الدنيا أفضل الوری حجة الحقّ الداعي إلی الله محمد بن عمر الرازي رضي الله عنه ...". نسخه بسيار کهنه شايد خط مؤلف. اين دانشمند، شاگرد شناخته شده فخر رازي است و از او آثار ديگری در کلام و فلسفه در اختيار است. درباره او مطالعه مستقلی را در دست دارم؛ نسخه فاضل احمد پاشا، ش 901: الملخص في الحکمة رازي با گواهی تملک محمود بن المظفر بن محمد التبريزي اواسط ربيع الأول 690.
[18] به نوشته های استاد دکتر نصر الله پورجوادی در رابطه با سفينه تبريز و مکتب آذربايجان در اين خصوص بايد مراجعه کرد.
[19] بر روی نسخه ما دست خط فيروزآبادی، صاحب قاموس ديده می شود.
[20] نک: نمونه، 1 / 323.
[21] نمونه؛ نک: الوافي صفدي، 3/237؛ معجم الشيوخ سبکي، 1/408.


جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۳:۰۱
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت