يکی از نسخه های کهنسال مجموعه گلازر در کتابخانه دولتی برلين شامل مجموعه ای است از برخی رساله ها و کتابهای منسوب به امام زيد بن علي، پيشوای زيديان. اين مجموعه حاوی اطلاعات تاريخی ارزشمندی هم هست که انشاء الله در يادداشتی ديگر به معرفی آن خواهيم پرداخت. نسخه های ديگری هم در ميان زيديان از مجموعه برخی کتابها و آثار منسوب به زيد در کتابخانه های يمن و يا با ريشه يمنی موجود است که از دير باز مورد توجه زيديان قرار داشته است. ريشه اين مجموعه آثار به سنت کهنسال زيديان کوفه می رسد و از طريق ابو عبدالله العلوي، دانشمند زيدی کوفه در اواخر سده پنجم و محفلی از زيديان دوران او و يا اندکی متقدمتر در اختيار زيديان نقاط ديگر و بعدا البته در اختيار زيديان يمن قرار گرفته است. از آثار منسوب به زيد بن علي عمدتا آثاری را بايد نام برد که از طريق روايت و تنظيم ابو خالد واسطي در اختيار است. البته درباره انتساب اين آثار نه تنها به زيد بن علي بحث و ترديد وجود دارد، بلکه انتساب اين آثار به طبقه شاگردان و راويان او و از جمله ابو خالد واسطي هم محل بحث و ترديد است. زيديان کوفه از دير باز مجموعه ای از آثار و کتابها و نيز مجموعه ای از احاديث را به نقل از زيد بن علي روايت می کرده اند. بعدا در سده پنجم قمری، به ويژه با کوشش ابو عبدالله العلوي اين روايات و آثار مورد تداول قرار گرفت و بعدا از طريق همو و شماری ديگر از همان محفل در ميان زيديان ايران و يمن انتشار يافت. زيديان عصر ابو عبدالله العلوي و به ويژه او در گردآوری روايات و آثار سنت/ سنتهای کهن زيدی کوفه نيز گامی بلند برداشتند و به گردآوری و تهذيب نوشته ها و مصنفات کهن زيدی کوفه همچون آثار منسوب به احمد بن عيسی بن زيد و محمد بن منصور المرادي و ديگران پرداختند. آنچه در اينجا در نظر است، ارائه بحثی مقدماتی است درباره آثار منسوب به زيد بن علي. در شماره های آينده اين سلسله مقالات می کوشيم تا درباره تک تک اين آثار به بحث بپردازيم. اينجا تنها به يکی از اين کتابها با عنوان کتاب الصفوة خواهيم پرداخت. بر اساس نسخه های مجموعه آثار منسوب به زيد بن علي که در اختيار زيديان يمن است و کهنترين نمونه آن همان مجموعه پيشگفته کتابخانه دولتی برلين است، و همچنين بر اساس نسخه هايی که از مجموع فقهی / حديثی او در ميان زيديان از دير باز شهرت دارد، تاکنون تمامی آثار منسوب به زيد بن علي و از جمله مجموع فقهی که تاکنون دست کم دو بار به چاپ رسيده و يا تفسير غريب القرآن منسوب به او که تاکنون دست کم سه بار چاپ شده است و نيز رسائل و کتابهای ريز و درشت منسوب به وی منتشر شده است. تعدادی از رساله های منسوب به زيد بن علي در سالهای گذشته به تفاريق وسيله محققانی چون حسن محمد تقي الحکيم، ناجي حسن، محمد جواد الحسيني الجلالي، محمد رضا الحسيني الجلالي و محمد يحيی سالم عزّان منتشر شد؛ اما نسبتا جامعترين تلاشها مربوط است به دو نشر مجموع کتب و رسائل زيد، يکی به کوشش محمد يحيی سالم عزّان (صنعاء، دار الحکمة اليمانية، 1422/ 2001) و ديگری به کوشش ابراهيم يحيی الدرسي الحمزي و با اشراف مجد الدين المؤيدي (صعده، مرکز أهل البيت للدراسات الاسلامية، 1422ق/ 2001م). در حالی که دانشمندان زيدی انتساب عمده اين کتابها را به زيد بن علي مسلم فرض کرده اند، ترديدی وجود ندارد که آنچه به زيد بن علي در سنت زيديان کوفه منسوب است، اکثرا ساخته ادوار بعدی است. برخی از اين دست روايات و يا کتابها شامل اعتقادات و يا باورها و فتاوی فقهی ای هستند که از آنجا که بعدا در ميان زيديه کوفه هوادار داشته اند، بنا بر معمول به پيشوای آغازين و نمادين زيديان يعنی زيد بن علي نسبت داده شده اند. البته در حالی که تعدادی از روايات منسوب به زيد بن علي سابقه بسيار کهنه ای در سنت زيديان کوفه دارد و دست کم هسته اصلی آنها می بايست از خود زيد بن علي فرض شود، بيشتر آثار و کتابها و روايات منسوب به او به روشنی تدوين دورانهای بعدی است؛ يا دست کم در شکل فعلی آنها و در تنظيم نهايی شان بايد به دورانهای پسين تر نسبت داده شود. تعدادی از اين آثار را می توان به سادگی تدوين رهبران بعدی جامعه زيدی کوفه دانست و برخی محتملا گردآمده هايی است متأخرتر که بر اساس تکه ها و روايات کهنتر و تنظيم و تلفيق آنها به دست آمده اند و به زيد بن علي نسبت داده شده اند. در اينجا نمونه ای را معرفی می کنيم که بيشتر متعلق به دسته اول است؛ بدين ترتيب که محتملا اين رساله کوتاه نوشته يکی از سادات و رهبران اهل بيت در جامعه زيدي کوفه و محتملا يکی از بازماندگان زيد است.
نام اين رساله منسوب به زيد بن علي، کتاب الصفوة است (در اين مقاله همه جا ارجاع به چاپی از اين رساله در ضمن مجموع امام زيد، تحقيق الحمزي است). با وجود اينکه در آغاز اين رساله سندی به زيد در آغاز و با وساطت ابو عبدالله العلوي و حسين بن نصر بن مزاحم و ابراهيم بن الحکم بن ظهير الفزاري ديده می شود، اما آشکارا پيداست که اين سند از اضافات بعدی است و به عنوان يکی از سندهای معمول برای روايت آثار و مرويات منسوب به زيد بن علي در ميان زيديان متأخرتر کوفه به کار می رفته است. کتاب الصفوة در حقيقت رساله ای است درباره مسئله اختلاف در ميان امت پيامبر و راهکاری برای برون رفت از ضلالت و گمراهی و اختلاف که دامن امت را گرفته است. در حقيقت رساله در چارچوب گفتمان "تاريخ نجات" قابل تحليل است؛ گزارشی است از پيشينه هدايت در امت پيامبر و سرنوشتی که بدان گرفتار آمده است، با الگو برداری از "تاريخ" امتهای پيشين و تاريخ نجات در ميان امتهای انبيای قبلی و سرنوشت آنان. اين مسئله يکی از مهمترين مسئله های اصحاب مذاهب و اهل علم و نظريه پردازان و متکلمان در تمام دوران سده دوم قمری بوده و از اواخر سده دوم اسنادی در اين باره در دست است. البته مضامينی که در کتاب الصفوة مطرح شده به گونه ای است که احتمال اينکه اين کتاب از دوران زيد بن علي باشد را به کلی منتفی می کند، گو اينکه بعيد نيست از پاره ای از تعاليم و يا عبارات منقول از او در آن بهره گرفته شده باشد. نويسنده اين متن از ظهور فرقه های مخالف با يکديگر و وجود تفرقه و دشمنی ميان مدعيان پيروی از امت پيامبر سخن به ميان می آورد؛ از اينکه هر يک از ديگری ابراز "برائت" می کند و خود را در تأويل قرآن به "رأي" خويش بر حق می بيند. اين تعابير البته نشان از کهنه گی متن و خطاب آن در محيطی است کم و بيش متناسب با اواخر سده دوم قمری. روشن است که در عصر زيد بن علي با وجود بروز اختلافات در ميان صحابه و تابعين، هنوز نمی شد از وجود فرقه ها بدان سان که در متن کتاب الصفوة ياد شده است، سخن گفت. نويسنده، اين گروهها را "اهل الأهواء" می خواند و در عين حال در همان آغاز رساله از اينکه به صراحت از اين گروهها و اشخاص ياد کند، خودداری می ورزد؛ چيزی که به شرايط نگارش رساله از نقطه نظر سياسی و خصومت حاکم با اهل تشيع مربوط می شود. به هر حال به نظر نويسنده اين رساله همه اين گروهها و اشخاص که ميان خود هم اختلاف نظر دارند و هر يک ديگری را به "کفر" متهم می کند، با اهل بيت پيامبر مخالفت می ورزند و از آنان "برائت" می جويند و خود را در تفسير قرآن از آنان برتر می دانند و معتقدند آنان و نه اهل بيت اهل "نجات" و هدايت و برگزيدگان امت اند. آنان در حالی خود را مصداق هدايت و يا برگزيدگی و عطيه الهی می دانند که هر يک از ديگری برائت می جويد و حتی تن به قتل يکديگر می دهند. پرسش نويسنده اين رساله اين است که چگونه است که در صف امت پيامبر چنين اختلاف و "فتنه" هايی رخ نموده است و چرا بايد امت برگزيده گرفتار چنين وضعيتی شود؟ پس راه نجات کدام است؟ و "مرجع" رفع اختلاف کيست و چيست؟ اين پرسش کما اينکه پيشتر گفتيم پرسشی بسيار اساسی برای عالمان و متکلمان و نظريه پردازان از ميان تابعين و شاگردان آنان در سده دوم قمری بوده است (در اين باره، نک: مقاله ما درباره تاريخچه علم کلام به زبان عربی، در همين سايت و نيز تفصيل آن مقاله که هنوز به چاپ نرسيده است). بسياری از نظريه پردازی های کلامی و فرقه ای در واقع در پاسخ بدين پرسش اساسی و بنيادی به منصه ظهور رسيد. يکی از مسائلی که در پی طرح اين پرسش مطرح شد و در رساله ما نيز بدان پرداخته شده، مسئله تشبيه امت پيامبر با امتهای پيشين برای توجيه وجود اختلاف و ضلالت و فرقت و تفرق فرق بود. در کتاب الصفوة نمونه ای کهن از اين بحث و نحوه استدلال بدان ديده می شود که حائز اهميت بسيار است. بعدا البته محدثان حديثی را از پيامبر نقل می کردند که بر طبق آن امت پيامبر در هر گونه رفتار و سرنوشتی همانند امتهای پيشين عمل می کرد و يا در حديثی ديگر امت پيامبر در گرفتار آمدن به فرقه ها و اختلافات شبيه به امتهای پيشين دانسته شده بود؛ آن نوع احاديث که در پاسخ به همين پرسش تنظيم و پيشنهاد شده بود، در کتاب الصفوة ديده نمی شود و همين امر نشان از کهنگی کتاب الصفوة و قديمتر بودن آن نسبت به تاريخ جعل متن احاديث ياد شده دارد. نويسنده تنها به آياتی از قران استناد می کند تا نشان دهد که امت پيامبر هم چون امتهای گذشته دچار تفرقه شده و امت واحده به "امم مختلفه" تبديل شده است (نک: ص 219 تا 221). نويسنده رساله می نويسد که مردمان امت پيامبر دچار فتنه ها و اختلافات شدند به دليل اينکه اهل بيت پيامبر را به کناری گذاشتند؛ تأويل اهل بيت را از قرآن نپذيرفتند و راه خود و رأي خويش را ترجيح دادند و آنگاه که چنين شد هر گروهی خود را شايسته ديد که رأی ديگری نسبت به تأويل قرآن را به کناری نهد و نپذيرد؛ چرا که در اصل "تأويل" قر آن را از اهل بيت انکار کردند و آنگاه "اختلاف" در ميان خودشان امری طبيعی بود. نويسنده آنگاه راهکار "نجات" امت از اين اختلاف را نشان می دهد: بازگشت به اهل بيت پيامبر. او استدلال می کند که در قرآن از ذريه پيامبران به عنوان حافظان حق در ميان امتهای پيشين ياد شده و اينکه آنان برگزيده و اهل نجات قلمداد شده اند. بدين ترتيب استدلال نويسنده صرفا با استناد به آيات قرآنی است و تشبيه وضعيت امت پيامبر با امتهای گذشته. البته نويسنده خود را به عنوان يکی از ذريّه پيامبر و اهل بيت او قلمداد می کند و از اين مقام از جايگاه خود و ساير ذريّه پيامبر سخن به ميان می آورد. استدلالات حديثی نيست و تنها استدلالی است به پاره ای از آيات قرآنی. اين امر خود نشان از کهنگی اين متن و تعلق آن به دورانی پيش از تداول استناد به حديث در مکتوبات مذهبی و کلامی دارد. نويسنده در دنباله (ص 223 و بعد) بدين شبهه پاسخ می گويد که ادعا می شود همه امت "اهل صفوة وحبوة وخيرة" هستند و اينکه همگی اهل نجات اند و در ميان آنان تفاضلی نيست. اين عقيده در ميان برخی از اصحاب فرق در همان دوران آغازين و با بروز پرسشهای اوليه درباره وضعيت نجات امت و وجود اختلافات و فتنه ها و پرسش از وضعيت ايمانی افراد امت از "ايمان" و "کفر" و "فسق" و "نفاق" مطرح بوده و بدان استدلال می شده است. اساسا خود بحث درباره افضليت و اولويت "عترت" و "آل" بر "امت" و يا اينکه اطلاق "آل" بر همه "امت" شايسته است و يا خير که نمونه های آن را در ادبيات شيعی و در بحث با مخالفين مکرر در کتابهای حديثی و اعتقادی می بينيم در همين بحث ريشه دارد. نويسنده بر اساس آيات قرآنی استدلال می کند که اهل بيت پيامبر "اهل الفضل" در ميان امتند و از ديگران برتر. نويسنده البته به استدلالی هم در اين زمينه دست می زند: او می گويد بنابر منطق قرآنی اصل وجود تفاضل در ميان مردمان ثابت است؛ در اين زمينه مثال می زند که زبان عرب بر زبان عجمان افضل است و قبيله ای از قبائل عجمان نيست که وارد دين اسلام شود مگر اينکه زبان قوم خود را ترک کند و بر زبان قوم عرب تکلم نمايد (ص 224). اين مسئله به وضوح قدمت و کهنگی رساله را نشان می دهد و اينکه اين کتاب نوشته ای است در همان حدود دو قرن نخستين اسلامی که با اين وضعيت تناسب داشته است. نويسنده بر اساس آيات قرآنی استدلال می کند که خداوند گروهی را بر گروهی ديگر برتری نهاده است. او با يادآوری تاريخ نجات و ارسال رسل و انزال کتب از سوی خداوند و اراده خداوند در هدايت امتها، به اين نکته اشاره دارد که خداوند گروهی از انبياء گذشته را در ميان ذريه انبيای پيشتر قرار داد و نجات را در ميان ذريه انبياء اراده کرد ( ص 227 تا 228). او در مورد تک تک انبيای الهی گذشته همين بحث را مطرح می کند و پيامبر خاتم را از اين امر مستثنی نمی داند. او می نويسد که خداوند در قرآن خبر می دهد که کتاب را آنجا به وديعت می نهد که در آنجا پيامبری را قرار داده است و هر کتابی را اهلی است که بدان از ديگران عالمترند. اين استدلالات او سراسر بر اساس آيات قرآنی است بدون آنکه مطلقا به حديثی از پيامبر استناد کند (نک: ص 228 و صفحات بعدی). اگر کسی مخالف آل محمد است، نمی تواند خود را "اهل صفوة الله" بخواند، چرا که اصل و اساس برگزيدگی خداوند در ذريه انبيای الهی است و پيامبر خاتم هم در اين ميان مستثنی نيست (ص 230). در دنباله نويسنده اشاره دارد به آيه تطهير و اين ادعا که برخی ازواج پيامبر را اهل بيت او قلمداد می کنند. او البته به رد اين ادعا می پردازد و باز بر اساس آيات قرآنی.
نويسنده در دنباله به عنوان شخصی از افراد ذريه پيامبر قلمش را در خدمت تبليغ برای تبعيت مخاطبان از اهل بيت به کار می گيرد و در اين راستا ويژگی های اهل بيت را بر می شمارد و از وجوه مختلف درستی کردارشان پرده بر می دارد و تلويحا از "دعوت" اهل بيت از مردم سخن می راند. نويسنده به روشنی از اين نکته سخن به ميان می آورد که ذريه پيامبر و اهل بيت او معتصم به کتاب الله اند و بدان فرا می خوانند و بيش از مردم تلاوت و تأويل قرآن را می شناسند. به هر حال قلم او در اينجا آهنگ تبليغی برای اهل بيت به خود می گيرد و تلويحا از مخاطبان می خواهد تا در قتال و جهاد در کنار آنان باشند؛ چرا که آنان جز بر طريقت کتاب و معتصم بدان نيستند (ص 237). نويسنده در پی اين بحث با طرح پرسشی به شيوه ان قلت، که معمول ادبيات کلامی اواخر سده دوم به بعد و از جمله همين کتاب الصفوة است، اين پرسش را پاسخ می دهد که اگر نجات در تبعيت از اهل بيت است، پس چرا در ميان آنان کسانی هستند که بايد از آنان دوری جست، به سبب اعمال نادرستی که دارند (ص 237 تا 238). بی ترديد اين پرسش نمی تواند مربوط به دوران زيد بن علي باشد. اين پرسش البته به اواخر سده دوم قمری تناسب دارد که در آن زمان ميان خود اهل بيت و سادات اختلاف نظر درباره مسائل دينی و مذهبی بروز کرده بوده است. پاسخ نويسنده هم درباره ضرورت تبعيت از نيکان اهل بيت و دوری جستن از افراد ناصالح باز گويای اين است که متن کتاب الصفوة نمی تواند از دوران زيد بن علي باشد. اما جالب است بدانيم که در شرائط پذيرش شخص و يا اشخاصی از اهل بيت که شايسته تبعيت هستند، آنچه نويسنده ابراز می دارد، نشان می دهد که کتاب الصفوة تأليفی است متعلق به دورانی پيش از عصر امام قاسم بن ابراهيم الرسي و معاصران ديگر زيدی او؛ نويسنده در حقيقت ابدا از زمامداری سياسی اهل بيت در اينجا سخن نمی گويد. مسئله او تنها ضرورت تبعيت از راه و نهج اهل بيت و پيوستن به آنها و عدم اعتقاد به تأويلهای اهل اهواء و آرای مخالف است. او به طور مشخص از دانش اهل بيت به کتاب خدا و سنت نبيّ سخن می راند و اينکه مردمان بايد در ميان اهل بيت کسی را تبعيت کنند که به فهم و علم او "رضا" می دهند. تعبير "الرضا" و تأکيدی که بر آن می کند به خصوص در دوران اواخر سده دوم قمری به عنوان شاخصی برای گروههای شيعی مطرح بوده است (نيز نک: مسئله "الرضا" خواندن امام علي بن موسی الرضا؛ مقايسه کنيد با تحقيقات کرونه و مادلونگ در اين رابطه). مسئله کتاب هنوز طرح تئوريک بحث "دعوت" و ضرورت "خروج"/ "قيام" امام/داعي از ميان اهل بيت نيست، کما اينکه اندکی بعد در اين مورد در ميان زيديه به تدريج نظرياتی مطرح گرديد (مقايسه کنيد با: تحقيقات مادلونگ و آبراهاموف درباره قاسم رسّي و نظريه امامت او)؛ بلکه عمدتا بر فهم و علم و رضای مردم به پيشوايی شخصی از اهل بيت تأکيد می رود.
نويسنده در صفحات بعدی به ويژه با استناد به آيات قرآنی می کوشد مسئله اينکه اهل بيت راه "نجات" اند و اينکه علم به کتاب خدا در آنان به "وديعت" نهاده شده و آنان "وارثان" کتابند را مورد تأکيد قرار دهد (تا ص 242). اين نکته اهميت فوق العاده ای دارد و نشان دهنده تحولات فکری شيعيان سده دوم قمری نسبت به جايگاه اهل بيت در تفسير دين دارد. در آن دوران که دوران بروز گروههای مذهبی مختلف و بروز طبقه ای از "اهل العلم" که هر يک و يا هر گروهی تفسيری ويژه از دين و کتاب الله ارائه می داده و بحثهای کلامی و مذهبی آهنگ و شتاب بيشتری در جزييات مسائل پيدا می کرده، مسئله تنها دعوای زعامت سياسی جامعه نبوده (آن طور که پيشتر در آغاز مسئله اصلی را تشکيل می داده است)، بلکه به تدريج مسئله اصلی مسئله شکل گيری گروهها و مکتبهای فکری و مذهبی متفاوت بوده است که در آن ميان گروههای شيعی به تدريج کانون بحث خود را از رهبری و حاکميت سياسی به جايگاه اهل بيت در تفسير دين تغيير می دادند. جامعه شيعيان متمايل به زيد بن علي و گروههای شيعی وفادار به او از ميان جاروديان و ديگر گروهها نيز از اين بحث طبعا برکنار نبوده اند. در اين چارچوب مسئله اصلی نويسنده کتاب الصفوة اثبات اين امر است که اهل بيت پيامبر و ذريه او از هر کس و گروه ديگری به پيامبر اولی است و آنان برگزيدگان امتند و راه نجات از طريق تبعيت از ايشان است.
در اواخر متن کتاب الصفوة (ص 246 به بعد)، نويسنده باز به طريق طرح اشکال، بدين پرسش می پردازد که خود اهل بيت با يکديگر اختلاف نظر دارند و بنابراين تکليف در برابر اين اختلاف نظر چيست و بايد از چه کسی از ميان ايشان تبعيت کرد؟ خود اين پرسش به وضوح نشان می دهد که انتساب اين متن به زيد بن علي و يا دوران او تا چه اندازه نادرست و غير منطبق با نقد و تحليل تاريخی است. در دوران اواخر سده دوم قمری وجود اختلافات ميان گرايشات مختلف اهل بيت کاملا گواهی شده است؛ ميان امامان از نسل امام جعفر صادق (ع) با گروهی ديگر که بيشتر به تعاليم زيد بن علي اظهار وفاداری می کردند، اختلافات مذهبی کاملا بروز و ظهور داشت، گرچه ميزان بروز اين اختلافات همواره يکسان نبود و طيفهای مختلفی نيز در ميان اين دو گروه از رهبران اهل بيت در ميان شيعيان حضور داشتند. نويسنده در پاسخ به اين مسئله ابراز می دارد با وجود اينکه اهل بيت و ذريه پيامبر با هم اختلاف نظر دارند، اما اين مانعی نيست که "حقّ" در آنها باشد و از آنها خارج نگردد. بايد در وقت اختلاف، حق را در ميان خود اهل بيت جست. باز تأکيد نويسنده کتاب الصفوة را در دنباله مباحث پيشين بر ضرورت تبعيت از اهل بيت در تفسير و فهم دين و قرآن در اينجا نيز می بينيم. نويسنده در دنباله باز تأکيد می کند که خداوند در آيات قرانی همواره نبوت و کتاب را توأمان در ذريه انبياء قرار داده است و در امت پيامبر خاتم هم وضع بر همين منوال است (ص 247 تا 248).
به هر حال از آنچه گفته شد پيداست که کتاب الصفوة با وجود آنکه دانشمندان زيدی آن را رساله ای از زيد بن علي قلمداد می کنند، نمی تواند از او باشد. اين کتاب البته متنی است کهنه و به احتمال زياد نوشته ای است از اواخر سده دوم قمری و متناسب با فضای آن دوره. در کتاب استناد به احاديث وجود ندارد و صرفا به آيات قرآنی استناد شده و مباحثی که در آن طرح شده به دورانی کم و بيش پيش از قاسم رسي و عقايد زيديان دوران او مربوط است و به احتمال بسيار زياد متنی است از کوفه.
محققان دو مجموع امام زيد که پيشتر نامشان آمد، به سادگی گمان برده اند وجود سندی در آغاز کتاب الصفوة و نيز وجود اجازاتی که به ابو عبدالله العلوي در ميان زيديه يمن موجود است، می تواند صحت انتساب کتاب را به زيد بن علي ثابت نمايد، در حالی که روشن است اين اجازات، تنها اجازاتی است به راويان کتاب و نه به متن موجود و بدين ترتيب از وجود اين اجازات نمی توان صحت انتساب نسخه های موجود اين اثر را به شخص زيد بن علي گواهی کرد. به هر حال به نظر می رسد که متن کتاب الصفوة متعلق است به يکی از سادات وفادار به تعاليم زيد بن علي در اواخر سده دوم و يا از کسانی که بعدا جامعه زيدی کوفه نوشته های او را وارد سنت و ادبيات خود کرده اند، اما بدين شکل که آن را نوشته ای از خود زيد بن علي فرض کرده اند؛ شايد به دليل اينکه شخص مزبور از خاندان زيد بوده و به سادگی نام او را با نام زيد می توانسته اند جايگزين کنند و يا اينکه برای مشروعيت بخشی و تأثير افزايی بدان نيازمند بوده اند که متن کتاب را از خود زيد بدانند. به هر حال انتساب اين گونه نوشته ها در ادبيات فرقه ای و جدلی به پيشوايان فرضی فرقه ها و مکاتب فکری ضروری بوده است؛ از جمله برای اينکه نشان دهند از پيشوای خود سنتی مکتوب را در اختيار دارند که می توان بدان تمسک جست و حول آن اجماع يافت و به جايگاه او مشروعيت داد و البته مشروعيت يافت.
نام اين رساله منسوب به زيد بن علي، کتاب الصفوة است (در اين مقاله همه جا ارجاع به چاپی از اين رساله در ضمن مجموع امام زيد، تحقيق الحمزي است). با وجود اينکه در آغاز اين رساله سندی به زيد در آغاز و با وساطت ابو عبدالله العلوي و حسين بن نصر بن مزاحم و ابراهيم بن الحکم بن ظهير الفزاري ديده می شود، اما آشکارا پيداست که اين سند از اضافات بعدی است و به عنوان يکی از سندهای معمول برای روايت آثار و مرويات منسوب به زيد بن علي در ميان زيديان متأخرتر کوفه به کار می رفته است. کتاب الصفوة در حقيقت رساله ای است درباره مسئله اختلاف در ميان امت پيامبر و راهکاری برای برون رفت از ضلالت و گمراهی و اختلاف که دامن امت را گرفته است. در حقيقت رساله در چارچوب گفتمان "تاريخ نجات" قابل تحليل است؛ گزارشی است از پيشينه هدايت در امت پيامبر و سرنوشتی که بدان گرفتار آمده است، با الگو برداری از "تاريخ" امتهای پيشين و تاريخ نجات در ميان امتهای انبيای قبلی و سرنوشت آنان. اين مسئله يکی از مهمترين مسئله های اصحاب مذاهب و اهل علم و نظريه پردازان و متکلمان در تمام دوران سده دوم قمری بوده و از اواخر سده دوم اسنادی در اين باره در دست است. البته مضامينی که در کتاب الصفوة مطرح شده به گونه ای است که احتمال اينکه اين کتاب از دوران زيد بن علي باشد را به کلی منتفی می کند، گو اينکه بعيد نيست از پاره ای از تعاليم و يا عبارات منقول از او در آن بهره گرفته شده باشد. نويسنده اين متن از ظهور فرقه های مخالف با يکديگر و وجود تفرقه و دشمنی ميان مدعيان پيروی از امت پيامبر سخن به ميان می آورد؛ از اينکه هر يک از ديگری ابراز "برائت" می کند و خود را در تأويل قرآن به "رأي" خويش بر حق می بيند. اين تعابير البته نشان از کهنه گی متن و خطاب آن در محيطی است کم و بيش متناسب با اواخر سده دوم قمری. روشن است که در عصر زيد بن علي با وجود بروز اختلافات در ميان صحابه و تابعين، هنوز نمی شد از وجود فرقه ها بدان سان که در متن کتاب الصفوة ياد شده است، سخن گفت. نويسنده، اين گروهها را "اهل الأهواء" می خواند و در عين حال در همان آغاز رساله از اينکه به صراحت از اين گروهها و اشخاص ياد کند، خودداری می ورزد؛ چيزی که به شرايط نگارش رساله از نقطه نظر سياسی و خصومت حاکم با اهل تشيع مربوط می شود. به هر حال به نظر نويسنده اين رساله همه اين گروهها و اشخاص که ميان خود هم اختلاف نظر دارند و هر يک ديگری را به "کفر" متهم می کند، با اهل بيت پيامبر مخالفت می ورزند و از آنان "برائت" می جويند و خود را در تفسير قرآن از آنان برتر می دانند و معتقدند آنان و نه اهل بيت اهل "نجات" و هدايت و برگزيدگان امت اند. آنان در حالی خود را مصداق هدايت و يا برگزيدگی و عطيه الهی می دانند که هر يک از ديگری برائت می جويد و حتی تن به قتل يکديگر می دهند. پرسش نويسنده اين رساله اين است که چگونه است که در صف امت پيامبر چنين اختلاف و "فتنه" هايی رخ نموده است و چرا بايد امت برگزيده گرفتار چنين وضعيتی شود؟ پس راه نجات کدام است؟ و "مرجع" رفع اختلاف کيست و چيست؟ اين پرسش کما اينکه پيشتر گفتيم پرسشی بسيار اساسی برای عالمان و متکلمان و نظريه پردازان از ميان تابعين و شاگردان آنان در سده دوم قمری بوده است (در اين باره، نک: مقاله ما درباره تاريخچه علم کلام به زبان عربی، در همين سايت و نيز تفصيل آن مقاله که هنوز به چاپ نرسيده است). بسياری از نظريه پردازی های کلامی و فرقه ای در واقع در پاسخ بدين پرسش اساسی و بنيادی به منصه ظهور رسيد. يکی از مسائلی که در پی طرح اين پرسش مطرح شد و در رساله ما نيز بدان پرداخته شده، مسئله تشبيه امت پيامبر با امتهای پيشين برای توجيه وجود اختلاف و ضلالت و فرقت و تفرق فرق بود. در کتاب الصفوة نمونه ای کهن از اين بحث و نحوه استدلال بدان ديده می شود که حائز اهميت بسيار است. بعدا البته محدثان حديثی را از پيامبر نقل می کردند که بر طبق آن امت پيامبر در هر گونه رفتار و سرنوشتی همانند امتهای پيشين عمل می کرد و يا در حديثی ديگر امت پيامبر در گرفتار آمدن به فرقه ها و اختلافات شبيه به امتهای پيشين دانسته شده بود؛ آن نوع احاديث که در پاسخ به همين پرسش تنظيم و پيشنهاد شده بود، در کتاب الصفوة ديده نمی شود و همين امر نشان از کهنگی کتاب الصفوة و قديمتر بودن آن نسبت به تاريخ جعل متن احاديث ياد شده دارد. نويسنده تنها به آياتی از قران استناد می کند تا نشان دهد که امت پيامبر هم چون امتهای گذشته دچار تفرقه شده و امت واحده به "امم مختلفه" تبديل شده است (نک: ص 219 تا 221). نويسنده رساله می نويسد که مردمان امت پيامبر دچار فتنه ها و اختلافات شدند به دليل اينکه اهل بيت پيامبر را به کناری گذاشتند؛ تأويل اهل بيت را از قرآن نپذيرفتند و راه خود و رأي خويش را ترجيح دادند و آنگاه که چنين شد هر گروهی خود را شايسته ديد که رأی ديگری نسبت به تأويل قرآن را به کناری نهد و نپذيرد؛ چرا که در اصل "تأويل" قر آن را از اهل بيت انکار کردند و آنگاه "اختلاف" در ميان خودشان امری طبيعی بود. نويسنده آنگاه راهکار "نجات" امت از اين اختلاف را نشان می دهد: بازگشت به اهل بيت پيامبر. او استدلال می کند که در قرآن از ذريه پيامبران به عنوان حافظان حق در ميان امتهای پيشين ياد شده و اينکه آنان برگزيده و اهل نجات قلمداد شده اند. بدين ترتيب استدلال نويسنده صرفا با استناد به آيات قرآنی است و تشبيه وضعيت امت پيامبر با امتهای گذشته. البته نويسنده خود را به عنوان يکی از ذريّه پيامبر و اهل بيت او قلمداد می کند و از اين مقام از جايگاه خود و ساير ذريّه پيامبر سخن به ميان می آورد. استدلالات حديثی نيست و تنها استدلالی است به پاره ای از آيات قرآنی. اين امر خود نشان از کهنگی اين متن و تعلق آن به دورانی پيش از تداول استناد به حديث در مکتوبات مذهبی و کلامی دارد. نويسنده در دنباله (ص 223 و بعد) بدين شبهه پاسخ می گويد که ادعا می شود همه امت "اهل صفوة وحبوة وخيرة" هستند و اينکه همگی اهل نجات اند و در ميان آنان تفاضلی نيست. اين عقيده در ميان برخی از اصحاب فرق در همان دوران آغازين و با بروز پرسشهای اوليه درباره وضعيت نجات امت و وجود اختلافات و فتنه ها و پرسش از وضعيت ايمانی افراد امت از "ايمان" و "کفر" و "فسق" و "نفاق" مطرح بوده و بدان استدلال می شده است. اساسا خود بحث درباره افضليت و اولويت "عترت" و "آل" بر "امت" و يا اينکه اطلاق "آل" بر همه "امت" شايسته است و يا خير که نمونه های آن را در ادبيات شيعی و در بحث با مخالفين مکرر در کتابهای حديثی و اعتقادی می بينيم در همين بحث ريشه دارد. نويسنده بر اساس آيات قرآنی استدلال می کند که اهل بيت پيامبر "اهل الفضل" در ميان امتند و از ديگران برتر. نويسنده البته به استدلالی هم در اين زمينه دست می زند: او می گويد بنابر منطق قرآنی اصل وجود تفاضل در ميان مردمان ثابت است؛ در اين زمينه مثال می زند که زبان عرب بر زبان عجمان افضل است و قبيله ای از قبائل عجمان نيست که وارد دين اسلام شود مگر اينکه زبان قوم خود را ترک کند و بر زبان قوم عرب تکلم نمايد (ص 224). اين مسئله به وضوح قدمت و کهنگی رساله را نشان می دهد و اينکه اين کتاب نوشته ای است در همان حدود دو قرن نخستين اسلامی که با اين وضعيت تناسب داشته است. نويسنده بر اساس آيات قرآنی استدلال می کند که خداوند گروهی را بر گروهی ديگر برتری نهاده است. او با يادآوری تاريخ نجات و ارسال رسل و انزال کتب از سوی خداوند و اراده خداوند در هدايت امتها، به اين نکته اشاره دارد که خداوند گروهی از انبياء گذشته را در ميان ذريه انبيای پيشتر قرار داد و نجات را در ميان ذريه انبياء اراده کرد ( ص 227 تا 228). او در مورد تک تک انبيای الهی گذشته همين بحث را مطرح می کند و پيامبر خاتم را از اين امر مستثنی نمی داند. او می نويسد که خداوند در قرآن خبر می دهد که کتاب را آنجا به وديعت می نهد که در آنجا پيامبری را قرار داده است و هر کتابی را اهلی است که بدان از ديگران عالمترند. اين استدلالات او سراسر بر اساس آيات قرآنی است بدون آنکه مطلقا به حديثی از پيامبر استناد کند (نک: ص 228 و صفحات بعدی). اگر کسی مخالف آل محمد است، نمی تواند خود را "اهل صفوة الله" بخواند، چرا که اصل و اساس برگزيدگی خداوند در ذريه انبيای الهی است و پيامبر خاتم هم در اين ميان مستثنی نيست (ص 230). در دنباله نويسنده اشاره دارد به آيه تطهير و اين ادعا که برخی ازواج پيامبر را اهل بيت او قلمداد می کنند. او البته به رد اين ادعا می پردازد و باز بر اساس آيات قرآنی.
نويسنده در دنباله به عنوان شخصی از افراد ذريه پيامبر قلمش را در خدمت تبليغ برای تبعيت مخاطبان از اهل بيت به کار می گيرد و در اين راستا ويژگی های اهل بيت را بر می شمارد و از وجوه مختلف درستی کردارشان پرده بر می دارد و تلويحا از "دعوت" اهل بيت از مردم سخن می راند. نويسنده به روشنی از اين نکته سخن به ميان می آورد که ذريه پيامبر و اهل بيت او معتصم به کتاب الله اند و بدان فرا می خوانند و بيش از مردم تلاوت و تأويل قرآن را می شناسند. به هر حال قلم او در اينجا آهنگ تبليغی برای اهل بيت به خود می گيرد و تلويحا از مخاطبان می خواهد تا در قتال و جهاد در کنار آنان باشند؛ چرا که آنان جز بر طريقت کتاب و معتصم بدان نيستند (ص 237). نويسنده در پی اين بحث با طرح پرسشی به شيوه ان قلت، که معمول ادبيات کلامی اواخر سده دوم به بعد و از جمله همين کتاب الصفوة است، اين پرسش را پاسخ می دهد که اگر نجات در تبعيت از اهل بيت است، پس چرا در ميان آنان کسانی هستند که بايد از آنان دوری جست، به سبب اعمال نادرستی که دارند (ص 237 تا 238). بی ترديد اين پرسش نمی تواند مربوط به دوران زيد بن علي باشد. اين پرسش البته به اواخر سده دوم قمری تناسب دارد که در آن زمان ميان خود اهل بيت و سادات اختلاف نظر درباره مسائل دينی و مذهبی بروز کرده بوده است. پاسخ نويسنده هم درباره ضرورت تبعيت از نيکان اهل بيت و دوری جستن از افراد ناصالح باز گويای اين است که متن کتاب الصفوة نمی تواند از دوران زيد بن علي باشد. اما جالب است بدانيم که در شرائط پذيرش شخص و يا اشخاصی از اهل بيت که شايسته تبعيت هستند، آنچه نويسنده ابراز می دارد، نشان می دهد که کتاب الصفوة تأليفی است متعلق به دورانی پيش از عصر امام قاسم بن ابراهيم الرسي و معاصران ديگر زيدی او؛ نويسنده در حقيقت ابدا از زمامداری سياسی اهل بيت در اينجا سخن نمی گويد. مسئله او تنها ضرورت تبعيت از راه و نهج اهل بيت و پيوستن به آنها و عدم اعتقاد به تأويلهای اهل اهواء و آرای مخالف است. او به طور مشخص از دانش اهل بيت به کتاب خدا و سنت نبيّ سخن می راند و اينکه مردمان بايد در ميان اهل بيت کسی را تبعيت کنند که به فهم و علم او "رضا" می دهند. تعبير "الرضا" و تأکيدی که بر آن می کند به خصوص در دوران اواخر سده دوم قمری به عنوان شاخصی برای گروههای شيعی مطرح بوده است (نيز نک: مسئله "الرضا" خواندن امام علي بن موسی الرضا؛ مقايسه کنيد با تحقيقات کرونه و مادلونگ در اين رابطه). مسئله کتاب هنوز طرح تئوريک بحث "دعوت" و ضرورت "خروج"/ "قيام" امام/داعي از ميان اهل بيت نيست، کما اينکه اندکی بعد در اين مورد در ميان زيديه به تدريج نظرياتی مطرح گرديد (مقايسه کنيد با: تحقيقات مادلونگ و آبراهاموف درباره قاسم رسّي و نظريه امامت او)؛ بلکه عمدتا بر فهم و علم و رضای مردم به پيشوايی شخصی از اهل بيت تأکيد می رود.
نويسنده در صفحات بعدی به ويژه با استناد به آيات قرآنی می کوشد مسئله اينکه اهل بيت راه "نجات" اند و اينکه علم به کتاب خدا در آنان به "وديعت" نهاده شده و آنان "وارثان" کتابند را مورد تأکيد قرار دهد (تا ص 242). اين نکته اهميت فوق العاده ای دارد و نشان دهنده تحولات فکری شيعيان سده دوم قمری نسبت به جايگاه اهل بيت در تفسير دين دارد. در آن دوران که دوران بروز گروههای مذهبی مختلف و بروز طبقه ای از "اهل العلم" که هر يک و يا هر گروهی تفسيری ويژه از دين و کتاب الله ارائه می داده و بحثهای کلامی و مذهبی آهنگ و شتاب بيشتری در جزييات مسائل پيدا می کرده، مسئله تنها دعوای زعامت سياسی جامعه نبوده (آن طور که پيشتر در آغاز مسئله اصلی را تشکيل می داده است)، بلکه به تدريج مسئله اصلی مسئله شکل گيری گروهها و مکتبهای فکری و مذهبی متفاوت بوده است که در آن ميان گروههای شيعی به تدريج کانون بحث خود را از رهبری و حاکميت سياسی به جايگاه اهل بيت در تفسير دين تغيير می دادند. جامعه شيعيان متمايل به زيد بن علي و گروههای شيعی وفادار به او از ميان جاروديان و ديگر گروهها نيز از اين بحث طبعا برکنار نبوده اند. در اين چارچوب مسئله اصلی نويسنده کتاب الصفوة اثبات اين امر است که اهل بيت پيامبر و ذريه او از هر کس و گروه ديگری به پيامبر اولی است و آنان برگزيدگان امتند و راه نجات از طريق تبعيت از ايشان است.
در اواخر متن کتاب الصفوة (ص 246 به بعد)، نويسنده باز به طريق طرح اشکال، بدين پرسش می پردازد که خود اهل بيت با يکديگر اختلاف نظر دارند و بنابراين تکليف در برابر اين اختلاف نظر چيست و بايد از چه کسی از ميان ايشان تبعيت کرد؟ خود اين پرسش به وضوح نشان می دهد که انتساب اين متن به زيد بن علي و يا دوران او تا چه اندازه نادرست و غير منطبق با نقد و تحليل تاريخی است. در دوران اواخر سده دوم قمری وجود اختلافات ميان گرايشات مختلف اهل بيت کاملا گواهی شده است؛ ميان امامان از نسل امام جعفر صادق (ع) با گروهی ديگر که بيشتر به تعاليم زيد بن علي اظهار وفاداری می کردند، اختلافات مذهبی کاملا بروز و ظهور داشت، گرچه ميزان بروز اين اختلافات همواره يکسان نبود و طيفهای مختلفی نيز در ميان اين دو گروه از رهبران اهل بيت در ميان شيعيان حضور داشتند. نويسنده در پاسخ به اين مسئله ابراز می دارد با وجود اينکه اهل بيت و ذريه پيامبر با هم اختلاف نظر دارند، اما اين مانعی نيست که "حقّ" در آنها باشد و از آنها خارج نگردد. بايد در وقت اختلاف، حق را در ميان خود اهل بيت جست. باز تأکيد نويسنده کتاب الصفوة را در دنباله مباحث پيشين بر ضرورت تبعيت از اهل بيت در تفسير و فهم دين و قرآن در اينجا نيز می بينيم. نويسنده در دنباله باز تأکيد می کند که خداوند در آيات قرانی همواره نبوت و کتاب را توأمان در ذريه انبياء قرار داده است و در امت پيامبر خاتم هم وضع بر همين منوال است (ص 247 تا 248).
به هر حال از آنچه گفته شد پيداست که کتاب الصفوة با وجود آنکه دانشمندان زيدی آن را رساله ای از زيد بن علي قلمداد می کنند، نمی تواند از او باشد. اين کتاب البته متنی است کهنه و به احتمال زياد نوشته ای است از اواخر سده دوم قمری و متناسب با فضای آن دوره. در کتاب استناد به احاديث وجود ندارد و صرفا به آيات قرآنی استناد شده و مباحثی که در آن طرح شده به دورانی کم و بيش پيش از قاسم رسي و عقايد زيديان دوران او مربوط است و به احتمال بسيار زياد متنی است از کوفه.
محققان دو مجموع امام زيد که پيشتر نامشان آمد، به سادگی گمان برده اند وجود سندی در آغاز کتاب الصفوة و نيز وجود اجازاتی که به ابو عبدالله العلوي در ميان زيديه يمن موجود است، می تواند صحت انتساب کتاب را به زيد بن علي ثابت نمايد، در حالی که روشن است اين اجازات، تنها اجازاتی است به راويان کتاب و نه به متن موجود و بدين ترتيب از وجود اين اجازات نمی توان صحت انتساب نسخه های موجود اين اثر را به شخص زيد بن علي گواهی کرد. به هر حال به نظر می رسد که متن کتاب الصفوة متعلق است به يکی از سادات وفادار به تعاليم زيد بن علي در اواخر سده دوم و يا از کسانی که بعدا جامعه زيدی کوفه نوشته های او را وارد سنت و ادبيات خود کرده اند، اما بدين شکل که آن را نوشته ای از خود زيد بن علي فرض کرده اند؛ شايد به دليل اينکه شخص مزبور از خاندان زيد بوده و به سادگی نام او را با نام زيد می توانسته اند جايگزين کنند و يا اينکه برای مشروعيت بخشی و تأثير افزايی بدان نيازمند بوده اند که متن کتاب را از خود زيد بدانند. به هر حال انتساب اين گونه نوشته ها در ادبيات فرقه ای و جدلی به پيشوايان فرضی فرقه ها و مکاتب فکری ضروری بوده است؛ از جمله برای اينکه نشان دهند از پيشوای خود سنتی مکتوب را در اختيار دارند که می توان بدان تمسک جست و حول آن اجماع يافت و به جايگاه او مشروعيت داد و البته مشروعيت يافت.
جمعه ۱۹ فروردين ۱۳۹۰ ساعت ۱۷:۲۹
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .