<p />
درباره سابقه حضور دعوت اسماعيلي در يمن در منابع تاريخی اطلاعات بسيار زيادی ديده می شود که بيشتر آن توسط محققان تاريخ اسماعيليه تاکنون مورد مطالعه قرار گرفته است. اسماعيليان از سده سوم تاکنون حضور متنوعی در يمن داشته اند و بسياری از تحولات فکری و مذهبی آنان ريشه در تحولات تاريخی آنان در يمن دارد. ريشه اسماعيليه هند نيز به يمن می رسد و بسياری از نسخه های خطی اسماعيليه ايران و مصر که مورد تأييد فاطميان بوده است و نيز ميراث قرمطی غير فاطمی ريشه در نسخه های خطی ای دارد که از مصر به يمن آمده بوده و پس از فروپاشی خلافت فاطمی توسط صلاح الدين ايوبی و از ميان رفتن نسخه های خطی کتابخانه های ارزشمند آنان در مصر، اين نسخه ها از طريق يمن برای آيندگان محفوظ ماند و هم اکنون ما با ميراث ابويعقوب سجستاني و حميد الدين کرماني و المؤيد في الدين الشيرازی و بسياری ديگر تنها از طريق نسخه هايی با ريشه يمنی آشنا هستيم که البته در سده های پس از قرن دهم قمری به هند مهاجرت کرده بوده است. در مقاله ای در آينه ميراث در رابطه با نسخه های خطی يمنی سالها پيش نکاتی در اين رابطه مطرح کرده ام که می توان به آن مراجعه کرد.

طبعا به دليل حضور پر فراز و نشيب اسماعيليان در يمن و به ويژه حکومت مقتدر صليحي و نيز برخی حکومتهای محلی ديگر و هواداری شماری از قبايل يمنی از آنان، امامان زيدی نيز که در بيشتر زمانها برخوردار از حکومتی کوچک يا بزرگ در يمن بوده و گاه همه يمن و گاه بخشهايی و از جمله صنعاء را در اختيار داشته اند، مناسباتی با اسماعيليان يمن داشته اند. اين مناسبات در بيشتر احوال خصمانه بوده است. به همين مناسبت، در ميان زيديان يمن ادبياتی ضد اسماعيلی را می شناسيم که توسط شماری از امامان و يا نويسندگان زيدی يمن تدوين شده و هم اينک بخشی از اين ادبيات باقی مانده است. برخی از اين کتابها و يا پاره هايی از اين ادبيات، پيشتر منتشر شده اند، اما بيشتر آنها هنوز چاپ نشده و يا دست کم مورد مطالعه دقيق قرار نگرفته اند. في المثل دو کتاب ضد اسماعيلی از امام يحيی بن حمزه و نيز پاره ای از کتاب نويسنده ای زيدی به نام الديلمي ( اين يکی توسط اشتروتمان) منتشر شده است[1]. در ميان رساله های ضد اسماعيلی چاپ نشده، بايد به رساله ای از امام زيدی نامدار و دانشمند يمن در سده ششم قمری، المتوکل علی الله أحمد بن سليمان با نام الرسالة المتوکلية في هتک أستار الاسماعيلية اشاره کرد که خوشبختانه نسخه خطی آن باقی مانده است. نسخه ای که عکسی از آن را در اختيار دارم، نسخه ای است از يمن و بسيار متأخر، اما به هر حال بی ترديد کتاب از آنِ المتوکل است. المتوکل در دوره پايانی خلافت فاطمی می زيسته است.

به دليل اينکه امام المتوکل مدتی متولی امامت زيدی در بخشهايی از يمن بوده، بنابراين بيش از هر چيز در اين رساله، مسئله مناسبات زيديان با اين دگر انديشان و مخالفان حکومت و مشروعيت دينی او مد نظر وی بوده و در واقع کوشيده است احکام فقهی مرتبط با آنان را در اين رساله کوتاه بيان کند. وی البته کفر اسماعيليان را مسلم فرض کرده و از همين خاستگاه خواسته است احکام مرتبط با تعامل با اين دگر انديشان را تبيين کند. طبعا مخاطب او در اين رساله زيديان اند؛ اما بيش از همه مخاطب او در اين رساله، قضات حکومتند که المتوکل ظاهرا در رفتار آنان در تعامل با اسماعيليان نوعی بی نظمی و عدم وحدت رويه را مشاهده کرده بوده است. بر اين اساس اين رساله تا اندازه ای با ساير رساله های ضد اسماعيلی زيديان متفاوت است و به همين دليل نيز کوتاه است و شامل بسياری از مطالبی که به طور کلاسيک در اين نوع رساله ها ديده می شود، نيست.

از ديگر سو بايد اشاره کرد که در کتاب سيرة أحمد بن سليمان از سليمان بن يحيی الثقفي برخی از مناسبات المتوکل أحمد بن سليمان با باطنيان و اسماعيليان يمن آمده است[2]. در اين قسمت از سيره اطلاعات جالبی در رابطه با سرکوب اسماعيليان توسط المتوکل از سوی نويسنده سيره او گزارش شده است.

در اين رساله کوتاه، مؤلف به سه موضوع و در سه فصل پرداخته است؛ يکی رد عقايد اسماعيليه؛ دوم بيان کفر آنان و سوم حکم نفوس و اموال آنان.

در فصل اول به موضوع نسب علوی فاطميان مصر پرداخته و آن را مردود دانسته و ايشان را از اولاده عبدالله بن ميمون القداح می داند. در فصل دوم کفر آنان را اجماع علمای اسلام می داند و در فصل سوم (3ب و 4 الف) اين نکته را بيان می کند که اسماعيليان مرتدند چرا که پس از ايمان کفر ورزيده اند و بنابراين احکام آنان احکام مرتدين است. پس می بايست آنان را استتابه کرد واگر دست از کفرشان برنداشتند، قتل آنان واجب است. البته وی در فصل سوم اين نکته را نيز اضافه می کند که بنابر نظر برخی از علما به دليل اينکه آنان اهل باطنند و اهل اضمار کفر، از اينرو به توبه آنان اعتماد نشايد. اما نظر المتوکل اين است که آنان نيز مانند ساير اهل ارتداد می بايست استتابه شوند و اين فرصت به آنان داده شود. آن هم بدين صورت که امامان خود که در مصر حکومت می کنند را لعن کنند و از آنان آشکارا تبری بجويند. المتوکل نکاح با آنان را نيز جايز نمی داند و هرگونه نکاحی را ميان مسلمانان و ايشان نکاحی باطل می داند، چرا که وی آنان را مشرک می داند (ص 4 الف). به نظر المتوکل طبعا جايز هم نيست که آنان از مسلمانان ارث ببرند (4 ب). نويسنده توضيح می دهد که متأسفانه برخی از مؤمنين با آنان هم غذا می شوند، در حالی که نجاست آنان ثابت است (5 الف). صلات بر جنائز آنان و دفنشان در مقابر مسلمين نيز به نظر المتوکل جائز نيست (5 الف).

وی در پايان رساله می نويسد که دليل تأليف اين رساله اين است که بسياری از اهل يمن اطلاع درستی از احکام فقهی مرتبط با اسماعيليان ندارند و از اينرو لازم است تا مؤمنين احکام مناکحه و ارث و مؤاکله با آنان و نيز احکام جنائز ايشان را به درستی بدانند. المتوکل، در پايان متذکر می شود که حکم او به عنوان امام چنين است و بر تمامی قضات لازم الاجراء است و اگر کسی خلاف اين عمل کند، وی از مقام قضاء خلع می شود و حکم او اعتبار ندارد.
--------------------------------------------------------------------------------

[1] در بخش الحاقی کتابم با عنوان مناسبات زيديه و اماميه به تفصيل و در حدود 150 صفحه به اين موضوع و ريشه آن در ايران و يمن پرداخته ام. انشاء الله اين کتاب سال آينده منتشر خواهد شد.

[2] نک: سليمان بن يحيی الثقفي، سيرة الامام أحمد بن سليمان، تحقيق عبدالغني محمد عبدالعاطي، الهرم، ط1، 2002م، ص 193-202
جمعه ۱۰ فروردين ۱۳۸۶ ساعت ۱۴:۵۰