از ادبيات مناظره نويسی در ميان فرق مختلف اسلامی، نمونه های متعددی هم اينک در اختيار ماست. گاهی مناظرات تنها به صورت گزارشهايی در کتابهای تاريخی و يا کلامی نقل شده و به دستمان رسيده است و گاهی نيز کتابهايی مستقل به نقل مناظرات کلامی و اعتقادی و يا حتی در زمينه های فقهی مبادرت کرده اند. البته گاهی مناظرات کلامی و اعتقادی واقعيت تاريخی نداشته و برخاسته از صورتبندی "جدلی" برای ارائه اعتقادات مذهبی و اختلافات ميان فرق مختلف بوده است. در اين صورت عموما نامی از شخصيتهای تاريخی برده نمی شود و به طور کلی اشاره به مذاهب اشخاص حاضر در مناظره می شود. گاهی نيز نويسندگان فرق برای اثبات دعاوی اعتقادی خود ترجيح می داده اند مناظره ای ساختگی را تنظيم کنند و نتيجه را به نفع خود به پايان برند؛ گرچه حتی ناچار بوده اند که برای طبيعی نشان دادن فضای بحث از شخصيتهای نامداری نام ببرند. اما به هر حال مواردی هم هست که مناظرات تا اندازه قابل قبولی به درستی و با امانت گزارش شده اند. در اين موارد طبعا شخصيتهای داخل در مناظره شخصيتهای تاريخی اند. گاهی در منابع ديده می شود که يک مناظره کلامی که ريشه در واقعيت داشته است، با روايات و جزييات مختلف و طبعا با پايان متفاوت در منابع تاريخی طرفهای مناظره نقل شده و هر طرف کوشيده است مناظره را به نفع مذهب خود پايان دهد. اين وضعيت در مورد اديان و مذاهب مختلف صدق می کند و می توان نمونه های آن را نشان داد. من در اينجا قصد ندارم درباره ادب جدل و مناظره و خلاف و تاريخ آن مطلبی ارائه کنم، تنها قصد نويسنده ارائه يک نمونه است از ميان نمونه های متعددی که از ادبيات مناظره نگاری در اختيار ماست. در ميان کتابهای مناظرات شيعی برخی مانند الاحتجاج طبرسی و يا الفصول المختاره شيخ مفيد از شهرت زيادی برای ما برخوردارند. اما اينجا بايد از ميان ديگر نمونه های شيعی به کتاب المناظرات ابن هيثم اسماعيلی (اوائل سده چهارم) اشاره کنم که در سالهای اخير توسط استاد مادلونگ و آقای واکر مشترکاً به چاپ رسيد و نمونه ای مهم و کهن از اين دست کتابهاست.

نمونه ديگر به يک نويسنده زيدی ايرانی مربوط است که با عنوان کتاب المجالس منتشر شده (عنوانی که گاهی برای مناظرات به کار می رفته است) و نويسنده آن بخشی از عمر خود را در يمن سپری کرده و در حقيقت از شمار زيديانی ايرانی بوده که به يمن مهاجرت کرده بودند و آنجا جامعه طبريان يمن که حاميان دولت الهادی الی الحق و اخلاف او بوده اند را تشکيل می داده اند. اين کتاب در سالهای اخير در عَمّان منتشر شده است.

مؤلف أبو الحسين أحمد بن موسى الطبري است، که البته برای کتابهای رجالی و تاريخی ايرانی و عمومی شخصی ناشناخته است، اما به اندازه قابل توجهی اطلاعات درباره او در کتابهای تواريخ و سير زيدی يمنی موجود است. به ويژه اطلاعات قابل توجهی درباره او در کتاب تاريخ مسلّم لحجي موجود است که تنها بخشهايی از آن در دست است. وی در پاسخ مثبت دعوت امام الهادي إلی الحق يحيى بن الحسين به يمن رفت و در صنعاء بخش دوم زندگی خود را سپری کرد. ولادت او بايد در سالهای دهه شصت قرن سوم باشد. وی پس از الهادی و در دوره محمد المرتضي و أحمد الناصر، فرزندان الهادي در صنعاء مستقر شد و آنجا در نقش يک مبلغ دينی و دانشمندی زيدی به تبليغ عقايد زيدی پرداخت. او به ويژه تعاليم الهادي را از طريق فرزند بزرگ وی، يعنی محمد بن يحيى المرتضی فراگرفت و از ميان شاگردانش به علي بن أبي الفوارس اشاره شده است که خود از ناقلان تعاليم الهادي برای طبقه بعد بوده است. مرگ او را پس از سال ۳۴۰ ق گزارش کرده اند. ابوالحسين طبری از لحاظ مبانی اعتقادی به مکتب هادوی وفادار بوده است، مطلبی که از دو کتاب باقی مانده او پيداست[۱].

از ميان آثار او در زمينه مذهب زيدی و دفاع از مبانی اعتقادی آنان بايد به کتاب "الأنوار في معرفة اللّه ورسوله وصحة ما جاء به" نيز اشاره کرد که در آن از مذهب الهادي دفاع کرده است. اين کتاب گاهی با عنوان المنير نيز شناخته می شود و به هر حال هم اينک نسخه چاپی آن در اختيارست.

در کتاب المجالس، نويسنده شرحی از مناظرات و گفتگوهای اعتقادی خود را در يمن گزارش می کند که از لحاظ آشنايی با فضای فکری يمن در اوائل قرن سوم و معاصر با يکی از مهمترين دوره ها برای شکل گيری تشيع امامی و زيدی و اسماعيلی و نيز فعاليت زيديان در دوره الهادي و احمد الناصر بسيار حائز اهميت است؛ به ويژه که منظر زيديان را نسبت به پاره ای از مسائل اعتقادی و مناسباتشان با سنيان و اماميان و قرمطيان روشن می کند. در اين کتاب پاره ای اطلاعات تاريخی نيز درباره يمن ديده می شود. پاره ای از مناظرات و گفتگوهای او با فقيهان سني صنعاء بوده که به احتمال قوی بر مذهب شافعی بوده اند. طبعا بخشی از اين مناظرات به موضوعات کلامی عام و به ويژه به تمايزات ميان انديشه اصحاب حديث سنی و زيديان با گرايشات عام معتزلی مربوط می شود. البته پاره ای از مناظرات با سنيان صنعاء و شهرهای ديگر در موضوع امامت بوده است. از پاره ای از مناظرات روشن می شود که او مدتی در عدن زندگی می کرده و شاگردی از اهالی آنجا داشته به نام البحيرمي. همچنين از مطاوی کتاب روشن می شود که پاره ای از مناظرات در زمان امامت المرتضى لدين اللّه محمد بن الهادي إلى الحق واقع شده بوده است. قسمتی از مناظرات وی از اين قرارند:

۱- مناظره ميان او و إبراهيم الحداقي، از فقهای صنعاء.

۲- مناظره او با يکی از أشراف حسيني در عدن که از معتقدان به انديشه جبر بوده است، درباره جبر و اختيار.

۳- مناظره با يکی از سادات حسينی و امامي مذهب در عدن درباره علم غيب امام.

۴- باز مناظره با يک عالم امامی ديگر درباره نصّ. از اين مناظره روشن می شود که احمد بن موسی الطبری قائل به وجود نصّ برای حسنين (ع) نبوده است.

۵- مناظره با أبو يعقوب المقرئ و ابراهيم بن رياح در عدن در مجلس ابراهيم ابن رياح و از آن روشن می شود که نويسنده ما درباره صحابه و اختلافات آنان و نيز موضعشان نسبت به حضرت امير و موضع حضرت نسبت به خلفا، ديدگاهی شبيه با اماميه داشته است. اين مطلب از لحاظ مطالعه انديشه امامت نزد زيديان حائز اهميت است و تفصيل آنرا جای ديگری نوشته ام.

۶- مناظره با يکی از فقيهان سنی صنعاء به نام ميمون.

۷- مناظره با يحيى القطان سنی در عثر.

۸- گفتگو با أبو عبدالله محمد بن هارون الصيني.

۹- مناظره با دو امامی مذهب با نامهای أبو بكر بن مفضل الأبناوي و شاگردش أحمد بن دينار.

۱۰- مناظره با ابن السيرافي اسماعيلی درباره امامت.

۱۱- مناظره با يک امامی و اباضی در يک مجلس.

۱۲- مناظره ای با يکی از قرامطه در مورد مسائل مختلف اعتقادی. در اين مناظره وی اين نکته را مطرح می کند که قرمطيان به وجود وحی برای امامان قائل هستند؛ به صورت القذف في القلب.

۱۳- مناظره ديگری با يکی از قرمطيان به نام أبو عقيل بن أبي الحسين صاحب الجبل در بون و در حضور دو تن از دعات آنان به نامهای العنسي و الكافري. از اين کتاب همچنين روشن می شود که زيديان در بخشی از دوره قدرت گرفتن قرمطيان در يمن (احتمالا در دوره محمد المرتضی) با آنان چندان مناسبات خصمانه نداشته اند.

در اين کتاب همچنين اشاره ای می شود به يکی از آثار نويسنده که به صورت مکتوبی برای محمد بن هيثم در عدن و در رابطه با مسائل اعتقادی نوشته شده بوده است. عقايد مؤلف عموما بازتاب دهنده تفکر معتزلی گرايانه زيديان در آن دوره است و در مطاوی کتاب به پاره ای از عقايد کلامی او بر می خوريم، مانند اينکه: اعتقاد به اينکه بهشت بر روی زمين است؛ حکم اولاد ميّت کفار همانند حکم اولاد مسلمان است؛ موضع منفی او نسبت به فقه حنفی که اين مورد قابل توجه است و دست آخر ابراز اين عقيده که اهل بيت به عذاب قبر معتقد نيستند (عقيده معتزله).

--------------------------------------------------------------------------------

[۱] برای احوال او ضمن مراجعه به مقدمه های دو کتاب چاپ شده او به اين منابع هم می توان مراجعه کرد:

مصادر حبشي،ص ۹۴، تاريخ اليمن الفكري في العصر العباسي، ۱/۱۵۹ ـ ۱۶۶ ، فهرس المكتبة الغربية، ص ۸۰۲، مؤلفات الزيدية ۱/۱۶۹، ۱۷۴، ۲/۴۲۱.
سه شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۶ ساعت ۳:۲۰