آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۲٫۰۴۷٫۴۰۷ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۸۰ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۰۸۵
بازدید از این یادداشت : ۱٫۷۳۳

پر بازدیدترین یادداشت ها :
<div style="BORDER-RIGHT: medium none; PADDING-RIGHT: 0cm; BORDER-TOP: #eeeeee 1pt solid; PADDING-LEFT: 0cm; BACKGROUND: white; PADDING-BOTTOM: 2pt; BORDER-LEFT: medium none; PADDING-TOP: 2pt; BORDER-BOTTOM: #eeeeee 1pt solid; mso-border-top-alt: solid #EEEEEE .75pt; mso-border-bottom-alt: solid #EEEEEE .75pt"></div><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: inter-ideograph; BACKGROUND: white; MARGIN: 0cm 0cm 0pt; LINE-HEIGHT: 22.5pt; TEXT-ALIGN: justify; mso-margin-bottom-alt: auto; mso-margin-top-alt: auto"><span dir="rtl"></span><span dir="rtl"></span><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 18pt; COLOR: black; FONT-FAMILY: "Traditional Arabic""><span dir="rtl"></span><span dir="rtl"></span> </span></p>
شيخ الاسلام ابوسعد محسن بن محمد بن كرامه بيهقي معروف به حاكم جشمي ( درگذشته 494 ق ) يكي از مهمترين مؤلفان معتزلي زيدي مذهب ايران است كه در حفظ و انتقال ميراث معتزله نقش مهمي داشته است[1] . متاسفانه آثار او ، به عربي و يا فارسي در ايران مورد اهمال قرار گرفت[2] و تنها به بركت تلاش زيديان ايران و يمن ، آثار او به يمن منتقل شد و البته در آنجا نقش آفريني بسيار كرد . حاكم جشمي هم بستري براي انتقال انديشه هاي اعتزالي ، به ويژه اعتزال بصري( شاخه بهشمي ) به يمن و بقا و استمرار آن در ميان زيديان آنجا بود و هم اينكه وي با تاليف آثار متعدد ، نقش مهمي در حفظ تاريخ و تراث معتزله داشت ؛ بطوري كه هم اكنون ما عمدتا از طريق آثار او با محفل قاضي عبدالجبار و شاگردان و پيروان او آشنايي داريم . در كتابهاي او نكات بسيار مهمي در رابطه با تاريخ و زنجيره متكلمان معتزلي و عقايد و يا پاره هايي از كتابهاي آنان آمده است كه تنها از رهگذر آثار او اين مطالب هم اينك در اختيار ماست . ادعا شده كه حاكم جشمي در آغاز بر مذهب حنفي بوده و در حقيقت در شمار حنفيان معتزلي خراسان بوده و سپس به مذهب زيدي ( طبعا تنها در مسائل امامت و الا زيديه متأخرتر در ديگر مسائل كلامي عموما با معتزله اختلافي نداشته اند ) گرويده بوده است . چنين پيداست كه تمامي آثار موجود حاكم، دست کم در نسخه های نهايی آثار او، محصول مرحله زيدي وي بوده و معلوم نيست كه آيا او كتابهايي هم بر مذهب حنفي نوشته بوده است يا خير . به هر حال به نظر می رسد که او در کتابهايی که در دوره حنفي بودن خود نوشته بوده، پس از گرايش به مذهب زيدی، تنها اصلاحاتی را بر حسب مذهب جديد وارد کرده بوده است. اين را از آنجا می توان گفت که در شماری از آثار او به روشنی گرايشات سنی در کنار گرايشات زيدی ديده می شود. احتمال ديگر اين است که وی به گرايشی از زيديه تمايل داشته که در آن تغيير عمده ای نسبت به گذشته احساس نمی کرده و در حقيقت زيدی بودن او، مانعی برای اعتقادات معتزلی و حنفی او نبوده و عقيده به انديشه های زيدی درباره امامت مانعی از پذيرش و اعتقاد عميق به خلفای راشدين و شايد حتی مبانی فقهی و سنی حنفی ايجاد نمی کرده است. ما از آثار فقهي حاكم اطلاعي نداريم و بنابراين به درستي نمي توانيم قضاوت كنيم كه آيا او در مسائل فقهي هم كاملا از مذهب فقهي زيديه ( مذهب الهادي الي الحق ) تبعيت مي كرده است و يا اينكه وي در شمار معتزلياني بوده كه در عقايد مربوط به امامت گرايش زيدي داشته اند ولي در مسائل فقهي همچنان بر مذهب حنفي بوده اند . براي رسيدن به يك نتيجه مي بايست مطالعه اي همه جانبه در آثار موجود حاكم جشمي صورت گيرد .خوشبختانه كتاب السفينه الجامعة كه در اين مقاله آن را معرفي خواهيم كرد ، مشتمل بر بخشهايي فقهي است كه بايد از اين نقطه نظر مورد مطالعه قرار گيرند . البته پذيرش فقه حنفي از سوي زيديان به دليل قرابتهاي فقه زيدي و حنفي، گاه اتفاق مي افتاده است و در منابع تاريخی و رجالی، از مواردي اين چنيني گزارشهايي در دست داريم . حاكم جشمي همچنين در شمار زيدياني است كه در مسائل امامت منظر سهل گيرانه اي درباره عقايد سنيان داشته و از تفسيري از امامت و نص حمايت مي كرده اند كه متناسب با احترام و پذيرش خلفاي پيش از حضرت امير (ع) بوده است . در همين راستا مي دانيم كه مولف و دانشمند زيدي معاصر عصر المنصوربالله عبدالله بن حمزه ، محي الدين محمد بن احمد بن علي بن الوليد كتابي در نقض موارد مخالف با عقايد زيديه در كتاب حاكم جشمي موسوم به عيون المسائل و شرح آن نوشته بوده است با نام : منهاج السلامة في مسائل الامامة .[3]

از جمله آثار حاكم جشمي تفسير بزرگ التهذيب مورد مطالعه و بررسي يكي از محققان عرب قرار گرفته است ولي بي ترديد چاپ دوره كامل اين تفسير ، آشنايي ما را با تاريخ تفسير معتزلي و نقش متكلمان بزرگ معتزلي در تفسير قرآن بيشتر مي كند ، اين امر به دليل بهره گيري حاكم جشمي از تفاسير متقدم معتزلي است كه اينك در اختيار ما نيست . از ديگر سو كتاب شرح عيون المسائل مولف كه جز فصلي كوتاه ( بخشي از تاريخ معتزله در پايان كتاب فضل الاعتزال و به كوشش فؤاد سيد ) آن تاكنون به چاپ نرسيده است ، از مهمترين تأليفات حاكم جشمي است كه در آن با مجموعه اي از عقايد و طبقات معتزليان و عقايد فرق ديگر آشنايي پيدا مي كنيم . متن خود كتاب عيون المسائل نيز تاكنون به چاپ نرسيده است . كتاب تحكيم العقول وي كه كتابي كوچك و در عين حال در مباحث كلامي و بر اساس مذهب اعتزال است ، در سالهاي اخير مورد شناسايي قرار گرفت و بر اساس يك نسخه در يمن به چاپ رسيد . سالها پيش نيز آقاي دكتر حسين مدرسي طباطبايي كتابي از حاكم جشمي به طبع رساند با عنوان رسالة ابليس الي اخوانه المناحيس كه رديه اي است بر گروههاي مجبره سني و از آن ميان اشعريان . امالي بسيار مهم حاكم جشمي كه با عنوان جلاء الابصار شناخته مي شود ، مجموعه اي از احاديث و تأويل و تفسير اين احاديث همراه مجموعه اي از اشعار و نكات ادبي و تاريخي است كه مواردي از آن بي نهايت حائز اهميت است . بحشي از موارد تاريخي كتاب ضمن اخبار ائمة الزيدية سالها پيش به كوشش استاد اسلامشناس آلماني آقاي ويلفرد مادلونگ به چاپ رسيد ، ولي متاسفانه تاكنون همه كتاب به چاپ نرسيده است . دست آخر در ميان كتابهاي كوچك حاكم جشمي بايد از كتاب تنبيه الغافلين في فضائل الطالبيين ياد كنيم كه در تفسير روايي آياتي از قرآن است كه بنا بر روايات در شأن اهل بيت (ع) نازل شده است . اين كتاب تا آنجا كه من مي دانم تاكنون سه بار چاپ شده است كه دو بار آن در ايران بوده است .البته چاپ آقاي حسين درگاهي به دليل استفاده از نسخ قديميتر هم اكنون ارجح است . از الرسالة التامة في نصيحة العامة حاكم جشمي در مسائل عقايد و فرق كه اصل آن به فارسي بوده و سپس چندي بعد( چند مدت بعد ؟) به عربي ترجمه شده بوده است ، نسخه هايی و از آن جمله در ضمن مخطوطات تازه كتابخانه دارالمخطوطات صنعاء موجود است كه من آن را در اين كتابخانه ديدم و نكاتي از آن يادداشت كردم . فصل كوتاهي از اين كتاب توسط مرحوم دانش پژوه در مجله دانشكده ادبيات تبريز به چاپ رسيده است .

در اين مقاله، قصد دارم يكي ديگر از كتابهاي حاكم جشمي را معرفي كنم كه متاسفانه تاكنون به چاپ نرسيده ولي بايد آن را از مهمترين و مفصلترين تأليفات حاكم جشمي قلمداد كرد . اين كتاب كه به السفينة الجامعة لانواع العلوم نامبردار است ، در حقيقت يكي از كهنترين نمونه هاي جوامع العلومي است كه هم اينك در اختيار ماست . البته اين موسوعه دائرة المعارف مانند ، ترتيب معمول كتابهايي كه در زمينه اي مشابه نوشته شده اند را ندارد ، ولي مولف در ابواب مختلف آن كوشيده است شمار قابل توجهي از موضوعات علمي و متداول روزگار خود را به بحث گذارد . تنها مشكل اين كتاب اين است كه متاسفانه مولف در بسياري از موارد از ذكر اسناد روايات و يا منابع نقل خود اجتناب كرده و به همين دليل بيشتر مطالب كتاب به صورت مرسل نقل شده است . طبعا از آنجا كه اين كتاب بيشتر صبغه نقلي دارد و مشتمل بر روايات و اخبار ديني و ادبي و تاريخي است و كمتر در آن مسائل كلامي و مباحث نظري طرح شده است، اين مسئله نقص قابل توجهي در مورد كتاب خواهد بود و في المثل در مقايسه با امالي حاكم موسوم به جلاء الابصار كه عمده مطالب به صورت مسند و با نقل مأخذ آن نقل شده است ، اين كتاب اهميت كمتري پيدا می کند . اما نبايد اين نكته را از ذهن دور داشت كه اولا اين كتاب مي تواند به عنوان آينه ذهنيت و عقايد و باورهاي حداقل بخشي از مردمان ايران و به ويژه خراسان در سده پنجم قمري تلقي گردد و طرز فكر و برداشتهاي ديني و اجتماعي آنان را بازبتاباند و ثانيا كتاب كه به صورت موسوعه اي در علوم و موضوعات متعدد تدوين شده است ، بيشتر به كتابي مانند است كه گويا براي واعظان و مذكران و مجلس گويان تنظيم شده و مطالب آن فراخور مردمان عادي و مومنان حاضر در جلسات وعظ و تذكير تدوين شده است . از اينرو برخلاف جلاء الابصار كه مخاطبان دانشمندتري را از ميان شاگردان حاكم و ديگران در نظر داشته است ، اين كتاب براي مخاطب عمومي تري تدوين ( و ظاهرا املاء) شده بوده است . طبعا به دليل اينكه حاكم جشمي نزد محدثان خراسان و از جمله نيشابور حديث آموخته بود و از رجالي مانند ابوالحسين عبدالغافر بن محمد الفارسي ( درگذشته 448 ق ) روايت حديث مي كرد[4]، كتاب السفينه متكي بر رواياتي بوده كه در آن دوره در خراسان مورد تداول محدثان بوده است ؛ گرچه بخش قابل توجهي از روايات او هم مستند است به روايات زيديان و از جمله ابوطالب هاروني . يکی از وجوه اهميت کتاب حاکم جشمی اشتمال اين کتاب بر بسياری از ميراث حديثی و ادبی صوفيان خراسان است. وی به دليل زندگی و تحصيل در نيشابور و به طور کلی خراسان در سده پنجم قمری، يعنی مهمترين سده تصوف خراسان طبيعی بوده که با ادبيات آنان آشنا باشد و به همين دليل مطالعه اين کتاب بی نهايت برای تاريخ تصوف اين مکتب مهم است.

خوشبختانه نويسنده اين سطور، دوره کاملی از اين کتاب را که در نسخه های مختلف و بر حسب تجزيه متفاوت 4 و برخی 8 جلدی تنظيم شده، در اختيار دارد؛ از برخی بخشهای آن چند نسخه و از برخی يک و يا دو نسخه که از کتابخانه های مختلف يمن (خصوصی و عمومی) فراهم شده است. برخی از آنها بسيار کهنه و برخی متعلق به دوره متأخرتری است. من در اينجا می کوشم، بر اساس نسخه های مختلف اين کتاب، در مجموع معرفی جامعی نسبت به کليه مجلدات و بخشهای اين کتاب ارائه دهم:

بررسی مجلد اول کتاب را بر اساس نسخه ای ارائه می دهيم که متعلق است به کتابخانه جامع کبير صنعاء، شماره 2714 معارف عامه (کتابت 1170ق در 189 برگ): بخشهای آغازين کتاب به مسائل اصول الدين و کلام مربوط است: فصول و ابواب و مجالس في اصول الدين. برخی از مطالب اين بخش همانند بخشهای ديگر کتاب تحت عنوان مجلس آمده که نشان دهنده آن است که احتمالا مطالب کتاب يا بخشی از آنها به صورت املاء بوده است. در اين قسمت نويسنده به شيوه عقلی و بيشتر نقلی (ذکر آيات و احاديث بر اساس منابع بيشتر سنی و کمی هم شيعی) به مسائل کلامی از توحيد و عدل و مسائل ديگر پرداخته است و رد عقايد تشبيهی را مورد توجه خاص قرار داده که طبعا به دليل محيط سنی و اشعری خراسان در دوره او بوده است. در اينجا به پاره ای از نکات اين مجلد می پردازيم: نام بردن از خلفای پس از پيامبر به شيوه سنيان و اجماع صحابه در مورد خلافت و پذيرش آنان (برگ 7 الف)؛ حضرت امير افضل صحابه است (7 ب)؛ مخالفت با وجود نص و تجليل از عشره مبشره (همان)؛ نقل قول زيديه مبنی بر اينکه اجماع اهل بيت حجت است (11ب)؛ نقل روايتی از کتاب ابن ناجيه اصفهاني به نقل از يونس بن ظبيان از امام صادق (13 الف؛ مورد ديگر نقل از ابن ناجيه در 14 الف)؛ نقل احاديث از کتاب السنة ابوالقاسم بلخي (14 الف و ب)؛ نقل از ابن عليه به واسطه کتاب ابوالقاسم بلخي (16 الف)؛ نقل مشترک از کتاب السنة ابوالقاسم بلخي و ابن ناجيه اصفهاني و ابن يزداد (16 ب)؛ روايتی از امام زيدی احمد بن محمد بن عيسی (27 الف)؛ روايت مستقيم از ابو حامد نجار، از مشايخ معروف او (35 ب)؛ نقل از تفسير ابوبکر اصم ( 35 ب). در 38 ب ابواب الأصول تمام می شود و بعد بخش تازه ای باز می کند تحت عنوان: ابواب وفصول ومجالس في الالهيّات که بيشتر مسائل کلی و اخلاقی در رابطه با ادب مع الله و نعمتهای الهی و مانند آن است؛ مانند مجلس في الافتخار بالله؛ نام بردن از استادش به نام ابوسعيد (کذا) الفضل بن محمد (ومما علقته عن الفقيه أبي سعيد الفضل بن محمد رحمه الله تعالی) (38ب)؛ تعبير "انشدني الفقيه أبو سعد الاسترابادي" (42ب)؛ فصول بعدی در رابطه با آغاز خلقت و قصص انبياء است که بسيار مفصل است (از 53 الف)؛ به مناسبت بحث از سليمان نبی فصلی دارد تحت عنوان: فصل في ذم عمل السلطان (110 ب) که با عقايد زيدی و معتزلی سازگارست؛ بعد از قصص انبياء طبعا پرداخته به سيره پيامبر (ص) که با اين عنوان آغاز می شود: ابواب وفصول في أحوال نبينا صلی الله عليه وآله وسلم (131الف)؛ سپس مفصل درباره آباء پيامبر سخن رانده است. در 175ب، بابی باز می کند تحت عنوان باب في اخلاق النبي. پس از آن مجلد اول در اين نسخه پايان می گيرد که اساسا بر اساس تجزيه چهار جلدی بوده است.

نسخه اي از جلد دوم اين كتاب به صورت عكسي در اختيار اين بنده است که در نيمه رجب 617 قمري در صعده در مرقد امامان زيدي آنجا و توسط يكي از زيديه كتابت شده است. جلد دوم با بحث سيره و مغازي حضرت رسول (ص ) و معجزات حضرت آغاز مي شود . در اين بخش به اسلام آوردن اصحاب حضرت و كيفيت آن به تفصيل پرداخته است . كلا بايد اين بخش را به عنوان يك سيره مفصل حضرت رسول قلمداد كرد . پس از اين باب ، مولف باب ديگري باز كرده است درباره قرآن كريم و فضل القرآن . پس از آن ابواب مربوط به فضائل الصحابه است به تفصيل . در آغاز احاديثي در فضائل صحابه آورده و آنگاه بابي باز كرده است درباره نهي از سب صحابه . سپس در دنباله بابي ديگر طرح كرده با اين عنوان : مجلس في فضل الخلفاء الاربعة . تمام احاديث و مطالب مولف در اين قسمت نشان از گرايشات سني مآبانه مولف دارد و جالب اينكه از فضائل ابوبكر آغاز كرده است ؛ اما از فضائل حضرت امير (ع) در اين قسمت خبري نيست . باب بعدي درباره خلافت پس از پيامبر (ص) است . در اين قسمت عقايد اهل العدل را به اختصار در اين باره مطرح مي كند . همينجا بابي را باز كرده است با عنوان : باب في التمسك بالسنة و الجماعة . بلافاصله مولف فصلي درباره حديث فدك باز كرده است كه در آن از ابوالقاسم بلخي در المسائل الواردة مطالب مهمي در رد عقيده اماميه در اين باب و خطبه فدك و ادعاي مربوط به ابوالعيناء كه در الشافي شريف مرتضي نيز بحث آن مطرح شده و رد شده است را طرح مي كند كه حائز اهميت بسيار است . فصول مختصر بعدي هم كم و بيش همه در جوي غير شيعي نوشته شده است . گرچه از آن زيدي نبودن مولف برنمي آيد . بخش بعدي با اين عنوان است : " ابواب و فصول و مجالس في ذكر اهل البيت و علي عليهم السلام " و در اينجا از سيره حضرت امير و زندگاني و جزئيات مناقب و مطالب مربوط به حضرت و از جمله جنگهاي دوران امامت ايشان آغاز كرده است و در همان ابتدا به نقل از ابوطالب هاروني حديثي روايت مي كند . در اين قسمت از يكي از كتابهاي ابن بابويه هم احاديثي نقل مي كند كه از لحاظ روابط ميان زيديه و اماميه حائز اهميت است . نيز از جمله منابع مولف ناصر كبير اطروش و كتاب مفقود الامامه اوست كه اهميت زيادي دارد . از جمله امتيازات كتاب نقل اشعار زيادي از شاعران و از جمله صاحب بن عباد است . بايد كتابهاي حاكم را به عنوان يكي از منابع اصلي شعر صاحب قلمداد كرد . از كتاب الاحكام الهادي الي الحق هم در همينجا نقل قول مي كند . بخش حضرت امير از حيث اشتمال بر بخش بزرگي از روايات فضائل حضرت بسيار حائز اهميت است . از جمله منابع مولف در اين باب كتاب المصباح ابوالحسين ( در نسخه : ابوالحسن ) فارسي است . نيز كتاب فضائل الصحابه بيهقي كه همشهري و معاصر پيرتر مولف ما بوده است ، از منابع اين بخش از كتاب است . مولف سپس فصلي را آغاز كرده است با عنوان : " فصل في جمل من كلامه المنثور " كه حائز اهميت است و مفصل كلمات حضرت را نقل كرده است و از جمله از جاحظ مطلبي را نقل كرده است درباره كلمات حضرت و سپس مائة كلمه را نقل مي كند ولي اين بار بي سند ، در حالي كه در جلاء الابصار با سند نقل كرده است كه ارائه اين سند بسيار مهم است . همچنين مولف بخشي از اشعار حضرت را نقل كرده است .بايد اين كتاب را از منابع كهن شعر حضرت قلمداد كنيم . نكته مهم اين است كه مولف در بخش كلمات حضرت به نهج البلاغه ارجاع مي دهد . پس از حضرت امير به ديگر اهل بيت (ع) پرداخته و از جمله منابعي كه از آنها در اين بخشها نقل مي كند رواياتي از قاضي عبدالجبار است ( به احتمال بسيار قوي از امالي او ) . بخش مربوط به اخبار حضرت سيدالشهداء (ع) مفصل است و شامل يك دوره مقتل حضرت . از نكات بسيار جالب اين قسمت كه روشن است به سبك مجالس وعظ و تذكير و فضايل خواني تنظيم شده است ، نقل اشعارفارسي زيادي در مقتل است كه در اين متن عربي باقي مانده و هم اينك به واسطه اين کتاب در اختيار ما قرار گرفته است. بايد درباره اين اشعار تحقيق بيشتري توسط متخصصان صورت پذيرد. پس از اين باب ، باب مربوط به زيد بن علي آمده است كه كه بيشتر اخبار آن به نقل از ابوطالب هاروني و يا از كتاب( كدام كتاب ؟) قاضي ابوبكر محمد بن عمر [ ابن جعابي ]( به واسطه روايت ابوسعد سمان از او) است ( در متن نسخه به غلط : القاضي ابوبكر بن محمد بن عمر ) . احتمالا اين كتابي درباره زيد بن علي بوده است وبهرحال اين موارد، از اهميت قابل توجهي برخوردارست . در اين بخش همچنين از كتاب عنوان المعارف و ذكر الخلائف صاحب بن عباد مطلبي و توضيحي نقل مي كند كه حائز اهميت است . در دنباله بابي را باز كرده با عنوان : " باب في ذكر الفرق بين الشيعه والنواصب والرافضة " و درست در همين باب به احاديث ذم رافضه پرداخته و بحث را به اماميه كشانيده است . در اين باب از كتابهاي ناصر و ابوالقاسم بلخي ( جواب المسائل الواردة ) نقل كرده است . در بخشي از همين باب و ذيل فصل پنجم مي نويسد : " الفصل الخامس في ذكر جمل من مقالتهم و خباثتهم . فقد قيل ان ابتداء هذا المذهب وضعه المأمون و قرر في نفوس الناس ان الامام واحد معصوم ... وممن اشتهر بهذه المقالة هشام بن الحكم و هشام بن سالم وابراهيم وشيطان الطاق وممن صنف فيه ابن الروندي وابوعيسي الوراق وابن المعلم .فاما مقالتهم فقد اختلفوا عند موت كل امام اختلافا كثيرا قد ذكر ذلك في المقالات . فلو كان ما يدعونه من النص صحيحا لما اختلفوا ... فاما خباثاتهم ففي التوحيد ما قالوا بالتشبيه والصورة ( در نسخه : الضرورة) كما روي عن هشام بن الحكم وكذلك حدوث العلم و في العدل لقولهم في الجبر. قال ابوالقاسم اكثرهم جبرية و في الامامة كقولهم ان الامام يعلم الغيب و ان له الالهام و امامة الصبيان و في القرآن جوازهم بالزيادة والنقصان وانه لايعلم به احد سوي الامام و في الشرايع جواز الرجعة المودي الي القول بالتناسخ وابطالهم الادلة كلها لقول الامام وهو غائب ومساهلتهم في الاخبار و جواز الكذب والعجب منهم يتركون قول الوف من الصحابة يقولون سمعنا رسول الله وياخذون بقول مجاهيل و منها جنايتهم ( خباثتهم ؟) في العترة وتمسكهم بواحد لايري وابطالهم حق الباقين وتكفيرهم اكثر العترة و تكفيرهم اكثر الصحابة ولهم جهالات كثيرة وفضائح ليس هذا موضع جميعها وانما اشرنا الي جمل منها .." . در دنباله درباره امام رضا (ع) و نيز ائمه زيديه صفحاتي را عرضه كرده است . در اين بخش از سيرة الهادي عباسي نقل كرده است . باب بعدي " باب في ذكر المروانية والسفيانية و اشياعهم واتباعهم " است . در اين باب از شيخش احمد بن علي بن مخلد روايت مي كند . نيز از كتاب المصابيح ( كدام المصابيح ؟ شايد ابن يزداد) و كتاب "ابن ناجيه الاصفهاني " نقل مي كند . پس از آن فصلي دارد با عنوان : " فصل في جملة من الاشعار فيما قيل في اهل البيت عليهم السلام " كه در آن اشعار زيادي را در مورد اهل بيت (ع) و از جمله از صاحب بن عباد نقل كرده است . وي همچنين از شماري از شعراء اهل بيت نام مي برد . آنچه گفته شد، بر اساس اين نسخه از محلد دوم بود.

جلد سوم کتاب، شامل موضوعات متنوعی است. اين مجلد با مباحث مربوط به علم آغاز می شود؛ مانند فضائل علم و صفات علما و آداب تعلم. در اين بخش، بابی را به "علماء السوء" اختصاص داده که از موضوعات جالب توجه برای زيديان بوده است (ص 21 عکسی و نيز ص 40). بابی نيز به ذم قُصّاص اختصاص داده (ص 32) و نيز به کراهية القضاء (ص 43)؛ و فضل ابوحنيفة[5] (ص 46) و نيز بابی با عنوان باب عقل (ص 48) و نيز فتيا (ص 36) و فضل روات حديث (ص 38). در تمامی اين ابواب احاديث و اشعار زيادی را معمولا بدون نقل سند کامل آورده است. پس از آن ابواب عبادات شرعية ( از ص 51) است و شامل ابواب عبادات است و تنها بر اساس احاديث و به تفصيل به فضائل و احکام عبادات شرعية پرداخته است. در دنباله، کتاب الحقوق (از ص 111) است که شامل حقوق الله و حقوق والدين و مواردی از اين دست است و می دانيم که در سنت زيديان اين مسئله مورد توجه بوده است. در کتاب الازمنة والامکنة (ص 138) به موضوع فضايل جاها و زمانها پرداخته است و از جمله فضائل ماهها. در اين قسمت در چند مجلس فضائل ماههای رجب و شعبان و رمضان را با جزييات بسيار تشريح کرده است. در همين ابواب با مواردی مانند: مجلس في ذکر عرفة (ص 173)؛ مجلس في ذکر عاشوراء (ص 178) و مجالسی مانند فضائل جمعه (ص 180) برمی خوريم. در مجلس عاشوراء به سبک محدثان سنی تنها به احاديث فضل عاشوراء که مورد قبول اماميه نيست پرداخته و متعرض مقتل الحسين نشده است. در همين بخش نيز مجلسی درباره اعياد دارد که در آن از اعياد نوروز و مهرگان به عنوان اعياد مجوس انتقاد می کند (ص 183 و 185- 186) و در آن از عادات مردم در نوروز هم ياد کرده است. در همين بخش مجلسی نيز در فضل کعبه ( ص 191) دارد.
در دنباله کتاب مباحث ديگری مانند ذم تجارت و سوق (ص 197) و تجارت محموده دارد. از مهمترين بخشهای جلد سوم ابواب الزهد ( از ص 199) کتاب است که شامل احاديث و اخبار بيشماری در ابواب مرتبط با زهد است و با کتابهای الزهد محدثان و نيز کتابهای صوفيانه قابل مقايسه است. در دنباله ابواب الفضائل والرغائب (از ص 297) است و در آن به برخی از امور مانند دعاء و تهليل و اعمال البر پرداخته است. در دنباله، باب التوبه آمده است (ص 352). کتاب المقامات عنوان بعدی است که با باب امر به معروف و نهی از منکر شروع می شود (ص 368). در اين باب از امامان جائر سخن رفته است (ص 377) و از مقابله عالمان با امامان جور و سلطان سخن گفته است. در آغاز اين قسمت، مقامات انبياء ( ص 387) دارد و بعد مقامات الاولياء عند الملوک (ص 389) که در اين بخش که نسبتا مفصل است اطلاعات بسيار جالبی در رابطه با مناسبات علما با خلفا آمده که حائز اهميت است و شايد پاره ای از اين حکايتها جای ديگر ديده نشود. از جمله درباره غيلان دمشقی (ص 393) و بسياری همانند او؛ در اينجا در حقيقت مواضع انتقادی علما را نسبت به ملوک زمانه نشان داده و اين امر برخاسته از اعتقاد معتزلی و زيدی حاکم جشمی است. باز در همين رابطه مقام عمرو بن عبيد نزد منصور عباسی که با روايتی تاريخی و جالب از ابوهاشم جعفری از پدرش آغاز می شود (ص 410). بخشی نيز به نامه های صالحين به ملوک و ديگران اختصاص داده است (ص 439). اين بخش نيز از لحاظ اطلاع بر برخی اسناد و نامه های تاريخی حائز اهميت بسيار است و برای مطالعه عقايد عالمان سده های نخستين بسيار به کار می آيد. باب بعدی مکارم الاخلاق است که در رابطه با فضائل اخلاقی است و با باب صبر شروع می شود (ص 454) و در آن روايات زيادی مانند ابواب قبل و بيشتر بر اساس روايات سنی نقل شده است.
در اين مجلد، رواياتی از قاضی عبدالجبار (ص 33 و 510 و 511) و نيز روايتی از ابوسعد سمّان (ص 227) و حديثی به روايت ابوالقاسم بلخی (ص 377) ديده می شود. حاکم کمتر روايتی را با سند نقل می کند و گاهی از مشايخ معروف خود در حديث ، روايت می کند، نمونه روايت او از ابوحامد احمد بن محمد النجار (ص 297).

اينک مجلد چهارم را معرفی می کنيم؛ نسخه مورد مطالعه از آنِ کتابخانه مهم و خصوصی الزاري در صنعاء است. جلد چهارم با کتاب الحِکَم آغاز می شود. اين کتاب خود شامل ابوابی است و آغاز آن باب الحکمة و نيز باب الأدب.در اين کتاب حکمتهای منسوب به انبياء را نقل کرده است و نيز حکمت حکمای قبل از اسلام مانند لقمان و قس بن ساعدة. بعد خطب زيد بن علي. بعد رسيده است به کلام الفقهاء (39 عکسی). در دنباله کلام المتکلمين و کلام الصوفية (ص 43). در دنباله همين بخش بابی باز کرده با عنوان باب من کلام عقلاء المجانين (ص 47 عکسی). اين قسمت با کتاب صوفيانه عقلاء المجانين ابن حبيب نيشابوري قابل مقايسه است. در دنباله باب من کلام اهل الجاهلية قرار دارد (ص 53). در اين بخش به حکم فرس و يونان نيز توجه داشته است. در دنباله به حکم منقوش بر سنگها و نيز به هواتف پرداخته که جالب توجه است. باب المعاصي از ابواب ديگر اين کتاب است و نيز باب الکبائر. و نيز باب أنواع الکفر و انواع کفار (ص 84 عکسی). در اين باب اخير در ضمن چهار فصل شرک، کفر، نفاق و ارتداد را تشريح کرده است. در اين باب اطلاعات جالب توجهی از لحاظ آشنايی با ملل ونحل آمده است. از جمله در رابطه با مذهب الصوفية والخرمية (ص 86) و نيز مذهب رافضه. از قرامطه و اعتقاد آنان به اول و ثانی (سابق و تالی) در تأثير بر عالم (ص 85) و نيز از کراميه (ص 86) و نيز از فلاسفة و مذهب اطباء و مذهب اصحاب الطبائع (ص 87) نام می برد. باب بعدی در رابطه با ظلم است. و نيز باب المظالم و باب القتل. ابواب ديگر هم به همين ترتيب در رابطه با کبائر و اخلاق ذميمه و ذنوب است. کتابی نيز در رابطه با مکروهات دارد (ص 143). در دنباله کتاب الموت (ص 155) که در آن از باب المرض نيز سخن رفته. کتاب بعدی کتاب الوصية است (ص 183). در دنباله با تفصيل زياد به اخبار مرگ و آخرت و احوال قبر و امثال آن پرداخته و همه جا آيات و احاديث و اشعار زيادی را نقل می کند. بابی نيز در دنباله همين مبحث به معمرين اختصاص داده است (ص 249) و نيز باب الهواتف (252). در دنباله کتاب التعازي دارد (ص 261). و بعد کتاب الفتن است: حديث دجال و نيز مهدي (از ص 285). در باب المهدي اعتقاد به غيبت را مورد رد و نقض قرار داده و اعتقاد اماميه را رد کرده است (ص 289). حاکم در آثار ديگر خود نيز همه جا به رد بر اماميه نظر داشته است. در دنباله به دابة الأرض و نزول عيسی و حديث يأجوج پرداخته است. در دنباله به ديگر ملاحم و فتن پرداخته است. در دنباله کتاب المعاد است: در رابطه با حشر و نشر (ص 303) و احوال قيامت و بهشت و جهنم به تفصيل آمده است و البته با صبغه روايی.

دنباله کتاب به اخبار زهاد اختصاص يافته (از ص 384 تا 505)که بسيار مهم است و مشتمل بر اخبار بسياری از صوفيه. وی اسامی آنان را بر اساس حروف الفبا آورده و در ذيل نام هر يک اخبار و اقوال آنان را گزارش کرده است. اين قسمت از کتاب حاکم با کتابهای مشابهی مانند طبقات الصوفيه سلمي و هروی و حلية الأولياء ابونعيم و سير السلف ابوالقاسم التيمي بايد مقايسه شود. در ذيل دو نام جعفر بن حرب و جعفر بن مبشر (جعفرين) معتزلی اطلاعات مهمی آمده که به دليل اهميت آن، عين آنرا می آوريم:
[411] جعفر بن حرب. قال صاحب کتاب المصابيح: کان جعفر بن حرب واحد عصره في العلم والصدق والطهارة والزهد والدعاء الی الله والنصيحة. وله کتب جليلة وکان آباؤه من أصحاب السلطان فبلغ من زهده في آخر عمره أنّه ترک کل ما کان يملک ويعري وجلس في الماء حتی کساه بعض أصحابه وکان يأکل من الوراقة وحمله أحمد بن أبي دؤاد علی أن يحضر مجلس الواثق فأبی ثمّ حضره مرة ولم يصل خلفه ولم يقعد. وکان يقول: المؤمن کالتاجر البصير العاقل الذي ينظر إلی أيّ التجارة أربح له وأسلم عافية فيقصد اليها بطلب الحلال من المعاش والمؤمن دائم الوجل يخشی من التقصير دائم التوبة والاستغفار مما يعلم ومما لايعلم ومن کلّ صغير وکبير. فلا يزال کذلک حتی يأتيه أمر الله.
جعفر بن مبشر. قال القاضي: وکان جعفر بن مبشر في الکلام والفقه والقرآن والزهد والنسک بمحل عظيم وله کتب في الفقه وکان يضرب[6] المثل في الزهد والعلم بالجعفرين وکانت أضرت به الحاجة فکان يقبل القليل من زکاة اخوانه فحضره يوماً بعض التجار فوعظه [412] وکلّمه بکلام حسن فاستحسنه فبعث اليه بخمسمائة دينار فردّها. فقيل له: هب أنّک ترد جائزة السلطان للشبهة فهذا رجل تاجر لماذا رددت جائزته[7] فقال: استحسن کلامي أفتری أن آخذ علی دعائي الی الله أجراً. قال الواثق لأحمد بن أبي دؤاد[8]: لماذا لاتولي أصحابک. قال: کيف أوليهم وهذا جعفر بن مبشر بعثت اليه بعشرة آلاف درهم فردّها فرکبت قاصداً داره فلم يأذن لي.

در دنباله اين فصل، اخبار نساء العابدات آمده است. سلمي نيز در همين زمينه کتابی دارد که چاپ شده که می توان با آن مقايسه کرد. در اين مجلد روايت حاکم از شيخش ابوعلي الحسن بن علي الوحشي (32 عکسی) ديده می شود و نيز بهره وری او از شماری از تفاسير معتزلی، و از جمله تفسير ابوالقاسم بلخی و نيز نامی از ابومسلم اصفهاني، متکلم معتزلي در تصنيف الکفّار (ص 350). در نسخه ديگری که از همين مجلد در اختيار اينجانب است (نسخه جامع کبير، کتابت در 1171ق)، در دنباله و در حقيقت در پايان کتاب، ادامه نسخه زاري که ناقص است، آمده است: بابی درباره تحاميد که در تحميدهای مبتنی بر عقيده توحيد و عدل است (140 الف) و بخشی از آن از الهادي الی الحق نقل شده است (از 143ب). در پايان اين نسخه به تمام شدن اين کتاب در همينجا از سوی کاتب تأکيد شده است.

بدين ترتيب،کتاب السفينة الجامعة کتابی است در انواع دانشهای مذهبی که شامل مباحثی در عقايد، تاريخ خلقت و انبياء، تاريخ اسلام و سيره خلفا و امامان و تاريخ و سيره زهاد و مجموعه ای از مسائل و مباحث در رابطه با فقه و اخلاق است که از اواخر سده پنجم قمری و از خراسان به دست ما رسيده است.


--------------------------------------------------------------------------------

[1] پيش از اين درمقالات " كتابهاي صوفيانه زيديان ايراني و يمني " ( آينه ميراث ) و " كراميه در مجالس بيهق و چند منبع ديگر " ( مجله كتاب ماه دين ) و نيز در مقالة " زيديه و منابع مكتوب اماميه " ( مجله علوم حديث ) و مقاله " كتابي درباره امامان زيدي از مولفي طبري " ( كتاب ماه دين ) درباره حاكم جشمي و كتابهاي او مطالبي از نويسنده اين سطور منتشر شده است .


[2] ظاهرا در عراق در قرنهاي ششم و هفتم قمري برخي كتابهاي او مانند رسالة ابليس و نيز جلاء الابصار براي برخي از اماميه شناخته بوده است ، نك : معالم العلماء ابن شهرآشوب ، ص 128 ؛ علامه حلي ، ايضاح الاشتباه ، ص 258 .


[3] نك : محي الدين محمد بن احمد بن علي بن الوليد ، " الجواب الحاسم المفني لشبه المغني " ، در پايان بخش دوم جلد بيستم المغني قاضي عبدالجبار ، ص 264 .


[4] اينكه در منبعي به اهميت كتاب تاريخ بيهق ، ذيل شرح حال حاكم جشمي ، از روايت او از ابوعبدالرحمان سلمي ( درگذشته 412 ق ) سخن رفته است ، بايد اظهار تعجب كرد ، چرا كه با توجه به تاريخ تولد حاكم جشمي و تاريخ مرگ سلمي ، اين امر امكان پذير نبوده است .


[5] کما اينکه پيشتر گفتيم، حاکم در آغاز حنفی بوده و بعد مذهب زيدی را پذيرا شده بوده است. اما به هر حال هيچگاه زمينه سنی و حنفی خود را از دست نداده بوده است.

[6] يضرب: يضرب به

[7] جائزته: جائزة

[8] دؤاد: داود


جمعه ۲۹ تير ۱۳۸۶ ساعت ۲۳:۴۳
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت