<p align="right" class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0cm 0cm 0pt"><span style="FONT-FAMILY: "><font size="2"><span lang="FA" dir="rtl"> </span></font></span></p><p />
کتاب حاضر تصحيح جديدی است از کتاب المعتمد في أصول الدين تأليف رکن الدين محمود بن محمد الملاحمي الخوارزمي (د. 536 ق)، از متکلمان معروف معتزلی و آخرين نماينده برجسته اين مکتب. پيش از اين متن کتاب المعتمد و با تصحيح ويلفرد مادلونگ و مارتين مکدرموت در اختيار محققان قرار داشت. چاپ ياد شده تنها مشتمل بر قسمتی نسبتا کوچک از کتاب ملاحمي بود. در سالهای اخير و با شناسايی نسخه های جديد معتزلی و زيدی و عکسبرداری از آنها در کتابخانه های خصوصی و عمومی يمن دو نسخه تازه از اين کتاب در اختيار ما قرار گرفت که ضرورت تصحيح مجدد اين کتاب را ايجاب می کرد. اين دو نسخه علاوه بر اينکه بخشی از متن چاپ قبلی را پوشش می دهند و از اينرو در تصحيح دقيقتر متن به کار می آيند، شامل بخشهای جديدی از اين کتاب می شوند که به ويژه جوانب تازه و مهمی از مباحث کلامی و فرقه شناختی را برای ما روشن می کنند؛ خاصه که در اين قسمت ملاحمي از منابع مهمی چون کتابهايی از ابو عيسی الورّاق و حسن بن موسی النوبختي به طور گسترده ای بهره برده است؛ علاوه بر اينکه در اين بخش ملاحمي به مثابه ناقد فلسفه اسلامی و با رويکردی معتزلی به نقد آرای فيلسوفان می پردازد و اين البته از ويژگيهای خاص کتاب المعتمد به عنوان کتابی جامع در علم کلام معتزلی است که در آن به آرای فلاسفه نسبتا تفصيلا پرداخته شده است. او خود تصريح می کند که قصد دارد بر خلاف معمول کتابهای مشايخ معتزلی، در اين کتاب به رد جامعی نسبت به آرای مخالفان و مذاهب غير اسلامی بپردازد. پروفسور مادلونگ در تصحيح جديد اين کتاب که بدين وسيله ارائه می شود، کتاب را بر اساس دو نسخه جديد، ديگر بار تصحيح و بخشهای تازه را بدين وسيله در کنار بخشهای قديم کتاب در اختيار محققان قرار داده است.
آن طور که از محتوا و تقسيم بندی کتاب المعتمد پيداست و خود ملاحمي در مقدمه الفائق في أصول الدين (ص 1) هم اشاره می کند، اصل کتاب المعتمد بسيار حجيم بوده و ملاحمي مباحث کلامی را در شکل تفصيلی ارائه داده بوده است. با توجه به اين واقعيت که کتاب الفائق تنها خلاصه ای کامل از کتاب المعتمد است و ملاحمي آن را پس از المعتمد نگاشته بوده، معلوم است که وی موفق به تکميل کتاب المعتمد شده است. با اين وصف آنچه در چاپ حاضر ارائه می شود تنها بخشی از کتاب المعتمد است و همه متن را پوشش نمی دهد. هنوز نسخه و يا نسخه هايی که بخشهای ديگر کتاب را در بر داشته باشد، به دست نيامده است. ساختار بخشهای مختلف کتاب المعتمد از آنچه نويسنده در خود کتاب بدان تذکر داده روشن می شود؛ کما اينکه کم و بيش از کتاب الفائق نيز می توان ساختار و محتوای بخشهای مفقود کتاب را تشخيص داد؛ با اين وصف الفائق تنها خلاصه ای از مباحث اصلی کتاب المعتمد است و بدين ترتيب فاقد بخشهای متعددی از تفصيلات و جزييات مسائل و مباحث کتاب المعتمد می باشد.
در سالهای اخير شناخت ما از محمود ملاحمي با انتشار کتابهای ديگر او فزونی يافته است. از يک سو ويلفرد مادلونگ و مارتين مکدرموت کتاب الفائق في أصول الدين او را که به طور کامل به دست ما رسيده است، منتشر کردند. از ديگر سو چند سال پيش نسخه منحصر به فردی از کتاب تحفة المتکلمين في الرد علی الفلاسفة ملاحمي پيدا شد و به کوشش حسن انصاری و ويلفرد مادلونگ منتشر گرديد. کتاب ديگر او نيز با عنوان تجريد المعتمد که گزيده ای است از کتاب المعتمد في أصول الفقه ابو الحسين بصري (د. 436 ق) به تازگی به صورت چاپ نسخه برگردان و با کوشش حسن انصاری و زابينه اشميتکه منتشر شده است. همينک با چاپ تازه کتاب المعتمد اطلاع ما از انديشه های کلامی او طبعا بسيار بيشتر خواهد شد. ملاحمي در اين کتاب همچون ديگر آثارش انديشه های کلامی ابو الحسين بصري را دنبال کرده و از وی تبعيت کرده است. همانطور که ملاحمي خود در مقدمه کتاب المعتمد متذکر شده، منبع عمده او در اين کتاب و نيز خلاصه آن الفائق، کتاب تصفّح الأدلة تأليف ابو الحسين بصري بوده است. وی در مباحث کلامی کتاب المعتمد، در بسياری از موارد حتی به الفاظ و عبارات ابو الحسين در اين کتاب وفادار بوده و همان اسلوب را دنبال کرده؛ با اين وصف ملاحمي در همين کتاب و نيز ديگر آثارش گاه انتقاداتی هم به او دارد و يا برخی انديشه های کلامی وی را نمی پذيرد. متأسفانه از کتاب تصفح الأدله ابو الحسين که مهمترين کتاب او بوده، تنها بخش بسيار کوچکی و آن هم بر اساس دستنوشته های آن کتاب نزد قرائيم يهود چيزی بر جای نمانده است. اين بخش کوتاه در سالهای اخير به کوشش ويلفرد مادلونگ و زابينه اشميتکه به چاپ رسيده است. از همين بخش کوتاه نيز مشابهتهای دو متن المعتمد ملاحمي و کتاب تصفح الأدلة و پيروی ملاحمي از عبارات ابو الحسين بصري کاملا پيداست؛ با اين وصف همانطور که در مقدمه المعتمد، ملاحمي تذکر داده و با مقايسه شيوه دو کتاب معلوم می شود، تصفح الأدلة از الگوی گسترده تر و کم و بيش متفاوتی نسبت به المعتمد در طرح مباحث کلامی پيروی می کرده و ملاحمي در واقع در کتابش تهذيب و دسته بندی مرتب تری از مطالب کتاب ابو الحسين را به دست داده است (از کتاب تصفح الأدلة نقلهايی هم در منابع ديگر موجود است). در اين کتاب ابو الحسين بصري نظرات انتقادی خود را نسبت به دستگاه کلامی بهشميان که نماينده اصلی آن در دورانش استادش قاضي عبد الجبّار همداني (د. 415 ق) بود ارائه کرده است. ابو الحسين تحت تأثير برخی از آموزشهای فلسفی خود انتقاداتی به آنان داشت. محمود ابن الملاحمي هم با تبعيت از ابو الحسين بصري در کتابهايش و از جمله همين المعتمد به آرای بهشميان واکنش نشان می دهد. از اينرو اين کتاب می تواند ما را از يک سو با آرای معتزله بهشمي آشنا کند و از ديگر سو انتقادات ابو الحسين و ملاحمي را نسبت به اين دستگاه کلامی در مسائل مختلف نشان دهد؛ علاوه بر اينکه ملاحمي خود در مقام آشنای با فلسفه ابن سينا (د. 428 ق) و ديگر فيلسوفان مسلمان در دو کتاب المعتمد و تحفة المتکلمين به رد آرای آنان و حتی برخی منتقدان فلسفه چون ابو حامد غزالي (د. 505 ق) پرداخته است. ابو الحسين البته غير از کتاب تصفح الأدلة کتابهای ديگری هم در کلام داشته است. يکی از اين کتابها غرر الأدلة نام داشته که تاريخ تأليف آن ظاهرا همزمان با دوران محتملا طولانی تأليف تصفح بوده و البته سريعتر از آن پايان گرفته و متأسفانه گويا از ميان رفته است؛ با اين وصف اين کتاب حتی بسيار بيش از تصفح الأدلة تا قرنها در ميان نويسندگان کتابهای کلامی و در ميان سنيان و شيعيان امامی از شهرت و تداول برخوردار بوده است. گزارشی در دست است که نشان می دهد دست کم نسخه ای از اين کتاب تا دو سه قرن پيش همچنان در مکه موجود بوده است. از ديگر سو کتاب تصفح الأدلة از سوی نويسنده آن هيچگاه تکميل نشد، در حالی که غرر الأدلة کتابی کامل بوده و فی المثل شامل بحث امامت هم می شده است. ملاحمي در بخشهايی از کتاب المعتمد که تصفح الأدلة آن را پوشش نمی داده، ظاهرا عمدتا از کتاب ديگر ابو الحسين، يعنی غرر الأدلة بهره مند بوده است. او همچنين ظاهرا از کتاب ديگر ابو الحسين، يعنی شرح اصول الخمسة نيز در تأليف کتابهای خود و از جمله در بخش امامت المعتمد و الفائق بهره برده بوده است. ملاحمي کما اينکه گفتيم، تنها به نقل و تبعيت از شيوه ابو الحسين در اين کتابها بسنده نکرده بوده و فی المثل در المعتمد به وضوح می بينيم که در بحث از فرقه ها و مذاهب ديگر از کتاب مقالات ابو عيسی الوراق و نيز الآراء والديانات حسن بن موسی النوبختي بهره برده است.
ما به روشنی نمی دانيم که ملاحمي خوارزمي چگونه در جريان سنت کلامی ابو الحسين بصري قرار گرفته بوده است. مکتب ابو الحسين ظاهرا بيشتر در بغداد رشد کرده بود، با اين وصف گويا مکتب او پيش از ملاحمي در خوارزم هوادارانی پيدا کرده بوده است. همعصر او محمود بن عمر الزمخشري (د. 538 ق)، مفسر معروف قرآن خود در پاره ای از مسائل در رساله کوتاهی که در اصول دين نوشته، گرايشش را به ابو الحسين نشان داده است. نام اين رساله، المنهاج في أصول الدين است که به کوشش زابينه اشميتکه منتشر شده است. زمخشري چنانکه گفته شده نزد ملاحمي دانش کلام را فرا گرفته و در مقابل ملاحمي نزد او تفسير آموخته است. در خوارزم پس از ملاحمي تا دست کم يکی دو قرن بعد همچنان نفوذ مکتب ابو الحسين بصري و تعاليم ملاحمي دنبال شد. محتملا همه معتزليان خوارزم تا چند قرن بعد پيروان ابو الحسين بصري و ملاحمي بوده اند. از دو نمونه از پيروان ملاحمي در دوره های بعدی در ميان معتزليان غير شيعی همينک اطلاع داريم: کتاب الکامل في الأستقصاء فيما بلغنا من کلام القدماء تأليف تقي الدين/الأئمه أبو المعالي صاعد بن أحمد العجالي الأصولي (نيمه دوم سده ششم قمری و محتملا از شاگردان محمود الملاحمي) و ديگری المجتبی /المجتنی تأليف نجم الدين مختار بن محمود الزاهدي الغزميني الخوارزمي (د. 658ق)[1].
فخر رازي (د. 606 ق)، متکلم و دانشمند بزرگ سنی اشعري مسلک که خود در آغاز در ري تحصيل دانش کرده بود و طبعا می توانست به خوبی با کلام معتزلی و منابع آن در ري، به عنوان مرکزيت اصلی کلام معتزلی آشنايی يابد، در سفر به خوارزم نيز می بايست با کلام معتزلی آشنايی بيشتری يافته باشد؛ خاصه با مکتب ابو الحسين بصري. به هر حال او نخستين متکلمی است که به صورت گسترده به آرای ابو الحسين بصري و ملاحمي عنايت کرد و در آثارش از آن دو نقل قول می کرد. اين خود موجبات شهرت ملاحمي را بيشتر فراهم نمود. پيش از فخر رازي، دانشمندی با گرايشات فلسفی مانند علي بن زيد البيهقي معروف به ابن فندق (د. 565 ق) از ملاحمي با ستايش نام می برد و اشاره می کند که از او بهره علمی برده بوده است (نک: معارج نهج البلاغة، به کوشش محمد تقی دانش پژوه، قم، 1367 ش، ص 36). با اين وصف ملاحمي ظاهرا تنها برای معتزليان خوارزم به عنوان مرجعی فکری قلمداد می شد و معتزليان شيعی، يعنی زيديان و اماميه ری و خراسان و شمال ايران اقبالی به آرای او و يا آرای کلامی ابو الحسين نشان نمی دادند و يا در صورت نقل محدود از ابو الحسين او را مورد رد و انتقاد قرار می دادند. ملاحمي البته کم و بيش معتزليان و زيديان معتزلی ری و خراسان را می شناخت؛ معتزليانی که بر خلاف او همچنان به تعاليم قاضي عبد الجبّار و بهشميان پايبند بودند. در خوارزم پيش از دوران او تعاليم بهشميان از طريق خراسان تداول داشت. در همين بخش تازه کتاب المعتمد او به گفتگوهايش با دانشمندی معتزلی اشاره دارد به نام اسماعيل بن علي الرازي که بی ترديد بايد مقصود او اسماعيل بن علي الفرّزاذي الرازي، نويسنده دو تعليق بر شرح اصول الخمسه قاضي عبد الجبّار و التبصره ابو الحسين هاروني (د. 411 ق) باشد که در ري اوائل سده ششم فعال بوده است.
با وجود آغاز ارتباط زيديان يمن، به ويژه از دوران المتوکل علی الله احمد بن سليمان (د. 566 ق) با زيديان ري و خراسان، طبيعی بود که کتابهای ملاحمي در اولويت زيديان در چارچوب پروژه انتقال آثار معتزلی / زيدی به يمن قرار نگيرد. زيديان يمنی در نخستين مرحله صرفا به آموختن و انتقال ميراث کلامی قاضي عبد الجبّار و شاگردانش و نيز ميراث زيديان معتزلی تمايل نشان دادند. زيديانی مانند قاضي جعفر ابن عبد السلام (د. 573 ق) ابتدا در يمن و بعد در ري با زيديان بهشمي تماس حاصل کردند و همين امر موجب شد که زيديه يمن در چارچوب گرايش به ميراث و کلام معتزلی، به مکتب بهشمي بپيوندند. با اين حال اندکی بعد از طريق خراسان آثار ملاحمي از طريق زيديانی که در ميان اين دو سرزمين در تردد بودند، به يمن منتقل شد. در زمان قاضي جعفر ابن عبد السلام، به عنوان نخستين آموزگار مهم تعاليم معتزلی بهشمي در يمن هيچ نشانه ای دالّ بر وجود آثار ملاحمي و يا تأثير پذيری از آرای کلامی ابو الحسين بصري ديده نمی شود. شاگرد برجسته اش الحسن بن محمد الرصّاص (د. 584 ق) در بيشتر آثارش نسبت به آرای ابو الحسين بصري و ملاحمي يا ساکت است و يا مطالب پراکنده ای را مطرح می کند که به هيچ روی نشان دهنده آن نيست که او به آثار کلامی آن دو دسترسی داشته است. تنها ظاهرا در اواخر حيات او بوده است که برخی از آثار کلامی ابو الحسين بصري و محمود الملاحمي راهی يمن شد. او دست کم با بخشی از کتاب غرر الأدلة آشنا بوده (بخش امامت و ردیه ای بر آن داشته است) و نقدی هم بر قسمتی کوتاه از کتاب تحفة المتکلمين ملاحمي نوشته بوده است (شاهدی بر آشنايی او با المعتمد وجود ندارد). اندکی بعد تا پايان سده ششم قمری زيديان يمن با آرای ملاحمي تا اندازه زيادی آشنا شده بودند. از اوائل سده هفتم در کتابهای کلامی، زيديان يمن و از جمله برخی شاگردان الحسن بن محمد الرصّاص با وجود اختلاف نظری که با مکتب ابو الحسين بصري داشتند، از آراء و يا کتابهای ملاحمي ياد می کرده و نقل قول می کردند. اين وضعيت حتی در نوشته های محدودی که از کلام زيديان مطرفی، يعنی مخالفان زيديان بهشمي يمن هم در دست است ديده می شود. با اين وجود، بر خلاف کتاب غرر الأدلة، هيچ شاهدی در دست نيست که نشان دهد زيديان يمن از تصفح الأدله ابو الحسين بصري مستقيما بهره مند بوده اند؛ کما اينکه شايد همه بخشهای کتاب المعتمد ملاحمي هم در دسترس آنان نبوده است. تنها نسخه ای که علاوه بر المعتمد في اصول الفقه ابو الحسين بصري در يمن تاکنون يافت شده، نسخه ای است از بخش امامت شرح اصول الخمسه او. در آغاز موضع زيديان نسبت به انديشه های کلامی ابو الحسين بصري و محمود الملاحمي، تنها مخالفت با آرای بنيادی آن دو و يا صرفا اتکاء بر اطلاعات و مباحث اين دو متکلم در مقام بحث از مباحث عمومی کلامی معتزلی بود. در اين ميان البته رديه ای هم بر بخش امامت کتاب الفائق ملاحمي از سوی محي الدين ابن الوليد القرشي (د. 623 ق)، يکی از شاگردان برجسته قاضي جعفر که بيشتر به مباحث نقلی دلبستگی داشت، به دليل وجود اختلافات زيديان با معتزليان در موضوع امامت نوشته شد. اين رديه به تازگی به چاپ رسيده است (با عنوان: الجواب الناطق الصادق بحلّ شبه كتاب الفائق فيما خالف فيه ابن الملاحمي مذاهب الزيدية في الإمامة، تحقيق وتقديم فيصل عون، قاهره، 2010م). با گذشت زمان از حدود اوائل سده هفتم و به ويژه نيمه آن، شماری از زيديان يمن، حتی در ميان شاگردان مستقيم الحسن بن محمد الرصّاص به تعاليم ابو الحسين تمايل نشان دادند؛ يا کاملا از تعاليم او پيروی می کردند و يا اينکه در پاره ای از عقايد و مسائل کلامی جانب او را می گرفتند. حتی مواضع او موجب فاصله گرفتن شماری از زيديان از تعاليم بهشميان و تا مرحله مخالفت با کل دستگاه معتزلی انجاميد. مهمترين نماينده کلام مکتب ابو الحسين / ملاحمي در يمن امام المؤيد بالله يحيی بن حمزة (د. 749 ق) در نيمه اول سده هشتم قمری است که کتابهای کلامی متعدد و حجيمی از او در دست است و در آنها دائما به آراء و کتابهای ملاحمي اشاره می کند.
در ميان اماميه، تمايل به آرای ابو الحسين گستره وسيعتری نسبت به زيديان يمن داشته است. در سده ششم قمری نمونه هايی وجود دارد که نشان می دهد اماميه به ويژه در ايران با آرای ابو الحسين آشنايی يافته بوده و عموما با تمايلی که نسبت به مکتب معتزلی بهشمي داشتند، از آن انتقاد کرده بودند. با اين وصف مهمترين کسی که عملا از تعاليم او دفاع کرد و آن را پذيرفت، محمود بن علي الحِمَّصي الرازي (د. پس از 600 ق) بود که در نيمه دوم سده ششم قمری فعال بوده است. او در کتاب المنقذ من التقليد (التعليق العراقي) خود از آرای ابو الحسين حمايت کرد و از کتابهای او و نيز کتابهای ملاحمي، به ويژه الفائق بهره مند بوده است. بعد از او نويسنده امامی مذهب و مجهول الهويه کتاب خلاصة النظر که بی ترديد تحت تأثير الحمصي بوده همان راه را پيمود[2]. کلام امامی در دوران علامه حلی (د.726 ق) و اتباع او با وجود تأثير پذيری از کلام فخر رازي و مهمتر از آن خواجه طوسي (د.672 ق) در پاره ای از مهمترين مسائل مکتب ابو الحسين و ملاحمي را تأييد می کرد[3]. از نمونه های اين گرايش بايد به خاندان امامی مذهب ابن العودي در حله اشاره کرد که در همين دوران آشکارا از تعاليم ابو الحسين در برابر مکتب کلامی بهشمي حمايت می کردند.
کتاب المعتمد، آنچه همينک در پيش روی ماست با توجه به آنچه گذشت، نه تنها پرتويی بر دستگاه کلامی معتزليان می افکند و تحولات انديشگی آنان را بازتاب می دهد، بلکه کتابی است که در راستای مطالعات انديشه های کلامی تشيع امامی، زيدی و حتی کلام اشعري به کار می آيد و می تواند مسير تحولات فکری کلامی را در ميان سده های پنجم تا هشتم قمری برای ما روشن کند.
در چاپ حاضر دو نسخه جديد در کنار نسخه های اساس طبع اول به کار گرفته شده که وصف همه آنها را در مقدمه جديد پروفسور مادلونگ بر اين کتاب و مقدمه قديم ايشان بر چاپ اول که عينا در اين چاپ نيز منتشر می شود، می توان ملاحظه کرد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] ابن ابي الحديد (د. 656 ق)، دانشمند معتزلی بغداد در آخر دوران خلافت عباسی با وجود آنکه با کتابها و آرای ابو الحسين بصري کاملا آشنايی داشته و حتی شرحی بر غرر الأدلة او نوشته بوده است، اما ظاهرا هيچ گاه از ملاحمي يادی نمی کند.
[2] اينجا همچنين بايد اشاره کرد به کتاب الياقوت منسوب به ابن نوبخت که ظاهرا در نيمه اول سده هفتم قمری نوشته شده و تحت تأثير گرايش ابو الحسين بصري بوده است
[3] خواجه طوسي و معاصرش ابن ميثم بحراني (د. 699 ق) هر دو تحت تأثير ابو الحسين بودند و به آرای او و پيروانش در کتابهايشان اشاره می کنند
آن طور که از محتوا و تقسيم بندی کتاب المعتمد پيداست و خود ملاحمي در مقدمه الفائق في أصول الدين (ص 1) هم اشاره می کند، اصل کتاب المعتمد بسيار حجيم بوده و ملاحمي مباحث کلامی را در شکل تفصيلی ارائه داده بوده است. با توجه به اين واقعيت که کتاب الفائق تنها خلاصه ای کامل از کتاب المعتمد است و ملاحمي آن را پس از المعتمد نگاشته بوده، معلوم است که وی موفق به تکميل کتاب المعتمد شده است. با اين وصف آنچه در چاپ حاضر ارائه می شود تنها بخشی از کتاب المعتمد است و همه متن را پوشش نمی دهد. هنوز نسخه و يا نسخه هايی که بخشهای ديگر کتاب را در بر داشته باشد، به دست نيامده است. ساختار بخشهای مختلف کتاب المعتمد از آنچه نويسنده در خود کتاب بدان تذکر داده روشن می شود؛ کما اينکه کم و بيش از کتاب الفائق نيز می توان ساختار و محتوای بخشهای مفقود کتاب را تشخيص داد؛ با اين وصف الفائق تنها خلاصه ای از مباحث اصلی کتاب المعتمد است و بدين ترتيب فاقد بخشهای متعددی از تفصيلات و جزييات مسائل و مباحث کتاب المعتمد می باشد.
در سالهای اخير شناخت ما از محمود ملاحمي با انتشار کتابهای ديگر او فزونی يافته است. از يک سو ويلفرد مادلونگ و مارتين مکدرموت کتاب الفائق في أصول الدين او را که به طور کامل به دست ما رسيده است، منتشر کردند. از ديگر سو چند سال پيش نسخه منحصر به فردی از کتاب تحفة المتکلمين في الرد علی الفلاسفة ملاحمي پيدا شد و به کوشش حسن انصاری و ويلفرد مادلونگ منتشر گرديد. کتاب ديگر او نيز با عنوان تجريد المعتمد که گزيده ای است از کتاب المعتمد في أصول الفقه ابو الحسين بصري (د. 436 ق) به تازگی به صورت چاپ نسخه برگردان و با کوشش حسن انصاری و زابينه اشميتکه منتشر شده است. همينک با چاپ تازه کتاب المعتمد اطلاع ما از انديشه های کلامی او طبعا بسيار بيشتر خواهد شد. ملاحمي در اين کتاب همچون ديگر آثارش انديشه های کلامی ابو الحسين بصري را دنبال کرده و از وی تبعيت کرده است. همانطور که ملاحمي خود در مقدمه کتاب المعتمد متذکر شده، منبع عمده او در اين کتاب و نيز خلاصه آن الفائق، کتاب تصفّح الأدلة تأليف ابو الحسين بصري بوده است. وی در مباحث کلامی کتاب المعتمد، در بسياری از موارد حتی به الفاظ و عبارات ابو الحسين در اين کتاب وفادار بوده و همان اسلوب را دنبال کرده؛ با اين وصف ملاحمي در همين کتاب و نيز ديگر آثارش گاه انتقاداتی هم به او دارد و يا برخی انديشه های کلامی وی را نمی پذيرد. متأسفانه از کتاب تصفح الأدله ابو الحسين که مهمترين کتاب او بوده، تنها بخش بسيار کوچکی و آن هم بر اساس دستنوشته های آن کتاب نزد قرائيم يهود چيزی بر جای نمانده است. اين بخش کوتاه در سالهای اخير به کوشش ويلفرد مادلونگ و زابينه اشميتکه به چاپ رسيده است. از همين بخش کوتاه نيز مشابهتهای دو متن المعتمد ملاحمي و کتاب تصفح الأدلة و پيروی ملاحمي از عبارات ابو الحسين بصري کاملا پيداست؛ با اين وصف همانطور که در مقدمه المعتمد، ملاحمي تذکر داده و با مقايسه شيوه دو کتاب معلوم می شود، تصفح الأدلة از الگوی گسترده تر و کم و بيش متفاوتی نسبت به المعتمد در طرح مباحث کلامی پيروی می کرده و ملاحمي در واقع در کتابش تهذيب و دسته بندی مرتب تری از مطالب کتاب ابو الحسين را به دست داده است (از کتاب تصفح الأدلة نقلهايی هم در منابع ديگر موجود است). در اين کتاب ابو الحسين بصري نظرات انتقادی خود را نسبت به دستگاه کلامی بهشميان که نماينده اصلی آن در دورانش استادش قاضي عبد الجبّار همداني (د. 415 ق) بود ارائه کرده است. ابو الحسين تحت تأثير برخی از آموزشهای فلسفی خود انتقاداتی به آنان داشت. محمود ابن الملاحمي هم با تبعيت از ابو الحسين بصري در کتابهايش و از جمله همين المعتمد به آرای بهشميان واکنش نشان می دهد. از اينرو اين کتاب می تواند ما را از يک سو با آرای معتزله بهشمي آشنا کند و از ديگر سو انتقادات ابو الحسين و ملاحمي را نسبت به اين دستگاه کلامی در مسائل مختلف نشان دهد؛ علاوه بر اينکه ملاحمي خود در مقام آشنای با فلسفه ابن سينا (د. 428 ق) و ديگر فيلسوفان مسلمان در دو کتاب المعتمد و تحفة المتکلمين به رد آرای آنان و حتی برخی منتقدان فلسفه چون ابو حامد غزالي (د. 505 ق) پرداخته است. ابو الحسين البته غير از کتاب تصفح الأدلة کتابهای ديگری هم در کلام داشته است. يکی از اين کتابها غرر الأدلة نام داشته که تاريخ تأليف آن ظاهرا همزمان با دوران محتملا طولانی تأليف تصفح بوده و البته سريعتر از آن پايان گرفته و متأسفانه گويا از ميان رفته است؛ با اين وصف اين کتاب حتی بسيار بيش از تصفح الأدلة تا قرنها در ميان نويسندگان کتابهای کلامی و در ميان سنيان و شيعيان امامی از شهرت و تداول برخوردار بوده است. گزارشی در دست است که نشان می دهد دست کم نسخه ای از اين کتاب تا دو سه قرن پيش همچنان در مکه موجود بوده است. از ديگر سو کتاب تصفح الأدلة از سوی نويسنده آن هيچگاه تکميل نشد، در حالی که غرر الأدلة کتابی کامل بوده و فی المثل شامل بحث امامت هم می شده است. ملاحمي در بخشهايی از کتاب المعتمد که تصفح الأدلة آن را پوشش نمی داده، ظاهرا عمدتا از کتاب ديگر ابو الحسين، يعنی غرر الأدلة بهره مند بوده است. او همچنين ظاهرا از کتاب ديگر ابو الحسين، يعنی شرح اصول الخمسة نيز در تأليف کتابهای خود و از جمله در بخش امامت المعتمد و الفائق بهره برده بوده است. ملاحمي کما اينکه گفتيم، تنها به نقل و تبعيت از شيوه ابو الحسين در اين کتابها بسنده نکرده بوده و فی المثل در المعتمد به وضوح می بينيم که در بحث از فرقه ها و مذاهب ديگر از کتاب مقالات ابو عيسی الوراق و نيز الآراء والديانات حسن بن موسی النوبختي بهره برده است.
ما به روشنی نمی دانيم که ملاحمي خوارزمي چگونه در جريان سنت کلامی ابو الحسين بصري قرار گرفته بوده است. مکتب ابو الحسين ظاهرا بيشتر در بغداد رشد کرده بود، با اين وصف گويا مکتب او پيش از ملاحمي در خوارزم هوادارانی پيدا کرده بوده است. همعصر او محمود بن عمر الزمخشري (د. 538 ق)، مفسر معروف قرآن خود در پاره ای از مسائل در رساله کوتاهی که در اصول دين نوشته، گرايشش را به ابو الحسين نشان داده است. نام اين رساله، المنهاج في أصول الدين است که به کوشش زابينه اشميتکه منتشر شده است. زمخشري چنانکه گفته شده نزد ملاحمي دانش کلام را فرا گرفته و در مقابل ملاحمي نزد او تفسير آموخته است. در خوارزم پس از ملاحمي تا دست کم يکی دو قرن بعد همچنان نفوذ مکتب ابو الحسين بصري و تعاليم ملاحمي دنبال شد. محتملا همه معتزليان خوارزم تا چند قرن بعد پيروان ابو الحسين بصري و ملاحمي بوده اند. از دو نمونه از پيروان ملاحمي در دوره های بعدی در ميان معتزليان غير شيعی همينک اطلاع داريم: کتاب الکامل في الأستقصاء فيما بلغنا من کلام القدماء تأليف تقي الدين/الأئمه أبو المعالي صاعد بن أحمد العجالي الأصولي (نيمه دوم سده ششم قمری و محتملا از شاگردان محمود الملاحمي) و ديگری المجتبی /المجتنی تأليف نجم الدين مختار بن محمود الزاهدي الغزميني الخوارزمي (د. 658ق)[1].
فخر رازي (د. 606 ق)، متکلم و دانشمند بزرگ سنی اشعري مسلک که خود در آغاز در ري تحصيل دانش کرده بود و طبعا می توانست به خوبی با کلام معتزلی و منابع آن در ري، به عنوان مرکزيت اصلی کلام معتزلی آشنايی يابد، در سفر به خوارزم نيز می بايست با کلام معتزلی آشنايی بيشتری يافته باشد؛ خاصه با مکتب ابو الحسين بصري. به هر حال او نخستين متکلمی است که به صورت گسترده به آرای ابو الحسين بصري و ملاحمي عنايت کرد و در آثارش از آن دو نقل قول می کرد. اين خود موجبات شهرت ملاحمي را بيشتر فراهم نمود. پيش از فخر رازي، دانشمندی با گرايشات فلسفی مانند علي بن زيد البيهقي معروف به ابن فندق (د. 565 ق) از ملاحمي با ستايش نام می برد و اشاره می کند که از او بهره علمی برده بوده است (نک: معارج نهج البلاغة، به کوشش محمد تقی دانش پژوه، قم، 1367 ش، ص 36). با اين وصف ملاحمي ظاهرا تنها برای معتزليان خوارزم به عنوان مرجعی فکری قلمداد می شد و معتزليان شيعی، يعنی زيديان و اماميه ری و خراسان و شمال ايران اقبالی به آرای او و يا آرای کلامی ابو الحسين نشان نمی دادند و يا در صورت نقل محدود از ابو الحسين او را مورد رد و انتقاد قرار می دادند. ملاحمي البته کم و بيش معتزليان و زيديان معتزلی ری و خراسان را می شناخت؛ معتزليانی که بر خلاف او همچنان به تعاليم قاضي عبد الجبّار و بهشميان پايبند بودند. در خوارزم پيش از دوران او تعاليم بهشميان از طريق خراسان تداول داشت. در همين بخش تازه کتاب المعتمد او به گفتگوهايش با دانشمندی معتزلی اشاره دارد به نام اسماعيل بن علي الرازي که بی ترديد بايد مقصود او اسماعيل بن علي الفرّزاذي الرازي، نويسنده دو تعليق بر شرح اصول الخمسه قاضي عبد الجبّار و التبصره ابو الحسين هاروني (د. 411 ق) باشد که در ري اوائل سده ششم فعال بوده است.
با وجود آغاز ارتباط زيديان يمن، به ويژه از دوران المتوکل علی الله احمد بن سليمان (د. 566 ق) با زيديان ري و خراسان، طبيعی بود که کتابهای ملاحمي در اولويت زيديان در چارچوب پروژه انتقال آثار معتزلی / زيدی به يمن قرار نگيرد. زيديان يمنی در نخستين مرحله صرفا به آموختن و انتقال ميراث کلامی قاضي عبد الجبّار و شاگردانش و نيز ميراث زيديان معتزلی تمايل نشان دادند. زيديانی مانند قاضي جعفر ابن عبد السلام (د. 573 ق) ابتدا در يمن و بعد در ري با زيديان بهشمي تماس حاصل کردند و همين امر موجب شد که زيديه يمن در چارچوب گرايش به ميراث و کلام معتزلی، به مکتب بهشمي بپيوندند. با اين حال اندکی بعد از طريق خراسان آثار ملاحمي از طريق زيديانی که در ميان اين دو سرزمين در تردد بودند، به يمن منتقل شد. در زمان قاضي جعفر ابن عبد السلام، به عنوان نخستين آموزگار مهم تعاليم معتزلی بهشمي در يمن هيچ نشانه ای دالّ بر وجود آثار ملاحمي و يا تأثير پذيری از آرای کلامی ابو الحسين بصري ديده نمی شود. شاگرد برجسته اش الحسن بن محمد الرصّاص (د. 584 ق) در بيشتر آثارش نسبت به آرای ابو الحسين بصري و ملاحمي يا ساکت است و يا مطالب پراکنده ای را مطرح می کند که به هيچ روی نشان دهنده آن نيست که او به آثار کلامی آن دو دسترسی داشته است. تنها ظاهرا در اواخر حيات او بوده است که برخی از آثار کلامی ابو الحسين بصري و محمود الملاحمي راهی يمن شد. او دست کم با بخشی از کتاب غرر الأدلة آشنا بوده (بخش امامت و ردیه ای بر آن داشته است) و نقدی هم بر قسمتی کوتاه از کتاب تحفة المتکلمين ملاحمي نوشته بوده است (شاهدی بر آشنايی او با المعتمد وجود ندارد). اندکی بعد تا پايان سده ششم قمری زيديان يمن با آرای ملاحمي تا اندازه زيادی آشنا شده بودند. از اوائل سده هفتم در کتابهای کلامی، زيديان يمن و از جمله برخی شاگردان الحسن بن محمد الرصّاص با وجود اختلاف نظری که با مکتب ابو الحسين بصري داشتند، از آراء و يا کتابهای ملاحمي ياد می کرده و نقل قول می کردند. اين وضعيت حتی در نوشته های محدودی که از کلام زيديان مطرفی، يعنی مخالفان زيديان بهشمي يمن هم در دست است ديده می شود. با اين وجود، بر خلاف کتاب غرر الأدلة، هيچ شاهدی در دست نيست که نشان دهد زيديان يمن از تصفح الأدله ابو الحسين بصري مستقيما بهره مند بوده اند؛ کما اينکه شايد همه بخشهای کتاب المعتمد ملاحمي هم در دسترس آنان نبوده است. تنها نسخه ای که علاوه بر المعتمد في اصول الفقه ابو الحسين بصري در يمن تاکنون يافت شده، نسخه ای است از بخش امامت شرح اصول الخمسه او. در آغاز موضع زيديان نسبت به انديشه های کلامی ابو الحسين بصري و محمود الملاحمي، تنها مخالفت با آرای بنيادی آن دو و يا صرفا اتکاء بر اطلاعات و مباحث اين دو متکلم در مقام بحث از مباحث عمومی کلامی معتزلی بود. در اين ميان البته رديه ای هم بر بخش امامت کتاب الفائق ملاحمي از سوی محي الدين ابن الوليد القرشي (د. 623 ق)، يکی از شاگردان برجسته قاضي جعفر که بيشتر به مباحث نقلی دلبستگی داشت، به دليل وجود اختلافات زيديان با معتزليان در موضوع امامت نوشته شد. اين رديه به تازگی به چاپ رسيده است (با عنوان: الجواب الناطق الصادق بحلّ شبه كتاب الفائق فيما خالف فيه ابن الملاحمي مذاهب الزيدية في الإمامة، تحقيق وتقديم فيصل عون، قاهره، 2010م). با گذشت زمان از حدود اوائل سده هفتم و به ويژه نيمه آن، شماری از زيديان يمن، حتی در ميان شاگردان مستقيم الحسن بن محمد الرصّاص به تعاليم ابو الحسين تمايل نشان دادند؛ يا کاملا از تعاليم او پيروی می کردند و يا اينکه در پاره ای از عقايد و مسائل کلامی جانب او را می گرفتند. حتی مواضع او موجب فاصله گرفتن شماری از زيديان از تعاليم بهشميان و تا مرحله مخالفت با کل دستگاه معتزلی انجاميد. مهمترين نماينده کلام مکتب ابو الحسين / ملاحمي در يمن امام المؤيد بالله يحيی بن حمزة (د. 749 ق) در نيمه اول سده هشتم قمری است که کتابهای کلامی متعدد و حجيمی از او در دست است و در آنها دائما به آراء و کتابهای ملاحمي اشاره می کند.
در ميان اماميه، تمايل به آرای ابو الحسين گستره وسيعتری نسبت به زيديان يمن داشته است. در سده ششم قمری نمونه هايی وجود دارد که نشان می دهد اماميه به ويژه در ايران با آرای ابو الحسين آشنايی يافته بوده و عموما با تمايلی که نسبت به مکتب معتزلی بهشمي داشتند، از آن انتقاد کرده بودند. با اين وصف مهمترين کسی که عملا از تعاليم او دفاع کرد و آن را پذيرفت، محمود بن علي الحِمَّصي الرازي (د. پس از 600 ق) بود که در نيمه دوم سده ششم قمری فعال بوده است. او در کتاب المنقذ من التقليد (التعليق العراقي) خود از آرای ابو الحسين حمايت کرد و از کتابهای او و نيز کتابهای ملاحمي، به ويژه الفائق بهره مند بوده است. بعد از او نويسنده امامی مذهب و مجهول الهويه کتاب خلاصة النظر که بی ترديد تحت تأثير الحمصي بوده همان راه را پيمود[2]. کلام امامی در دوران علامه حلی (د.726 ق) و اتباع او با وجود تأثير پذيری از کلام فخر رازي و مهمتر از آن خواجه طوسي (د.672 ق) در پاره ای از مهمترين مسائل مکتب ابو الحسين و ملاحمي را تأييد می کرد[3]. از نمونه های اين گرايش بايد به خاندان امامی مذهب ابن العودي در حله اشاره کرد که در همين دوران آشکارا از تعاليم ابو الحسين در برابر مکتب کلامی بهشمي حمايت می کردند.
کتاب المعتمد، آنچه همينک در پيش روی ماست با توجه به آنچه گذشت، نه تنها پرتويی بر دستگاه کلامی معتزليان می افکند و تحولات انديشگی آنان را بازتاب می دهد، بلکه کتابی است که در راستای مطالعات انديشه های کلامی تشيع امامی، زيدی و حتی کلام اشعري به کار می آيد و می تواند مسير تحولات فکری کلامی را در ميان سده های پنجم تا هشتم قمری برای ما روشن کند.
در چاپ حاضر دو نسخه جديد در کنار نسخه های اساس طبع اول به کار گرفته شده که وصف همه آنها را در مقدمه جديد پروفسور مادلونگ بر اين کتاب و مقدمه قديم ايشان بر چاپ اول که عينا در اين چاپ نيز منتشر می شود، می توان ملاحظه کرد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] ابن ابي الحديد (د. 656 ق)، دانشمند معتزلی بغداد در آخر دوران خلافت عباسی با وجود آنکه با کتابها و آرای ابو الحسين بصري کاملا آشنايی داشته و حتی شرحی بر غرر الأدلة او نوشته بوده است، اما ظاهرا هيچ گاه از ملاحمي يادی نمی کند.
[2] اينجا همچنين بايد اشاره کرد به کتاب الياقوت منسوب به ابن نوبخت که ظاهرا در نيمه اول سده هفتم قمری نوشته شده و تحت تأثير گرايش ابو الحسين بصري بوده است
[3] خواجه طوسي و معاصرش ابن ميثم بحراني (د. 699 ق) هر دو تحت تأثير ابو الحسين بودند و به آرای او و پيروانش در کتابهايشان اشاره می کنند
چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۱۳:۳۱
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .