آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۲٫۰۴۳٫۴۸۶ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۵۶ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۰۸۵
بازدید از این یادداشت : ۴۹

پر بازدیدترین یادداشت ها :
کتاب التجريد في الهندسة از ابو الحسن علي بن أحمد نسوي، دانشمند برجسته ايرانی سده پنجم ساکن ری. او اين کتاب و دو کتاب ديگر اختصار صور الکواکب و نيز الاشباع خود را به سيد جليل القدر مرتضای ری، نيای نقبای ری و آمل و قم تقديم کرد. همو که منتجب الدين درباره اش می نويسد: السيد الاجل المرتضى ذو الفخرين أبو الحسن المطهر بن أبي القاسم علي بن أبي الفضل محمد الحسيني
الديباجي: من كبار سادات العراق وصدور الاشراف. إنتهى منصب النقابة والرئاسة في عصره إليه، وكان علما في فنون العلم، (و) له خطب ورسائل(لطيفة) وقرأ على الشيخ الموفق أبي جعفر الطوسي في سفر الحج، يروي لنا عنه السيد نجيب السادة أبو محمد الحسن الموسوي.

درباره "استاد مختص" ابو الحسن علي بن احمد نسوی مقاله عالمانه شادروان دکتر غلامحسين صديقی و نيز کتاب نسوی نامه مرحوم ابوالقاسم قربانی توصيه می شود. او خود مدعی بوده شاگرد ابن سينا بوده؛ اين ادعا نه تنها در سفرنامه ناصر خسرو به نقل از خود "استاد علی نسائی" (ص 3) نقل شده بلکه در نقلی از او که در پايان نسخه کتاب التجريد بالا ديده می شود ذکر شده و در طی آن اطلاعات گرانبهایی درباره خود نسوی و ابن سينا و ابو ريحان بيرونی نقل شده. با وجود احتياطی که بايد در ادعای او در شاگردی اش در محضر شيخ الرئيس داشت اما به هرحال اين امر مستبعد نيست. اين نسوی مانا غير از "الإمام أبو نصر محمد بن عبدالرحيم النسوي تلميذ الشيخ الرئيس" است که از عمر بن ابراهيم خيامي پرسش های فلسفی کرده و خيامي بدو پاسخ داده است.



صفحه پايانی کتاب التجريد في أصول الهندسة از نسوي. کتابت آخر ذيقعده 557 ق در بغداد. در اينجا حکايت مربوط به او و ملاقلاتش با ابن سينا کامل نقل شده.



الگویی برای پژوهش در حوزه مطالعات تاريخ علم و ادبيات علمی و فلسفی مقاله زير است که توسط دوست بسيار دان ما استاد دکتر حسين معصومی همدانی نوشته شده. توصيه می کنم مقاله ايشان را بخوانيد.

https://www.cgie.org.ir/fa/article/227136/%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1


در مقاله زير نظر متفاوتی ارائه داده ام نسبت به آنچه استاد دکتر معصومی همدانی در مقاله بالا مطرح فرموده اند. استاد حيات حسام الدين سالار را مربوط به نيمه سده پنجم می داند در حالی که اين بنده خدا اين نظر را ترجيح می دهد که او به نيمه سده ششم و اندکی بعد تعلق داشته. اگر آنطور که استاد معصومی فرموده اند حسام الدين سالار که "حجة الحق" هم خوانده شده آن پايه از دانش را برخوردار بود که هم خيامي و هم خواجه نصير از آرای او بهره مند باشند آنگاه اين پرسش پيش می آيد چرا ابن فندق در حالی که همه دانشمندان علوم و فلسفه خراسان در سده پنجم و اوائل سده ششم و از جمله علي بن احمد نسوی و خيامي و بسياری ديگر را نام برده از يادکرد او غفلت ورزيده است (در تتمة صوان الحکمة و هم در تاريخ بيهق اگر واقعا از بيهق بوده)؛ خاصه که باز به نظر استاد معصومی حسام الدين سالار گويا "از خاندان سالار، از خاندانهای صاحب‌نام بیهق، بوده که علی بن زید بیهقی (ابن فندق) در تاریخ بیهق (ص۱۲۴) از آن یاد کرده است".

به نظر اين بنده خدا احتمال دارد رساله جامع قوانین علم الهیئة از عمر خيامي باشد و حتی اگر آن را هم نپذيريم آنچه برخی گفته اند که اين رساله نوشتۀ علی بن احمد نسوی "استاد مختص" است بسيار محتمل می نمايد. علاوه بر اينکه زمان آن با دوره زندگی نسوی کاملا متناسب است نويسنده در آغاز رساله خود از کوشيار گيلاني و ابو ريحان نام می برد که می دانيم نسوی در آثار ديگرش به اين دانشمندان و آرای آنان توجه داشته. آثار رياضی نسوی نه تماما به دست ما رسيده و نه آنچه رسيده تماما منتشر شده. قبلا ما رساله التجريد في أصول الهندسة و نيز مدخل او را در منطق معرفی کرديم. لازم است همه آثار موجود علی بن احمد نسوی از نو شناسایی و منتشر شوند. المقنع او در علم حساب در سال های اخير منتشر شد. اين احتمال که نسوی علاوه بر الاشباع خود، رساله جامع قوانین علم الهیئة را هم نوشته باشد و لو با رويکردی متفاوت بعيد نيست.

اين هم مقاله من که در کتاب "ميان کلام و فلسفه" نيز منتشر شده.

http://ansari.kateban.com/post/2274




گزارش ناصر خسرو درباره دانشمند برجسته علي بن احمد نسوی و شاگری اش نزد ابن سينا


سفر نامه ناصر خسرو ، ص 4

روز آدينه هشتم ذى القعده از آنجا به دامغان رفتم، غرّه ذى الحجه سنه سبع و ثلاثين و اربعمائة به راه آبخورى و چاشت‏خواران به سمنان آمدم و آنجا مدتى مقام كردم و طلب اهل علم كردم. مردى نشان دادند كه او را استاد على نسائى مى ‏گفتند نزديك وى شدم، مردى جوان بود، سخن به زبان فارسى همى گفت، به زبان اهل ديلم، و موى گشوده و جمعى نزد وى حاضر. گروهى اقليدس مى ‏خواندند و گروهى طب و گروهى حساب. در اثناى سخن مى ‏گفت كه: «من بر استاد ابو على سينا رحمة اللّه عليه چنين خواندم و از وى چنين شنيدم». همانا غرض وى آن بود تا من بدانم كه او شاگرد ابو على سيناست. چون با ايشان در بحث شدم، او گفت: «من چيزى سپاهيانه دانم و هوس دارم كه چيزى از حساب بخوانم». عجب داشتم و بيرون آمدم و گفتم: «چون چيزى نداند چه به ديگرى آموزد؟».



يكشنبه ۱۹ تير ۱۴۰۱ ساعت ۹:۳۸
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت