آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۲٫۰۴۷٫۴۰۸ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۸۱ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۰۸۵
بازدید از این یادداشت : ۱٫۴۷۴

پر بازدیدترین یادداشت ها :

نسخه شماره 218 از مجموعه طباطبايي کتابخانه مجلس حاوی مجموعه ای است مشتمل بر چند متن حديثی و اعتقادی و يادداشتهايی مسوده گونه که شايد در نظر نخست چندان با اهميت جلوه نکند؛ همانطور که وضع فهرست نگار محترم مجلدی از مجلدات فهرست طباطبايي مجلس چنين است و معلوم است که اهميت مجموعه به نظرش نرسيده است (نک: فهرست نسخه های خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی، مجلد سوم از جلد 24، تأليف محمود نظری، ص 13 تا 14). اما حقيقت اين است که اين مجموعه شامل چندين متن ارزشمند و نيز اطلاعات و اجازاتی تاريخی است که می تواند بخشی از تاريخ تشيع امامی را در خراسان و بيهق روشن کند. من نخستين بار عکسی ناقص از اين مجموعه را نزد استادم مرحوم محقق طباطبايي شايد بيش از بيست سال پيش ديدم و از آن تصويری برای استفاده شخصی فراهم کردم و همان زمان پژوهشی درباره آن انجام دادم، اما گذر زمان چاپ و انتشار آن تحقيق را به بوته فراموشی سپرد. چندی پيش از فرزند برومند استادمان، جناب آقای سيد علي طباطبايي درخواست تصويری تازه از اين مجموعه کردم که با لطف ايشان همينک در اختيار من قرار دارد. متأسفانه عکس مجموعه کامل نيست اما می توان بر اساس آنچه در اين عکس ناقص هست، تا اندازه ای اهميت اين مجموعه خطی را گوشزد کرد. در اين مجموعه رساله ای کلامی و يا به عبارت مناسبتر رساله ای اعتقاد نامه ای موجود است که آن را تصحيح کرده ام؛ اميد که به زودی منتشر شود. عنوان نسخه بر روی برگ مشخصات خطی کتابخانه مجلس چنين است: "مجموعه کهنه احاديث و اخبار. جلد 218 از کتب خطی اهدايی آقای سيد محمد صادق طباطبايي به کتابخانه مجلس شورای ملی". اين نسخه چنانکه خواهيم گفت مشتمل بر گزيده ای از امالی شيخ صدوق هم هست که پيش از اين به عنوان يکی از نسخه های اساس مورد استفاده آية الله شبيري زنجاني در ارائه متن مقابله شده از امالي قرار گرفته و به واسطه همين نسخه اخير در چاپ جديد قم از آن بهره گرفته شده است. محقق طباطبايي با اين نسخه کاملا آشنايی داشته و چنانکه گفتم عکسی ناقص هم از آن در اختيار داشت؛ اما با اين وصف تاکنون نديدم که ايشان در آثار چاپی خود اشاره ای به اين نسخه داشته باشند؛ مگر در يک مورد در ضمن شرح احوال قطب راوندي که اشاره به سندی می کنند که در نسخه ما موجود است و حتما بايد منبع نقل ايشان همين نسخه باشد (در مجله تراثنا، در ضمن سلسله مقالات شارحان نهج البلاغة). در تأليفاتی خطی که از محقق طباطبايي پيشترها ديده ام به خاطر ندارم که ايشان در ضمن مجموعه هايی مانند قيد الأوابد و يا نتائج الأسفار و امثال آن به اين نسخه اشاره ای کرده باشند؛ شايد در مستدرک ذريعه و يا حواشی طبقات و يا ذريعه اشاره ای باشد که خوب است مورد توجه قرار گيرد؛ خاصه که من با وجود تلاشی که کرده ام تاکنون شرح حالی از دو شخصيت مطرح و اصلی که نامشان در اين مجموعه ذکر شده، در منابع تراجم و طبقات و رجال به دست نياورده ام و گرچه يادداشتهای قديم را در اختيار ندارم، اما گمان می کنم همان بيست سال پيش هم تتبع نگارنده به جايی نرسيد. البته منابعی که من همينک در اختيار دارم چندان گسترده نيست و شايد برخی همکاران بتوانند مطالبی به دست آورند که همينک در اختيار من قرار ندارد.
اين مجموعه، جدا از چند يادداشت متأخر متعلق است به اواخر سده ششم قمری و بر روی آن اجازه ای از شخصی آمده است که در حقيقت گردآورنده/ صاحب اين مجموعه است و دست کم بخشی از آن به خط اوست و خود معلوم است از عالمان برجسته شيعی و امامی در اواخر سده ششم قمری بوده؛ اما شگفتا که نامش در هيچ يک از کتابها مانند فهرست منتجب و يا رياض العلماء و طبقات آقا بزرگ و معجم اعلام محقق طباطبايي ذکر نشده است. ابتدا اجازه ای که از اين شخص بر روی برگ آغازين مجموعه ديده می شود را نقل می کنيم (به دليل مشکل و تاريکی عکس نسخه که در اختيار نگارنده است، متأسفانه برخی کلمات خوانا نيست):
" سمع مني هذه الأحاديث الشيخ الفقيه المقري السديد جمال القراء والصالحين زين الحاج والمجاورين أبو الحسن علي بن محمد البياضي أيده الله وبحث عن معانيها وعلمها ؟؟ (دو کلمه ای خوانا نيست) وأجزت له أن يرويها عنّي علی الشروط المعتبرة ؟ (به اندازه کلمه ای خوانا نيست) وکتب أبو نعيم أحمد بن حمزة بن أحمد النعيمي البيهقي بحلب في ذي القعدة".
اگر در خوانش حلب بر صواب باشم، معلوم می شود که اين اجازه را النعيمي در اين شهر به البياضي داده است. تا به حال با دو نفر در اين مجموعه آشنا شده ايم که نامشان چنانکه پيشتر گفتم در جای ديگری تا آنجا که من تتتبعی کرده ام به دست نيامده است: يکی گردآورنده احاديث اين مجموعه به نام ابو نعيم احمد بن حمزة بن أحمد النعيمي البيهقي که بايد در اصل ساکن بيهق بوده و سفری به حلب کرده باشد و ديگری عالمی به نام ابو الحسن علي بن محمد البياضي که از اوصاف بالا معلوم است که گويی مدتی مجاور بيت الله بوده و ساکن مکه.
مجموعه در دست همانطور که از عکسی که در اختيار من هست و نيز از وصفی که در فهرست مجلس از آن به دست داده شده معلوم است، دچار آشفتگی در اوراق است. با اين وصف اولين کتاب و يا مجموعه ای از مطالب مرتبط که در اين مجموعه ديده می شود، مجموعه ای است از احاديث در فضائل اهل بيت که بر خلاف اظهارات فهرستنگار محترم تنها مجموعه ای پراکنده از احاديث امالی شيخ صدوق و غيره نيست، بلکه مجموعه ای است از احاديث به روايت از مشايخ و با سلسله اسناد که وسيله ابو نعيم النعيمی پيشگفته تدوين شده و بايد آن را تأليفی از او قلمداد کرد. اين بخش از نسخه ما چنانکه می نمايد به خط خود اوست. اين مجموعه که با خطبه ای در ابتدا آغاز می شود، در بخش نخست آن گزيده ای است از احاديث خطيب خوارزمي در مناقب و به ويژه مقتل او. سند آغازين چنين است: " اخبرنا الشيخ الفقيه العالم تاج العرب أبو عبدالله محمد بن المفرّج المَذحِجي من مشهد مولانا أمير المؤمنين عليه السلام أنا الشيخ الإمام الأجل ضياء الدين صدر الأئمة أخطب الخطباء أبو المؤيد الموفق بن أحمد المکي ثم الخوارزمي رحمه الله قال أنا العلامة فخر خوارزم أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشري ...." در دنباله تا چند برگ ديگر چند حديث مسند ديگر نقل شده اما جالب است که همه اين احاديث از خطيب خوارزمي است و از مشايخ شناخته شده او اما در احاديث بعدی اشاره ای به واسطه بودن خوارزمی در نقل اين احاديث نشده است. به هر حال ترديدی نيست که اين اشخاص مشايخ مستقيم ابو نعيم النعيمي نيستند و او معلوم نيست به چه دليل از شيوه محدثان در نقل کامل سند تا منبع محل نقل پيروی نکرده است. نام محمد بن المفرج در سندی که نقل شد نشان می دهد که او از مشايخ ابو نعيم النعيمي بوده و شايد هم تنها به اجازه ای و نه اينکه النعيمي او را مستقيما ديده باشد: تعبير "من مشهد..." شايد گويای چنين مطلبی باشد. به هر حال محمد بن المفرج ظاهرا از عالمان امامی ساکن نجف در اواخر سده ششم قمری بوده که نامش را در جای ديگر نديده ام.
بعد از نقل اين چند حديث از خطيب خوارزمي، دو حديث ديگر هم در اين کتاب نخست/ يا بهتر بگويم در اين مجموعه نخستين از احاديث آمده است که معلوم نيست منبع نقل چه کتابی است و يا او به چه واسطه اين احاديث را نقل کرده است:
- أخبرنا القاضي الجليل العالم ابو منصور احمد بن الحسين بن أحمد البيهقي، قال أنا شيخ القضاة اسماعيل بن أحمد أنا أبي شيخ السنة أحمد بن الحسين البيهقي أنا الحاکم أبو عبدالله الحافظ صاحب تاريخ النيسابوريين ... . اين سند نشان می دهد که ابو نعيم آن را به واسطه يک منبع ديگر نقل کرده و البته به دليل مشکل زمانی و طبقات، خود او نمی تواند شاگرد اين ابو منصور احمد بن الحسين البيهقي باشد (نيز نک: تاريخ بيهق، ص 208 که اشاره ای گويا به ابو منصور محل سخن دارد).
- باز در سندی ديگر از همين ابو منصور چنين آمده است: وأخبرني القاضي ابو منصور احمد البيهقي أنا الشيخ الإمام أبو بکر محمد بن منصور السمعاني أنا أبو سعد محمد بن محمد الکاتب أنا أبو نعيم الحافظ.
در حاشيه صفحه 11 نسخه عکسی، ابو نعيم النعيمي چنين نوشته است؛ درست در حاشيه حديثی که سندش را نقل کرديم: "وإنما رويت هذه الأحاديث من هذه الطرق ليکون لنا نصرة علی من خالفنا ..."
احاديث بعدی اين مجموعه نخستين را ظاهرا بايد احاديث خود النعيمي و به نقل از مشايخ مستقيم خود او بدانيم. در اسناد احاديث اين بخش ما با شماری از عالمان ناشناخته و يا تواريخ و اسناد قابل توجه برای شناخت علمای امامی سده های پنجم و ششم قمری خراسان (و خاصه بيهق و نيشابور) و ری آشنا می شويم. در اينجا بخشهای قابل استفاده اين اسناد را نقل می کنيم:
- وحدثنا السيد الأجل الامام المرتضی علم الهدی شرف الدين عز الاسلام والمسلمين سيد السادة ملک النقباء أبو الفضل محمد بن علي بن محمد بن المطهر أبي الحسن المرتضی الحسيني القمي رضي الله عنه وأرضاه في شعبان سنة أربع وستين وخمسمائة بمدينة استراباذ عمّرها الله نا الحافظ النطنزي أبو عبدالله محمد بن أحمد بن محمد الحديثي بنطنز في آخر شوال سنة ثلاث وخمسين وخمسمائة أنا الحافظ أبو علي الحداد ...
- وأخبرني الشيخ الإمام أبو الحسن علي بن محمد بن أبي الحسن بن عبدالصمد التميمي رضي الله عنه نا الشيخ الفقيه العالم والدي نا الشيخ الفقيه العالم الوالد أبو الحسن علي بن عبدالصمد بن محمد التميمي نا السيد الجليل العالم أبو البرکات علي بن الحسين العلوي الجوري نور الله ضريحه والشيخ أبو بکر محمد بن أحمد بن علي رحمه الله قالا نا الشيخ الفقيه السعيد أبو جعفر محمد بن علي بن موسی بن بابويه القمي رضي الله عنه وأرضاه...
- أخبرني الحاکم الإمام علي بن أحمد بن علي الزيادي أنا الشيخ الإمام أبو الحسين سعيد بن هبة الله بن الحسين (کذا: الحسن؟) الراوندي ببلدة الري منصرفي من الحجّ أنا السيد المرتضی الداعي نا جعفر بن محمد بن العباس أنا أبو عبدالله الحارثي نا محمد بن علي بن الحسين حدثني أبي ...
- وأخبرنا الشيخ الإمام الحسن بن أبي الحسين الخطيب أنا الشيخ الإمام الأجل أبو علي الفضل بن الحسن بن الفضل الطبرسي أنا السيد السعيد تاج السادة أبو علي هبة الله بن هبة الله العريضي أنا السيد العالم أبو طالب حمزة بن محمد بن عبد الله بن محمد بن الحسن الجعفري أنا عبدالوهاب بن الحسن بدمشق ...
در پايان اين احاديث ابو نعيم چنين نوشته است: "والحمد لله رب العالمين وصلواته علی نبيه محمد خاتم النبيين وآله الطاهرين کتب البعض منه في شهر رمضان والبعض في شوال سنة ثمانين وخمسمائة."
تا اينجا معلوم شد که بخش اول اين مجموعه که شامل نقل تعدادی حديث درباره فضائل حضرت امير و اهل بيت است، به وسيله ابو نعيم النعيمي در تاريخ 580 ق انجام پذيرفته و او تا اين تاريخ و بل دست کم تا ذيقعده همان سال زنده بوده است. از اسنادی که نقل کرديم، ملاحظه می شود که او از مشايخ متعدد خراسانی و رازی بهره مند بوده و به لطف نسخه حاضر ما اطلاعات بسيار جالبی درباره شماری از محدثان و عالمان شيعی در سده ششم قمری و پيش از آن به دست می آوريم؛ اطلاعاتی که در منابع ديگر بعضا ديده نمی شود: از نقطه نظر اسانيد و اجازات و طبقات و تواريخ راويان و عالمان حديث. به هر حال اين نخستين قدم است برای شناخت شخصيت دانشمند و عالم امامی مذهب ناشناخته ای از بيهق سده ششم قمری و شناخت محيط علمی او و استادان و شاگردانش. اين مطالب و اين نامها و حتی نام نويسنده اين مجموعه مورد توجه فهرستنگار محترم کتابخانه مجلس قرار نگرفته که بدين وسيله مناسب است در چاپهای بعدی اصلاح شود.
بخش ديگر اين مجموعه، يادداشتها و مجموعه ای از نقلهاست از منابع مختلف که در آغاز آن آمده است: فصل في الغرر والدرر والنتف (صفحه 17 نسخه عکسی). خط اين قسمت با بخش اول مجموعه اندکی متفاوت است و اصولا بايد گفت که در طول کتاب چندين نوع متفاوت قلم ديده می شود که ظاهرا بخشی از آنها به دليل تفاوت زمانی و سليقه ای در کتابت از سوی النعيمي است و بخشی هم مربوط است به کتابت يکی از شاگردان او. در پايان صفحه 19 عکسی آمده است:" وقد أخرجت من مصنفات مشهورة وترکنا الأسانيد. "در فهرست مجلس گفته شده که در صفحات 15 و 16 قصيده ای در مدح حضرت امير از ابو نعيم بيهقي نيز آمده که متأسفانه اين صفحات در عکس موجود ديده نمی شود و چنانکه گفتم عکسی که در اختيار نگارنده است، ناقص است و شامل قسمتی از نسخه نيست.
بعد از بخش دوم، در نسخه عکسی موجود، در صفحه 20، چند حکايت و حديث درباره امام غائب نقل شده که يکی از اين حکايتها مربوط است به نقلی از ابو عبدالله محمد بن ابراهيم بن دينار الکوفي النسابة که متن آن در خرائج راوندي نقل شده بدون نام بردن از اين شخص (مقايسه کنيد با: خرائج راوندي، 1/ 472 تا 473). در برگهای بعدی نيز مطالب پراکنده و احاديث و حکايات زيادی و از جمله خطبی از حضرت امير نقل شده که بيشتر حکم يادداشت برداری و مسودات دارد. يکجا فی المثل بعد از نقل تعدادی حديث آمده است: " هذه الأحاديث نسختها من صحيفة الرضا عليه السلام".
اما در اين ميان رساله ای اعتقادی ديده می شود که گرچه تأليف آن آشکارا به کسی نسبت داده نشده، اما به نظر می رسد اصلا تأليف خود همين ابو نعيم النعيمي باشد؛ گرچه خط اين بخش از مجموعه با بخش اول و با خطی که در اجازه پيشگفته ديده می شود متفاوت است. آيا ممکن است که اين رساله از آنِ شاگرد نعيمي، يعني بياضي ياد شده باشد؟ در اين مورد نمی توان نظری قطعی داد اما احتمال قوی تر همان است که اين رساله را تأليفی از خود النعيمي قلمداد کنيم. اين رساله رساله ای است اعتقاد نامه ای که تا اندازه ای محدود متعرض مسائل معمول کتابهای مختصر کلامی شده است. برگهای اين رساله در عکس نسخه آشفته است، اما خوشبختانه متن کامل در اختيار است. آغاز آن چنين است: " بسم الله الرحمان الرحيم وبه الثقة. الأجسام محدثة لأنها لم تسبق الحوادث وکل ما لم يسبق الحوادث فهو محدث. فصل للعالم صانع لأنه محدَث وکل محدَث فله محدِث. فصل ..." اين رساله تاکنون منتشر نشده و من آن را تصحيح کرده ام که انشاء الله منتشر خواهد شد. تا آنجا که تتبعی کردم اين رساله پيشتر در الذريعه و يا کتابهای ديگر معرفی نشده است. اگر حقيقتا اين رساله از ابو نعيم النعيمي باشد، می بايد گفت او علاوه بر دانش حديث در کلام و عقايد هم دست داشته است. در اين رساله عقايد چندان به تفصيل گزارش نشده تا بتوان گرايشان نويسنده آن را از نقطه نظر کلامی روشن کرد، اما معلوم است که او دانشمندی با گرايشات کلامی مشابه با گرايشات سيد مرتضی و مکتب معتزليان بهشمي بوده و متأثر از مکتب ابوالحسين بصري / ملاحمي و همانند سديد الدين الحمصي نبوده است. در زمان ابو نعيم البيهقي هنوز گرايش به بهشميان در ميان اماميه ظهور گسترده ای داشت؛ گرچه به تدريج از اواخر سده ششم اين وضع به نفع ملاحميان تغيير کرد. بخش اول اين رساله اعتقاد نامه ای را مباحث توحيد تشکيل می دهد؛ سپس الکلام في العدل؛ سپس باب الکلام في النبوات؛ آنگاه باب الکلام في النظر و سپس باب الکلام في الوعد والوعيد و آنگاه باب الکلام في الإمامة و سپس دست آخر باب الکلام في الآجال والأرزاق والأسعار. لازم به ذکر است که در يکی از صفحات نسخه عکسی فصلی در نبوت درج شده که معلوم نيست از چه کتابی اخذ شده و محتملا مربوط است به کتابی ديگر از ابو نعيم در مباحث کلامی. بررسی بيشتر در اين مورد نيازمند ديدن اصل نسخه است.
اما بخش عمده نسخه مجموعه طباطبايي در واقع گزيده و انتخابی است از امالي شيخ صدوق ( و نه عيون أخبار الرضا، آن طور که در فهرست مجلس ثبت شده؛ و باز بر خلاف آن اين بخش بی خطبه و سند آغازين نيست)، و به روايت ابو نعيم النعيمي. سند آغازين چنين است: " أخبرنا الشيخ الإمام العالم شمس الدين جمال الأئمة فريد العصر أبو نعيم أحمد بن حمزة النعيمي أطال الله بقاءه أنا الشيخ الإمام العالم الزاهد موفق الدين رکن الإسلام أبو الحسن علي بن محمد بن أبي الحسن بن عبدالصمد التميمي رضي الله عنه نا الشيخ الفقيه العالم زين الدين والدي نا الشيخ الفقيه العالم الوالد أبو الحسن علي بن عبدالصمد بن محمد التميمي نا السيد الجليل العالم ابو البرکات علي بن الحسين العلوي الجوري نور الله ضريحه والشيخ أبو بکر محمد بن أحمد بن علي رحمه الله قالا ثنا الشيخ الفقيه السعيد أبو جعفر محمد بن علي بن موسی (کذا) بن بابويه القمي رضي الله عنه وأرضاه..." در پايان نسخه و در پايان اين بخش چنين آمده است: " هذا ما أخرج الشيخ الإمام الأجل العالم شمس الدين جمال الاسلام فخر الأئمة فريد العصر أبو نعيم أحمد بن حمزة النعيمي أدام الله عزه وبقائه من أمالي الشيخ الفقيه السعيد أبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن (کلمه غير واضح: موسی بن) بابويه القمي رضي الله عنه (کلمات غير واضح)". در سطر بعد به خط خود ابو نعيم چنين ثبت شده: " کتبه في سنة ثمانين وخمسمائة من الهجرة"؛ و بعد اجازه ای آمده به خط همو باز برای بياضي پيشگفته: " قرأ عليّ هذه الأحاديث التي خرّجتها من أمالي الشيخ الفقيه أبي جعفر رضي الله عنه من المجلدة الأولی الشيخ المقري (کلمه ای غير واضح) السديد نصير (محتملا؛ غير واضح) الدين زين الحاج والمجاورين علي بن محمد بن ابراهيم البياضي الرازي أدام الله توفيقه سائلاً عن .. (کلمات خوانا نيست) وکتب أبو نعيم أحمد بن حمزة بن أحمد النعيمي.
بنابراين تاريخ اين نسخه بر خلاف اظهار نظر فهرستنگار محترم 508 ق نيست (البته ايشان احتمال 580 را هم داده اند). خط اين بخش از نسخه با خط و قلم ابو نعيم متفاوت است و از عبارت پايانی نسخه هم در معرفی امالي شيخ صدوق و کار ابو نعيم معلوم است که اين بخش نبايد به خط ابو نعيم النعيمي علی الظاهر باشد. از آنجا که بلافاصله النعيمي اجازه روايت نسخه خود را به البياضي داده است، معلوم می شود که علی الظاهر کاتب اين بخش از نسخه خود همين بياضي است که محتملا در پايان دفتری خطی از استادش که شامل يادداشتها و آثاری از او بوده، تخريج گزيده امالي شيخ صدوق را استنساخ کرده است. البته اين يکی از احتمالات است و احتمالات ديگر را هم می توان در نظر گرفت. به هر حال البياضي از عبارت پايانی معلوم می شود که رازي و اهل ري بوده ولی ظاهرا دست کم مدتی در مکه مجاور بيت الله بوده است و گويا سفری هم به حلب داشته. آيا او با زين الدين علي بن عبدالجليل البياضي، دانشمند و متکلم امامی مذهب ساکن ري که منتجب الدين از شاگردانش بوده نسبتی و خويشی داشته است؟ اين امر بعيد نيست (برای اين شخص، نک: فهرست منتجب، ص 114). اين نسخه از نسخ امالی و لو اينکه شامل همه احاديث متن کتاب امالي نيست، اما گويا کهنترين نسخه موجود امالي باشد. به هر حال چنانکه قبلا هم گفتيم از اين نسخه در تصحيح امالي چاپ جديد بهره گرفته شده است. سند آغازين آن هم مشتمل بر نام رجالی است که در نقل امالي شيخ صدوق در اجازات اماميه از شهرت برخوردارند و عمدتا امالي صدوق به واسطه همين رجال در خراسان روايت می شده است. می دانيم که آثار حديثی شيخ صدوق در خراسان در سده های پنجم و ششم قمری از تداول بسيار زيادی برخوردار بوده و مرجع اول حديث برای اماميان قلمداد می شده است؛ ولله الحمد اولاً وآخراً.
چهارشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۰ ساعت ۳:۰۶
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت