<p />
در ميان کتابهای کلامی زيديان معتزلی يمن در دوره های نسبتا متأخرتر هجمه بر عليه انديشه های کلامی اشعريان بروز و ظهور بيشتری دارد. اين امر از دوره المؤيد بالله يحيی بن حمزه شدت قابل توجهی يافت. علت آن هم آشنايی او با کلام فخر رازي از يک سو و قدرت گرفتن شافعيان اشعری در يمن بوده است. در اينجا رساله مستقلی را معرفی می کنيم از القاضي اسحاق بن محمد بن قاسم العبدي با عنوان ابطال العناد في أفعال العباد که وسيله حسين مقبل قيلي در صنعاء/صعده به سال 1419ق/1999م ميلادی منتشر شده است. نويسنده دانشمندی است زيدی از سده يازدهم قمری. کتاب نيز پاسخی است بر نظريه کسب اشعريان. نويسنده در صعده در 1050ق به دنيا آمده و از شاگردان صالح بن مهدي مقبلي (د. 1108ق) بوده است. می دانيم که مقبلي گرايشات حديث گرايانه داشته است. در کتاب ابطال العناد هم نام ابن تيميه می آيد. نويسنده ما مدتی نيز در مکه بوده و مدتی نيز توسط المهدي أحمد بن الحسين بن قاسم به هند تبعيد شده بود. وی پس از بازگشت از يمن در سال 1115ق درگذشت. نويسنده جز رساله نامبرده، کتابی دارد در چندين مجلد به نام الاحتراس ردا علی النبراس في إبطال الأساس. وی کتاب ابطال را در مکه به خواهش گروهی که از او درباره مسئله افعال عباد پرسيده بودند، نگاشته است.
در اين رساله، نويسنده با جبری خواندن اشعريان، از اين زاويه آنان را ورد انتقاد قرار می دهد. نويسنده می نويسد که حتی فخر رازي هم اشعريان را جبری می داند و سمرقندي نيز در الصحائف الالهية آنان را جبری می خواند[1]. در اوائل کتاب هم نظريه وحدت وجود را که ميان شافعيان يمن به دليل نفوذ تصوف در آنجا هوادارانی داشته، مورد انتقاد شديد قرار می دهد و ابن عربی و ابن فارض را به باد انتقاد می گيرد. از ديگر سو، از عقايد الأکابر شعراني نقل می کند که ابن عربی گفته بوده است سی سال در معنای کسب اشعري درمانده شده بود و عاقبت نيز آنرا نفهميد. می دانيم که متکلمان معتزلی و امامی سده پنجم نيز همين داوری را نسبت به نظريه کسب نشان می داده اند. مؤلف با استناد به آيات قرآن مذهب جبری اشاعره را به نقد می کشد. وی در اين راستا از تفاسير معتزلی بهره می برد. نويسنده تأکيد می کند که مذهب اشعري به عقايد فيلسوفان نزديکی بيشتری دارد تا مذهب معتزله، درست برخلاف نظري که اشعريان ابراز می کرده اند؛ اين نزديکی به دليل جبری گرايی اشعريان و فيلسوفان هر دو است و می دانيم که در انتقادات متکلمان معتزلی بر عليه فيلسوفان اسلامی، همواره از آنان به دليل پذيرش نظام علی معلولی که منجر به پذيرش جبر می گردد و در نهايت به تفکر جبری اشعريان می انجامد، انتقاد می شده است[2]. وی همچنين اين اظهار نظر جالب را مطرح می کند که کتابهای کلامی اشعريان مانند کتابهای عضد الدين ايجي و بيضاوي و تفتازاني شباهت به کتب فلاسفه دارد و اين امر به ويژه در امور عامه اين آثار ديده می شود. بنابراين نويسنده به خوبی از تحول کلام اشعریِ پسا فخر رازي اطلاع دارد. وی در انتقاد از سنيان، حتی از دانشمند سنت گرايی مانند سيوطي انتقاد می کند که همچون فلاسفه قائل است که در نظام امکان بهتر از آنچه وجود يافته امکان وجود نداشته است. سيوطي رساله ای دارد که نويسنده ما به آن اشاره می کند، با عنوان تشييد الأرکان لقول الحجة ليس في الامکان أبدع مما کان. اين رساله در اصل در تأييد نظری از ابو حامد غزالي نوشته شده است. تعبير "الحجة" در عنوان رساله سيوطي اشاره دارد به غزالي. اما نويسنده ما توجهی به اين نکته ندارد و آن را در دفاع مستقيم از گفتار فلاسفه می داند. به هر حال می دانيم که غزالی در اين نظر مانند برخی ديگر از آراء کلامی اش متهم به پذيرش عقايد فلسفی شده و به تعبير ابن تيميه به "بيماری شفای ابن سينا" مبتلا شده است. رساله سيوطي در حلب در 1998م به چاپ رسيده است و از آن روشن است که سيوطي تنها در نظر داشته است که از نظر غزالي با استفاده از روايات و اقوال سلف و عقايد کلامی دفاع کند و دفاع از فلاسفه را مد نظر نداشته است.
نويسنده در ادامه می افزايد در ميان اهل بيت پيامبر و سادات شخص مهمی را نمی شناسد که عقايد اشعری را پذيرفته باشد؛ البته يک استثنای مهم را ذکر می کند و آن مير سيد شريف جرجاني است که نويسنده ابراز می دارد که شنيده است او قبل از مرگ از مذهب اشعری دست شسته بوده است. علاوه بر مذهب کلامی اشعريان، او از مذاهب فقهی سنيان نيز انتقاد می کند و در اين راستا از انتقادات سخت فقهای سني از يکديگر نيز مطالب جالبی را نقل می کند.
در دفاع از مذهب معتزله، نويسنده ما اين مطلب را از نظر می گذراند که امامان نحو و صرف و بيان و علوم ديگر ادبي همگی معتزلی بوده اند و از سيبويه و خليل و ابوعلي فارسي و ابن جني و قطرب و رماني و عبدالقاهر جرجاني و زمخشري و ناصر الدين مطرزي و سکاکي و صاحب بن عباد و ابن عميد و ابو تمام و متنبي و حسن بصري و مکحول و وکيع و ابن عقده و ابو سعد سمّان و محمد بن شجاع الثلجي و قاضي القضات ابن معروف (د. 381ق) و دارکي و ديگران به عنوان عالمان معتزله ياد می کند. او حتی می گويد که در ميان اشعريان نيز برخی هستند که بيشتر به عقايد معتزليان دل بسته اند. به عنوان مثال می گويد که برخی اشعريان بر فخر رازي انتقاد می کرده اند که چرا در کتابهای خود مباحث و ادله معتزله را به تفصيل می آورد اما در پاسخ به آن شبهات کوتاهی می کند.
اين رساله گرچه اهميت کلامی ندارد؛ اما از نقطه نظر دفاع از عقايد معتزلی در برابر اشعريان در سده يازدهم قمری که انديشه زيدی دستخوش تحولاتی کلامی بود و در جای خود نيازمند بررسی مستقل است، حائز اهميت است.
از جمله مآخذ کتاب، غرر الأدلة ابوالحسين بصري، متکلم دانشمند معتزلي است که به احتمال قوی نقل غير مستقيم است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] سمرقندي ماتريدی بوده است. کتاب او به چاپ رسيده؛ شگفتا که محقق رساله ما سمرقندي را لقب جهم بن صفوان می داند و او را نويسنده الصحائف معرفی می کند. نسخه های اين کتاب در يمن بوده کما اينکه در دار المخطوطات آنجا نيز عکسی از آن هست. نک: طاووس يمانی.
[2] نک: تحفة المتکلمين في الرد علی الفلاسفة ابن الملاحمی و آثار ديگر او.
در اين رساله، نويسنده با جبری خواندن اشعريان، از اين زاويه آنان را ورد انتقاد قرار می دهد. نويسنده می نويسد که حتی فخر رازي هم اشعريان را جبری می داند و سمرقندي نيز در الصحائف الالهية آنان را جبری می خواند[1]. در اوائل کتاب هم نظريه وحدت وجود را که ميان شافعيان يمن به دليل نفوذ تصوف در آنجا هوادارانی داشته، مورد انتقاد شديد قرار می دهد و ابن عربی و ابن فارض را به باد انتقاد می گيرد. از ديگر سو، از عقايد الأکابر شعراني نقل می کند که ابن عربی گفته بوده است سی سال در معنای کسب اشعري درمانده شده بود و عاقبت نيز آنرا نفهميد. می دانيم که متکلمان معتزلی و امامی سده پنجم نيز همين داوری را نسبت به نظريه کسب نشان می داده اند. مؤلف با استناد به آيات قرآن مذهب جبری اشاعره را به نقد می کشد. وی در اين راستا از تفاسير معتزلی بهره می برد. نويسنده تأکيد می کند که مذهب اشعري به عقايد فيلسوفان نزديکی بيشتری دارد تا مذهب معتزله، درست برخلاف نظري که اشعريان ابراز می کرده اند؛ اين نزديکی به دليل جبری گرايی اشعريان و فيلسوفان هر دو است و می دانيم که در انتقادات متکلمان معتزلی بر عليه فيلسوفان اسلامی، همواره از آنان به دليل پذيرش نظام علی معلولی که منجر به پذيرش جبر می گردد و در نهايت به تفکر جبری اشعريان می انجامد، انتقاد می شده است[2]. وی همچنين اين اظهار نظر جالب را مطرح می کند که کتابهای کلامی اشعريان مانند کتابهای عضد الدين ايجي و بيضاوي و تفتازاني شباهت به کتب فلاسفه دارد و اين امر به ويژه در امور عامه اين آثار ديده می شود. بنابراين نويسنده به خوبی از تحول کلام اشعریِ پسا فخر رازي اطلاع دارد. وی در انتقاد از سنيان، حتی از دانشمند سنت گرايی مانند سيوطي انتقاد می کند که همچون فلاسفه قائل است که در نظام امکان بهتر از آنچه وجود يافته امکان وجود نداشته است. سيوطي رساله ای دارد که نويسنده ما به آن اشاره می کند، با عنوان تشييد الأرکان لقول الحجة ليس في الامکان أبدع مما کان. اين رساله در اصل در تأييد نظری از ابو حامد غزالي نوشته شده است. تعبير "الحجة" در عنوان رساله سيوطي اشاره دارد به غزالي. اما نويسنده ما توجهی به اين نکته ندارد و آن را در دفاع مستقيم از گفتار فلاسفه می داند. به هر حال می دانيم که غزالی در اين نظر مانند برخی ديگر از آراء کلامی اش متهم به پذيرش عقايد فلسفی شده و به تعبير ابن تيميه به "بيماری شفای ابن سينا" مبتلا شده است. رساله سيوطي در حلب در 1998م به چاپ رسيده است و از آن روشن است که سيوطي تنها در نظر داشته است که از نظر غزالي با استفاده از روايات و اقوال سلف و عقايد کلامی دفاع کند و دفاع از فلاسفه را مد نظر نداشته است.
نويسنده در ادامه می افزايد در ميان اهل بيت پيامبر و سادات شخص مهمی را نمی شناسد که عقايد اشعری را پذيرفته باشد؛ البته يک استثنای مهم را ذکر می کند و آن مير سيد شريف جرجاني است که نويسنده ابراز می دارد که شنيده است او قبل از مرگ از مذهب اشعری دست شسته بوده است. علاوه بر مذهب کلامی اشعريان، او از مذاهب فقهی سنيان نيز انتقاد می کند و در اين راستا از انتقادات سخت فقهای سني از يکديگر نيز مطالب جالبی را نقل می کند.
در دفاع از مذهب معتزله، نويسنده ما اين مطلب را از نظر می گذراند که امامان نحو و صرف و بيان و علوم ديگر ادبي همگی معتزلی بوده اند و از سيبويه و خليل و ابوعلي فارسي و ابن جني و قطرب و رماني و عبدالقاهر جرجاني و زمخشري و ناصر الدين مطرزي و سکاکي و صاحب بن عباد و ابن عميد و ابو تمام و متنبي و حسن بصري و مکحول و وکيع و ابن عقده و ابو سعد سمّان و محمد بن شجاع الثلجي و قاضي القضات ابن معروف (د. 381ق) و دارکي و ديگران به عنوان عالمان معتزله ياد می کند. او حتی می گويد که در ميان اشعريان نيز برخی هستند که بيشتر به عقايد معتزليان دل بسته اند. به عنوان مثال می گويد که برخی اشعريان بر فخر رازي انتقاد می کرده اند که چرا در کتابهای خود مباحث و ادله معتزله را به تفصيل می آورد اما در پاسخ به آن شبهات کوتاهی می کند.
اين رساله گرچه اهميت کلامی ندارد؛ اما از نقطه نظر دفاع از عقايد معتزلی در برابر اشعريان در سده يازدهم قمری که انديشه زيدی دستخوش تحولاتی کلامی بود و در جای خود نيازمند بررسی مستقل است، حائز اهميت است.
از جمله مآخذ کتاب، غرر الأدلة ابوالحسين بصري، متکلم دانشمند معتزلي است که به احتمال قوی نقل غير مستقيم است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] سمرقندي ماتريدی بوده است. کتاب او به چاپ رسيده؛ شگفتا که محقق رساله ما سمرقندي را لقب جهم بن صفوان می داند و او را نويسنده الصحائف معرفی می کند. نسخه های اين کتاب در يمن بوده کما اينکه در دار المخطوطات آنجا نيز عکسی از آن هست. نک: طاووس يمانی.
[2] نک: تحفة المتکلمين في الرد علی الفلاسفة ابن الملاحمی و آثار ديگر او.
چهارشنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۶ ساعت ۲۲:۰۷
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .