<p>تقديم به استاد يوزف فان اس که همواره از راهنمايی ها و آموزشهای او بهره برده ام</p>
محمد بن جرير طبري، از بزرگترين دانشمندان تمدن اسلامی و بی ترديد در شمار مهمترين عالمان اهل سنت است. در دانش تاريخ، فقه، حديث، قرائات و تفسير، طبری در شمار برجسته ترين دانشمندان اسلامی است و بی ترديد دانشی مردی به جامعيت او در تمدن اسلامی کمتر ظهور کرده است. جنبه های تاريخ و تفسير او تاکنون بيشتر مورد مطالعه قرار گرفته، اما طبری در عين حال محدثی برجسته و نيز مهمتر از آن فقيهی بلند پايه است که می دانيم حتی مذهبی ويژه خود داشته که تا مدتها پيروانی نيز داشته است. در سالهای اخير کلود ژيليو، استاد مطالعات اسلامی در فرانسه، مطالعات و تحقيقات خوبی درباره طبری ارائه داده است که مستقلا و يا در مجلات اسلام شناسی منتشر شده است.
با اين وصف جنبه ديگری از شخصيت طبري هنوز مورد مطالعه قرار نگرفته است: سهم او در مباحث کلامی و اعتقادی. طبری در عين تخصص در دانشهای ياد شده، اهل مباحث عقيدتی نيز بوده است. رساله صريح السنة او، نمونه ای از عقيده نويسی اصحاب حديث است. وی با وجود آنکه در بغداد مورد بی مهری حنبليان قرار گرفت، اما در زمينه مسائل عقيدتی در آنچه که به عقايد کلی اصحاب حديث مربوط می شود، با آنان اختلاف نظر ويژه ای نداشت. نزاع او با حنبليان بيشتر به زمينه های اجتماعی و سياسی حنبليان در بغداد آن روزگار باز می گردد که در جای خود مورد مطالعه قرار گرفته است. آن اختلافات ميان حنبليان با برخی ديگر از وجوه اصحاب حديث هم بر قرار بوده است. کتاب صريح السنة يک عقيده نامه معمولی (همراه با ذکر احاديثی محدود) است که طبری آن را در دفاع از عقايد خود و اثبات سازگاری آنها با "سنت" نگاشته[1] و می خواسته است از خود در برابر طاعنان و حريفان دفاع کند[2]؛ به ويژه که صراحتا از احمد بن حنبل (يعنی کسی که حنبليان مخالف طبري پيروی او بوده اند) در آن به عنوان پيشوای عقيده سنت مدار نام برده و به وی استناد کرده است[3]؛ دانشمندان اصحاب حديث به عقايد موافق طبری با ايشان گواهی داده اند[4]. با اين وصف هنوز مسئله نيازمند مطالعه دقيقتری است.
از ديگر سو، کتابی در سالهای اخير به نام التبصير في معالم الدين بر اساس يک نسخه ظاهرا منحصر به فرد در دير اسکوريال اسپانيا، به شماره 1514 منتشر شده[5] که می تواند زمينه ای برای اين مطالعه باشد. اين کتاب گرچه از پاره ای جهات نوعی کتاب اعتقادی است و در آن طبری مشابه آنچه که در صريح السنة خود بيان کرده را به عنوان عقايد خويش مطرح می کند، اما ساختار آن بسيار متفاوت با ديگر آثارش است و اهميت ويژه دارد. در واقع کتاب التبصير متنی است با زبان استدلال کلامی و در رد بر فرق کلامی. محقق در مقدمه دلايل اصالت متن را متذکر شده است. از اين کتاب در ابطال التأويلات لأخبار الصفات ابويعلی ابن فرای حنبلی نام برده شده است[6]، کما اينکه از آن در عقيده نامه ابن خفيف شيرازي (د. 371ق)، صوفی معروف نقل و انتقاد شده است[7]. طبری اين کتاب را برای اهالی آمل طبرستان نوشته است[8]؛ به احتمال قوی در دوران پايانی زندگی خود و آن هنگام که در بغداد زندگی می کرده است. اين کتاب که در قالب پاسخی به وضعيت مذهبی آمل و نگرانی از وضعيت مذهبی آنجا نوشته شده است، در حقيقت به پرسش مهمی می پردازد که دشواره بسياری از کتابهای فرق نويسی سنی و نيز برخی آثار کهن در ادبيات اسلامی در خصوص مبانی حجيت مذهبی و علل بروز اختلافات با وجود ضرورت "عصمت امت" و برخورداری از "نجات" به عنوان آخرين امت و با آخرين پيامبر است. علل بروز اختلافات مذهبی چيست و چگونه می توان برخی از اين اختلافات را توجيه کرد؛ به طوری که با اصول ياد شده سازگار باشد. اگر حبل الله در ميان امت موجود است، پس چرا گروهی گروهی ديگر را تکفير و يا به بدعت متهم می کنند. چگونه می توان با وجود اختلاف در تأويل و راه به ائتلاف برد و افتراق را به اجماع تبديل کرد. طبری در آغاز کتاب[9]، شماری از آيات قرآنی مرتبط به موضوع را مطرح می کند و بدين وسيله هدف اصلی خود را در تأليف اين رساله آشکار می نمايد. عموما متکلمان و فقيهان برای پاسخ به اين دست پرسشها، از مبانی حجيت سخن به ميان می آورده اند و دلايل اختلاف را با بررسی طرق علم و قطع و ظن و تفکيک هر يک مورد مطالعه قرار می داده اند[10]. در دنباله مقدمه، طبري از وضعيت مذهبی اهالی طبرستان و آمل انتقاد تندی می کند و رواج انواع کفر گويی و عقايد مذهبی نادرست در ميان آنان را تقبيح می کند. با وجود آنکه در دوره طبري، تشيع زيدی و انديشه های شبه معتزلی در طبرستان کم و بيش حضور داشته، اما از مقدمه کتاب بر می آيد که مقصود طبري از عقايد نادرست در طبرستان آن روزگار، عقايدی عاميانه بوده که ظاهرا شماری از اصحاب حديث و احتمالا برخی از هواداران حنبليان بدان دامن می زده اند[11]. چرا که در دنباله همين مقدمه[12] از کسانی ياد می کند که کفر گويی را به جايی رسانده اند که با استناد به گفتار ابو زرعة رازي و ابو حاتم رازي، دو دانشمند اصحاب حديث ساکن ري که ظاهرا مورد پذيرش اصحاب حديث طبرستان بوده اند، در ابراز برخی باورهای اصحاب حديث درباره اسم و مسما و نيز صفات و کلام الهی افراط می کنند. از گفتار طبری بر می آيد که آنان عامه را برای بيان اين افکار می شورانند. اين وصفی است که احتمالا به حنبليان باز می گردد؛ تجربه ای که خود طبري در بغداد، شايد همان زمان که اين رساله را می نوشت، از نزديک گريبانگيرش بود و حنبليان، به دليل اختلافاتی با طبري، عامه را بر عليه او چنان شورانده بودند که در خانه اش محبوس شده بود. آنچه طبری در همين مقدمه درباره مسئله ای در رابطه با اسم الله بيان می کند، يادآور افراط شماری از حنبليان در زمينه بحث "لفظ به قرآن" است که می دانيم اسباب اختلافات زيادی را در ميان خود اصحاب حديث فراهم کرده بود و شماری از حنبليان را در برابر گروهی از اصحاب حديث قرار می داد[13]. در دنباله می نويسد البته از شهر و دياری که در آن مردمانش دعاوی نبوت "السندي الرشنيق" را پذيرفتند، در حالی که آشکارا اباحه و انواع فسوق را تجويز نمود، چندان پذيرش اين عقايد بعيد نيست[14]. دقيقا معلوم نيست مراد از اين شخص کيست. به احتمال ضعيفی ممکن است اشاره ای به مازيار، دهقانی از ناحيه طبرستان و جنبش ضد عربی او و همکاريش با خرمدينان در دوره معتصم عباسی باشد.
طبري در اوائل کتاب، در راستای بحث از مبانی حجيت، به بحث درباره دو نوع خطا می کند: خطای در امر توحيد و خطای در شرايع[15]. نخستين به اصول دين مربوط می شود و دومی به احکام شريعت. هدف از اين بحث اين است که نويسنده روشن کند در کجا احتمال خطا هست و خطا جائز است و در کجا هر گونه خطايی ناشی از عدم وجود حجت نيست، بلکه به دليل جهل غير معذور و يا تعمد در جهالت است. بحث مبانی حجت دينی و اعتقاد با مسئله ايمان و حدود و شرايط آن مرتبط بوده است. در کجا و تحت چه شرايطی به دليل عدم اعتقاد به امری ايمان زائل می شود و کفر جانشين می شود. اگر شرط ايمان محقق نشود، آنگاه می توان اعتقادی را به کفر نسبت داد. بنابراين طبري در چارچوب همين بحث مسئله تعريف و شرط ايمان را مطرح می کند و می نويسد که شرط ايمان معرفت کامل به توحيد و اسماء و صفات الهی است[16]؛ چرا که اين از مسائلی است که جهل به آن شايسته نيست (لايسع الجهل به). اگر ادله کافی برای تحقق اعتقاد و علم به ضرورت حاصل باشد، در آن صورت ديگر جهل معذور نيست. به همين دليل وی به تشريح طرق علم و يقين می پردازد. با وجود طريق به علم قطعی به وجود باري، وی معتقد است که اگر کسی به سن تکليف برسد و معرفت به خدا نداشته باشد، کافری است حلال الدم و شايسته قتل است[17]. طبري در اين کتاب و در اوائل آن با پرداختن به موضوع حجيت و مباني آن، مسئله کهن تفکيک اعتقادات به "ما يسع الجهل به" و "ما لا يسع الجهل به"، دقيقا می کوشد وجود اختلافات را در امت مورد تحليل قرار دهد و تکليف آنها را روشن کند. بسياری از اختلافات به اين طريق چون مبتنی بر ادله قطعی نيستند، جائز قلمداد می شوند و خطای در آنها موجب تکفير نمی شود. مسئله تکفير و مبانی آن از دير باز به عنوان يک مسئله کلامی و فقهی مورد عنايت بوده است و به ويژه متکلمان معتزلی به آن دامن می زده اند. نمونه ای از اين بحثها را می توان در کتاب البحث عن أدلة التکفير والتفسيق ابوالقاسم البستي، متکلم معتزلی زيدی شمال ايران يافت. به دليل شيوه ابوبکر باقلاني و کسانی مانند او در اين زمينه و برخی اختلاف نظرها،غزالی کتاب ماندگار خود با عنوان فيصل التفرقة بين الاسلام والزندقة را نگاشت. اما طبری در اين کتاب در حقيقت قصد آن دارد که مبانی نظری تکفير معتزليان و جهميان و مخالفان سنت را روشن کند [18]و در عين حال خاطر نشان کند که بسياری از مسائل اعتقادی اساسا خارج از دايره ايمان و تکفير است؛ چرا که حجت قطعی در مورد آنها در اختيار نيست؛ به ويژه در مورد مسائلی که برخی از اصحاب حديث به آنها بی مورد دامن می زده اند و اسباب اختلاف و تکفير را فراهم می کردند[19]. بدين ترتيب طبري بخش اصلی کتابش را که ظاهرا تنها چند برگی از آخر آن افتاده است، به اختلافات پس از رحلت پيامبر (ص) می پردازد که سبب ساز انشقاق و تفرق امت شده است و در مورد آنها حجت قطعی برای رد آن اختلافات و دست يابی به علم وجود دارد. البته او همه جا در تفسير اين اختلافات و نظر درست، عقايدی مشابه با انديشه های اعتقادی اصحاب حديث و موافق "سنت" ارائه می دهد. وی اين اختلافات را دقيقا بر می شمارد و همين امر از کتاب او، اثری در فرق شناسی ساخته است؛ گرچه وی بيشتر ترجيح می دهد که در بسياری از مواقع نامی از فرقه های مخالف نبرد و تنها پاره ای از ادله مخالفان را ذکر می کند و به شيوه ای جدلی پاسخ می دهد. با اين وصف عمده بحثهای او در رد بر معتزله و جهميه و نيز خوارج[20] است. موارد اختلافی را وی به ترتيب تاريخی اين موارد می داند: اختلاف بر سر امامت قريش[21]؛ اختلاف دوم درباره مبانی حجيت[22]. اين بحث را طبري به عنوان اختلاف دومی که ميان امت درگرفته است مطرح می کند و هوشمندانه می خواهد ريشه بسياری از اختلافات فرق را به اختلاف آنان در منابع حجيت و علم و به ويژه علم دينی مرتبط نمايد. در اين راستا عقايد غلات شيعی مانند سبئيه را که معتقد بودند تنها حجت خداد و راه رسيدن به علم، شنيدن از خود خداست که بر روی زمين و برای خلق در زمانهای مختلف در صور گوناگون ظهور می کند و تجلی می يابد[23]. بنابراين از ديدگاه طبري مسئله اصلی غلات در اعتقاد به خدا بودن امامان و ادعای الوهيت آنان اين بوده است که تنها راه برای رسيدن به حجيت در دين حضور خدا در زمين از طريق مظاهر خود است. آنان هرگونه راه استدلالی را برای رسيدن به علم نادرست می پنداشتند. بعدها اعتقاد به تعليم و نفی نظر نزد اسماعيليان نزاری[24] شايد با آنچه طبری بيان کرده ارتباط می داشته است. طبری می نويسد برخی از کسانی که منکر علمی خارج از سماع از خداوندند، معتقدند که خداوند چون پادشاهی است که از وزير او در زمين می توان اوامر وی را دريافت. پس بايد همواره خداوند واسطه و وزيری بر زمين داشته باشد. طبری هويت معتقدان به اين نظر را دقيقا روشن نمی کند. در دنباله می گويد شماری اين واسطه را رسول و فرستاده خداوند می دانند که همواره بايد زمين خالی از آن نباشد. گروهی ديگر اين واسطه را همواره وصی انبياء می دانند که پی در پی هم تا قيامت خواهند آمد. اين عقايد بايد ناظر به اختلافات ميان شيعيان باشد[25]. طبری در دنباله به عقيده اصحاب "اضطرار" (ضرورت) در معارف می پردازد و می نويسد ميان آنان در مورد اسباب اضطرار قلوب نسبت به علوم اختلاف نظر وجود دارد[26]. ما از طريق منابع کلامی از نقطه نظر اين گروه اطلاع داريم[27]. طبري در نهايت قول کسانی را مرجح می داند که به علم اکتسابی مبتنی بر خبر مستفيض معتقدند و می نويسد اين گروه مبنای علم را همان عرف عام مردمان می دانند که به خبر مستفيض اعتقاد پيدا می کنند. البته طبری بحث خبر واحد عدل را مستقل از اين شيوه می داند و آن را در عين حال قبول دارد[28].
طبری به عنوان اختلاف سوم، اختلاف در افعال خلق را مطرح می کند[29]. پس از آن اختلاف در کبائر را مطرح می کند[30] و بعد اختلاف در استحقاق اسم ايمان و بحث استثناء در ايمان[31]. اختلاف بعدی در مورد زيادت و يا نقصان ايمان است[32]. اختلاف بعدی در مسئله امر قرآن است و خلق قرآن است[33]. اختلافات بعدی، در مسائل لفظ قرآن، عذاب قبر و نکير و منکر است که باز به جهميه و معتزله مربوط می شود. در مورد مسئله لفظ قرآن، آشکارا وی شيوه معتقدان افراطی به آن را که همانا شماری از حنبليان بوده اند رد می کند[34]. اختلاف بعدی در مورد مسئله رؤيت خداوند است[35]. در اينجا عقايد جهم بن صفوان و ضرار بن عمرو را نيز بيان می کند[36]. در کنار آن دو، عقايد هشام (منظور هشام بن الحکم) و اصحابش و نيز ابو مالک (لقب او از نسخه افتاده ولی منظور احتمالا ابو مالک الحضرمي، راوی و متکلم شيعی باشد[37]) و نخعي (نام او از نسخه افتاده است) و مقاتل بن سليمان را در ضمن کسانی نام می برد که معتقد به رؤيت خدا به چشم سر بوده اند[38]. در دنباله عقايد متصوفه (وقال جماعة متصوفة) و بکر بن اخت عبدالواحد بن زيد (پيشوای بکريه[39]) را بيان می کند که می گفته اند خداوند در دنيا و آخرت قابل رؤيت است و گمان می کرده اند که خدا را نيز ديده اند[40]. وی عقايد ديگر را نيز در اين باره نقل و ادله مخالفان را به تفصيل مطرح می کند. متأسفانه متن ما پاسخ طبري در اين مورد را ندارد و نسخه در برگهای پايانی، ناقص است[41].
کتاب طبري گرچه در شکل يک کتاب معمولی فرق شناسی نيست، اما بحث درباره عقايد فرق مختلف در آن مد نظر است و با وجود آنکه طبري يک متکلم نيست، اما در اين اثر دست کم ادله کلامی مخالفان را کم و بيش مطرح می کند و گاه خود نيز با شيوه ای کم و بيش کلامی و جدلی و با بهره گيری از اصطلاحات متکلمان به آن عقايد پاسخ می گويد. طبري در اين کتاب از شيوه معمول اصحاب حديث برای حمايت و دفاع از آموزه های اعتقادی آنان بهره نمی گيرد، بلکه شيوه ای جدلی را به کار می گيرد. اما همانطور که درباره مقدمه اين کتاب گفتيم، طبری در حقيقت اين رساله را در مقابله با تندروی های برخی از حنبليان و اصحاب حديث آمل نوشته است و در واقع با بحث درباره مبانی حجيت و کيفيت علم به حقائق دينی و معيارهای ايمان و کفر، درصدد بيان اين است که چگونه اختلافات دينی شکل گرفته و کدام يک از آنها راه به کفر می برد و کدام يک از اختلافات به دليل آنکه علم به مسائل آنها با قطع توأم نيست، بنابراين نمی تواند مبنايی برای اختلاف ورزی و تکفير و تبديع باشد. بنابراين ظاهرا طبري در نهايت نلاشش در اين کتاب معطوف به مقابله با تندروی شماری از حنبليان بوده است. ذکر اختلافات فرق پس از پيامبر (ص) نيز تنها به اين دليل ارائه شده تا روشن شود که در کدام مسائل اعتقادی اختلافات به رغم وجود حجت دينی و تنها به دليل تجاهل ادله قطعيه بروز کرده و خلوص امت را که تضمين شده است، خدشه دار کرده است. بنابراين رويکرد طبری در فرق شناسی ناظر به دفاع از خلوص امت و ضرورت وحدت آن در برابر دو نوع تهديد است: يکی تهديد فرق و مقالاتی که با وجود قطعيت دينی در پاره ای از مسائل اعتقادی ضروری ترديد می کنند و شبهه پراکنی می کنند و جانب کفر را در نهايت می گيرند و از ديگر سو تهديد کسانی که با عدم در نظر گرفتن مبانی قطعيت علم دينی، اسباب انشقاق و تکفير را در جامعه مؤمنان فراهم می کنند و سبب ساز اختلافات در امتی می شوند که وحدت آن يکی از مبانی اصلی مشروعيت تاريخی آن است و بايد همواره تحقق آن وسيله "سواد أعظم" تضمين شود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] ابو عثمان صابوني در رساله اعتقادات خود که به چاپ رسيده است، ضمن اشاره به عقايد نامه طبري و نقل از آن، که منظور همين متن صريح السنة است، می نويسد: " قلت: وهو- أعني محمد بن جرير- قد نفى عن نفسه بهذا الفصل الذي ذكره في كتابه كل ما نسب إليه، وقذف به من عدول عن سبيل السنة، أو ميل إلى شيء من البدعة."
[2] نک : صريح السنة، به کوشش بدر يوسف المعتوق، کويت، 1405ق، ص27
[3] نک: صريح السنة، ص 25-26
[4] موافقت عقايد صريح السنة طبری مورد گواهی ابن تيمية قرار گرفته است؛ نک: ابن تيمية، مجموع الفتاوی، 6/178؛ برای نقل عقايد موافق او در شرح اصول اعتقاد اهل السنة لالکايي که هم شهری او بوده، نک: شرح، 2/183
[5]به کوشش علي بن عبد العزيز الشبل، رياض، دار العاصمة، 1416ق
[6] ص 48 به بعد
[7] نک: ابن تيمية، الحموية الکبری، ص 46. نسخه هايی از اين عقيده نامه موجود است؛ نک: مقدمه محقق التبصير، ص 79، حاشيه
[8] نک: التبصير، ص 103
[9] نک: ص 103-104
[10] در اين مورد، نک: مقاله من درباره کتاب التحريش در همين سايت و نيز مقدمه اين اثر که به زودی آماده انتشار می شود.
[11] برای حضور حنبليان و اصحاب حديث در سده چهارم در طبرستان، نک: مقدسي، احسن التقاسيم، ص 365؛ نيز نک: مقاله ای که درباره کتاب تأويلی علي بن مهدي الطبري نوشته ايم که شايد در همين سايت منتشر شود.
[12] نک: ص 106-109
[13] در اين مورد، در کتابی که هم اينک برای تاريخ اصحاب حديث سنی در دست تأليف دارم به اين موضوع به صورت گسترده پرداخته ام.
[14] نک: ص 110-111
[15] نک: ص 122
[16] نک: ص 126-127
[17] نک: ص 123
[18] نک: ص 149 به بعد
[19] نک: ص 132-140
[20] وی خوارج را بنا بر ادله ای تکفير می کند؛ نک: ص 158-162
[21] نک: ص 154 به بعد
[22] نک: ص 163 به بعد
[23] نک: ص 163-165
[24] که آن را غزالی در فضائح الباطنية بررسيده است؛ نيز نک: مقاله استاد فان اس درباره شکاکيت دينی
[25] نک: ص 165
[26] نک: ص 165-166
[27] نک: مقدمه تحقيق کتاب التحريش ضرار بن عمرو، به قلم نگارنده
[28] نک: ص 166
[29] نک: ص 167
[30] نک: ص 177
[31] نک: ص 187
[32] نک: ص 194
[33] نک: ص 200
[34] نک: ص 149-152
[35] نک: ص 215 به بعد
[36] نک: ص 215-216
[37] برای او نک: نجاشی، ص 205
[38] نک: ص 216-217
[39] برای آنان، نک: مقاله دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ذيل مدخل بکريه
[40] نک: ص 217-218. ذکر متصوفه در کلام طبري از لحاظ تاريخی جالب توجه است.
[41] برای پاسخ طبری به اين عقايد، نک: تفسير جامع البيان او، 7/202-203
با اين وصف جنبه ديگری از شخصيت طبري هنوز مورد مطالعه قرار نگرفته است: سهم او در مباحث کلامی و اعتقادی. طبری در عين تخصص در دانشهای ياد شده، اهل مباحث عقيدتی نيز بوده است. رساله صريح السنة او، نمونه ای از عقيده نويسی اصحاب حديث است. وی با وجود آنکه در بغداد مورد بی مهری حنبليان قرار گرفت، اما در زمينه مسائل عقيدتی در آنچه که به عقايد کلی اصحاب حديث مربوط می شود، با آنان اختلاف نظر ويژه ای نداشت. نزاع او با حنبليان بيشتر به زمينه های اجتماعی و سياسی حنبليان در بغداد آن روزگار باز می گردد که در جای خود مورد مطالعه قرار گرفته است. آن اختلافات ميان حنبليان با برخی ديگر از وجوه اصحاب حديث هم بر قرار بوده است. کتاب صريح السنة يک عقيده نامه معمولی (همراه با ذکر احاديثی محدود) است که طبری آن را در دفاع از عقايد خود و اثبات سازگاری آنها با "سنت" نگاشته[1] و می خواسته است از خود در برابر طاعنان و حريفان دفاع کند[2]؛ به ويژه که صراحتا از احمد بن حنبل (يعنی کسی که حنبليان مخالف طبري پيروی او بوده اند) در آن به عنوان پيشوای عقيده سنت مدار نام برده و به وی استناد کرده است[3]؛ دانشمندان اصحاب حديث به عقايد موافق طبری با ايشان گواهی داده اند[4]. با اين وصف هنوز مسئله نيازمند مطالعه دقيقتری است.
از ديگر سو، کتابی در سالهای اخير به نام التبصير في معالم الدين بر اساس يک نسخه ظاهرا منحصر به فرد در دير اسکوريال اسپانيا، به شماره 1514 منتشر شده[5] که می تواند زمينه ای برای اين مطالعه باشد. اين کتاب گرچه از پاره ای جهات نوعی کتاب اعتقادی است و در آن طبری مشابه آنچه که در صريح السنة خود بيان کرده را به عنوان عقايد خويش مطرح می کند، اما ساختار آن بسيار متفاوت با ديگر آثارش است و اهميت ويژه دارد. در واقع کتاب التبصير متنی است با زبان استدلال کلامی و در رد بر فرق کلامی. محقق در مقدمه دلايل اصالت متن را متذکر شده است. از اين کتاب در ابطال التأويلات لأخبار الصفات ابويعلی ابن فرای حنبلی نام برده شده است[6]، کما اينکه از آن در عقيده نامه ابن خفيف شيرازي (د. 371ق)، صوفی معروف نقل و انتقاد شده است[7]. طبری اين کتاب را برای اهالی آمل طبرستان نوشته است[8]؛ به احتمال قوی در دوران پايانی زندگی خود و آن هنگام که در بغداد زندگی می کرده است. اين کتاب که در قالب پاسخی به وضعيت مذهبی آمل و نگرانی از وضعيت مذهبی آنجا نوشته شده است، در حقيقت به پرسش مهمی می پردازد که دشواره بسياری از کتابهای فرق نويسی سنی و نيز برخی آثار کهن در ادبيات اسلامی در خصوص مبانی حجيت مذهبی و علل بروز اختلافات با وجود ضرورت "عصمت امت" و برخورداری از "نجات" به عنوان آخرين امت و با آخرين پيامبر است. علل بروز اختلافات مذهبی چيست و چگونه می توان برخی از اين اختلافات را توجيه کرد؛ به طوری که با اصول ياد شده سازگار باشد. اگر حبل الله در ميان امت موجود است، پس چرا گروهی گروهی ديگر را تکفير و يا به بدعت متهم می کنند. چگونه می توان با وجود اختلاف در تأويل و راه به ائتلاف برد و افتراق را به اجماع تبديل کرد. طبری در آغاز کتاب[9]، شماری از آيات قرآنی مرتبط به موضوع را مطرح می کند و بدين وسيله هدف اصلی خود را در تأليف اين رساله آشکار می نمايد. عموما متکلمان و فقيهان برای پاسخ به اين دست پرسشها، از مبانی حجيت سخن به ميان می آورده اند و دلايل اختلاف را با بررسی طرق علم و قطع و ظن و تفکيک هر يک مورد مطالعه قرار می داده اند[10]. در دنباله مقدمه، طبري از وضعيت مذهبی اهالی طبرستان و آمل انتقاد تندی می کند و رواج انواع کفر گويی و عقايد مذهبی نادرست در ميان آنان را تقبيح می کند. با وجود آنکه در دوره طبري، تشيع زيدی و انديشه های شبه معتزلی در طبرستان کم و بيش حضور داشته، اما از مقدمه کتاب بر می آيد که مقصود طبري از عقايد نادرست در طبرستان آن روزگار، عقايدی عاميانه بوده که ظاهرا شماری از اصحاب حديث و احتمالا برخی از هواداران حنبليان بدان دامن می زده اند[11]. چرا که در دنباله همين مقدمه[12] از کسانی ياد می کند که کفر گويی را به جايی رسانده اند که با استناد به گفتار ابو زرعة رازي و ابو حاتم رازي، دو دانشمند اصحاب حديث ساکن ري که ظاهرا مورد پذيرش اصحاب حديث طبرستان بوده اند، در ابراز برخی باورهای اصحاب حديث درباره اسم و مسما و نيز صفات و کلام الهی افراط می کنند. از گفتار طبری بر می آيد که آنان عامه را برای بيان اين افکار می شورانند. اين وصفی است که احتمالا به حنبليان باز می گردد؛ تجربه ای که خود طبري در بغداد، شايد همان زمان که اين رساله را می نوشت، از نزديک گريبانگيرش بود و حنبليان، به دليل اختلافاتی با طبري، عامه را بر عليه او چنان شورانده بودند که در خانه اش محبوس شده بود. آنچه طبری در همين مقدمه درباره مسئله ای در رابطه با اسم الله بيان می کند، يادآور افراط شماری از حنبليان در زمينه بحث "لفظ به قرآن" است که می دانيم اسباب اختلافات زيادی را در ميان خود اصحاب حديث فراهم کرده بود و شماری از حنبليان را در برابر گروهی از اصحاب حديث قرار می داد[13]. در دنباله می نويسد البته از شهر و دياری که در آن مردمانش دعاوی نبوت "السندي الرشنيق" را پذيرفتند، در حالی که آشکارا اباحه و انواع فسوق را تجويز نمود، چندان پذيرش اين عقايد بعيد نيست[14]. دقيقا معلوم نيست مراد از اين شخص کيست. به احتمال ضعيفی ممکن است اشاره ای به مازيار، دهقانی از ناحيه طبرستان و جنبش ضد عربی او و همکاريش با خرمدينان در دوره معتصم عباسی باشد.
طبري در اوائل کتاب، در راستای بحث از مبانی حجيت، به بحث درباره دو نوع خطا می کند: خطای در امر توحيد و خطای در شرايع[15]. نخستين به اصول دين مربوط می شود و دومی به احکام شريعت. هدف از اين بحث اين است که نويسنده روشن کند در کجا احتمال خطا هست و خطا جائز است و در کجا هر گونه خطايی ناشی از عدم وجود حجت نيست، بلکه به دليل جهل غير معذور و يا تعمد در جهالت است. بحث مبانی حجت دينی و اعتقاد با مسئله ايمان و حدود و شرايط آن مرتبط بوده است. در کجا و تحت چه شرايطی به دليل عدم اعتقاد به امری ايمان زائل می شود و کفر جانشين می شود. اگر شرط ايمان محقق نشود، آنگاه می توان اعتقادی را به کفر نسبت داد. بنابراين طبري در چارچوب همين بحث مسئله تعريف و شرط ايمان را مطرح می کند و می نويسد که شرط ايمان معرفت کامل به توحيد و اسماء و صفات الهی است[16]؛ چرا که اين از مسائلی است که جهل به آن شايسته نيست (لايسع الجهل به). اگر ادله کافی برای تحقق اعتقاد و علم به ضرورت حاصل باشد، در آن صورت ديگر جهل معذور نيست. به همين دليل وی به تشريح طرق علم و يقين می پردازد. با وجود طريق به علم قطعی به وجود باري، وی معتقد است که اگر کسی به سن تکليف برسد و معرفت به خدا نداشته باشد، کافری است حلال الدم و شايسته قتل است[17]. طبري در اين کتاب و در اوائل آن با پرداختن به موضوع حجيت و مباني آن، مسئله کهن تفکيک اعتقادات به "ما يسع الجهل به" و "ما لا يسع الجهل به"، دقيقا می کوشد وجود اختلافات را در امت مورد تحليل قرار دهد و تکليف آنها را روشن کند. بسياری از اختلافات به اين طريق چون مبتنی بر ادله قطعی نيستند، جائز قلمداد می شوند و خطای در آنها موجب تکفير نمی شود. مسئله تکفير و مبانی آن از دير باز به عنوان يک مسئله کلامی و فقهی مورد عنايت بوده است و به ويژه متکلمان معتزلی به آن دامن می زده اند. نمونه ای از اين بحثها را می توان در کتاب البحث عن أدلة التکفير والتفسيق ابوالقاسم البستي، متکلم معتزلی زيدی شمال ايران يافت. به دليل شيوه ابوبکر باقلاني و کسانی مانند او در اين زمينه و برخی اختلاف نظرها،غزالی کتاب ماندگار خود با عنوان فيصل التفرقة بين الاسلام والزندقة را نگاشت. اما طبری در اين کتاب در حقيقت قصد آن دارد که مبانی نظری تکفير معتزليان و جهميان و مخالفان سنت را روشن کند [18]و در عين حال خاطر نشان کند که بسياری از مسائل اعتقادی اساسا خارج از دايره ايمان و تکفير است؛ چرا که حجت قطعی در مورد آنها در اختيار نيست؛ به ويژه در مورد مسائلی که برخی از اصحاب حديث به آنها بی مورد دامن می زده اند و اسباب اختلاف و تکفير را فراهم می کردند[19]. بدين ترتيب طبري بخش اصلی کتابش را که ظاهرا تنها چند برگی از آخر آن افتاده است، به اختلافات پس از رحلت پيامبر (ص) می پردازد که سبب ساز انشقاق و تفرق امت شده است و در مورد آنها حجت قطعی برای رد آن اختلافات و دست يابی به علم وجود دارد. البته او همه جا در تفسير اين اختلافات و نظر درست، عقايدی مشابه با انديشه های اعتقادی اصحاب حديث و موافق "سنت" ارائه می دهد. وی اين اختلافات را دقيقا بر می شمارد و همين امر از کتاب او، اثری در فرق شناسی ساخته است؛ گرچه وی بيشتر ترجيح می دهد که در بسياری از مواقع نامی از فرقه های مخالف نبرد و تنها پاره ای از ادله مخالفان را ذکر می کند و به شيوه ای جدلی پاسخ می دهد. با اين وصف عمده بحثهای او در رد بر معتزله و جهميه و نيز خوارج[20] است. موارد اختلافی را وی به ترتيب تاريخی اين موارد می داند: اختلاف بر سر امامت قريش[21]؛ اختلاف دوم درباره مبانی حجيت[22]. اين بحث را طبري به عنوان اختلاف دومی که ميان امت درگرفته است مطرح می کند و هوشمندانه می خواهد ريشه بسياری از اختلافات فرق را به اختلاف آنان در منابع حجيت و علم و به ويژه علم دينی مرتبط نمايد. در اين راستا عقايد غلات شيعی مانند سبئيه را که معتقد بودند تنها حجت خداد و راه رسيدن به علم، شنيدن از خود خداست که بر روی زمين و برای خلق در زمانهای مختلف در صور گوناگون ظهور می کند و تجلی می يابد[23]. بنابراين از ديدگاه طبري مسئله اصلی غلات در اعتقاد به خدا بودن امامان و ادعای الوهيت آنان اين بوده است که تنها راه برای رسيدن به حجيت در دين حضور خدا در زمين از طريق مظاهر خود است. آنان هرگونه راه استدلالی را برای رسيدن به علم نادرست می پنداشتند. بعدها اعتقاد به تعليم و نفی نظر نزد اسماعيليان نزاری[24] شايد با آنچه طبری بيان کرده ارتباط می داشته است. طبری می نويسد برخی از کسانی که منکر علمی خارج از سماع از خداوندند، معتقدند که خداوند چون پادشاهی است که از وزير او در زمين می توان اوامر وی را دريافت. پس بايد همواره خداوند واسطه و وزيری بر زمين داشته باشد. طبری هويت معتقدان به اين نظر را دقيقا روشن نمی کند. در دنباله می گويد شماری اين واسطه را رسول و فرستاده خداوند می دانند که همواره بايد زمين خالی از آن نباشد. گروهی ديگر اين واسطه را همواره وصی انبياء می دانند که پی در پی هم تا قيامت خواهند آمد. اين عقايد بايد ناظر به اختلافات ميان شيعيان باشد[25]. طبری در دنباله به عقيده اصحاب "اضطرار" (ضرورت) در معارف می پردازد و می نويسد ميان آنان در مورد اسباب اضطرار قلوب نسبت به علوم اختلاف نظر وجود دارد[26]. ما از طريق منابع کلامی از نقطه نظر اين گروه اطلاع داريم[27]. طبري در نهايت قول کسانی را مرجح می داند که به علم اکتسابی مبتنی بر خبر مستفيض معتقدند و می نويسد اين گروه مبنای علم را همان عرف عام مردمان می دانند که به خبر مستفيض اعتقاد پيدا می کنند. البته طبری بحث خبر واحد عدل را مستقل از اين شيوه می داند و آن را در عين حال قبول دارد[28].
طبری به عنوان اختلاف سوم، اختلاف در افعال خلق را مطرح می کند[29]. پس از آن اختلاف در کبائر را مطرح می کند[30] و بعد اختلاف در استحقاق اسم ايمان و بحث استثناء در ايمان[31]. اختلاف بعدی در مورد زيادت و يا نقصان ايمان است[32]. اختلاف بعدی در مسئله امر قرآن است و خلق قرآن است[33]. اختلافات بعدی، در مسائل لفظ قرآن، عذاب قبر و نکير و منکر است که باز به جهميه و معتزله مربوط می شود. در مورد مسئله لفظ قرآن، آشکارا وی شيوه معتقدان افراطی به آن را که همانا شماری از حنبليان بوده اند رد می کند[34]. اختلاف بعدی در مورد مسئله رؤيت خداوند است[35]. در اينجا عقايد جهم بن صفوان و ضرار بن عمرو را نيز بيان می کند[36]. در کنار آن دو، عقايد هشام (منظور هشام بن الحکم) و اصحابش و نيز ابو مالک (لقب او از نسخه افتاده ولی منظور احتمالا ابو مالک الحضرمي، راوی و متکلم شيعی باشد[37]) و نخعي (نام او از نسخه افتاده است) و مقاتل بن سليمان را در ضمن کسانی نام می برد که معتقد به رؤيت خدا به چشم سر بوده اند[38]. در دنباله عقايد متصوفه (وقال جماعة متصوفة) و بکر بن اخت عبدالواحد بن زيد (پيشوای بکريه[39]) را بيان می کند که می گفته اند خداوند در دنيا و آخرت قابل رؤيت است و گمان می کرده اند که خدا را نيز ديده اند[40]. وی عقايد ديگر را نيز در اين باره نقل و ادله مخالفان را به تفصيل مطرح می کند. متأسفانه متن ما پاسخ طبري در اين مورد را ندارد و نسخه در برگهای پايانی، ناقص است[41].
کتاب طبري گرچه در شکل يک کتاب معمولی فرق شناسی نيست، اما بحث درباره عقايد فرق مختلف در آن مد نظر است و با وجود آنکه طبري يک متکلم نيست، اما در اين اثر دست کم ادله کلامی مخالفان را کم و بيش مطرح می کند و گاه خود نيز با شيوه ای کم و بيش کلامی و جدلی و با بهره گيری از اصطلاحات متکلمان به آن عقايد پاسخ می گويد. طبري در اين کتاب از شيوه معمول اصحاب حديث برای حمايت و دفاع از آموزه های اعتقادی آنان بهره نمی گيرد، بلکه شيوه ای جدلی را به کار می گيرد. اما همانطور که درباره مقدمه اين کتاب گفتيم، طبری در حقيقت اين رساله را در مقابله با تندروی های برخی از حنبليان و اصحاب حديث آمل نوشته است و در واقع با بحث درباره مبانی حجيت و کيفيت علم به حقائق دينی و معيارهای ايمان و کفر، درصدد بيان اين است که چگونه اختلافات دينی شکل گرفته و کدام يک از آنها راه به کفر می برد و کدام يک از اختلافات به دليل آنکه علم به مسائل آنها با قطع توأم نيست، بنابراين نمی تواند مبنايی برای اختلاف ورزی و تکفير و تبديع باشد. بنابراين ظاهرا طبري در نهايت نلاشش در اين کتاب معطوف به مقابله با تندروی شماری از حنبليان بوده است. ذکر اختلافات فرق پس از پيامبر (ص) نيز تنها به اين دليل ارائه شده تا روشن شود که در کدام مسائل اعتقادی اختلافات به رغم وجود حجت دينی و تنها به دليل تجاهل ادله قطعيه بروز کرده و خلوص امت را که تضمين شده است، خدشه دار کرده است. بنابراين رويکرد طبری در فرق شناسی ناظر به دفاع از خلوص امت و ضرورت وحدت آن در برابر دو نوع تهديد است: يکی تهديد فرق و مقالاتی که با وجود قطعيت دينی در پاره ای از مسائل اعتقادی ضروری ترديد می کنند و شبهه پراکنی می کنند و جانب کفر را در نهايت می گيرند و از ديگر سو تهديد کسانی که با عدم در نظر گرفتن مبانی قطعيت علم دينی، اسباب انشقاق و تکفير را در جامعه مؤمنان فراهم می کنند و سبب ساز اختلافات در امتی می شوند که وحدت آن يکی از مبانی اصلی مشروعيت تاريخی آن است و بايد همواره تحقق آن وسيله "سواد أعظم" تضمين شود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] ابو عثمان صابوني در رساله اعتقادات خود که به چاپ رسيده است، ضمن اشاره به عقايد نامه طبري و نقل از آن، که منظور همين متن صريح السنة است، می نويسد: " قلت: وهو- أعني محمد بن جرير- قد نفى عن نفسه بهذا الفصل الذي ذكره في كتابه كل ما نسب إليه، وقذف به من عدول عن سبيل السنة، أو ميل إلى شيء من البدعة."
[2] نک : صريح السنة، به کوشش بدر يوسف المعتوق، کويت، 1405ق، ص27
[3] نک: صريح السنة، ص 25-26
[4] موافقت عقايد صريح السنة طبری مورد گواهی ابن تيمية قرار گرفته است؛ نک: ابن تيمية، مجموع الفتاوی، 6/178؛ برای نقل عقايد موافق او در شرح اصول اعتقاد اهل السنة لالکايي که هم شهری او بوده، نک: شرح، 2/183
[5]به کوشش علي بن عبد العزيز الشبل، رياض، دار العاصمة، 1416ق
[6] ص 48 به بعد
[7] نک: ابن تيمية، الحموية الکبری، ص 46. نسخه هايی از اين عقيده نامه موجود است؛ نک: مقدمه محقق التبصير، ص 79، حاشيه
[8] نک: التبصير، ص 103
[9] نک: ص 103-104
[10] در اين مورد، نک: مقاله من درباره کتاب التحريش در همين سايت و نيز مقدمه اين اثر که به زودی آماده انتشار می شود.
[11] برای حضور حنبليان و اصحاب حديث در سده چهارم در طبرستان، نک: مقدسي، احسن التقاسيم، ص 365؛ نيز نک: مقاله ای که درباره کتاب تأويلی علي بن مهدي الطبري نوشته ايم که شايد در همين سايت منتشر شود.
[12] نک: ص 106-109
[13] در اين مورد، در کتابی که هم اينک برای تاريخ اصحاب حديث سنی در دست تأليف دارم به اين موضوع به صورت گسترده پرداخته ام.
[14] نک: ص 110-111
[15] نک: ص 122
[16] نک: ص 126-127
[17] نک: ص 123
[18] نک: ص 149 به بعد
[19] نک: ص 132-140
[20] وی خوارج را بنا بر ادله ای تکفير می کند؛ نک: ص 158-162
[21] نک: ص 154 به بعد
[22] نک: ص 163 به بعد
[23] نک: ص 163-165
[24] که آن را غزالی در فضائح الباطنية بررسيده است؛ نيز نک: مقاله استاد فان اس درباره شکاکيت دينی
[25] نک: ص 165
[26] نک: ص 165-166
[27] نک: مقدمه تحقيق کتاب التحريش ضرار بن عمرو، به قلم نگارنده
[28] نک: ص 166
[29] نک: ص 167
[30] نک: ص 177
[31] نک: ص 187
[32] نک: ص 194
[33] نک: ص 200
[34] نک: ص 149-152
[35] نک: ص 215 به بعد
[36] نک: ص 215-216
[37] برای او نک: نجاشی، ص 205
[38] نک: ص 216-217
[39] برای آنان، نک: مقاله دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ذيل مدخل بکريه
[40] نک: ص 217-218. ذکر متصوفه در کلام طبري از لحاظ تاريخی جالب توجه است.
[41] برای پاسخ طبری به اين عقايد، نک: تفسير جامع البيان او، 7/202-203
پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶ ساعت ۳:۳۳
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .