آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۱٫۹۶۷٫۵۲۰ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۸۰ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۰۸۴
بازدید از این یادداشت : ۴۶

پر بازدیدترین یادداشت ها :


۱- تحولات اخير فکری آنچه امروز در ايران با عنوان "روشنفکری دينی" شناخته می شود؛ به طور مشخص نظريات مهمترين نمايندگان اين جريان فکری يعنی آقايان دکتر سروش و مجتهد شبستری به نظر من آينده تفکر در سنت "روشنفکری دينی" در ايران را تا اندازه زيادی در افق "امتناع" قرار داده. دکتر سروش از "رؤياهای رسولانه" برای تفسير پديده وحی و از اقتدارگرایی برای تفسير شخصيت تاريخی و پيامبرانه حضرت محمد (ص) سخن می گويد و آقای مجتهد شبستری از اينکه " اول این‌که تمامی متن فعلی قرآن از نگاه تاریخی اثر یا آثار یک شخص است که «نبی» بوده است و جهان را وحیانی قرائت کرده است. دوم این‌که آن شخص همانا حضرت محمد پیامبر اسلام است. وقتی با مطالعات بیش‌تر دریافتم که آن دو مدعای تاریخی هر دو با پژوهش‌های متأخر مورد تردید قرار گرفته‌است" خبر می دهد.

۲- نسبت به اين ديدگاه ها هر نظر و رأیی داشته باشيم در يک چيز ظاهرا نمی توان ترديد کرد که پرونده "روشنفکری دينی" در ايران آنطور که آن را در چند دهه اخير می شناختيم پايان يافته و ماهيت آن دچار دگرديسی شده. من البته تاکنون در تبرير و توضيح تعبير "روشنفکری دينی" از سوی نمايندگان اين جريان بسیار خوانده ام. چه با آن تبريرها و توضيحات موافق باشيم و يا نباشيم اصل نخست در "روشنفکری دينی" پذيرش اين باور دينی است که قرآن پيام وحی و کلام خداوند است که به پيامبرش نازل شده و ايمان به آن از نقطه نظر همين دين "ايمان به غيب" است و اين پيامبر همانا محمد بن عبد الله (ص) است که مخاطب تمام اين وحی قرار گرفته و قرآن هم "کتاب الهی" است که حاوی همه آن وحی ای است که بر پيامبر نازل شده.

۳- در طول تاريخ اسلام نزاع اهل فکر و ارباب تفکر و مکاتب کلامی و فلسفی بر سر تأويل قرآن بود اما در اصل تنزيل و اينکه آنچه در "بين الدفتين" موجود است کلام خداست که بر محمد بن عبد الله (ص) به عنوان پيامبر در قالب وحی نازل شده ترديدی وجود نداشت (اينکه ابن راوندي و يا محمد بن زکريا رازي دقيقا در اين ميان چه می گفته اند بحثی ديگر است و درباره اصالت اين انتساب ها دست کم در مورد ابن راوندي ترديدها بسيار است؛ کما اينکه در جای خود بايد به آن پرداخت)؛ پيامبری که همه متن قرآنی را در قالب وحی دريافت کرد و اين وحی نه کلام او بلکه "کلام" خداوند بود. در اينکه ماهيت وحی چيست و ماهيت کلام کدام است و آيا مخلوق است و يا قديم و آيا وحی همان "کلام نفسی" است و يا اینکه کلام دقيقا همين الفاظ وحی است اختلاف نظرهایی وجود داشت اما در اين ترديدی وجود نداشت که قرآن کلام خداوند است و نه "کلام محمد" و البته نه رؤيای او. پيامبر هم، پيامبر رحمت است که اساس دعوتش بر "دعوت" و "موعظه حسنه" است و سيره و سنت او همچون همه "انبياء" با قدرت طلبی و اقتدارگرایی خشونت آميز "ملوک" فرق می کند؛ اينکه هدف بعثت انبياء تحقق "مکارم اخلاق" است.

۴- "روشنفکری دينی" از آغاز با هدف و برنامه آشتی دادن دين و اقتضائات دنيای جديد/تفکر مدرن و ارائه تفسيری امروزی از دين در سپهر انديشه ورزی ايران گفتمان/ گفتمان های خود را در مقام داوری قرار داد. از دين می توان تفسيرهای متفاوت داشت کما اينکه می توان از تجدد هم قرائت های گوناگون عرضه کرد. در اين چارچوب وظيفه روشنفکر دينی با وظيفه آکادميک يک مؤرخ تفاوت هایی دارد. ممکن است از نقطه نظر يک مؤرخ ارائه "فرضيه" هایی که با اصلی ترين مفروضات/ بنيان های اعتقادی يک دين و مذهب سازگار نيست امری کاملا قابل دفاع باشد و لو اينکه آن فرضيه های آکادميک هيچ کدام نتوانند قرائن لازم را برای اطمینان بخشی در عرف اهل تاريخ فراهم کنند اما آيا روشنفکر دينی هم چنين رسالتی دارد؟ آيا روشنفکر دينی ما اگر به دليل پاره ای از "فرضيه "های ظنّی اثبات نشده که تنها ارائه آنها در چارچوب دانش تاريخ معنا دارد در استناد تمامی متن قرآنی به محمد بن عبد الله (ص) به عنوان "نبی" ترديد کرد همچنان شايسته است خود را در چارچوبی که گفتيم "روشنفکر دينی" قلمداد کند؟

۵- اين نوع از مطالعات درباره سيره و قرآن و تاريخ متن/ متون قرآنی در اسلامشناسی غربی سابقه ای بيش از صد و پنجاه سال دارد و اتفاقا تجديد نظر طلبان و "اصحاب ترديد" در اصالت متون دينی و از جمله قرآن و يا در تاريخی بودن روايت "سيره" در غرب دست کم چهار دهه است که محصولات فکری خود را در قالب دهها مقاله و کتاب عرضه کرده اند. آيا شايسته است آقای محمد مجتهد شبستری که بعد از گذشت ده ها سال تأمل در قرآن و منابع دينی و "قرائت های نبوی" و هرمنوتيک دينی اينک خود تازه در جريان اين "ترديد" ها قرار گرفته اند و التزام به آنها را "صداقت علمی" قلم برده اند همچنان خود را بخشی از جريان "روشنفکری دينی" قلمداد کنند؟ و اگر نمی کنند درست بفرمايند ما بايد ايشان را و تأملات سيال ايشان را در کدام دسته از انواع "معرفت" قرار دهيم؟ بی ترديد "با صدای بلند فکر کردن" حق طبيعی ايشان و از حقوق بنيادی هر انسان و هر متفکری است منتهی ميان اعمال اين حق از ناحيه کسی و جدی قلمداد شدن تفکرش در سنت های شناخته شده علمی و آکادميک حتما بايد فرقی قائل شد؛ ولله الحمد أولا وآخرا.
جمعه ۷ خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۳۶
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت