آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۲٫۰۴۷٫۴۰۷ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۸۰ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۰۸۵
بازدید از این یادداشت : ۹۲۴

پر بازدیدترین یادداشت ها :


کتاب تثبيت الامامة که سامی مکارم در سال 2013 و از سوی مؤسسه اسماعيلی لندن چاپ کرد بی ترديد اثری از منصور خليفه فاطمي (خلافت: 334 تا 341 ق) نيست. ناشر البته کتاب را منسوب به منصور فاطمی منتشر کرده و درباره اين انتساب قطعيتی ابراز نکرده اما برای کسی که با ادبيات بحث های کلامی در زمينه امامت از ديدگاه شيعه آشنا باشد و تحول تاريخی آن را بداند ترديدی وجود ندارد که اين کتاب نه تنها نمی تواند از منصور فاطمی باشدبلکه حتی نمی تواند تأليفی از دوران او باشد. محتوای کتاب با ادبيات فاطمی و تحول انديشگی آنان در زمينه مباحث کلامی و اعتقادی سازگار نيست و بل معلوم است که نمی تواند نوشته کسی باشد که خود مدعی سيادت و انتساب به حضرت امير (ع) و پيامبر (ص) است و همچنين خود ادعای امامت دارد. اين نوشته تأليف کسی هم عصر منصور هم نمی تواند باشد. ادبيات و سبک و سياق پردازش کتاب حتی از لحاظ فورم و صورت به نوشته ای از سده دوم و نهايتا اوائل سده سوم می ماند. اگر کسی با ادبيات متن های کلامی قرن دوم آشنا باشد به سادگی می تواند به عدم امکان انتساب این کتاب به آغاز سده چهارم باور کند. نوع اصطلاحات و دنيای واژگانی و مفاهيم به کار گرفته شده و تحولی که در بحث امامت نمايندگی می کند کتاب را تأليفی از آخر سده دوم نشان می دهد. من در این زمينه ترديدی ندارم. اين کتاب بر پایه دو نسخه بسيار متأخر (از اوائل قرن چهاردهم قمری) تصحيح شده و بر اساس آن نسخه ها کتاب تأليفی از منصور فاطمی فرض شده است. معلوم است که اين سند استواری نيست. هيچ دليل داخلی و يا خارجی ديگری هم در سرتاسر کتاب وجود ندارد که بر آن اساس کتاب را تأليف منصور فاطمی و بل سهل است حتی نويسنده ای اسماعيلی مذهب بدانيم. در سرتاسر کتاب هيچ گونه مفهوم و يا باوری که خاص اسماعيليان باشد ديده نمی شود.

آقای مادلونگ چند سالی قبل از انتشار اين کتاب مقاله ای درباره اين کتاب منتشر کرد و نسبت اين کتاب به منصور فاطمی را نه تنها جدی گرفت بلکه اسباب و اغراضی هم از روی تاريخ فعاليت منصور به عنوان خليفه فاطمی و سياست های مذهبی او مرتبط با تأليف اين کتاب پيشنهاد کرد. طبعا با توجه به آنچه ما در اينجا گفتيم معلوم است مطالب ايشان صرفا بر پايه اعتماد به اين انتساب متأخر و گمانه زنی هایی فاقد سنديت تاريخی است. در واقع آنچه آقای مادلونگ درباره اين کتاب مرتبط با انتساب آن به منصور فاطمی نوشته اند فرضياتی است که با واقعيت کتاب سازگار نيست. چنانکه گفتم ادبيات کتاب به نوشته ای سده دومی می ماند و کتاب اساسا نمی تواند از منصور فاطمی باشد. البته آقای مادلونگ در آن مقاله خود اذعان دارد که جز به دلیل يکی دو نکته خيلی حاشيه ای کتاب را می توان نوشته عالمی امامی مذهب دانست. با اين وصف کل نوشته ايشان بر اين فرض استوار است که کتاب تأليفی است از منصور فاطمی. آنچه آقای مادلونگ به عنوان نکاتی جزیی در مخالفت اين فرض که نوشته ما اثری از عالمی امامی است مطرح کرده اند برخلاف گفته ايشان ابدا دليلی بر عدم تأليف کتاب از سوی عالمی امامی نیست. در واقع اتفاقا آنچه در اين يکی دو مورد ديده می شود نشان از قدمت کتاب و تأليف آن قبل از تثبيت باورهای اماميه در خصوص دکترين امامت و نص دارد.

کتاب ما نوشته عالمی است از متکلمان اماميه و با ادبياتی که نشان می دهد نويسنده اش يک متکلم برجسته است. مبانی فکريش دقيقا همانی است که از مکتب هشام بن الحکم می شناسيم. ادبياتش و نوع بيانش به آن دوره می ماند. معتقد به نص است و با هر گونه غلوی در حق ائمه که آنان را جای خدا و يا پيامبر قرار دهد مخالف است. در عين حال اين کتاب سند بسيار ارزشمندی است برای اصالت و قدمت انديشه امامت و نص و علم امام در مقام وارث پيامبر در تشيع سده دوم قمری. از نکات بسيار مهم اين کتاب اين است که نويسنده اصل در امامت را نص می داند و قرابت و نسب را به نحوی بيان می کند که در ضمن آنکه اهميت دارد اما برای او مرکزيت ندارد. در واقع اين برخلاف آنچه آقای مادلونگ در اين مقاله گفته و آن را شاهدی بر مخالفت جزیی کتاب با عقايد اماميه فرض کرده خود بر امامی بودن نويسنده دلالت دارد. در انديشه متکلمان امامی آنچه مهم است نص است و ملاک در امامت بر آن استوار است. البته نويسنده طرز بيانش طرز بيان کسی است از سده دوم قمری. اگر کتاب تأليف آخر سده دوم است روشن است که هنوز بسياری از جزئياتی تاريخی در نحوه تداوم سلسله امامت که برای نويسنده ای از اول سده چهارم آشکار بود نمی توانست روشن باشد. متن کتاب کاملا گواه آن است که نويسنده در زمان حضور امامان کتاب خود را نوشته و خود هم مدعی امامت نيست.

نام کتاب با اينکه در نسخه ها تثبيت الامامة است اما در خطبه و مقدمه کتاب اشاره ای به اين نام ديده نمی شود و به نظر من اين عنوان ريشه ای در زمان تأليف کتاب ندارد. من احتمال قوی می دهم که کتاب ما تأليف ابوالحسن علي بن اسماعيل بن شعيب بن ميثم بن يحیی التمار باشد که از متکلمان برجسته اماميه و از شاگردان هشام بن الحکم بود و گفته شده که " أول من تکلم في مذهب الإمامة" (در منابع گاهی تنها به عنوان علي بن ميثم شناخته می شود). اين عبارت در واقع هم اشاره دارد به مذهب اماميه و هم بحث امامت. البته قبل از او هشام بن الحکم آثار متعددی در امامت داشته اما آنچه ابن نديم درباره علي بن اسماعيل می گويد به معنی اين است که او نخستين کسی بود که دکترين امامت اماميه را در شکل منظومه ای کامل، آنچه پايه مذهب اماميه شد، در ساختاری کلامی مطرح کرد. اين کاملا با وضع کتاب ما سازگار است. او علاوه بر کتابی به نام الکامل في الامامة کتابی ديگر داشته به نام الاستحقاق. متن ما می تواند يکی از اين دو کتاب باشد. در مقدمه کتاب ما (ص 2 ) از "واستحقاقه الأمر دون غيره" به عنوان هدف تأليف کتاب و در ارتباط با امامت حضرت امير (ع) سخن می رود. او کتابی هم با عنوان مجالس هشام بن الحکم داشته و گفته شده که با ابو الهذيل علاف و ابراهيم نظام، دو متکلم معروف معتزلی، مناظره داشته است. از علي بن ميثم مطالبی درباره امامت در اختيار است که مضامين آنها با کتاب ما سازگار است.

احتمال دارد که از نام نويسنده اين کتاب يعنی علی بن اسماعيل در نسخه ای کهن تنها نام اسماعيل ديده می شده و به همين دليل آن را نوشته منصور فاطمی دانسته اند که می دانيم نامش اسماعيل است. ما می دانيم که فاطميان و اسماعيليان به برخی از ميراث کهن شيعی دسترسی داشته اند. بعيد نيست در حالی که نسخه اين کتاب علی بن اسماعيل در ميان اماميه مفقود شد در نزد اسماعيليه و فاطميان موجود بود و در گذر زمان در خزانه های آنان بر اثر اشتباه به اسماعيل منصور، خليفه فاطمی نسبت داده شده. آنچه مسلم است اين است که نشانی از تأثيرپذيری از خط استدلالی اين کتاب در زمينه امامت در آثاری که از اسماعيليان در زمينه امامت در اختيار داريم ديده نمی شود. هيچ يک از کتاب های احمد بن ابراهيم نيشابوري، ابوالفوارس و حميد الدين کرماني که مستقلا درباره امامت نوشته شده و همه نويسندگان آنها اندکی بعد از زمان منصور فاطمی می زيسته اند شيوه تأليفی و استدلالی شان درباره موضوع امامت شباهتی به کتاب "تثبيت الامامه" و يا بهتر بگويم کتاب ما که به احتمال زياد تأليف علي بن اسماعيل است ندارد.

بر اساس اين کتاب می توان تاريخ علم کلام امامی نخستين را از نو بازنوشت. من در سلسله مقالات و بحث هایی به اميد خدا اين کار را پی خواهم گرفت؛ ولله الحمد أولا وآخرا.
دوشنبه ۲ دي ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۲۶
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت

رحیم غلامی
۴ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۴:۵۳
https://www.google.com/url?sa=tsource=webrct=jurl=https://arqir.blogsky.com/tag/%25D8%25A7%25D9%2584%25D9%2585%25D9%2586%25D8%25B5%25D9%2588%25D8%25B1-%25D8%25A8%25D8%25A7%25D9%2584%25D9%2584%25D9%2591%25D9%2587ved=2ahUKEwjKlMi2vav9AhXCDewKHXpSB20QFnoECAsQAQusg=AOvVaw2jkAt8q5uNMTvQb6tWY21y
در جامع التواریخ هم اشاره شده است در کتابخانه رصدخانه مراغه، به خط خلیفه فاطمی، منصور بالله، کتابی است مشتمل بر خطب و اشعار و ترکیبات خوب در غایت ایجاز و اعجاز..
رحیم غلامی
۴ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۴:۲۰
ص 84 ج 1 دعائم الاسلام ترجمه فارسی
و منصور بالله که درود و رحمت و برکات و خشنودی خدا بر او باد و خداوند رویش را سفید کناد به همین منظور کتاب جامعی تدوین کرده تمام معانی آن را آورده و آن را از دلیل و برهان لبریز کرده است. .
رحیم غلامی
۴ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۳:۱۱
با سلام. در کتاب کوچه هفت پیچ، استاد زنده یاد، آقای دکتر باستانی به نقل از تاریخ اسماعیلیه فدایی خراسانی چنین آورده است: و سالها بعد حتی کتابی به خط یکی از خلفای فاطمی را در کتابخانه مراغه دیده اند (کوچه هفت پیچ، چاپ ششم، سال 1371. ص 293)
در فصل سوم، ص 93 کتاب فاطمیان طلوع یک امپراتوری اسلامی، نیز چنین آمده است: در یکی از سفرها همراه المنصور بودم. ..به نگارش متن کتابی میپرداخت که به تدوین آن مشغول بود. در کتاب دعائم الاسلام قاضی نعمان در بحث درباره ولایت و امامت نیز اشاره کرده که منصوربالله کتابی در این باره تالیف کرده است.
با این شواهد، آیا باز میتوان شک داشت که تثبیت الامامه نوشته خلیفه فاطمی نباشد؟