در ادبيات اسلامی، کتابهای بسياری درباره دانش جدل و آداب و احکام و قواعد آن نوشته شده است؛ بيشتر از سوی فقيهان و اصوليان و متکلمان اهل سنت. برخی از اين کتابها تحت عنوان کتاب الجدل است و برخی ديگر آداب الجدل و امثال آن. برخی از اين کتابها هم به ويژه در دوره های متأخرتر عنوان آداب البحث دارد. بسياری از دانشمندان اسلامی و به ويژه در ميان اهل سنت در اين زمينه و درباره مباحث خلاف و آداب بحث و جدل فقهی و اصولی نظريه پردازی کرده اند. تاکنون شمار زيادی از اين کتابها منتشر شده که شايد از مهمترين آنها رساله جدل ابن عقيل، دانشمند برجسته حنبلی و بخشی از کتاب الواضح او درباره جدل است که از دو نقطه نظر مختلف مباحث و انواع جدل را مطرح نموده است. در دوره های نخست عموما متکلمان در اين زمينه نظريه پردازی می کرده اند و از جدل و آداب آن در "نظر" بحث می کرده اند. استاد برجسته اسلام شناسی پروفسور فان اس در اين زمينه مطالعات مهمی دارند. در زمينه شيوه های جدل فقهی و اصولی هم جورج مقدسی کارهای مهمی انجام داده و به ويژه انتشار آثار ابن عقيل را به شيوه انتقادی مرهون او هستيم. اينجا قصد پرداختن به اين موضوع را ندارم؛ تنها کتابی را از يک دانشمند برجسته حنبلی و از شاگردان ابن تيميه معرفی می کنم که در همين زمينه است:
اين کتاب با عنوان عَلَم الجَذَل في علم الجَدَل است و از جهات مختلفی کتابی بی همتاست. نويسنده کتاب، نجم الدين طوفي حنبلي معروف است که آثار و آراء اصولی او شهرت بسيار دارد و به ويژه در موضوع مصلحت در استباط فقهی (نک: کتاب مصطفی زيد با عنوان المصلحة في التشريع الاسلامي ونجم الدين الطوفي). اين کتاب وسيله ولفهارت هاينريش در 1987م/ 1408ق در بيروت/ويسبادن در المعهد الآلماني بيروت منتشر گرديده است. محقق پيشتر درباره اين کتاب و مؤلفش در مقاله ای در مجله جمعيت مستشرقين آلمان (ملحق 3، ج1، ويسبادن، 1977م، ص 463-473) مقاله ای منتشر کرده است. نجم الدين طوفي که به ويژه در سالهای اخير آثار بيشتری از او و درباره او منتشر شده است، سليمان بن عبد القوی بن عبد الکريم بن سعد الطوفي (اصلا اهل بغداد) نام دارد که در سال 716ق/1316م درگذشته است و در بغداد و دمشق و قاهره و برخی نقاط ديگر زندگی می کرده است. جالب اينکه وی با وجود آنکه حنبلی بوده اما زمانی به "رفض" متهم شده بوده است و نيز گفته اند که در مدينه يکچند مصاحب عالمی از شيوخ "رافضه" به نام سکاکيني (برای او نک: ابن کثير، البداية والنهاية، 14/244) بوده است (درباره اين اطلاعات در مقدمه محقق اندکی بحث شده است). گرايش به تشيع در ميان حنبليان سده هفتم در بغداد معمول بوده و شايد اين امر در او که البته بيشتر در نواحی شام و مصر زندگی می کرده اثر گذاشته باشد. در همين کتاب علم الجذل هم گاهی عدم تعصب او در تسنن پيداست (نمونه نک: ص 221-222).
نويسنده در بخش اوليه کتابش به موضوع جدل و احکام و قواعد آن پرداخته است. در مقدمه درباره تعريف و اشتقاق جدل سخن گفته و در باب اول درباره حکم شرعی جدل و در باب دوم درباره آداب جدل و در باب سوم در ارکان جدل و در باب چهارم درباره اقسام حصری استدلال به بحث پرداخته است. گرچه اصحاب حديث و حنبليان همواره از جدل و مناظرات کلامی و "نظر" در امورد اعتقادی انتقاد می کرده اند و به همين دليل هم متکلمان را مورد انتقاد قرار می دادند، اما تحت تأثير جريان اشعری گری در جهان اسلام و در ميان اهل سنت و گسترش کلام و شيوه های بحثهای استدلالی متکلمان که می دانيم اشعريان در دفاع از مبانی اعتقادی از ضرورت آن دفاع می کردند، حنبليان نيز به تدريج تحت تأثير اين مسئله قرار گرفتند؛ نمونه بيّن آن بهره وری از شيوه ها و استدلالات کلامی در دفاع از عقايد حنبلی در آثار کسانی مانند ابو يعلی ابن فراء در کتابش المعتمد است. ابن عقيل حنبلی که خود نزد معتزليان تحصيل کرده بود، بيشتر با آداب جدل و استدلال آشنايی داشت و آن را به کار می گرفت. اين امر در بازمانده های کتاب الفنون او (چاپ جورج مقدسی در 2 جلد در دار المشرق بيروت) هم کاملا ديده می شود. در کنار اين جريان ضرورت بهره گيری از آداب جدل در خلافيات "مذهب" از مدتها پيشتر و با گسترش دانش اصول فقه در ميان اهل سنت روشنتر شده بود و با ورود منطق ارسطويی در مباحث اصولی و فقهی بحث درباره جدل گسترش بيشتری نيز کماً و کيفاً پيدا کرد. بنابراين در کنار فقيهان حنفی و شافعی که از پيشتر به اهميت جدل و آداب و قواعد استدلال پی برده بودند، حنبليان نيز در کتابهای اصولی خود به جدل و خلافيات می پرداختند و به طور مستقل نيز در اين زمينه تأليفاتی ارائه دادند. البته در کتاب طوفي اين بخشها چندان اهميتی ندارد و همانطور که خود او هم اظهار داشته بيشتر خلاصه وار و به عنوان مقدمه ای برای بحثهای بعدی به آن پرداخته است (نک: ص 243). اين مباحث به صورت بسيار گسترده تری در کتابهای پيشينيان مطرح شده بوده است. از جمله درباره طرق استدلال عمده منبع او کتابی است به نام کتاب المناظرات في الأسئلة والاعتراضات علی أنواع الاستدلالات تأليف شخصی به نام ابن المعمار البغدادي (نک: ص 89) که شايد مقصود از او نويسنده کتاب الفتوة باشد که مصطفی جواد آنرا در بغداد، به سال 1958م منتشر کرده است. وی را ابو عبد الله محمد بن ابی المکارم البغدادي الحنبلي خوانده اند و گفته اند که در 642ق درگذشته است. ظاهرا اين کتاب در اختيار نيست. بخش مهم کتاب در حقيقت باب پنجم آن است که مؤلف در تحقيقی ممتاز و برای مشروعيت بخشی به مناظرات و جدلهای کلامی و مذهبی و نيز برای غنا بخشی به آنها کوشيده است تا آياتی از قرآن کريم را که در قالب مناظرات و ابطال مخالفان است در قالبی متناسب با شيوه های استدلالی و جدلی تنظيم کند و به اصطلاح خودش آن آيات را بر اساس و ترتيب قواعد استدلالی تخريج نمايد. اين باب که مهمترين و مفصلترين بخش کتاب طوفي است، کاری است بديع و ممتاز و به ترتيب سور و آيات است.
نويسنده در خاتمه کتاب تعدادی از مناظرات کلامی و ادبی را گردآورده است تا عملا قواعد استدلال و نظر را در قالب مثالهايی عينی نشان دهد. در اين بخش از کتابهای الجليس الکافي و الأنيس الشافي تأليف قاضي المعافا بن زکريا النهرواني معروف و نيز طبقات المعتزله قاضي عبد الجبار معتزلی (مانند ص 11) بهره برده است. نمونه اين کتابها که مناظرات کلامی و مذهبی را گرد آورده اند در ميان سنيان و شيعيان متعدد است و برخی هم به چاپ رسيده است.
از نکات جالب کتاب نقدهايی است که از انديشه های فلاسفه دارد (مانند ص 200) و نيز نقدی که از غزالي دارد که احاديث را به درستی نمی شناخته و حتی از "الطرقية" (يعنی قصاص و وعاظ قصه گو و معرکه گيرانی که بر سر راهها می نشسته اند و گاه در کار درمان و طب نيز بوده اند و گاه فال می گرفته اند و به قولی همه فن حريف بوده اند؛ نک: ابن کثير، السيرة النبوية، ص 4/501؛ الصالحي، سبل الهدی والرشاد، 3/265؛ 12/101) دريافت می کرده و نقل می نموده است. وی می گويد عموما فقيهان عجم شناخت درستی از حديث ندارند (نک: ص 53).
اين کتاب با عنوان عَلَم الجَذَل في علم الجَدَل است و از جهات مختلفی کتابی بی همتاست. نويسنده کتاب، نجم الدين طوفي حنبلي معروف است که آثار و آراء اصولی او شهرت بسيار دارد و به ويژه در موضوع مصلحت در استباط فقهی (نک: کتاب مصطفی زيد با عنوان المصلحة في التشريع الاسلامي ونجم الدين الطوفي). اين کتاب وسيله ولفهارت هاينريش در 1987م/ 1408ق در بيروت/ويسبادن در المعهد الآلماني بيروت منتشر گرديده است. محقق پيشتر درباره اين کتاب و مؤلفش در مقاله ای در مجله جمعيت مستشرقين آلمان (ملحق 3، ج1، ويسبادن، 1977م، ص 463-473) مقاله ای منتشر کرده است. نجم الدين طوفي که به ويژه در سالهای اخير آثار بيشتری از او و درباره او منتشر شده است، سليمان بن عبد القوی بن عبد الکريم بن سعد الطوفي (اصلا اهل بغداد) نام دارد که در سال 716ق/1316م درگذشته است و در بغداد و دمشق و قاهره و برخی نقاط ديگر زندگی می کرده است. جالب اينکه وی با وجود آنکه حنبلی بوده اما زمانی به "رفض" متهم شده بوده است و نيز گفته اند که در مدينه يکچند مصاحب عالمی از شيوخ "رافضه" به نام سکاکيني (برای او نک: ابن کثير، البداية والنهاية، 14/244) بوده است (درباره اين اطلاعات در مقدمه محقق اندکی بحث شده است). گرايش به تشيع در ميان حنبليان سده هفتم در بغداد معمول بوده و شايد اين امر در او که البته بيشتر در نواحی شام و مصر زندگی می کرده اثر گذاشته باشد. در همين کتاب علم الجذل هم گاهی عدم تعصب او در تسنن پيداست (نمونه نک: ص 221-222).
نويسنده در بخش اوليه کتابش به موضوع جدل و احکام و قواعد آن پرداخته است. در مقدمه درباره تعريف و اشتقاق جدل سخن گفته و در باب اول درباره حکم شرعی جدل و در باب دوم درباره آداب جدل و در باب سوم در ارکان جدل و در باب چهارم درباره اقسام حصری استدلال به بحث پرداخته است. گرچه اصحاب حديث و حنبليان همواره از جدل و مناظرات کلامی و "نظر" در امورد اعتقادی انتقاد می کرده اند و به همين دليل هم متکلمان را مورد انتقاد قرار می دادند، اما تحت تأثير جريان اشعری گری در جهان اسلام و در ميان اهل سنت و گسترش کلام و شيوه های بحثهای استدلالی متکلمان که می دانيم اشعريان در دفاع از مبانی اعتقادی از ضرورت آن دفاع می کردند، حنبليان نيز به تدريج تحت تأثير اين مسئله قرار گرفتند؛ نمونه بيّن آن بهره وری از شيوه ها و استدلالات کلامی در دفاع از عقايد حنبلی در آثار کسانی مانند ابو يعلی ابن فراء در کتابش المعتمد است. ابن عقيل حنبلی که خود نزد معتزليان تحصيل کرده بود، بيشتر با آداب جدل و استدلال آشنايی داشت و آن را به کار می گرفت. اين امر در بازمانده های کتاب الفنون او (چاپ جورج مقدسی در 2 جلد در دار المشرق بيروت) هم کاملا ديده می شود. در کنار اين جريان ضرورت بهره گيری از آداب جدل در خلافيات "مذهب" از مدتها پيشتر و با گسترش دانش اصول فقه در ميان اهل سنت روشنتر شده بود و با ورود منطق ارسطويی در مباحث اصولی و فقهی بحث درباره جدل گسترش بيشتری نيز کماً و کيفاً پيدا کرد. بنابراين در کنار فقيهان حنفی و شافعی که از پيشتر به اهميت جدل و آداب و قواعد استدلال پی برده بودند، حنبليان نيز در کتابهای اصولی خود به جدل و خلافيات می پرداختند و به طور مستقل نيز در اين زمينه تأليفاتی ارائه دادند. البته در کتاب طوفي اين بخشها چندان اهميتی ندارد و همانطور که خود او هم اظهار داشته بيشتر خلاصه وار و به عنوان مقدمه ای برای بحثهای بعدی به آن پرداخته است (نک: ص 243). اين مباحث به صورت بسيار گسترده تری در کتابهای پيشينيان مطرح شده بوده است. از جمله درباره طرق استدلال عمده منبع او کتابی است به نام کتاب المناظرات في الأسئلة والاعتراضات علی أنواع الاستدلالات تأليف شخصی به نام ابن المعمار البغدادي (نک: ص 89) که شايد مقصود از او نويسنده کتاب الفتوة باشد که مصطفی جواد آنرا در بغداد، به سال 1958م منتشر کرده است. وی را ابو عبد الله محمد بن ابی المکارم البغدادي الحنبلي خوانده اند و گفته اند که در 642ق درگذشته است. ظاهرا اين کتاب در اختيار نيست. بخش مهم کتاب در حقيقت باب پنجم آن است که مؤلف در تحقيقی ممتاز و برای مشروعيت بخشی به مناظرات و جدلهای کلامی و مذهبی و نيز برای غنا بخشی به آنها کوشيده است تا آياتی از قرآن کريم را که در قالب مناظرات و ابطال مخالفان است در قالبی متناسب با شيوه های استدلالی و جدلی تنظيم کند و به اصطلاح خودش آن آيات را بر اساس و ترتيب قواعد استدلالی تخريج نمايد. اين باب که مهمترين و مفصلترين بخش کتاب طوفي است، کاری است بديع و ممتاز و به ترتيب سور و آيات است.
نويسنده در خاتمه کتاب تعدادی از مناظرات کلامی و ادبی را گردآورده است تا عملا قواعد استدلال و نظر را در قالب مثالهايی عينی نشان دهد. در اين بخش از کتابهای الجليس الکافي و الأنيس الشافي تأليف قاضي المعافا بن زکريا النهرواني معروف و نيز طبقات المعتزله قاضي عبد الجبار معتزلی (مانند ص 11) بهره برده است. نمونه اين کتابها که مناظرات کلامی و مذهبی را گرد آورده اند در ميان سنيان و شيعيان متعدد است و برخی هم به چاپ رسيده است.
از نکات جالب کتاب نقدهايی است که از انديشه های فلاسفه دارد (مانند ص 200) و نيز نقدی که از غزالي دارد که احاديث را به درستی نمی شناخته و حتی از "الطرقية" (يعنی قصاص و وعاظ قصه گو و معرکه گيرانی که بر سر راهها می نشسته اند و گاه در کار درمان و طب نيز بوده اند و گاه فال می گرفته اند و به قولی همه فن حريف بوده اند؛ نک: ابن کثير، السيرة النبوية، ص 4/501؛ الصالحي، سبل الهدی والرشاد، 3/265؛ 12/101) دريافت می کرده و نقل می نموده است. وی می گويد عموما فقيهان عجم شناخت درستی از حديث ندارند (نک: ص 53).
دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۶ ساعت ۴:۱۸
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .