آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۱٫۹۶۷٫۵۶۰ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۱۱۴ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۰۸۴
بازدید از این یادداشت : ۶۶۸

پر بازدیدترین یادداشت ها :


چنانکه می دانيم ميان علمای علم رجال و فقيهان رجالی درباره تفسير گفته ای از ابن قولويه در مقدمه کتاب کامل الزيارات اختلاف نظر وجود دارد؛ آنجا که درباره احاديث منقول در کتابش می نويسد:

« ... أنا مبيّن‏ لک -أطال الله بقائک- ما أثاب الله به الزائر لنبيه و أهل بيته صلوات الله عليهم أجمعين، بالآثار الواردة عنهم علیهم السلام ... و إنّما دعانی إلى تصنيف كتابي هذا مسألتک و تردادک القول علیّ مرة بعد أخرى تسألنی ذلک، و لعلمی بما فيه لی من المثوبة ... فأشغلت الفكر فيه و صرفت الهمّ إليه، و سألت الله تبارک و تعالى العون عليه حتى أخرجته و جمعته عن الأئمة صلوات الله عليهم أجمعين من أحاديثهم، و لم أخرج فيه حديثاً روی عن غيرهم إذا كان فيما روينا عنهم من حديثهم صلوات الله علیهم كفاية عن حديث غيرهم. و قد علمنا أنّا لا نحيط بجميع ما روی عنهم في هذا المعنى و لا فی غيره، لكن ما وقع لنا من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله برحمته، و لا أخرجت فيه حديثاً روی عن الشذاذ من الرجال يؤثر ذلک عنهم عن المذكورين غير المعروفين بالرواية المشهورين بالحديث و العلم ... ».

برخی از فقهای برجسته اين عبارت را گواهی ابن قولويه بر وثاقت تمامی راويان کتاب و برخی صرفا بر وثاقت مشايخ ابن قولويه و برخی ديگر بر حصول اطمينان در صحت احاديث کتاب تفسير کرده اند. به نظر اين بنده ناچيز می آيد که اگر کل عبارت ابن قولويه را با دقت بخوانيم از اين گواهی هيچ کدام از آنچه گفته شد قابل استنباط نيست. ابن قولويه در اينجا چند نکته را متذکر می شود که اگر آنها را با هم ببينيم می توان مقصود از اين عبارات را فهميد: ابن قولويه نخست متذکر می شود که در اين کتاب در خصوص موضوع زيارات به احاديث غير ائمه معصومين عنايتی ندارد و بنایی بر نقل آنها ندارد. بعد اين نکته را متذکر می شود که در عين حال ادعای استيعاب و گردآوری همه احاديث اين باب را ندارد چرا که احاديث امامان در همه موضوعات (چه زيارات و چه غير آن) بسيار است و او از همه آنها مطلع نيست و دانشش محدود است. آنچه او می شناسد آنهایی است که از اصحاب ثقات به دست او رسيده است. يعنی منبع او کتاب ها و روايات مشايخی از اماميه است که او آنها و کتاب هايشان را می شناسد و نه هر منبعی اگر حديثی از ائمه در اين موضوعات نقل کرده. اينجا اگر تعبير " الثقات من أصحابنا" دارد ناظر به احاديث اين کتاب نيست بلکه ناظر به منابع اوست در حديث و اينکه او التفاتش به نقل از منابع ثقات اماميه است که او آنها را می شناسد. يعنی در مقام تعيين حدود معرفت خود نسبت به احاديث (ونه لزوما احاديث باب زيارات که او در اين کتاب گردآورده) ابن قولويه می گويد معرفت و شناخت من از احاديث ائمه محدود می شود به آنچه ثقات اصحاب برای ما نقل کرده اند و آنها منابع من در نقل احاديثند. بدين ترتيب اينجا ابن قولويه درصدد تبریر سبب محدودیت منابع نقل خود است، فارغ از احاديثی که در کتاب های آن مشايخ و روات از ميان اصحاب نقل شده است. بدين ترتيب ابن قولويه در مقام بیان اعتذار از اين است که چرا معرفت او نسبت به احاديث امامان در اين زمينه محدود است. او در مقام پاسخ متذکر می شود که معرفت من از احاديث ائمه محدود است به آنچه من از ثقات اصحاب در اختيارم هست و با اين حال ممکن است احاديث بسيار ديگری هم باشد که من به دليل اينکه آن منابع در اختيار من نبوده بدانها دسترسی ندارم.

در مرحله بعد ابن قولويه در عين حال اين نکته را هم متذکر می شود که خودم را محدود به نقل احادیث از مشایخ معروف به روایت و علم حدیث می کنم و از کسانی که شهرتی در این امر ندارند به صرف اینکه حدیثی از آنها در منابع در موضوع زیارات نقل شده در این کتاب نقلی نمی کنم. به تعبير ديگر برای ابن قولويه مهم بوده که حديثی را نقل کند که بتوان شناسنامه و هويت آن حديث و راوی و روات آن را دانست و صرف نقل يک روايت در کتابی مجهول و يا توسط يک راوی که اصلا به علم حديث و معرفت حديث شناخته نيست سبب نشده که آن را به جهت ارتباط با موضوع کتاب در کامل الزيارات نقل کند. اين تذکر دوم را از آن جهت ابن قولويه مورد تأکيد قرار داده که کسانی در ميان محدثان شيعه و سنی بوده اند که از هر نوشته و پاره کتاب و يا هر سند مجهولی حديثی را در آثارشان نقل می کرده اند. ابن قولويه اين کار را در کامل الزيارات نکرده بلکه توجه داشته که از کتاب های شناخته شده و شناسنامه دار استفاده کند؛ کتاب ها و احاديثی که راويان آنها در ميان اهل حديث شناخته اند.

به طور نمونه ابو المفضل شيباني در بغداد بسيار شناخته و در دانش حديث آدم مهمی بوده با اينکه بر تضعيف او اتفاق نظر وجود دارد و ثقه قلمداد نمی شده. گواهی این قولويه نشان می دهد او از افرادی در وضعيت مشابه ابو المفضل هم می توانسته در اين کتاب حديث نقل کند و گفته او ربطی به وثاقت راويان ندارد. روشن است که اين مطلب اساسا ربطی به توثيق راويان و يا وثوق به صحت روايات چه بر مبنای متقدمين و چه متأخرين ندارد. در واقع اين عبارات توصيفی است از خود ابن قولويه و شيوه کلی او و ربطی به شأن رجالی و يا حديثی روايات کتابش ندارد.

در يک کلام ابن قولويه تنها در اين مقدمه بر اين نکته تأکيد می کند که تنها به آنچه برای او روایت شده و در محدوده آنچه در ثبت و ضبط اوست آگاه است و نه هر حديث و کتابی که آن را در اختيار ندارد. طبعا اين به معنی توثيق احاديث و يا شيوخ و يا روات نيست. در عين حال ابن قولويه اين را هم اضافه می کند که از شواذ و راویان مجهول و منابع ناشناخته در اين کتاب حدیثی نقل نمی کند، نه اینکه حتما ثقه باشند. او از مجاهیل روایت نکرده در این کتاب و این با توثیق فرق می کند، این در حالی است که اگر می خواست شهادت به توثیق و جواز عمل دهد باید مانند تعبیری مشابه شیخ صدوق در مقدمه فقیه می داشت.

آنچه گفتيم درباره تفسير علي بن ابراهيم قمي هم صادق است. فارغ از بحث سنديت اين تفسير و اينکه آيا نسخه فعلی تا چه اندازه به تفسير او وفادار است آنچه در مقدمه اين تفسير آمده با همان مبنای بالا قابل فهم است. در اين مقدمه می خوانيم: "... ونحن ذاكرون ومخبرون بما ينتهى الينا ورواه مشايخنا وثقاتنا عن الذين فرض الله طاعتهم وأوجب ولايتهم ولا يقبل عمل الا بهم وهم الذين وصفهم الله تبارك وتعالى وفرض سؤالهم والاخذ منهم فقال " فاسألوا أهل الذكر ان كنتم لا تعلمون" . در اينجا گواهی علي بن ابراهيم فقط ناظر به منابع نقل اوست که مشايخ و کسانی که مورد وثوق او بوده اند را شامل می شود. اينجا تصريح علي بن ابراهيم ساده تر از مورد ابن قولويه است. او اشاره دارد به منابع مشايخ حديثی اماميه که طبعا شمار قابل توجهی از آنان را علي بن ابراهيم از ثقات می دانسته. اينجا علي بن ابراهيم در مقام توصيف منابع حديثی خود است و اينکه آنها را بر اساس منابعی که می شناخته و برخی روايت و تأليف ثقات بوده نقل کرده است. اين گواهی ربطی به وثاقت مشايخ و يا راويان احاديث علي بن ابراهيم در اين کتاب و يا در کتاب های ديگر و يا توثيق احاديث کتاب ندارد؛ ولله الحمد أولا وآخرا.
پنجشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۹:۵۵
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت