1- گاهي تعبير النوادر عن الرجال آمده ( نك : نجاشي، 14/11 در مورد ابان بن محمد البجلي معروف به سندي البزاز ). در اين موارد بايد گفت كه در اين كتاب ها مستقيما از امامان نقلي نيامده و همواره به واسطه روات ديگر حديث نقل شده است . اين احتمال هست كه مراد از النوادر در اين تعبير نوادر به معني لغوي كلمه باشد .
اما نوادرهای ديگر:
2 – النوادر ابراهيم بن هاشم القمي ( نجاشي ، 16/ 18 )
3 – النوادر ابراهيم بن سليمان بن عبيدالله بن خالد النهمي الخزاز الكوفي . او كتابهاي ديگري هم داشته است ( نجاشي ، 18/20 )
4 – النوادر ابراهيم بن اسحاق ابواسحاق الاحمري النهاوندي . او كتابهاي ديگري به ويژه در فقه داشته است ( نجاشي ، 19/21 )
5 – كتاب نوادر ابراهيم بن عيسي ( يا بن عثمان ) ، ابو ايوب الخراز . او از امامان صادق و كاظم روايت مي كرد . اين نوادر چنانكه از تعبير نجاشي برمي آيد ، توسط روات بسياري از او روايت مي شد ( نجاشي ، 20/25 )
6 – كتاب نوادر از ابراهيم بن عبدالحميد الاسدي ، كوفي ، از امام صادق روايت مي كرد . اين نوادر را جماعتي از وي روايت مي كنند . در اين مورد سند نجاشي از طريق ابن عقده نهايتا به ابن ابي عمير مي رسد ( نجاشي ، 20/27 )
7 – كتاب نوادر ابراهيم بن ابي بكر محمد بن الربيع ابي بكر ابن ابي السمال . از امام كاظم روايت مي كند . او واقفي بوده و بنابر روايتي از مذهب وقف دست شسته است ( نجاشي ، 21/30 )
8 – ابراهيم بن يوسف بن ابراهيم الكندي الطحان ، از امام كاظم روايت مي كند . كتاب نوادر او را جماعتي از او روايت مي كنند ( نجاشي ، 23/36 )
9 – النوادر ابراهيم بن موسي الانصاري ، توضيحي درباره او در نجاشي وجود ندارد ( نجاشي ، 25 /45 )
10- ابو يعقوب اسماعيل بن مهران بن ابي نصر زيد السكوني ، كوفي ، او را از اصحاب امام رضا دانسته اند . چند كتاب در موضوعات متفاوت داشته و از جمله النوادر داشته است ( نجاشي ، 26-27 / 49 )
11 – النوادر الحسن بن علي بن فضال ، ابن فضال كتابهاي متعددي داشته است : از جمله الزهد و نيز كتاب رد بر غاليه و كتاب الزيارات و نيز در فقه كتاب الصلاه و نيز چند كتاب ديگر . البته او به برخي از كتابها سندي نمي دهد و اين نشان مي دهد كه شايد اطلاعات او در باب اين كتابها مستند به فهارس كهن نبوده است . اما از همه مهمتر اينكه او به النوادر وي نيز سند نمي دهد ( نجاشي ، 36 / 72 ) .
12 – كتاب نوادر ابو محمد الحسن بن ابي قتاده علي بن محمد بن حفص ، شاعر و اديب ، پدرش از امامان صادق و كاظم روايت مي كرد . كتابي در هم اخبار ادبي و شعر داشته كه در اختيار ابن غضائري قرار گرفته بوده است ( وقع اليه ) ( نجاشي ، 37 / 74 )
13 - – الحسن بن راشد الطفاوي ، ضعيف . كتاب نوادر داشته كه به تعبير نجاشي ، نيكو و كثير العلم ( يعني مشتمل بر احاديث و طرق بسيار) بوده است ( نجاشي ، 38 / 76 )
14 - ابو عبدالله الحسين بن ابي سعيد هاشم بن حيان المكاري ، از وجوه واقفه ، در عين حال نجاشي او را توثيق مي كند . كشي درباره او مواردي دال بر ذم وي روايت كرده كه نجاشي مي گويد كه اينجا جاي ذكر آن نيست . او كتاب نوادر داشته كه نجاشي آن را بزرگ توصيف كرده است . سند نجاشي از طريق حميد بن زياد از حسن بن محمد بن سماعه از اوست ( نجاشي ، 38 / 78 )
15 - النوادر ابو محمد الحسن بن علي بن زياد الوشاء ، بجلي كوفي ، ابن بنت الياس الصيرفي ، خزاز ، بنا بر قول كشي از اصحاب امام رضا ، از وجوه اماميه ( نجاشي ، 39 – 40 / 80 )
16 – الحسن بن علي بن النعمان ، فرزند علي بن النعمان الاعلم ، ثقه ، كتاب نوادر داشته كه نجاشي آن را صحيح الحديث و كثير الفوائد خوانده است ( نجاشي ، 40 / 81 )
17 – الحسن بن علي بن بقاح كوفي ، از اصحاب امام صادق روايت مي كند . كتاب نوادر داشته است .نجاشي سندي به كتابش ارائه نمي دهد( نجاشي ، 40 / 82 )
18 - الحسن بن الحسين اللؤلؤي كوفي ، كثير الروايه بوده و كتاب مجموع نوادر داشته است ولي نجاشي سندي به كتابش ارائه نمي دهد ( نجاشي ، 40 / 83 )
19 - الحسن بن محمد الخشاب ، از وجوه اماميه ، كثير العلم و الحديث . كتابهايي داشته كه نجاشي از آنها تعبير به مصنفات مي كند : از جمله كتاب النوادر ( نجاشي ، 42 / 85 )
20 - ابو عبدالله الحسين بن عبيدالله بن سهل السعدي ، بر او طعن شده و متهم به غلو شده است . با اين وصف نجاشي مي گويد كه او كتابهاي صحيح الحديث داشته است . از آن جمله التوحيد ، المومن و المسلم و چند كتاب ديگر و علاوه بر آنها كتاب النوادر . آنگاه نجاشي تنها به كتاب المتعه سند مي دهد . نجاشي بدون اينكه تكليف كتابهاي ديگر را روشن كند ، با اسناد خود به محمد بن يحيي العطار ، كه از شيوخ برجسته كليني است ، سند خود را به السعدي مي رساند و به كتب او سند مي دهد ولي در توضيح تعبير ( كتبه ) تنها به تفصيل به عناوين زيادي درباره ايمان و اسلام اشاره مي كند كه گويا بايد همگي آنها اشاره اي باشد به كتاب المومن و المسلم او ( ... بكتبه و هي الايمان و صفه المومن ... ) . بنابراين ، اين كتاب او مي بايست كتاب بزرگي بوده باشد كه تنها فهرست ابواب آن يك صفحه و نيمي از كتاب نجاشي را اشغال كرده است . بويژه از اينكه در پايان نقل ابواب ، نجاشي مي نويسد كه اين ابواب كتاب است كه آن را از خط ابن نوح سيرافي نقل كرده است ، تاكيد ما بر اينكه اين عناوين ، تنها عناوين ابواب يك كتاب بوده است ، تاييد مي شود . اما جالب اينكه نجاشي در ابتدا تنها گفته بود كه بر اساس سند خود به محمد بن يحيي العطار اين ابواب را نقل مي كند ، در حالي كه در پايان مي نويسد كه از خط ابن نوح سيرافي اين ابواب را نقل كرده است كه اين مورد به هيچ وجه قابل تفسير نيست . اما بهرحال بايد بگوييم كه نام بردن از ابواب يك كتاب در فهرست نجاشي نمونه هاي ديگري هم دارد ( نجاشي ، 42- 44 / 86 ) .
21 - الحسين بن اشكيب . نجاشي درباره او تعبير شيخ لنا دارد و بعد مي گويد كه كشي او را در شمار اصحاب امام هادي قرار داده است . بنا بر نقل نجاشي ، كشي از او در رجال امام عسكري هم ياد كرده و او را مروزي مقيم سمرقند و كش خوانده است . در عين حال كشي گفته او قمي و خادم القبر بوده است ( احتمالا مزار فاطمه معصومه ، دختر امام كاظم در قم كه از مزارهاي مشهور شيعه امامي است ) . احتمالا اگر اشتباهي و يا شايد خلطي ميان دو تن صورت نگرفته باشد ، بايد گفت كه او اصلا خراساني بوده و در بخشي از عمرش در قم بوده است . از او عياشي روايت بسيار مي كرده و به حديثش اعتماد داشته است . نجاشي او را بسيار توثيق مي كند . سه كتاب به او از طريق شيخ مفيد و ابن قولويه منسوب شده ، بدون اينكه سند نجاشي به شيخ مفيد تصريح شده باشد . يكي از اين كتابها ، النوادر بوده است ( نجاشي ، 44 - 45 / 88 )
22 – الحسين ( يا الحسن ) بن زيدان الصرمي ، نوادر داشته است . كتاب را احمد پسر محمد بن يحيي العطار از او روايت مي كند ( نجاشي ، 48 / 99 ) .
23 - الحسن بن متيل ، از وجوه اماميه و كثير الحديث . او كتاب نوادر داشته، ولي نجاشي سندي ارائه نداده است ( نجاشي ، 49 / 103 )
24 – الحسين بن ثوير بن ابي فاخته سعيد بن حمران ، از امامان باقر و صادق روايت مي كند . كتاب نوادر داشته است ( نجاشي ، 55 / 125 ) .
25 - الحسن بن موفق ، كوفي ، از اماميه ، قليل الحديث بوده است .كتاب نوادر داشته است ( نجاشي ، 57 / 132 ) .
26 – الحسن بن عمرو بن منهال بن مقلاص كوفي . كتاب نوادر داشته است ( نجاشي ، 57 / 133 ) .
27 – الحسين بن عبيدالله بن حمران الهمداني السكوني ، از اماميه كوفه . كتاب نوادر داشته است ( نجاشي ، 57 / 134 ) .
28 – ابو علي الحسن بن خالد بن محمد بن علي البرقي ، برادر محمد بن خالد البرقي ، كتاب نوادر داشته است ، ولي نجاشي سندي ارائه نمي دهد ( نجاشي ، 61 / 139 ) .
29 – ابو محمد الحسن بن ظريف بن ناصح كوفي ، ساكن بغداد ( پدرش نيز ساكن بغداد بوده است ) . او نوادر داشته ، و نجاشي مي افزايد كه راويان آن از وي بسيارند ( والرواة عنه كثيرون ) . در سند نجاشي به او افتادگي ديده مي شود ( نجاشي ، 61 / 140 ) .
30 - ابو محمد الحسن بن ابي عثمان ، ملقب به سجاده ، كوفي ، اماميه او را تضعيف كرده اند . كتاب نوادر داشته است . نجاشي به او سند مي دهد ( نجاشي ، 61 / 141 ) .
31 – الحسن بن عنبسه الصوفي ، كوفي . كتاب نوادر داشته است ( نجاشي ، 61 / 142 )
32 – ابو محمد الحسن بن علي الزيتوني الاشعري ، كتاب نوادر داشته است ( نجاشي ، 62 / 143 ) .
33 - الحسن بن عبد الصمد بن محمد بن عبيدالله الاشعري ، از اماميه قم ، پدرش از حنان از امام صادق روايت مي كند . خودش كتاب نوادر داشته است . شايد در همين كتاب روايات او از پدرش به ترتيب ياد شده ، درج شده بوده و خود او از امامان روايت نمي كرده است . نجاشي سندي به او نمي دهد ( نجاشي ، 62 / 146 ) .
34 - ابو محمد الحسن بن علي بن عبدالله بن المغيرة البجلي ، از اماميه كوفه ، كتاب نوادر داشته است ( نجاشي ، 62 -63 / 147 ) .
35 – ابو عبدالله الحسين بن محمد بن عمران بن ابي بكر الاشعري القمي ، كتاب النوادر داشته است كه نجاشي سند آن را از طريق مفيد از ابو غالب زراري از كليني از او ارائه مي دهد ( نجاشي ، 66 / 156 ) .
36 – الحسين بن عنبسه الصوفي . نجاشي تنها مي گويد كه به خط ابن نوح سيرافي در وصيت كتابهايش به او ( اجازه به سبك وصيت ) سندي به او و كتاب نوادر او يافته است . از عبارت نجاشي برمي آيد كه اطلاع او محدود به همين منبع بوده است ( نجاشي ، 67 / 158 ) .
37 - ابو عبدالله الحسين بن عبيدالله بن ابراهيم الغضائري ( درگذشته 15 صفر 411ق ) ، شيخ معروف نجاشي ، كتابهاي متعددي داشته و از جمله كتاب النوادر في الفقه ( نجاشي ، 69 / 166 ) .
38 – ابو يعقوب اسحاق بن عمار بن حيان الصيرفي ، از اماميه ، از بيتي بزرگ از شيعه بوده است ، طبق گزارش ابن عقده در رجال ، وي از امامان صادق و كاظم روايت مي كند ، كتاب نوادر دارد كه از او شماري از اماميه آن را روايت مي كنند . آنگاه نجاشي تنها يك اسناد را نقل مي كند ( نجاشي ، 71 / 169 ) .
39 - احمد بن الحسن بن اسماعيل بن شعيب بن ميثم التمار ، بنابر روايت نجاشي از كشي ، وي واقفي بوده است . از امام رضا روايت مي كند و نجاشي مي افزايد كه او صحيح الحديث و مورد اعتماد بوده است . كتاب نوادر داشته است كه نجاشي دو سند به آن مي دهد . جالب اينكه افزون بر نوادر ، كتابي نيز كه در آن رواياتش از ابان بن عثمان و از رجال حديث ( يعني غير امامان بوده ) در يك سند از سوي نجاشي به نقل از حسن بن محمد بن سماعه واقفي از او روايت شده است ( نجاشي ، 74 / 179 ) .
40 - ابو جعفر احمد بن محمد بن عمرو بن ابي نصر زيد البزنطي ( درگذشته 221 ق ) ، كوفي ، با امامان رضا و جواد را ملاقات داشته است . او نزد اين دو امام از منزلت زيادي برخوردار بود . كتابهايي داشت و از جمله الجامع . علاوه بر الجامع او كتاب النوادر هم داشته است كه نجاشي سندي از طريق ابن عقده به آن مي دهد . نجاشي از يك كتاب نوادر ديگري هم از او ياد مي كند كه سند آن از طريق ابن قولويه و نهايتا احمد بن هلال است . ( نجاشي ، 75 / 180 ) .
41 – ابو جعفر احمد بن ابي بشر السراج كوفي ، واقفي ، از امام كاظم روايت مي كند . كتاب نوادر داشته است ( نجاشي، 75-76 / 181 ) .
42 – ابو عبدالله احمد بن صبيح الاسدي ، كوفي ، زيديه مدعي اند كه او زيدي بوده ، ولي اين امر درست نيست . كتابهايي داشته از جمله التفسير و النوادر و آنگاه مجاشي سندي خاص به آن مي دهد ( نجاشي ، 78 / 184 ) .
43 - ابو علي احمد بن محمد بن مسلمه الرماني البغدادي ، كتاب النوادر داشته است و بعد نجاشي بلافاصله مي گويد از زياد بن مروان روايت مي كند . بعيد نيست منظور اين است كه او در اين كتاب تماما از اين راوي روايت مي كند يا اينكه اين كتاب در حقيقت دفتر اين راوي بوده كه احمد بن محمد بن مسلمه آن را روايت مي كرده است ( نجاشي ، 79 / 187 ) .
44 – احمد بن معروف ، قمي ، كتاب نوادر داشته است ( نجاشي ، 79 / 188 ) .
45 – احمد بن محمد بن الربيع الاقرع الكندي ، كتاب نوادر داشته است . او عالم به رجال حديث بوده است ( نجاشي ، 79 / 189 ) .
46 - - احمد بن محمد بن عبيدالله الاشعري القمي ، از اماميه ، از امام هادي روايت مي كند . كتاب نوادر داشته است . نجاشي سندي به محمد بن علي بن محبوب مي دهد و او اين كتاب را از پسر راوي ما يعني عبيدالله روايت مي كند ( نجاشي ، 79 / 190 ) .
47– احمد بن عمرو بن منهال ، نجاشي درباره او جز اين نمي داند كه كتاب نوادر داشته و آن را با اسنادي از حميد بن زياد روايت مي كرده است . بنابراين معلوم است كه اطلاع او صرفا متكي بر فهارس ( فهرست حميد بن زياد ) بوده است ( نجاشي ، 80/191 ) .
48 - ابو عبدالله احمد بن محمد بن سيار الكاتب ، معروف به سياري ، بصري ، از كتاب آل طاهر بوده در زمان امام عسكري . حسين بن عبيدالله الغضائري ، او را ضعيف الحديث و فاسد المذهب مي دانسته است . نجاشي نيز مي افزايد كه او مجفو الرواية و كثير المراسيل بوده است . نجاشي مي گويد كه او را كتبي است كه از آنها نزد ما كتابهاي ذيل رسيده: كتاب ثواب القرآن ، كتاب الطب ، كتاب القراءات ، كتاب الغارات و كتاب النوادر . نجاشي از طريق دو استادش به او اسنادي مي دهد از طريق محمد بن يحيي العطار از او جز اينكه در اين اسناد كليه روايات غاليانه و تخليط او استثنا شده است ( الا ما كان من غلو وتخليط ) . معلوم نيست كه اين استثنا از جانب مشايخ پيشتر است يا از سوي خود نجاشي ( نجاشي ، 80 / 192 ) .
49 – ابوعبدالله احمد بن عبدوس الخلنجي ، كتاب النوادر داشته است ( نجاشي ، 81 / 197 ) .
50 - ابو جعفر احمد بن محمد بن عيسي بن عبدالله بن سعد بن مالك بن الاحوص الاشعري ، نجاشي او را شيخ و وجيه و فقيه قابل قبول قميان دانسته است . او امام رضا را ديده بوده است . او همچنين امام جواد و امام هادي را ديده بوده است .
او كتابهايي داشته است ؛ از جمله كتاب التوحيد . نيز در ابواب فقهي تنها گفته اند كه كتاب المتعة داشته است . البته ابن نوح سيرافي مي گويد كه نزد دبيلي كتابي درباره حج از وي ديده بوده است . كتاب الناسخ و المنسوخ نيز در شمار كتابهاي او ذكر شده است . با اين وصف سه كتاب الاظلة و نيز كتاب المسوخ و كتاب فضائل العرب از اهتمامات خاص او و عقايد ويژه حكايت مي كند . اما مهمترين كتاب او كتاب النوادر بوده است كه بنا بر گفته نجاشي كتابي غير مبوب بوده ولي آن را داود بن كوره به صورت مبوب درآورده بوده است . در حقيقت داود بن كوره متن كتاب احمد بن محمد بن عيسي را بر اساس ابواب فقهي و شايد حتي در بخشهايي، غير فقهي ( عقايد و اخلاقيات ) در آورده بوده است . روشن نيست كه در آغاز متن اين كتاب از سوي احمد بن محمد بن عيسي چگونه تنظيم شده بوده است ولي اين احتمال هست كه بر اساس ترتيب اصول / دفاتر و يا حتي شيوخ بوده است . نقش داود بن كوره فقط تنظيم متن بوده و محدثان كتاب را حتی اگر بر اساس متن تنظيم شده داود بن كوره روايت مي كردند ، شايد ضرورتي نمي ديدند كه نامي از او در سلسله سند بياورند ، چرا كه اساسا تنظيم يك كتاب ، مادامي كه اين تنظيم دخلي در روايت كتاب نداشته در روايت مستقيم از مولف و راوي اصلي متن تاثيري نمي داشته است . گرچه ما به درستي نمي دانيم كه تا كي و كجاها متن اصلي و يا متن تنظيم شده رواج بيشتري داشته است . نجاشي از طريق دو تن از مشايخ خود سندي به او با وساطت سعد بن عبدالله الاشعري مي دهد كه از او روايت مي كرده است . همچنين از ابن نوح سيرافي استاد نامدار خود نقل مي كند كه كتابهاي احمد را از طريق ابن داود قمي از محمد بن يعقوب كليني و او از طريق 5 تن از مشايخ خود ( علي بن ابراهيم قمي ، محمد بن يحيي العطار ، علي بن موسي بن جعفر ، داود بن كوره و احمد بن ادريس ) از احمد بن محمد بن عيسي روايت مي كرده است . معلوم نيست كه آيا اين اسناد ناظر به روايات كليني از احمد بن محمد بن عيسي در كتاب الكافي است كه در سرتاسر كتاب از النوادر و به توسط اين اشخاص روايت مي كرده است و يا اينكه ريشه اين اسناد به اجازه و يا حتي فهرستي از كليني منتهي مي شود كه طبق آن كليني اسناد كتابهاي احمد بن محمد بن عيسي را به شاگردش ابن داود قمي داده بوده است . چنانكه ملاحظه مي شود ، داود بن كوره كه تبويب كننده متن النوادر بوده ، جزء مشايخ كليني و از واسطه هاي روايت كتابهاي احمد بن محمد بن عيسي بوده است . در اين صورت بايد گفت كه شايد هر دو نوع تنظيم كتاب النوادر در اختيار كليني بوده است ( نجاشي ، 81 – 83 / 198 ) .
51 – ابو جعفر احمد بن هلال العبرتائي ( 180 – 267 ق ) ، نجاشي او را صالح الرواية خوانده ولي با اين وصف مي گويد كه در احاديث او ، احاديث منكر وجود دارد ( يعرف منها و ينكر ) نجاشي مي گويد كه از او دو كتاب يوم وليلة و كتاب نوادر را مي شناسد . آنگاه يك سند به النوادر مي دهد و يك سند هم به كتاب يوم و ليله ( نجاشي ، 83 / 199 ) .
52 – ابو جعفر احمد بن الحسين بن عمر بن يزيد الصيقل كوفي ، از اماميه ، كتابهايي داشته كه جز النوادر شناخته شده نيست . نجاشي اين كتاب را به همراه احمد ابن الغضائري ، بر پدر ابن الغضائري يعني حسين بن عبيدالله الغضائري قرائت كرده بوده است و سند آن را به محمد بن احمد بن يحيي و به مولف مي رساند . احمد ابن الغضائري گفته بوده كه او كتابي هم در امامت داشته است و سند آن را از طريق پدرش به آن مي رسانيده است ( نجاشي ، 83 / 200 ) .
53 - احمد بن ابراهيم بن ابي رافع بن عبيد الانصاري ، اصلا كوفي بود ولي ساكن بغداد بود . كتابهاي متعددي حتي در موضوعي فقهي داشته و نيز در موضوعات تاريخي ولي در عين حال كتاب النوادر داشته كه نجاشي آن را كتاب نيكويي توصيف كرده است ( نجاشي ، 84/ 203 ) .
54 - ابو جعفر احمد بن ابی زاهر موسی الاشعری القمی ، نجاشی می گوید كه حدیث او چندان تعریفی ندارد ( معنای احتمای برای تعبیر: وحدیثه لیس بذلك النقی ) . كتابهایی تصنیف كرد از جمله دو مورد در فقه مانند كتاب الزكاة و نیز دو سه مورد در عقاید مانند البداء . با این وصف او كتاب النوادر هم داشته است و نجاشی از طریق پسر عطار به او اسناد می دهد ( نجاشی ، 88 / 215 ) .
55 - احمد بن وهیب بن حفص الاسدی الجریری ، كتاب نوادر داشته است كه سند آن را از طریق حمید بن زیاد به او می رساند ( نجاشی ، 88 – 89 / 217 ) .
56 – احمد بن الفضل الخزاعی ، كتاب النوادر داشته است ولی نجاشی هیچ اطلاع دیگری و حتی سندی ارائه نمی دهد ( نجاشی ، 89 / 218 ) .
57 – احمد بن المبارك ، نوادر دارد كه از او احمد بن میثم بن ابی نعیم روایت می كند ولی نجاشی سندی ارائه نمی دهد ( نجاشی ، 89 / 220 ) .
58 – احمد بن محمد بن موسی بن الحارث بن عون ( از آل عبدالمطلب ) ، او كتاب نوادر بزرگی داشته است ولی نجاشی سندی ارائه نمی دهد ( نجاشی ، 89 / 221 ) .
يكشنبه ۱۹ تير ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۵۳
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .