به مناسبت بحث از الایضاح ابن شاذان مناسب دیدم مجموعه آنچه تاکنون درباره ابن رستم طبری (محمد بن جریر بن رستم طبری) گردآورده ام را به منظور بررسی احتمال تألیف الایضاح از سوی او در دو یادداشت جداگانه عرضه کنم. در اینجا نخست می پردازم به کتاب الفاضح وی.
الفاضح کما اینکه در مقاله ای دیگر که همینک در کتاب بررسیهای تاریخی دستیاب است نوشته ام تألیفی است از ابن رستم طبری، متکلم برجسته امامی مذهب در دو دهه آخر سده سوم قمری و از معاصران کسانی مانند ناصر اطروش و ابن قبه رازی که همینک متن آن در آغاز نسخه های کتاب دیگر او یعنی المسترشد دیده می شود (تا ص ۲۳۷). در واقع بخش نخستین کتاب المسترشد باید همین کتاب الفاضح باشد که گویا از آغاز در کنار نسخه المسترشد شناخته و نسخ آن در اختیار بوده است. در این کتاب نویسنده تحت تأثیر بخشی کوتاه از کتاب الایضاح منسوب به ابن شاذان (و یا دست کم تحریری از آن، به شرحی که تفصیلاً خواهد آمد) بوده و مطالبی کم و بیش مشابه در قسمتی از کتاب الفاضح در این ارتباط دیده می شود. سبب این تأثیر پذیری چنانکه خواهیم دید گویا این بوده که ابن رستم مدتی در خراسان و در طوس ساکن بوده است و از نزدیک با میراث فضل بن شاذان آشنایی داشته است. اصولاً نوع ادبیات ابن رستم در دو کتاب المسترشد و الفاضح در بحث های امامت با ادبیاتی که از ابن شاذان حتی خارج از الایضاح می شناسیم قرابتهایی دارد. ابن رستم به شکل قطعی معلوم نیست خود آیا نزد ابن شاذان تحصیل علم کرده بوده یا نه اما ظاهراً او خود ابن شاذان را درک نکرده بوده است. به هرحال هیچ گونه روایتی در این زمینه موجود نیست. اصولاً شناخت ما از زندگی ابن رستم بسیار محدود است و از آن میان اطلاعات ما درباره تحصیلات او بسیار اندک است. در طول دو کتاب الفاضح و کتاب المسترشد شیوه های مشابهی در روایت آثار حدیثی اهل سنت از سوی او دیده می شود، مانند روایت از واقدی و همچنین نحوه نقل روایات که همه مؤید آن است که الفاضح که آشکارا در نسخه المسترشد به شکل مستقلی از متن المسترشد موجود است تألیفی است از خود ابن رستم و نه شخصی دیگر. با این وصف تمایز روشنی میان متن های این دو کتاب با شیوه الایضاح دیده می شود که تنها به نحوه روایت و نوع احادیث محل استناد محدود نیست بلکه اصولاً به نحوه دیدگاه کلامی او و همچنین نوع ورود و خروج در بحث های امامت نیز مربوط می شود. در تاریخ طبرستان ابن اسفندیار که از ابن رستم طبری یاد کرده و شرح حالی جالب توجه از او به دست داده (ص ۱۳۰) اطلاعات تازه ای درباره او به دست می آید و از آن جمله است اینکه ابن رستم کتابی داشته به نام حذو النعل بالنعل. من پیشتر تصور می کردم در اینجا خلطی صورت گرفته میان شرح حال ابن شاذان و ابن رستم چرا که ابن شاذان هم همین عنوان کتاب را در لیست آثارش دارد و باز به این دلیل که ابن اسفندیار (لا بد بر اساس منبعی کهنتر) می نویسد که ابن رستم مدتها در خدمت امام علی بن موسی الرضا بوده است. این چیزی است که معمولاً و البته بی آنکه مبنایی داشته باشد در مورد ابن شاذان هم گفته می شود و او را به غلط از اصحاب امام رضا می دانند. اما در حقیقت به نظر می رسد که اینجا مقصود ابن اسفندیار چیز دیگری است و خلطی هم میان ابن شاذان و ابن رستم صورت نگرفته است. ابن اسفندیار و یا منبع او در واقع منظورشان آن است که ابن رستم مدتی در مشهد و خراسان ساکن بوده است. بنابراین بعید نیست، چنانکه پیشتر گفتیم ابن رستم در خراسان تحت تأثیر ادبیات ابن شاذان قرار گرفته بوده است. می دانیم که تا مدتها سیطره علمی ابن شاذان در خراسان میان امامیه تداوم داشته است. شاید تألیف کتابی با عنوان حذو النعل بالنعل ناشی از همین تأثیر پذیری از ابن شاذان بوده، کما اینکه در الایضاح هم ابن شاذان از این مفهوم و مسئله سخن می گوید. به هر حال از کتاب حذو النعل بالنعل ابن رستم منابع دیگر مطلقاً یادی نکرده اند. حال با توجه به اینکه در اواخر متن الفاضح نویسنده به حدیث و مفهوم حذو النعل بالنعل می پردازد و از آن بهره می گیرد تا ردیه خود را بر سنیان تکمیل کند (نک: ص ۲۲۹) به احتمال بسیار قوی باید گفت مقصود ابن اسفندیار همین کتاب الفاضح است و در واقع این کتاب دو اسم متفاوت داشته است. ابن اسفندیار طبعاً از الفاضح یادی نمی کند. احتمال دیگر آن است که متنی که ما همینک داریم حذو النعل بالنعل است و الفاضح در واقع از میان رفته است. اگر این احتمال اخیر درست باشد ممکن است، چنانکه در شماره اول مقالات ابن شاذان گفته ایم مقصود از نسخه الایضاح موجود نزد قاضی نور الله شوشتری در واقع نسخه ای از الفاضح بوده که امروزه ظاهراً مفقود است.
الفاضح کما اینکه در مقاله ای دیگر که همینک در کتاب بررسیهای تاریخی دستیاب است نوشته ام تألیفی است از ابن رستم طبری، متکلم برجسته امامی مذهب در دو دهه آخر سده سوم قمری و از معاصران کسانی مانند ناصر اطروش و ابن قبه رازی که همینک متن آن در آغاز نسخه های کتاب دیگر او یعنی المسترشد دیده می شود (تا ص ۲۳۷). در واقع بخش نخستین کتاب المسترشد باید همین کتاب الفاضح باشد که گویا از آغاز در کنار نسخه المسترشد شناخته و نسخ آن در اختیار بوده است. در این کتاب نویسنده تحت تأثیر بخشی کوتاه از کتاب الایضاح منسوب به ابن شاذان (و یا دست کم تحریری از آن، به شرحی که تفصیلاً خواهد آمد) بوده و مطالبی کم و بیش مشابه در قسمتی از کتاب الفاضح در این ارتباط دیده می شود. سبب این تأثیر پذیری چنانکه خواهیم دید گویا این بوده که ابن رستم مدتی در خراسان و در طوس ساکن بوده است و از نزدیک با میراث فضل بن شاذان آشنایی داشته است. اصولاً نوع ادبیات ابن رستم در دو کتاب المسترشد و الفاضح در بحث های امامت با ادبیاتی که از ابن شاذان حتی خارج از الایضاح می شناسیم قرابتهایی دارد. ابن رستم به شکل قطعی معلوم نیست خود آیا نزد ابن شاذان تحصیل علم کرده بوده یا نه اما ظاهراً او خود ابن شاذان را درک نکرده بوده است. به هرحال هیچ گونه روایتی در این زمینه موجود نیست. اصولاً شناخت ما از زندگی ابن رستم بسیار محدود است و از آن میان اطلاعات ما درباره تحصیلات او بسیار اندک است. در طول دو کتاب الفاضح و کتاب المسترشد شیوه های مشابهی در روایت آثار حدیثی اهل سنت از سوی او دیده می شود، مانند روایت از واقدی و همچنین نحوه نقل روایات که همه مؤید آن است که الفاضح که آشکارا در نسخه المسترشد به شکل مستقلی از متن المسترشد موجود است تألیفی است از خود ابن رستم و نه شخصی دیگر. با این وصف تمایز روشنی میان متن های این دو کتاب با شیوه الایضاح دیده می شود که تنها به نحوه روایت و نوع احادیث محل استناد محدود نیست بلکه اصولاً به نحوه دیدگاه کلامی او و همچنین نوع ورود و خروج در بحث های امامت نیز مربوط می شود. در تاریخ طبرستان ابن اسفندیار که از ابن رستم طبری یاد کرده و شرح حالی جالب توجه از او به دست داده (ص ۱۳۰) اطلاعات تازه ای درباره او به دست می آید و از آن جمله است اینکه ابن رستم کتابی داشته به نام حذو النعل بالنعل. من پیشتر تصور می کردم در اینجا خلطی صورت گرفته میان شرح حال ابن شاذان و ابن رستم چرا که ابن شاذان هم همین عنوان کتاب را در لیست آثارش دارد و باز به این دلیل که ابن اسفندیار (لا بد بر اساس منبعی کهنتر) می نویسد که ابن رستم مدتها در خدمت امام علی بن موسی الرضا بوده است. این چیزی است که معمولاً و البته بی آنکه مبنایی داشته باشد در مورد ابن شاذان هم گفته می شود و او را به غلط از اصحاب امام رضا می دانند. اما در حقیقت به نظر می رسد که اینجا مقصود ابن اسفندیار چیز دیگری است و خلطی هم میان ابن شاذان و ابن رستم صورت نگرفته است. ابن اسفندیار و یا منبع او در واقع منظورشان آن است که ابن رستم مدتی در مشهد و خراسان ساکن بوده است. بنابراین بعید نیست، چنانکه پیشتر گفتیم ابن رستم در خراسان تحت تأثیر ادبیات ابن شاذان قرار گرفته بوده است. می دانیم که تا مدتها سیطره علمی ابن شاذان در خراسان میان امامیه تداوم داشته است. شاید تألیف کتابی با عنوان حذو النعل بالنعل ناشی از همین تأثیر پذیری از ابن شاذان بوده، کما اینکه در الایضاح هم ابن شاذان از این مفهوم و مسئله سخن می گوید. به هر حال از کتاب حذو النعل بالنعل ابن رستم منابع دیگر مطلقاً یادی نکرده اند. حال با توجه به اینکه در اواخر متن الفاضح نویسنده به حدیث و مفهوم حذو النعل بالنعل می پردازد و از آن بهره می گیرد تا ردیه خود را بر سنیان تکمیل کند (نک: ص ۲۲۹) به احتمال بسیار قوی باید گفت مقصود ابن اسفندیار همین کتاب الفاضح است و در واقع این کتاب دو اسم متفاوت داشته است. ابن اسفندیار طبعاً از الفاضح یادی نمی کند. احتمال دیگر آن است که متنی که ما همینک داریم حذو النعل بالنعل است و الفاضح در واقع از میان رفته است. اگر این احتمال اخیر درست باشد ممکن است، چنانکه در شماره اول مقالات ابن شاذان گفته ایم مقصود از نسخه الایضاح موجود نزد قاضی نور الله شوشتری در واقع نسخه ای از الفاضح بوده که امروزه ظاهراً مفقود است.
شنبه ۱۲ دي ۱۳۹۴ ساعت ۳:۲۲
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .