<p />
مسلّم اللحجي [1]از نويسندگان و اديبان زيدی مطرفی يمن در نيمه اول سده ششم قمری است که از جهاتی چند اهميت دارد. يکی از لحاظ اينکه وی تاريخ (طبقات) مهمی برای رجال زيديه چند سده نخست يمن نوشته است که متأسفانه همه آن در اختيار نيست و تنها بخشهايی از آن موجود است. سابق بر اين تصور می شد که مجلدی از آن در کتابخانه ملی پاريس است که بعد با تحقيق استاد مادلونگ روشن شد که اين نسخه چيزی نيست جز مجلدی از مجلدات روضة الأخبار يوسف الحجوری، از نويسندگان زيدی يمن در سده هفتم. از تاريخ مسلّم اللحجي تاکنون قسمتی توسط استاد مادلونگ تحت عنوان أخبار أئمة أهل البيت منتشر شده که شامل اخبار و سيره احمد الناصر، فرزند يحيی الهادي الی الحق است. پاره هايی از آن نيز توسط استادم رضوان السيد در بيروت منتشر شده، در ذيل کتاب سيرة الأميرين الجليلين و در مورد اخبار حسينيان طرفدار حسين بن القاسم المهديِ يمن. به طور کلی از کتاب مسلم لحجي، يک بخش در کتابخانه برلين موجود است و بخشی ديگر در کتابخانه ای در يمن، که عکسی از آن در دانشگاه صنعاء و نيز نزد استاد رضوان السيد موجود است. درباره مسلّم اللحجي، هم استاد مادلونگ در مقدمه اخبار أئمة أهل البيت نوشته است و هم استاد رضوان السيد در مقدمه کتاب ياد شده. من هم مقاله ای دارم در مجله معارف که حدود شش سال پيش منتشر شد با عنوان تاريخ مسلّم اللحجي که می توان به آن مراجعه کرد. البته نقلهای زيادی از اين کتاب در طبقات الزيدية ابراهيم بن القاسم و طبقات يحيی بن الحسين (المستطاب) موجود است. يکی از دلايل اهميت اين کتاب، اشتمال اين متن بر اخبار مطرفيان[2] و زيديان مخالف با امامان المتوکل و المنصور و به اصطلاح مخترعة است. در منابعی که درباره اخبار مطرفيه نوشته شده است، عموما به اين کتاب ارجاع می دهند. بنابراين نام مسلّم اللحجي در کتابهای سير زيدی به مناسبت نام بردن از قاضي جعفر ابن عبدالسلام، ايدئولوگ زيديان ضد مطرفی و نيز فعاليتهای ضد مطرفی امام المتوکل علی الله احمد بن سليمان و در مواجهه با مخترعه مکررا ديده می شود. وی در حقيقت از رهبران فکری مطرفيه و از کسانی بوده که در ترويج افکار آنان در مراکز (موسوم به هجرة/هجر) مطرفيه سهمی اساسی داشته است. وی به همراه شاگردش يحيی بن الحسين البَحيري، دانشمند مطرفی[3] که به تازگی رساله ای مطرفی از وی را در مقاله ای در کتاب ماه دين معرفی کرده ام، در مبارزه بر عليه تعاليم تازه قاضی جعفر و انديشه های کلامی مکتب بهشمی شرکت داشته و در سيرة الامام احمد بن سليمان المتوکل علی الله به قلم يحيی الثقفي، نام او به همين مناسبت ذکر شده است[4]. شرح حال او را طبقات زيدی مانند طبقات ابراهيم بن القاسم آورده اند وروشن است که اطلاعات خود را در اين باره بيشتر از کتاب تاريخ خود مسلّم اللحجي اقتباس کرده اند. ابراهيم بن القاسم می نويسد:
" مسلم بن محمد بن جعفر بن الحسن اللحجي المشهور، العلامة الدره الصمصامة.
يروي [في] أصول الدين سماعاً على شيخه إبراهيم بن [أبي] الهيثم، عن مطرف بن شهاب، عن علي بن محفوظ، عن إبراهيم بن بالغ، عن أبيه عن الهادي للحق.قال جدنا المؤيد بالله: ومسلم يروي ذلك عن الشريفين أحمد والعباس ابني محمد بن أحمد بن علي بن إبراهيم بن المحسن عن آبائهما عن إبراهيم بن المحسن [بياض]. وأخذ عنه ذلك: يحيى بن الحسين البحيري، ثم قال في موضع: وأنا أخذت المذهب عن ابن زياد الصنعاني العشيري بوقش سنة عشر وخمسمائة. يقول سمعت عمن أدركت من مشائخنا."
وی در عين حال اديب و اهل شعر نيز بوده و در کتابی طبقات شعرای يمن را گردآوری کرده بوده است که متأسفانه تاکنون از اين کتاب که به نام الاترجة بوده خبری در دست نيست، اما اهميت اين کتاب در سطحی بوده که نويسندگان طبقه بعد حتی در خارج يمن از آن اطلاع داشته اند و مانند ياقوت حموي از آن در معجم البلدان[5] نقل کرده اند. قفطی نيز در کتابهای خود و از جمله انباه الرواة[6] و المحمدون من الشعراء[7] از اين کتاب اللحجي نقل کرده است. از يک سند که محمد بن علي الأکوع آن را منتشر کرده و مشتمل بر پاسخی است که نشوان بن سعيد الحميري، اديب و نويسنده نقاد و دانشمند يمن و منتقد امامان زيدی يمن به مسلم نگاشته، روشن می شود که نشوان با مسلّم لحجي مرتبط بوده و از او ستايش بسياری می کند که از لحاظ ارتباط نشوان با مطرفيه حائز اهميت است[8]؛ نکته ای که توسط اسماعيل الأکوع و ديگران مورد مطالعه قرار گرفته است[9].
از نسخه های کتابهای مسلّم اللحجي کتاب ديگری نيز در ميان نسخه های باقی مانده از خزانه (کتابخانه) مهم امام المنصور بالله عبدالله بن حمزه (در ظفار يمن) موجود است[10] که می دانيم اين کتابخانه مشتمل بر بسياری از کتابهای زيديان ايرانی و معتزليان بوده و هم اکنون شماری از مهمترين نسخه های زيدی و معتزلی موجود در کتابخانه جامع کبير (برگرفته از کتابخانه متوکلية) بقايای اين کتابخانه مهم سده ششم قمری است. کتاب مسلّم اللحجي کتابی است در ادب به نام المِثلين که کتاب نسبتا بزرگی است و در موضوع امثال و اشعار که جلد نخست آن هم اکنون در اختيار اينجانب است و در بنغازی (ليبی) در سال 1998 توسط فيصل مفتاح الحداد به چاپ رسيده است. محقق البته درباره مسلّم اللحجی اطلاع زيادی ندارد ولی کتاب به صورت شايسته ای منتشر شده است. در اين کتاب مجموعه ای از اشعار و امثال شماری از اديبان معروف آمده و شبيه المنتخل ميکالی است و از اين جهت اهميت دارد. شماری از اشعار و يا تمثلات اهل بيت وشاعران شيعی (مانند صاحب بن عباد[11]) نيز در اين کتاب آمده است و برای اطلاع بر اين موارد بسيار مفيد است. از تمثلات شماری از متکلمان نيز در اين کتاب موارد قابل توجهی ديده می شود که برای اطلاع از احوال آنان قابل استفاده است؛ مانند ابوالهذيل علاف (1/223-225) و عيسی بن الهيثم به نزد جعفر بن حرب (1/226) و نيز ابوعلي جبايي (1/226).
از نکات بسيار مهم اين کتاب نام بردن از حاکم جشمی و کتاب جلاء الأبصار است که شايد قديمی ترين جايی باشد که نام اين کتاب در منبعی کهن آمده است. مسلّم اللحجي مکرر از اين کتاب نقل کرده است و با احترام از مؤلف آن ياد می کند[12]. يکی از دلايل اهميت اين مسئله اين است که نشان می دهد کتابهای حاکم جشمی که عقايد او از سوی مطرفيان مورد انکار قرار می گرفته، از سوی آنان در مواردی مورد استناد قرار می گرفته است. می دانيم که کتابهای حاکم جشمی از اوائل سده ششم از ايران وارد يمن شده و توجه نويسندگان زيدی را به خود جلب کرده بود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] برای او نک:
أعلام المؤلفين الزيدية ، شماره (1102)، تاريخ اليمن الفكري في العصر العباسي (ج1 / 492 – 495، ج2 / 301 – 306، ج3 / 127)، مصادر الحبشي (405)
[2] برای مطرفيه به کتاب بزرگی که نوشته ام بايد مراجعه کرد. اين کتاب انشاء الله سال آينده منتشر خواهد شد.
[3] نام او در البرهان الرائق سليمان المحلي نيز که مهمترين متن مطرفی در دسترس است، آمده است.
[4] نک: سليمان بن يحيی الثقفي، سيرة الامام أحمد بن سليمان، تحقيق عبدالغني محمد عبدالعاطي، ط1، 2002م، الهرم، ص 283
[5] در ج 5/14، ياقوت می نويسد:
؛ نيز نک: 5/69 مسلم بن محمد اللحجي أديب اليمن له كتاب سماه الاترنجة (؟) في شعراء اليمن أجاد فيه ، كان حيا في نحو سنة 530
[6] نک: 1/826 . قفطی آن را کتابی غريب و قليل الوجود خوانده است. احتمالا اين کتاب در تصرف يمن از سوی ايوبيان و يا شايد توسط عمارة اليمني که ميان مصر و يمن در رفت و آمد بوده به مصر منتقل شده و مورد استفاده قفطي قرار گرفته است.
[7] در ذيل شرح حال يکی از شعرای يمن:
محمد بن زياد بن أحمد العرياني الشعثميّ الصُّدَائي اليمني:
ذكره اللّحجِيُّ في كتاب "الأترُجَّة" فقال: وكان محمد بن زياد رجلاً نحوياً، عروضياً، متكلِّماً، فرضياً، راوية، آخذاً من سائر العلوم بخط لا سيما من علم لسان العرب وما يتعلق به، مشهوراً بذلك، وكان مع هذا يظلم نفسه ويدعي بعد هذا للأخدان الفصاحة له بالطبع. وكان كثير التنقل في البلاد اليمنية لا تُقرُّه بقعة. وكان يحدّث نفسه بالخروج عنها إلى أرض القيروان لينازل عربها أهل البوادي والقباب ويترك عرب اليمن، بحكم أنّهم أهل قرى ومدن، وله شعر منه: وافر ...
[8]برای اين سند ارزشمند، نک: تعليقات پايانی الأکوع بر اين متن: نجم الدين عمارة بن علي اليمني، تاريخ اليمن المسمی المفيد في أخبار صنعاء وزبيد و شعراء ملوکها وأعيانها وأدبائها، تحقيق محمد بن علي الأکوع، صنعاء، 1985م، ط3، ص 299-301
[9] برای ارتباط اعتقادی ميان نشوان و مطرفيه، نيز نک: نجم الدين عمارة بن علي اليمني، تاريخ اليمن ، ص 246
[10] برای اين مورد، نک: مقدمه محقق کتاب المثلين، ص 63-64
[11] نک: ص 455-456
[12] نک: 1/304، 305-306، 310، 477
" مسلم بن محمد بن جعفر بن الحسن اللحجي المشهور، العلامة الدره الصمصامة.
يروي [في] أصول الدين سماعاً على شيخه إبراهيم بن [أبي] الهيثم، عن مطرف بن شهاب، عن علي بن محفوظ، عن إبراهيم بن بالغ، عن أبيه عن الهادي للحق.قال جدنا المؤيد بالله: ومسلم يروي ذلك عن الشريفين أحمد والعباس ابني محمد بن أحمد بن علي بن إبراهيم بن المحسن عن آبائهما عن إبراهيم بن المحسن [بياض]. وأخذ عنه ذلك: يحيى بن الحسين البحيري، ثم قال في موضع: وأنا أخذت المذهب عن ابن زياد الصنعاني العشيري بوقش سنة عشر وخمسمائة. يقول سمعت عمن أدركت من مشائخنا."
وی در عين حال اديب و اهل شعر نيز بوده و در کتابی طبقات شعرای يمن را گردآوری کرده بوده است که متأسفانه تاکنون از اين کتاب که به نام الاترجة بوده خبری در دست نيست، اما اهميت اين کتاب در سطحی بوده که نويسندگان طبقه بعد حتی در خارج يمن از آن اطلاع داشته اند و مانند ياقوت حموي از آن در معجم البلدان[5] نقل کرده اند. قفطی نيز در کتابهای خود و از جمله انباه الرواة[6] و المحمدون من الشعراء[7] از اين کتاب اللحجي نقل کرده است. از يک سند که محمد بن علي الأکوع آن را منتشر کرده و مشتمل بر پاسخی است که نشوان بن سعيد الحميري، اديب و نويسنده نقاد و دانشمند يمن و منتقد امامان زيدی يمن به مسلم نگاشته، روشن می شود که نشوان با مسلّم لحجي مرتبط بوده و از او ستايش بسياری می کند که از لحاظ ارتباط نشوان با مطرفيه حائز اهميت است[8]؛ نکته ای که توسط اسماعيل الأکوع و ديگران مورد مطالعه قرار گرفته است[9].
از نسخه های کتابهای مسلّم اللحجي کتاب ديگری نيز در ميان نسخه های باقی مانده از خزانه (کتابخانه) مهم امام المنصور بالله عبدالله بن حمزه (در ظفار يمن) موجود است[10] که می دانيم اين کتابخانه مشتمل بر بسياری از کتابهای زيديان ايرانی و معتزليان بوده و هم اکنون شماری از مهمترين نسخه های زيدی و معتزلی موجود در کتابخانه جامع کبير (برگرفته از کتابخانه متوکلية) بقايای اين کتابخانه مهم سده ششم قمری است. کتاب مسلّم اللحجي کتابی است در ادب به نام المِثلين که کتاب نسبتا بزرگی است و در موضوع امثال و اشعار که جلد نخست آن هم اکنون در اختيار اينجانب است و در بنغازی (ليبی) در سال 1998 توسط فيصل مفتاح الحداد به چاپ رسيده است. محقق البته درباره مسلّم اللحجی اطلاع زيادی ندارد ولی کتاب به صورت شايسته ای منتشر شده است. در اين کتاب مجموعه ای از اشعار و امثال شماری از اديبان معروف آمده و شبيه المنتخل ميکالی است و از اين جهت اهميت دارد. شماری از اشعار و يا تمثلات اهل بيت وشاعران شيعی (مانند صاحب بن عباد[11]) نيز در اين کتاب آمده است و برای اطلاع بر اين موارد بسيار مفيد است. از تمثلات شماری از متکلمان نيز در اين کتاب موارد قابل توجهی ديده می شود که برای اطلاع از احوال آنان قابل استفاده است؛ مانند ابوالهذيل علاف (1/223-225) و عيسی بن الهيثم به نزد جعفر بن حرب (1/226) و نيز ابوعلي جبايي (1/226).
از نکات بسيار مهم اين کتاب نام بردن از حاکم جشمی و کتاب جلاء الأبصار است که شايد قديمی ترين جايی باشد که نام اين کتاب در منبعی کهن آمده است. مسلّم اللحجي مکرر از اين کتاب نقل کرده است و با احترام از مؤلف آن ياد می کند[12]. يکی از دلايل اهميت اين مسئله اين است که نشان می دهد کتابهای حاکم جشمی که عقايد او از سوی مطرفيان مورد انکار قرار می گرفته، از سوی آنان در مواردی مورد استناد قرار می گرفته است. می دانيم که کتابهای حاکم جشمی از اوائل سده ششم از ايران وارد يمن شده و توجه نويسندگان زيدی را به خود جلب کرده بود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] برای او نک:
أعلام المؤلفين الزيدية ، شماره (1102)، تاريخ اليمن الفكري في العصر العباسي (ج1 / 492 – 495، ج2 / 301 – 306، ج3 / 127)، مصادر الحبشي (405)
[2] برای مطرفيه به کتاب بزرگی که نوشته ام بايد مراجعه کرد. اين کتاب انشاء الله سال آينده منتشر خواهد شد.
[3] نام او در البرهان الرائق سليمان المحلي نيز که مهمترين متن مطرفی در دسترس است، آمده است.
[4] نک: سليمان بن يحيی الثقفي، سيرة الامام أحمد بن سليمان، تحقيق عبدالغني محمد عبدالعاطي، ط1، 2002م، الهرم، ص 283
[5] در ج 5/14، ياقوت می نويسد:
؛ نيز نک: 5/69 مسلم بن محمد اللحجي أديب اليمن له كتاب سماه الاترنجة (؟) في شعراء اليمن أجاد فيه ، كان حيا في نحو سنة 530
[6] نک: 1/826 . قفطی آن را کتابی غريب و قليل الوجود خوانده است. احتمالا اين کتاب در تصرف يمن از سوی ايوبيان و يا شايد توسط عمارة اليمني که ميان مصر و يمن در رفت و آمد بوده به مصر منتقل شده و مورد استفاده قفطي قرار گرفته است.
[7] در ذيل شرح حال يکی از شعرای يمن:
محمد بن زياد بن أحمد العرياني الشعثميّ الصُّدَائي اليمني:
ذكره اللّحجِيُّ في كتاب "الأترُجَّة" فقال: وكان محمد بن زياد رجلاً نحوياً، عروضياً، متكلِّماً، فرضياً، راوية، آخذاً من سائر العلوم بخط لا سيما من علم لسان العرب وما يتعلق به، مشهوراً بذلك، وكان مع هذا يظلم نفسه ويدعي بعد هذا للأخدان الفصاحة له بالطبع. وكان كثير التنقل في البلاد اليمنية لا تُقرُّه بقعة. وكان يحدّث نفسه بالخروج عنها إلى أرض القيروان لينازل عربها أهل البوادي والقباب ويترك عرب اليمن، بحكم أنّهم أهل قرى ومدن، وله شعر منه: وافر ...
[8]برای اين سند ارزشمند، نک: تعليقات پايانی الأکوع بر اين متن: نجم الدين عمارة بن علي اليمني، تاريخ اليمن المسمی المفيد في أخبار صنعاء وزبيد و شعراء ملوکها وأعيانها وأدبائها، تحقيق محمد بن علي الأکوع، صنعاء، 1985م، ط3، ص 299-301
[9] برای ارتباط اعتقادی ميان نشوان و مطرفيه، نيز نک: نجم الدين عمارة بن علي اليمني، تاريخ اليمن ، ص 246
[10] برای اين مورد، نک: مقدمه محقق کتاب المثلين، ص 63-64
[11] نک: ص 455-456
[12] نک: 1/304، 305-306، 310، 477
شنبه ۱۱ فروردين ۱۳۸۶ ساعت ۱:۴۷