این هم چند سال پیش نوشته شد و برای مدتی در سایت قرار داده شد.
تصور اينکه يک متکلم معتزلی در عين حال يک محدث برجسته و معتبر باشد، اندکی مشکل است. معتزليان همواره از سوی مخالفانشان متهم شده اند که به حديث عنايت زيادی ندارند و با برخی احاديث و مضامين و مدلولهای احاديث مخالفت می ورزند. در اينکه معتزليان از دير باز نگاهی انتقادی به حديث داشته اند و بسياری از احاديث مورد قبول اصحاب حديث و مرجيان و گروههای ديگر را قبول نداشته اند ترديدی نيست. اين امر البته در دوران آغازين معتزله کاملا قابل تأييد است و مبانی آن هم وسيله ابراهيم نظام و ديگران مورد بررسی قرار گرفته است (در اين باره نک: تحقيقات پروفسور فان اس خاصتا درباره کتاب النکث نظام و نيز کلام و جامعه در دو قرن دوم و سوم قمری). اما به تدريج معتزليان به دليل تدوين مبانی اصلی فقه و اصول فقه سنی و تشکيل مذاهب فقهی ناگزير از پذيرش و پيوستن به جريان شکل گيری مذاهب فقهی بوده اند و بنابراين به تدريج از مکتب فقهی / اصولی اوليه خود که صرفا پاره های نا پيوسته ای درباره مباحث اصولی بود رو به سوی پذيرش مذاهب فقهی و خاصه فقه حنفی نهادند و به ويژه در زمينه مباحث اصول فقه به شکل متکامل و همگام با شکل گيری مذاهب فقهی به نظريه پردازی پرداختند. به تدريج کار به جايی رسيد که تعدادی از بزرگان حنفيان خود معتزلی بودند و اصول فقه سنی بر مبنای مذهب حنفی وسيله اصوليانی تدوين شد که معتزلی بودند و همين امر اساسا موجبات آن را فراهم کرد که معتزليان به عنوان شاخه ای از مباحث کلامی به بحث درباره اصول فقه بپردازند و در اين باره همسان فقيهان شافعی و ديگر فقيهان حنفی، به نظريه پردازی در اصول فقه مشغول شوند و می دانيم که تأثير مهمی هم در روند اصول فقه گزاردند. قاضي عبدالجبار و شاگردش ابو الحسين بصري نمونه های مهم متکلمان معتزلی هستند که در پی ابو الحسن کرخي اصول فقه را توسعه بخشيدند و کتابهای آنان بعدا مورد توجه اصوليان سنی و اشعری هم قرار گرفت. قاضي عبدالجبار خود بر مذهب شافعی بود و به عنوان يک قاضي طبعا با فقه سر و کار داشت (در اين باره نک: مقاله من درباره رساله غيبت قاضي عبدالجبار، منتشر شده در کتاب ماه دين و نيز در همين سايت). معتزليان البته هيچگاه تن به احاديث مورد استناد اصحاب حديث و به تعبير آنان حشويه ندادند و يا با رد احاديث و يا با تأويل آنها موضع خود را تحکيم می کردند (در اين باره صرفا به عنوان يک نمونه بايد به کتاب قبول الأخبار ومعرفة الرجال ابو القاسم بلخي کعبي اشاره کرد که بر اساس يک نسخه منحصر به فرد در سالهای اخير به چاپ رسيده است). با اين وصف با توسعه اعتزال ميان حنفيان ری و خراسان و عراق طبعا گرايش به حديث در ميان معتزليان بيشتر شد و محدثان حنفی مذهب معتزلی رو به گسترش نهادند. طبعا ميان زيديه و اماميه هم که گرايشات معتزلی داشتند، همين وضع بر قرار بوده است. حديث در واقع نوعی پيوند ميان معتزليان با زمينه کلی علوم دينی و همچنين از نقطه نظر اجتماعی پيوندی ميان آنان با طبقات عامتر جامعه مذهبی متکی بر "سنت" نيز بود و همين امر اقبال آنان را به تدريج به حديث نشان می دهد. اما اين امر کما اينکه گفتيم جنبه تأويلی آنان را نسبت به احاديث و يا انتقاد از احاديث سست از ديدگاه آنان را به حاشيه نبرد، کما اينکه اين شيوه را در آثار حاکم جشمي و ملاحمي و ديگران می بينيم. البته تفاوتی که در اين ميان هست اين است که درست است که قاضي عبدالجبار، به عنوان پيشوای بهشميان معتزلی و آخرين نماينده مهم معتزليان خود صاحب امالی در حديث بوده و مجالس حديث داشته است، اما امالی و روايات او هيچگاه مورد اقبال محدثان سنی جز به ندرت و آن هم در مقام استناد به روايات محدثان و مشايخش (مانند آنچه رافعي در التدوين روايت کرده است) قرار نگرفت و بيشتر زيديان بودند که احاديث او را روايت می کردند (در اين باره، نک: دو مقاله منتشر شده از نويسنده اين سطور در همين سايت درباره امالي قاضي عبدالجبار و نيز نک: مقدمه تحقيق امالي او که همراه با مستدرکات شامل احاديث او در ديگر منابع در دست آماده سازی است)، اما ابو سعد سمان، شخصيت محل بحث در اين يادداشت و از شاگردان قاضي عبدالجبار، محدثی است معتزلی که با وجود تبحر در دانش کلام معتزلی و تأليف آثاری در اين موضوع خود به عنوان يک محدث حرفه ای با سعه روايی بسيار گسترده مشايخ بسيار زيادی را درک کرده بوده و در طلب حديث به شهرهای زيادی سفر کرده بوده است. افزون بر اين موقعيت و جايگاه، او به عنوان يک "حافظ" حديث و محدث برجسته از سوی محدثان و عالمان سنی و بزرگان آنان مورد تأييد قرار گرفته است (برای ابو سعد سمان، نک: مقاله ما درباره شخصيت او، در دست انتشار). آنطور که در منابع سنی و نيز از سوی زيديان مورد تأکيد قرار گرفته ابو سعد سمان صاحب يک امالی بزرگ بوده که دست کم يک تحرير آن در دويست مجلس بوده است. امالي او خاصه نزد زيديان محل عنايت بوده و به همراه برخی از کتابهای کلامی و فقهی و حديثی زيديان و معتزليان ری و خراسان و شمال ايران در دوران دو امام زيدی يمن، يعنی المتوکل علی الله احمد بن سليمان و نيز المنصور بالله عبدالله بن حمزة (سده ششم قمري) راهی يمن شد و مورد اقبال زيديان يمن قرار گرفت و اسناد متعددی در اختيار است که نشان می دهد امالي او مورد روايت زيديان يمن بوده است. شخصی که در انتشار و روايت اين متن در يمن سهم عمده داشته است، قاضي جعفر ابن عبدالسلام است که در سفر به ری کتابهای زيادی را با خود در بازگشت به يمن همراه کرد و از آن جمله طبق گزارشهای موجود کتاب امالي ابو سعد سمان را. قاضي جعفر اين امالي را در ری از طريق استادش احمد بن أبي الحسن الکني که پيشوای زيديان ری در نيمه سده ششم قمری بوده دريافت کرده بوده است (برای اين مطلب و نيز معرفی رجال واسطه در روايت اين کتاب تا قاضي جعفر، نک: مقاله من با عنوان "ناگفته هايی از جامعه ري در سده های پنجم و ششم قمری"، در همين سايت). همينک نيز نسخه ناقصی از امالي ابو سعد سمان که تنها شامل بخش کوچکی از اين کتاب بزرگ است موجود است که نسخه ای است يمنی. اين نسخه از ميراث زيديان يمن و از آثار متعلق به مکتب معتزليان و زيديان ری است که از طريق زيديان مسافر راه به يمن پيدا کرده است. اين نسخه ضمن مجموعه ای است متعلق به کتابخانه آمبروزيانا (شماره
X76 sup(Griffini 46)
، نک: فهرست، 1/ 144 تا 146؛ ضمن يک مجموعه، از برگ 81 الف تا 181 ب؛ ميان برگ 90 و 91 به نظر می رسد افتادگی وجود دارد. گاه در آغاز بابها گواهی های بلاغ مختلف و گوناگونی آمده است؛ نک: 111 الف؛ 128 الف؛ 160 الف). نسخه از آغاز و انجام افتاده و از اينرو گواهی کاتب هم ندارد، اما به نظر می رسد که حدود اواخر سده هفتم کتابت شده باشد، کما اينکه تاريخ ما بقی کتابهای داخل در مجموعه اين امر را تأييد می کند (من اصل نسخه را متأسفانه نديده ام و صرفا عکسی از آن را در اختيار دارم). نسخه کنونی از آنجا که آغاز و انجام آن افتاده است، به هيچ روی عنوانی ندارد و حتی عنوان امالي.و هويت نويسنده آن معلوم نيست و صرفا الگوی کتاب و نيز سند آن که از ابو سعد سمان تا قاضي جعفر متصلا در آغاز هر بابی تکرار می شود (و اين سند با سند ذکر شده برای امالي ابو سعد در منابع زيدی يکی است)، اين استنباط را تأييد می کند که نسخه حاضر کتاب امالي ابو سعد سمان است. نسخه ما بر اساس ابواب و به شکل موضوعی تنظيم شده و از اواخر باب هشتم آغاز می شود و تا ميانه باب هفدهم ادامه می يابد. با توجه به اينکه همين مقدار از کتاب که تنها حدود نه باب کتاب را شامل می شود، حدود 100 برگ است، می توان استنباط کرد که اصل کتاب تا چه اندازه بزرگ بوده است. چنانکه گفتيم نسخه کنونی در ضمن ابوابی تنظيم شده و صورت مجلس مجلس ندارد؛ با اين وصف آنطور که از گفتار منابع بر می آيد امالي ابو سعد سمان در اصل به همان شکل اوليه مجلس مجلس (دست کم در يک روايت در دويست مجلس) تنظيم شده بوده و در اختيار بوده است. می دانيم که نسخه زيديان يمن موسوم بوده است به ذخيرة الايمان و گاه در منابع زيدی از آن بدين تعبير ياد می کنند. به احتمال زياد نسخه ما بخشی از همين ذخيرة الايمان است. شايد ذخيرة الايمان تحريری بوده است از امالی اصلی دويست مجلسی اما با تنظيم و تبويب متفاوت، آنطور که نسخه ما به چنين چيزی گواهی می دهد. توضيح اينکه از آنجا که در آغاز هر يک از ابواب نسخه حاضر با وجود نقل سند تا ابو سعد سمان اشاره ای به تواريخ مجالس نشده و صرفا به طور کلی طاهر بن الحسين السمان که از ابو سعد سمان روايت می کند، به لفظ املاء ابو سعد بسنده می کند و تاريخی به دست نمی دهد، معلوم می شود که اين کتاب در شکل فعلی دقيقا منطبق با اصل مجالس / امالي ابو سعد نبوده است و الا معمول چنين است که در امالی ها اشاره به تاريخ و حتی مکان مجالس املاء صورت گيرد. با اين وصف از نسخه حاضر پيداست که اصل امالی ابو سعد هم گرچه به شکل مجلس مجلس بوده اما باز هر مجلس و يا چند مجلسی به يک موضوع اختصاص داشته است. اين کار در سنت امالی نويسی امری بوده است معهود و شناخته شده. به هر حال دست کم يک تحرير از اين امالی به صورت مجلس به مجلس و در عين حال هر مجلسی در موضوعی بوده که شايد مجموعا چنانکه گذشت روی هم شامل دويست مجلس می شده است. نسخه حاضر اشاره هايی به وجود چنين تحرير اوليه ای دارد اما عين آن نيست. بعدا شايد از سوی پسر برادر ابو سعد، يعنی طاهر بن الحسين السمان که نامش در سند آغازين نسخه حاضر آمده است بر اساس همين مجالس موضوعی، تحرير ديگری ارائه شده بود که در آن هر چند مجلس مرتبط با يکديگر ذيل يک باب تنظيم شده و احاديث آن مجالس در کنار هم قرار گرفته بوده است. با اين وصف آنطور که از نسخه ما بر می آيد، در تنظيم اخير باز هم ميان احاديث مجالس تفکيک شده و در ذيل هر باب احاديث هر مجلس مستقل ارائه شده است. در طول نسخه همه جا اين تفکيک روشن نيست و در حاشيه نسخه عنوان مجلس های فرعی همه جا تذکر داده نشده است. به هر حال از نسخه حاضر بر نمی آيد که تنظيم کنونی عين تنظيم اصلی مجالس ابو سعد بوده بلکه چنانکه از اشاره های حاشيه نسخه در آغاز برخی ابواب بر می آيد بسيار محتمل است که تنظيم کننده متن کنونی از ميان مجالس دويست گانه ابو سعد سمان مجالس مشابه از لحاظ موضوعی را انتخاب کرده و ذيل يک عنوان کلی تری باب بندی کرده است. به همين دليل هم هست که در نسخه حاضر چنانکه ديديم اشاره ای به ترتيب و مشخصات زمانی و مکانی مجالس املاء نشده و صرفا در بسياری از موارد در حاشيه نسخه اشاره به موضوع مجلس و شروع مجلس جديد بدون هيچ گونه توضيح اضافی ديده می شود. از آنچه در منابع زيدی آمده روشن است که زيديان علاوه بر نسخه ذخيرة الايمان که ظاهرا همين نسخه حاضر باشد، نسخه ای ديگر مشتمل بر چند مجلس از امالي سمان را نيز شايد از تحرير اوليه آن در اختيار داشته اند (نک: مسند شمس الأخبار، 1/ 30، اشاره به امالي السمان و نيز نک: ص 33، اشاره به "المجالس برواية السمان سوی ما تقدم"). سند امالي سمان که در آغاز هر يک از ابواب نسخه حاضر عينا تکرار می شود، بدين قرار است:
"أخبرنا القاضي الأجل الامام شمس الدين جمال الاسلام والمسلمين جعفر بن أحمد بن عبدالسلام بن أبي يحيی رضوان الله عليه قراءة عليه، قال: أخبرنا القاضي الأجل الامام قطب الدين أبو العباس أحمد بن أبي الحسن بن أحمد الکني أسعده الله، قال: أخبرنا الشيخ الامام الحسن بن علي بن أبي طالب الفرزاذي المعروف بخاموش أطال الله بقاءه في رمضان سنة خمس وعشرين وخمسمائة، قال: حدثنا طاهر بن الحسين بن علي بن الحسين بن محمد بن الحسن بن زنجويه السمان الرازي في جمادي الاولی سنة أربع وثمانين وأربعمائة، قال: حدثنا عمي أبو سعد اسماعيل بن علي بن الحسين بن محمد السمان رضي الله عنهما املاءً من لفظه، قال: ....."(84 الف و موار ديگر). محتملا سند اين نسخه بعد از قاضي جعفر به محي الدين ابن الوليد القرشي می رسد که می دانيم از شاگردان و راويان قاضي جعفر بوده و در روايت کتابهای حديثی زيدی از قاضي جعفر و تنظيم و نسخه برداری و انتشار آنها سهم مهمی داشته است (برای روايت امالي سمان با سند مشابه نسخه حاضر وسيله امام منصور بالله عبدالله بن حمزه به واسطه شيخ روايتش محي الدين ابن الوليد القرشي، نک: الشافي، 1/ 174 تا 175، چاپ جديد).
ابواب موجود در نسخه حاضر نيز بدين قرار است:
باب نهم درباره ذم دنيا (84 الف)؛ بنابر توضيح حاشيه نسخه، مشتمل بر 4 مجلس؛ باب دهم درباره تحذير از افعال زشت مانند حسد و غيبت و از اين دست (برگ 98 ب)؛ باب يازدهم درباره ترغيب به افعال خير مانند صبر و جهاد و از اين قبيل (106 الف)؛ در 9 مجلس؛ باب دوازدهم درباره اکابر و جوانی و پيری و معمرين و لطف خداوند نسبت به آنان (120 ب)؛ باب سيزدهم درباره تقلب الزمان و تغير احوال الناس و عزلت و از اين دست مسائل (128 الف)؛ باب چهاردهم در ذکر امراء وسلاطين و ولات و عمال و آنچه مربوط به اين موضوع است ( 153 ب) گويا در 2 مجلس (اين باب از نقطه نظر آشنايی با نظر زيديان و معتزليان درباره حکومت و قدرت سياسی و تعامل با آن بی نهايت اهميت دارد. تحليل اين باب را به فرصتی ديگر وا می نهيم)؛ باب پانزدهم درباره ذکر قضاة و شهادت و حلال و حرام و آنچه بدان مربوط است (160 الف)؛ باب شانزدهم در ذکر دين و مدح متمسکان به دين از ميان عجم و فرس و موالی و ذکر فضل امت و اموری از اين دست (169 الف)؛ در 9 مجلس . از جمله آنها شش مجلس در ذکر دين (172 ب) و نيز"مجلس بالفارسية"(نک: برگ 170 الف تا 170 ب؛ اين مجلس از حيث نقل احاديث و حکاياتی که در آن قطعه ای به فارسی از پيامبر و صحابه و بزرگان دين رسيده بسيار جالب توجه و در نوع خود کم نظير است. در اين قسمت با سند متصل قطعه شعری نو و ناشناخته هم از رودکی، شاعر برجسته ايرانی به فارسی نقل شده است. اين بخش وسيله نويسنده اين سطور به زودی در دسترس قرار خواهد گرفت)؛ باب هفدهم درباره عيدين و محرم و يوم عرفه و عاشوراء و مناسبات سال (178 الف) .
در نسخه حاضر از امالی سمان روايتهای شيعی در قياس با روايات سنی در اقليت است؛ اما به هر حال بخشی از سنتهای روايی که در اين نسخه از امالی ديده می شود، مربوط است به روايات زيديان و شيعيان کوفی. به طور روشن بايد به روايات ابو سعد سمان با يک واسطه از ابن عقده کوفی جارودي ياد کنيم که در سرتاسر اين نسخه ديده می شود (مثلا 92 ب؛ او همچنين با يک واسطه از ابو بکر ابن الجعابي، محدثی با گرايشات روشن شيعی روايت می کند، نک: مثلا برگ 95 الف. نيز بايد اشاره کرد به روايت او از ابو الحسن احمد بن محمد بن احمد بن موسی بن هارون، معروف به ابن الصلت الأهوازي در بغداد و روايت شخص اخير از ابن عقده، مثلا در 121 ب و نيز روايت او از ابو الحسن محمد بن جعفر بن محمد بن هارون التميمي، معروف به ابن النجار شيعی در کوفه، مثلا نک: 136 ب). بخشی از روايات امالی را نيز روايات از اهل بيت از طرق کوفی و شيعی و يا حتی سنی تشکيل می دهد. از ويژگيهای ديگر اين امالي روايت اشعاری است با سند در اواخر مجالس و گاه در موارد ديگر و همچنين نقل حکايات ادبی و اخلاقی. اين ويژگی در برخی ديگر از کتابهای امالی و يا فوائد سنی و شيعی هم ديده می شود. نکته جالب توجه در امالی ابو سعد سمان اين است که او با وجود آنکه به عنوان يک محدث معتزلی مذهب از روايت از محدثان و رجال اصحاب حديث ابايی ندارد، اما با اين وصف طبعا در روايت احاديث متنهايی را در نظر می گيرد که با اعتقادات معتزلی و شيعی او در تضاد و تمايز نباشد. افزون بر اين او در سرتاسر اين امالی از روايت از افراد شاخص جريان اصحاب حديث و محدثان معروف به عقايد ضد معتزلی/ جهمی و کسانی که در حقيقت مراجع اصلی احاديث اعتقادی جريان اصحاب حديث و حنابله هستند، اجتناب می کند و می کوشد که صرفا از اصول و دفاتر محدثانی روايت کند که بدين گرايشها تعلق خاطری روشن نداشته اند و صرفا راويان احاديث در شکل عمومی بوده اند. طبعا بدين ترتيب ابو سعد سمان گونه های خاصی از روايات را نقل می کند و بيشتر به روايات زهد و اخلاق و فضائل و تاريخ و از اين دست ، دست کم در اين بخش امالی که در اختيار راست، اقدام کرده است. اين شيوه وسيله قاضي عبدالجبار و يا امالی نويسان زيدی مذهب مکتب معتزليان ري کاملا قابل تأييد است و نمونه های ديگری از آن همينک در اختيار داريم. به هر حال اين شيوه موجب شده است که او در اين دفتر از محدثانی روايت کند که شهرت کمتری دارند و يا به روايت انواع مختلف احاديث و لو آنکه سنتهای آنان مورد قبول محدثان سنی رسمی قرار نمی گرفته توجه نشان می داده اند. در ميان اهل سنت هم در کنار تأليف صحاح و سنن و سنت نامه های اصلی روايی، عموما در تدوين امالی ها و يا تخريج فوائد حديثی و تدوين مشيخه ها و اجزاء حديثی متفاوت همين شيوه مد نظر بوده و تنها نشان دادن سعه روايی و روايت احاديث تا آنجا که ممکن است، مد نظر بوده است.
همانطور که در مقاله اصلی خود درباره شخصيت ابوسعد شمان نشان داده ايم، او محدث و حافظی است که از طيف وسيعی از محدثان در شهرهای مختلف حديث شنيده بوده و به ثبت رسانيده بوده است. در نسخه موجود امالي بخشی از اين روايات و احاديث ديده می شود. از طريق اين امالي ما با شماری از رجال کمتر شناخته شده حديث در سده های چهارم و اوائل پنجم آشنا می شويم. از جمله کسانی که او از آنان در اين امالی روايت حديث می کند، قاضي عبدالجبار معتزلی است که استادش در کلام هم بوده است. اين روايات بايد برگرفته از امالي او باشد (نمونه ها: 98 الف؛ 106 ب؛ 115 ب؛ 121 الف: دو بار؛ 123 الف؛ 128 ب؛ 131 الف؛ 135 الف؛ 140 الف؛ 141 الف؛ 142 الف؛ 144 ب؛ 145 الف؛ 146 ب؛ 147 الف؛ 147 ب؛ 151 الف؛ 152 الف؛ 153 ب؛ 154 ب؛ 158 ب: دو بار؛ 167 الف؛ 168 الف؛ 168 ب؛ 172 ب؛ 177 ب). از ديگر مشايخ مهم او در اين بخش از امالي ابو هلال عسکري، اديب معروف است که ابو سعد از او روايت می کند (نک: برگ 96 ب). از اين نسخه برخی اطلاعات جالب درباره زندگی ابو سعد نيز قابل استنباط است و از جمله اينکه او در سال 391 ق در بغداد (95 ب) و در سال 392 ق در کوفه (نک: 145 الف) بوده است. قديميترين تاريخ سماع و قرائت او در اين امالي نيز مربوط است به سال 384 ق (نک: 115 ب؛ 133 ب؛ 154 ب). همچنين بايد گفت که عمده تحصيلات حديثی او چنانکه از امالی پيداست به صورت قرائت نزد مشايخ حديث بوده و نه سماع و يا اجازه. می دانيم که ابو سعد سمان به شهرهای زيادی سفر کرده و دانش حديث را آموخته و از مشايخ حديث شنيده بوده است؛ برخی از اين شهرها که در امالي ذکرشان آمده از اين قرار است: موصل (81 الف)؛ تبريز (81 الف)؛ واسط (81 ب)؛ دمشق (81 ب)؛ ری (82 الف)؛ دير عاقول (82 ب)؛ بغداد (83 الف)؛ همذان (83 ب)؛ مصر (83 ب)؛ النعمانية (86 الف)؛ الرها (86 الف)؛ معرة النعمان (87 الف)؛ الکوفه (89 ب)؛ البصرة (90 الف)؛ سهرورد (91 الف)؛ مدينه (124 ب)؛ عسفان (92 الف)؛ اهواز (93 الف)؛ عسقلان (93 ب)؛ عسکر مکرم (94 الف)؛ مکه (95 الف)؛ جرجرايا (101 ب)؛ قزوين (102 الف)؛ حلب (108 الف)؛ اسکندرية (115 الف)؛ النيل (121 الف)؛ بيت المقدس (125 ب)؛ اطرابلس (129 ب)؛ عکا (138 الف)؛ تنيس (145 الف)؛ ابلة (157 ب)؛ صور (160 ب)؛ اردن (163 الف)؛ عکبرا (173 الف).
دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۷:۵۵
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .