يکی از منابع مهم و مفقود کتاب تحفة المتکلمين محمود الملاحمي که اخيرا منتشر شده است، کتابی است با عنوان کتاب المعاد از نويسنده ای ناشناخته و معتزلی مذهب به نام ابو جعفر محمد بن يعقوب الجديدي که گويا متعلق به نسلی پيش از نسل شيخ الرئيس ابن سينا بوده است. درباره کتاب او توضيحاتی در مقدمه کتاب تحفة المتکلمين ارائه شده که ديگر نياز به تکرار آنها در اينجا نيست. هويت اين نويسنده و متکلم آشنا به مذاهب فلسفی بر ما روشن نيست و حتی شهرت "الجديدي" به آسانی می تواند "الحديدي" خوانده شود، چون اين قبيل تحريفات در نسخه های خطی همواره محتمل است و تا منبع مستقلي درباره او پيدا نشود بايد محتاط بود؛ و يا دست کم التزام به متن نسخه خطی محل مراجعه داشت. به هر حال در چاپ کتاب تحفة المتکلمين ضبط "الجديدي" ترجيح داده شد. از ديگر سو، احتمالی در مورد هويت او به ذهن می رسد که گرچه قرينه ای برای درستی آن در اختيار نداريم، اما به هر حال در حد يک احتمال قابل ملاحظه است. نويسنده اين سطور آنچه در پی می آيد را با استادمان آقای پروفسور مادلونگ در ميان گذاشت، و ايشان انتشار آن را مناسب ديدند.
در ميان مشايخ ادبی قاضي عبدالجبار که از او در کتابش الأمالي روايت می کند، شخصی را می شناسيم با مشخصاتی مشابه نويسنده کتاب المعاد. اين روايت به واسطه در کتاب تاريخ دمشق ابن عساکر آمده است که عينا اينجا نقل می شود:
تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر ج 8 ص 31-32
أخبرنا أبو العلاء زيد وأبو المحاسن مسعود ابنا علي بن منصور بن علي بن منصور بن الراوندي الشروطيان بالري قالا أنا أبو منصور محمد بن الحسين بن أحمد بن الهيثم المقومي القزويني أنا قاضي القضاة أبو الحسن عبد الجبار بن أحمد قراءة عليه، نا أبو جعفر محمد بن يعقوب الحديدي المروزي نا أحمد بن محمد بن عمير نا أبو يحيى محمد بن يحيى بن خالد بن يزيد قال كتب رجل إلى بعض الأدباء يسأله أن يكتب إليه بشئ ينتفع به فكتب إليه أما لآخرتك فإن الله أوحى إلى نبي من أنبيائه يقال له إرميا وعزتي وجلالي لو أن المعصية كانت في بيت من بيوت الجنة لأوصلت الخراب إلى ذلك البيت أما ما لدنياك فإن الشاعر يقول: ما الناس إلا مع الدنيا وصاحبها * فكيف ما انقلبت يوما به قلبوا يعظمون أخا الدنيا فإن وثبت * يوما عليه بما لا يشتهي وثبوا. *
آنطور که ملاحظه می شود، نام اين شيخ و استاد قاضي عبدالجبار، ابو جعفر محمد بن يعقوب الحديدي (/الجديدي؟) المروزي است. بنابراين محتملا اين استاد در مرو زندگی می کرده است. از ديگر سو، اين روايت در کتاب التدوين رافعي هم با اندکی اختلاف نقل شده است. منبع رافعي هم کتاب الأمالي قاضي عبدالجبار است. از اين سند اخير بر می آيد که قاضي عبدالجبار در مسير سفر حج اين استاد در سال 340 ق، فرصت ديدار با او را يافته است. روايت رافعي از اين قرار است:
التدوين، 2/260 (نقلا عن الأمالي للقاضي عبد الجبار): ثنا محمد بن يعقوب أبو جعفر المروزي، حاج قدم علينا سنة أربعين وثلاثمائة، ثنا أبو العباس أحمد بن عمرة، ثنا محمد بن يحيى بن خالد بن يزيد، قال كتب رجل إلى بعض الأدباء يسأله أن يكتب إليه شيئاً ينتفع به فكتب إليه أما لآخرتك فإن الله أوحى إلى نبيّ من أنبيائه، يقال له أرميا وعزتي وجلالي لو أن المعصية كانت في بيت من بيوت الجنة لاوصلت الخراب إلى ذلك البيت، وأما لدنياك فإن الشاعر يقول:
ما الناس إلا مع الدنيا وصاحبها ... فكيف ما انقلبت يوما به انقلبوا
يعظمون أخا الدنيا فإن وثبت ... عليه يوماً بما لا يشتهي وثبوا.
دور نيست که اين استاد که اهل روايات ادبی هم بوده، همان نويسنده کتاب المعاد است که محمود الملاحمي الخوارزمي با نظر موافق آراء و مطالب او را مفصلا در کتاب تحفة المتکلمين نقل کرده است؛ خاصه که از آن مطالب ظاهرا بر می آيد که وی به نسل قبل از قاضي و ابن سينا تعلق داشته است.
در ميان مشايخ ادبی قاضي عبدالجبار که از او در کتابش الأمالي روايت می کند، شخصی را می شناسيم با مشخصاتی مشابه نويسنده کتاب المعاد. اين روايت به واسطه در کتاب تاريخ دمشق ابن عساکر آمده است که عينا اينجا نقل می شود:
تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر ج 8 ص 31-32
أخبرنا أبو العلاء زيد وأبو المحاسن مسعود ابنا علي بن منصور بن علي بن منصور بن الراوندي الشروطيان بالري قالا أنا أبو منصور محمد بن الحسين بن أحمد بن الهيثم المقومي القزويني أنا قاضي القضاة أبو الحسن عبد الجبار بن أحمد قراءة عليه، نا أبو جعفر محمد بن يعقوب الحديدي المروزي نا أحمد بن محمد بن عمير نا أبو يحيى محمد بن يحيى بن خالد بن يزيد قال كتب رجل إلى بعض الأدباء يسأله أن يكتب إليه بشئ ينتفع به فكتب إليه أما لآخرتك فإن الله أوحى إلى نبي من أنبيائه يقال له إرميا وعزتي وجلالي لو أن المعصية كانت في بيت من بيوت الجنة لأوصلت الخراب إلى ذلك البيت أما ما لدنياك فإن الشاعر يقول: ما الناس إلا مع الدنيا وصاحبها * فكيف ما انقلبت يوما به قلبوا يعظمون أخا الدنيا فإن وثبت * يوما عليه بما لا يشتهي وثبوا. *
آنطور که ملاحظه می شود، نام اين شيخ و استاد قاضي عبدالجبار، ابو جعفر محمد بن يعقوب الحديدي (/الجديدي؟) المروزي است. بنابراين محتملا اين استاد در مرو زندگی می کرده است. از ديگر سو، اين روايت در کتاب التدوين رافعي هم با اندکی اختلاف نقل شده است. منبع رافعي هم کتاب الأمالي قاضي عبدالجبار است. از اين سند اخير بر می آيد که قاضي عبدالجبار در مسير سفر حج اين استاد در سال 340 ق، فرصت ديدار با او را يافته است. روايت رافعي از اين قرار است:
التدوين، 2/260 (نقلا عن الأمالي للقاضي عبد الجبار): ثنا محمد بن يعقوب أبو جعفر المروزي، حاج قدم علينا سنة أربعين وثلاثمائة، ثنا أبو العباس أحمد بن عمرة، ثنا محمد بن يحيى بن خالد بن يزيد، قال كتب رجل إلى بعض الأدباء يسأله أن يكتب إليه شيئاً ينتفع به فكتب إليه أما لآخرتك فإن الله أوحى إلى نبيّ من أنبيائه، يقال له أرميا وعزتي وجلالي لو أن المعصية كانت في بيت من بيوت الجنة لاوصلت الخراب إلى ذلك البيت، وأما لدنياك فإن الشاعر يقول:
ما الناس إلا مع الدنيا وصاحبها ... فكيف ما انقلبت يوما به انقلبوا
يعظمون أخا الدنيا فإن وثبت ... عليه يوماً بما لا يشتهي وثبوا.
دور نيست که اين استاد که اهل روايات ادبی هم بوده، همان نويسنده کتاب المعاد است که محمود الملاحمي الخوارزمي با نظر موافق آراء و مطالب او را مفصلا در کتاب تحفة المتکلمين نقل کرده است؛ خاصه که از آن مطالب ظاهرا بر می آيد که وی به نسل قبل از قاضي و ابن سينا تعلق داشته است.
پنجشنبه ۱۹ دي ۱۳۸۷ ساعت ۲:۲۲
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .