آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۲٫۰۵۵٫۴۲۸ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۱۵۰ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۱۱۵
بازدید از این یادداشت : ۳۰

پر بازدیدترین یادداشت ها :


متأسفانه يک رسم تازه ای پيدا شده در ميان کتاب های آکادميک به زبان انگليسی در حوزه ای که من با آن آشنايم و آن مقدمه نویسی و کليات گویی در موضوعات علمی است. درست است که اين قبيل کتاب ها برای مخاطب عام و يا دانشجويان دوره ليسانس معمولا نوشته می شود و از اين جهت مفيدند اما طبعا نبایستی اقبال به اين قبیل نوشته ها از سوی ناشران و مخاطبان جای نوشته های پژوهشی و تحقيقی متن محور را بگيرد. کتابی را مدتی پيش می خواندم درباره تاريخ فرهنگی ايران در عصر جديد. بيشتر به نظرم خلاصه ای آمد از چند کتاب و مقاله. درباره اشخاص و جريان های زيادی در آن صحبت شده بود اما در هر مورد تقريبا حدود يک صفحه سخنانی تکراری و ابتدایی و اطلاعاتی عمومی عرضه شده بود. خوب معلوم است که نوشتن در حدود يک صفحه نياز به تحقيقات متن محور جديد ندارد و شما نیازی هم به ارجاع و رفرنس ندارید. معمولا در دفاع از اين قبيل نوشته ها علاوه بر نیاز توجه به مخاطب عام اين هم گفته می شود که ما نياز به تحقيقات متن محور جديد درباره اين موضوعات نداريم. بايد تئوری داشت و داده های تاريخی را با تئوری های فلسفی و يا علوم اجتماعی خواند و تفسير کرد. در اينجا معمولا از دو نکته مهم غفلت می شود: در بسياری از زمينه های تاريخی هنوز پژوهش های تاريخی مبتنی بر اسناد و متون به اندازه کافی موجود نيست؛ به ويژه در جزئيات مسائل. همین جزئيات است که مهم است و عدم توجه به آنها تحليل های تئوری محور را با مشکل و عدم دقت روبرو می کند. نکته دوم اينکه در غياب پژوهش هایی مستند و جزئی نگر معمولا اين دست نوشته ها در حد کليات باقی می مانند و در تئوری پردازی هم صرفا به سطحی از تطبیق نظريه ای مشهور در علوم اجتماعی بر يک مورد مطالعاتی محدود فرو می کاهند؛ تئوری هایی که در اصل با توجه به سنت های ديگر پرداخته شده اند. اين در حالی است که بسیاری از اوقات دقت در جزئيات به ويژه در مورد زمينه های متفاوت فرهنگی و تمدنی می تواند عدم صلاحيت آن تئوری ها را برای توضيح و تفسير پديده های تاريخی نشان دهد.
دوشنبه ۲۰ تير ۱۴۰۱ ساعت ۸:۳۶
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت