<p />


1- کتاب مجرد مقالات أبي الحسن الأشعري ابن فورک و بحثی درباره انتساب آن

ابوبکر محمد بن الحسن ابن فورک (د.406ق) از بزرگترين متکلمان اشعری است که گرچه مانند معاصرش ابوبکر باقلاني و يا حتی ابواسحاق اسفرايني در تحول کلام اشعري نقش نداشته، اما به دليل اينکه در خراسان در انتشار مذهب اشعری سهم مهمی ايفا کرده و نيز به دليل اينکه در انتقال تعاليم و آثار اشعری حتی در مغرب اسلامی نقش بسيار مهمی داشته، مطالعه آثار او حائز اهميت زيادی است. متأسفانه از اين متکلم اشعری ايرانی با وجود اينکه نسبتا آثار زيادی باقی مانده، اما از ميان آنها تنها تعداد معدودی چاپ شده است؛ مانند مشکل الحديث و نيز رساله کوچک الحدود و نيز کتاب بسيار مهم مجرد مقالات أبي الحسن الأشعري. آثار ديگر او که بيشتر آنها در مباحث کلامی و اعتقادی است، هنوز به چاپ نرسيده است. در زبان فارسی بهترين تحقيق درباره او مدخل ابن فورک است در دائرة المعارف بزرگ اسلامی به قلم مرحوم استاد عباس زرياب خويي. البته اين مقاله در بخش مربوط به آثار نياز به بازبينی جدی دارد که اينجا فرصت پرداختن به اين موضوع نيست.

کتاب مجرد ابن فورک را استاد دانيل ژيماره فرانسوی، متخصص برجسته کلام اشعری سالها پيش در بيروت (دار المشرق) منتشر کرد. اين کتاب تحولی در مطالعات اشعری ايجاد کرد، چرا که مؤلف در اين کتاب عقايد اشعری را بر اساس آثار او که امروزه غالب آنها در دست نيست، نقل و بازسازی کرده است. استاد ژيماره در اثر برجسته خود درباره عقايد اشعری که به زبان فرانسه تدوين کرده، بيشتر بر اين کتاب اعتماد کرده اند. همانطور که استاد ژيماره در مقدمه اين کتاب نشان داده اند، مشکلی در انتساب اين کتاب به ابن فورک در نسخه اصلی اين کتاب که در کتابخانه عارف حکمت مدينه موجود است، وجود دارد. نام اين کتاب در ليست آثار مشهور ابن فورک نيامده و از اينرو تنها می بايست بر اساس اين نسخه انتساب اين کتاب را به ابن فورک مطرح کرد. اما در اين نسخه، کتاب مجرد به ابوبکر محمد بن الحسن بن المبارک نسبت داده شده و نام المبارک در اين نسخه معلوم نيست که به چه دليل به جای فورک قرار گرفته است؛ بدين صورت:

" مجرد مقالات الشيخ أبي الحسن علي بن اسماعيل الأشعري رضي الله عنه من املاء الشيخ الامام أبي بکر محمد بن الحسن بن المبارک رضي الله عنه "

استاد ژيماره به حق معتقدند که اين شخص نمی تواند کسی جز ابن فورک باشد و در نسخه نام مؤلف اشتباها بدين صورت نوشته شده است. دلايل استاد ژيماره را مرحوم زرياب ناکافی می داند ولی اهميت کتاب را مورد تأکيد قرار می دهد. در اينکه اين کتاب از ابن فورک است، البته حق با استاد ژيماره است و گرچه قرائنی که ارائه کرده اند، به تنهايی نمی تواند کافی باشد، اما بايد تشخيص درست استاد و تأکيد ايشان در اين باره را ستايش کرد. گرچه در منابع اصلی شرح احوال ابن فورک نامی از اين کتاب نيامده، اما اينجانب تاکنون چند مورد را پيدا کرده ام که به درستی نشان می دهد اين کتاب از آنِ ابن فورک است و قدما نيز آن را می شناخته اند و اين کتاب را به وضوح به او نسبت می داده اند. از جمله اين موارد نقل زرکشی، نويسنده البحر المحيط در علم اصول است که در اوائل کتاب از اين کتاب ابن فورک البته با نام شرح کتاب المقالات للأشعري ياد کرده است[1]. عبارت او چنين است:

" وَقَالَ ابْنُ فُورَكٍ فِي كِتَابِ شَرْحِ كِتَابِ الْمَقَالَاتِ " لِلْأَشْعَرِيِّ فِي مَسْأَلَةِ تَصْوِيبِ الْمُجْتَهِدِينَ : اعْلَمْ أَنَّ شَيْخَنَا أَبَا الْحَسَنِ الْأَشْعَرِيَّ يَذْهَبُ فِي الْفِقْهِ وَمَسَائِلِ الْفُرُوعِ وَأُصُولِ الْفِقْهِ أَيْضًا مَذْهَبَ الشَّافِعِيِّ وَنَصُّ قَوْلِهِ فِي كِتَابِ التَّفْسِيرِ فِي بَابِ إيجَابِ قِرَاءَةِ الْفَاتِحَةِ عَلَى الْمَأْمُومِ : خِلَافُ قَوْلِ أَبِي حَنِيفَةَ , وَالْجَهْرُ بِالْبَسْمَلَةِ : خِلَافُ قَوْلِ مَالِكٍ , وَفِي إثْبَاتِ آيَةِ الْبَسْمَلَةِ فِي كُلِّ سُورَةٍ آيَةً مِنْهَا قُرْآنًا مُنَزَّلًا فِيهَا , وَلِذَلِكَ قَالَ فِي كِتَابِهِ فِي أُصُولِ الْفِقْهِ بِمُوَافَقَةِ أُصُولَهُ ."

از ديگر موارد، نقل از اين کتاب، کتاب الأوسط في علم الکلام است تأليف ابوالمظفر اسفرايني (د. 471ق) است، با اين عبارت: " ... وحکی الاستاذ ابوبکر[2] في مجرد مقالات أبي الحسن عنه..."[3]. از موارد ديگر که هم اکنون به ياد می آورم، نقلی است که نويسنده امامی تبصرة العوام يعنی محمد بن حسين رازي در نيمه اول سده هفتم از اين کتاب کرده و به روشنی کتاب را از ابن فورک دانسته است. در اين کتاب، نويسنده می نويسد:

" .... ابن فورک اصفهاني از شارحان کتب اشعري بود و تعصب او در حق اشعری زياده از آنِ ابن مشاط باشد. او در کتاب مقالات اشعري اين مسئله ياد کرده است و ابن فورک از اصحاب و اتباع اشعري بود درين مسئله و جمله اعتقادات وی و گويد...[4]".

[1] نسخه در اختيار او به خط ابن الصلاح بوده، نيز نک: زرکشی، البحر المحيط، 4/109؛ مقايسه کنيد با مجرد ابن فورک، ص 199

[2] مقصود از الاستاذ ابي بکر در کتابهای اشعريان ابن فورک است و نه ابوبکر باقلاني که از او عموما به قاضي ابوبکر تعبير می شود.

[3] نک: مقدمه محقق کتاب الحدود ابن فورک، ص 21 حاشيه، چاپ دار الغرب الاسلامي.

[4] نک: تبصرة العوام، چاپ عباس اقبال آشتياني، تهران، 1313ش، ص 111



2- تأويل آيات و احاديث تشبيهی: درباره علي بن مهدي طبري و ابن فورك

علي بن مهدي الطبري [1] براي مؤلفان اشعري به دليل شاگردي وي نزد ابوالحسن اشعري اهميت داشته است . برخي از اطلاعات درباره او و نقطه نظرهاي وي توسط اين مؤلفان و حتي برخي از نويسندگان حنبلي و اصحاب حديث مانند ابن تيميه نقل و ثبت شده است كه در اينجا مجال پرداختن به همه آنها نيست ، تنها به ذكر دو مورد بسنده مي كنيم . از اين ميان بر اساس رساله اعتقادات ابو عثمان صابوني كه مكرر به چاپ رسيده ، مي دانيم كه ابن مهدي طبري رساله اعتقاد نامه اي براي همشهريان خود نوشته بوده كه در آن گويا بيشتر مشي اصحاب حديث داشته است [2]. صابوني از مقام علمي طبري و جايگاه او در علم كلام ستايش مي كند و به تصانيف بزرگ او در دانش كلام اشاره مي كند [3]. از وجود اين رساله طبري هم اكنون اطلاعي گويا در دست نيست .

كتاب مشكل الحديث ابن فورك نيز مي تواند راهنماي خوبي براي شناخت شخصيت علي بن مهدي الطبري و كوششهاي علمي وي باشد . البته اطلاع ما از نام و حضور طبري در اين كتاب مرهون استاد دانشمند فرانسوي آقاي دانيل ژيماره[4] است كه اخيرا چاپ كامل و ممتازي را از كتاب مشكل الحديث ابن فورك اشعري ( د . 406 ق )[5] ارائه كرده است [6]. در چاپ حيدرآباد بخشي از آغاز كتاب افتاده و از اينرو نام ابن مهدي طبري در مقدمه ابن فورك افتاده است .

كتاب مشكل الحديث ابن فورك گرچه پيش از اين هم به چاپ رسيده بود و شرح چاپهاي قبلي را هم آقاي ژيماره ارائه كرده اند ، ولي با اين وصف به دلائلي چند بهترين تحقيق درباره متن اين كتاب است ؛ از جمله اينكه اين متن مشتمل بر مقدمه و صفحات آغازين متن است كه در چاپ حيدرآباد ( 1943 م / 1362 ق ) افتاده است . محقق درباره اين متن و نسخه هاي اساس [7] و مشكلات چاپهاي پيشين مفصلا در مقدمه نكات مفيدي را مطرح كرده كه نياز به تكرار آن نمي بينم ؛ اما بايستي اين نكته را توجه دهم كه از مهمترين ويژگيهاي اين چاپ ، توجه محقق به منابع ابن فورك در تأليف اين كتاب است . نسخه اصلي محقق به مغرب اسلامي باز مي گردد كه با توجه به نفوذ اشعري گري در ميان مالكيان آنجا در قرون نخستين گسترش اشعري گري امري طبيعي مي نمايد . اين نسخه به روايت يكي از همين مالكيان اشعري مغربي است از ابن فورك كه نشان مي دهد در سفر وي به شرق توانسته با ابن فورك ملاقات كند و از او بهره گيرد . اين امر از امور شايع بوده است و بدين ترتيب بسياري از كتابهاي نويسندگان مشرق اسلامي و از آن جمله كتابهاي اشعريان و از جمله باقلاني و جويني و غزالي به مغرب اسلامي منتقل شده بوده است[8] . در كتابهاي" ثبت" ، "برنامج" ها و "فهارس "مشايخ حديث شمال آفريقا در طول دوران اسلامي مي توان به موارد متعددي از اين گونه انتقال برخورد كرد .

در واقع كتاب ابن فورك همانطور كه از عنوانهاي مختلف آن كه مورد توجه محقق نيز قرار گرفته است ، برمي آيد ، كتابي بوده است از سوي مؤلفي از اهل سنت و جماعت در رد فرق "مبتدعه" و به اصطلاح "اهل الاهواء "مانند جهميه و معتزله و رافضه[9] در مورد اخبار و احاديث متشابه كه به نادرست فهميده شده و مؤلف در اين كتاب مي كوشد تا تأويل درستي از اين اخبار متشابه بنابر مذهب كلامي اشعري عرضه كند. البته همانطور كه از برخي عناوين اين كتاب هم بر مي آيد ، اهتمام مؤلف در حقيقت تنها موضوع تشبيه و احاديث صفات باري بوده است كه به ويژه در اين باره و در مورد نحوه تأويل و يا عدم تأويل اخبار و احاديث تشبيهي ميان اشعريان و متكلمان سنت از يك سو و اصحاب حديث سني و حنابله اختلاف نظر عميقي بوده است ؛ بويژه كه در فاصله قرون پنجم و ششم برخي از محدثان حنبلي در عدم تأويل و يا پذيرش احاديث تشبيهي ولو بشكل افراطي زياده روي كرده بودند كه گاهي حتي مورد انتقاد حنبليان معتدل هم قرار مي گرفتند . در دوره ابن فورك به ويژه به دليل حضور كراميان در خراسان و در مقام نفوذ در قدرتهاي سياسي و اجتماعي شايد كتاب ابن فورك متوجه عقيده تشبيهي آنان هم بوده ، ولي جالب اين است كه وي به هيچ وجه از كراميان و سنتهاي حديثي آنان در اين كتاب نامي نمي برد ، بويژه كه مي دانيم ابن فورك با كراميان خراسان درگيري فكري داشته و آنان را به خوبي مي شناخته است [10]. شايد اين امر به نفوذ و سيطره آنان در خراسان آن روزگار باز مي گردد و ابن فورك در حقيقت از قدرت آنان نزد غزنويان هراس داشته است . ولي با اين وصف به نظر اينجانب بيشتر اين نكته به نظر مي آيد كه ابن فورك در اين كتاب خواسته است پيش از هر چيز به اتهامات معتزليان به اهل سنت پاسخ دهد و اتهام تشبيه را از اهل سنت و جماعت دور كند ، خاصه كه مي دانيم در دوره ابن فورك ، حنفيان معتزلي و كلا معتزليان در خراسان از نفوذ و قدرت قابل توجهي برخوردار بوده اند و در نيشابور هم فعال بودند .

در مورد معتزله كتاب در حقيقت درصدد رد رويكرد انتقادي معتزليان نسبت به احاديث تشبيهي است كه آن را بهانه اي براي انتقاد از حديث و كتب حديثي سنيان مي كردند و به واسطه نقل آن احاديث از سوي سنيان ، اهل سنت و جماعت را متهم به عقيده تشبيه مي كردند .

يكي از نسخه هاي كتاب با عنوان "كتاب الاملاء في الايضاح والكشف عن وجوه الاحاديث .. " است كه نشان مي دهد كتاب در اصل به صورت املاء ابن فورك بوده است [11] . البته در مقدمه خود كتاب هم مؤلف به مسئله املا اشاره كرده است ( ص 2 سطر 8 ) . همين امر شايد از اسباب عدم نظم منطقي كتاب باشد كه مورد اشاره محقق دانشمند نيز قرار گرفته است .

بخشي از كتاب ابن فورك ( از ص 217 به بعد) در واقع نقدي است بر دو كتاب از اصحاب حديث درباره اسماء و صفات باري و مسئله توحيد : يكي كتاب التوحيد ابن خزيمه كه به چاپ هم رسيده است و من درباره ابن خزيمه ( د. 311ق ) و اين كتاب در مقاله دايرة المعارف بزرگ اسلامي ( با امضاي مستعار[12] ) مطالبي نوشته ام و كتاب دوم كتاب الاسماء والصفات از ابوبكر الصبغي ( د. 342 ق ) از شاگردان ابن خزيمه است . اشعريان در برابر اين كتابها كتابهايي با مضامين حديثي و با گرايش معتدل و اخباري اشعري داشته اند ، مانند كتاب الاسماء والصفات ابوبكر بيهقي كه از محدثان اشعري مذهب و شاگرد ابن فورك بوده است كه در همين كتاب به موضوع تشبيه و مستندات نقلي تشبيه پرداخته و مسلكي اشعري در برخورد با آن نشان داده است .

در مقدمه ، مؤلف با وجود اينكه از اصحاب حديث ستايش مي كند ولي متذكر مي شود كه آنان بر دو گروهند : يكي كساني كه تنها اهل نقل و روايت حديثند و گروهي ديگر اهل نظرند ( ص 2 ) . وي با بيان تفاوت شيوه محدثان اصحاب حديث سني با شيوه اصحاب حديث اهل نظر كه در حقيقت مقصود مؤلف تنها اشعريان بوده است ، از ضرورت تأويل به جاي رد همه احاديث تشبيهي دفاع مي كند . بنابراين ابن فورك با در نظر گرفتن جوانب احتياط كوشيده است كه ضمن نقد رويكرد حنبليان و اصحاب حديث سني ، حساسيت آنان نسبت به احاديث را متوجه خودش نكند ( نك : نمونه در ص 4-5 ) .

ابن فورك در مقدمه به سه تن از كساني كه پيش از او به بحث تأويل احاديث متشابه پرداخته و در اين باب كتابي نوشته اند ، اشاره كرده است ( ص 7 ) . در حقيقت كتاب ابن فورك چنانكه خود او در مقدمه متن مي نويسد ، مكمل تلاشهاي اين سه تن بوده است ( ص 7-8 ) .

يكي از اين سه تن محمد بن شجاع الثلجي ( د. 257 ق ) است كه از حنفيان نزديك به معتزله بوده كه نسبت به مشبهه و عقايد تشبيهي اصحاب حديث موضع كاملا منفي داشته و حتي متهم شده كه احاديثي تشبيهي بر مي ساخته و آنها را به محدثان منسوب مي كرده است تا عقايد آنان را مورد انتقاد قرار دهد [13]. مي دانيم كه او كتاب في الرد علي المشبهة داشته كه شايد همين كتاب منبع الهام ابن فورك بوده است . [14] . بهر حال ابن الثلجي جزء منابع اصلي ابن فورك بوده و اين نشان مي دهد كه اشعريان ناچار مي شده اند براي دفاع از عقايد غير تشبيهي و تأويلي خود گاه از مخالفان خود و يا كساني كه با آنان اختلاف نظرهاي مهمي داشته اند ، بهره بگيرند [15]. سلف ابن الثلجي در روش نقد احاديث كساني مانند بشر مريسي بوده اند كه در جاي ديگري به او پرداخته ام . البته اين امر را هم نبايد فراموش كرد كه يكي از دلائل اين اختلاف ميان اصحاب حديث و كساني مانند ابن الثلجي ، تعلق خاطر ابن الثلجي به اصحاب رأي و ابوحنيفه بود كه خود مورد انتقاد اصحاب حديث قرار مي گرفتند . اما همينجا لازم است به اين نكته توجه دهم كه مقابله گروههاي متمايل به معتزله و يا جهميه بدون پاسخ نماند و رجال اصحاب حديث به نقد آنان پاسخ دادند . نمونه اي مهم در اين نوع ادبي را مي بايست كتاب الرد علي المريسي العنيد ابوسعيد دارمي ( د. 282 ق ) دانست كه خوشبختانه در اختيار ما قرار دارد . نوك تيز انتقاد دارمي در اين كتاب سنت بشر مريسي و ابن الثلجي بوده است [16].

منبع ديگري كه ابن فورك از وي نام برده ابن قتيبة ( مؤلف كتاب تأويل مختلف الحديث ) است كه خود از رجال اصحاب حديث بوده ولي همچون برخي ديگر از رجال اصحاب حديث مانند محمد بن اسماعيل البخاري نسبت به برخي گرايشهاي آنان انتقاد داشته است و اين امر از اين كتاب و كتاب ديگر او با عنوان الاختلاف في اللفظ والرد علي الجهمية و المشبهة پيداست . طبعا انتقاد ابن قتيبه از اصحاب حديث در مورد احاديث تشبيهي با موضع كساني مانند ابن الثلجي تفاوت داشته است [17]، اما بهرحال در مواردي او هم معتقد بوده كه مي بايست تعابير برخي روايات را تعابيري تمثيلي دانست . [18] محقق دانشمند ما به دقت بر اين نكته تأكيد كرده است كه موارد بهره گيري ابن فورك از ابن قتيبه به صورت مستقيم و يا غير مستقيم ( از طريق ابن مهدي طبري ) بسيار است ، گرچه در قريب به تمام موارد از وي نامي نبرده است .

سومين شخصيتي كه پيش از ابن فورك به اين موضوع پرداخته بوده و ابن فورك از وي در مقدمه نام برده است ، ابوالحسن علي بن محمد بن مهدي الطبري است . كتاب ابن مهدي مورد استفاده مكرر بيهقي در كتاب الاسماء و الصفات نيز قرار گرفته و با توجه به نقص نسخه موجود كتاب ابن مهدي اين موارد مغتنم است [19]. ما پيش از اين در مقاله مربوط به ابن مهدي از اين كتاب و نسخه آن نام برده بوديم و اينك اطلاعات خود را در اين باره بر اساس كتاب ابن فورك و مقدمه محقق دانشمند تكميل و تصحيح مي كنيم :

ابن عساكر ، مؤرخ اشعري مذهب كتاب ابن مهدي را با عنوان كتاب تأويل الأحاديث المشكلات الواردة في الصفات مي خواند اما در نسخه موجود كتاب ابن مهدي ، كتاب با عنوان تأويل الآيات المشكلة الموضحة وبيانها بالحجج والبرهان ناميده شده است . معناي اين سخن اين است كه در عنوان پيشنهادي ابن عساكر كتاب تنها به احاديث متشابه درباره صفات مي پردازد ، در حالي كه در عنوان نسخه ، تنها به آيات مشكل ( متشابه ) اشاره شده است . محقق كتاب به اين نكته توجه داده و گفته است كه كتاب ابن مهدي در حقيقت به هر دو صنف از متشابهات ، چه در آيات قرآن و چه در احاديث مي پردازد . وي در عين حال متذكر مي شود كه كتاب ابن مهدي بيشتر جنبه ادبي و لغوي را مد نظر داشته است تا جنبه كلامي و البته اين گرايش ابن مهدي از كتاب نزهة الابصار و شرح احوال او هم بر مي آيد .

با وجود اينكه در متن كتاب ابن فورك ديگر نامي از ابن مهدي نيامده ولي محقق ما مي گويد با مقايسه اي كه ميان دو متن انجام داده ، روشن مي شود كه ابن فورك از اين شاگرد اشعري بهره بسيار زيادي در كتاب مشكل برده است ، بطوري كه مي بايست وي را پيشگام ابن فورك در اين رويكرد اشعريان دانست .
--------------------------------------------------------------------------------

[1] براي او ، نك : مقاله اي كه در نشر دانش به چاپ رسانده ام ، با عنوان نهج البلاغة پيش از نهج البلاغة .

[2] اين مطلب را در مقاله قبلي نيز مورد توجه قرار داده بوديم .

[3] عبارت صابوني چنين است : " وذكر ابن مهدي الطبري في كتابه الاعتقاد الذي صنفه لأهل هذه البلاد أن مذهب أهل السنة والجماعة القول بأن القرآن كلام الله سبحانه، ووحيه وتنزيله، وأمره ونهيه غير مخلوق، ومن قال: مخلوق فهو كافر بالله العظيم، وأن القرآن في صدورنا محفوظ، وبألسنتنا مقروء، وفي مصاحفنا مكتوب وهو الكلام الذي تكلم الله عز وجل به، ومن قال: إن القرآن بلفظي مخلوق، أو لفظي به مخلوق فهو جاهل ضال كافر بالله العظيم. وإنما ذكرت هذا الفصل بعينه من كتاب ابن مهدي لاستحساني ذلك منه، فإنه اتبع السلف أصحاب الحديث فيما ذكره مع تبحره في علم الكلام، وتصانيفه الكبيرة فيه وتقدمه وتبرزه عند أهله. "

[4] نويسنده اين سطور استاد ژيماره را از وجود كتاب نزهة الابصار ابن مهدي الطبري مطلع كرد كه اين اطلاع براي ايشان بسيار جالب بود . استاد بهترين متخصص كلام اشعري در روزگار ما در مغرب زمين هستند كه كتاب مجرد مقالات ابي الحسن الاشعري را هم پيش از اين به چاپ رسانده اند .

[5] براي ابن فورك مي بايست به مقاله عالمانه زنده ياد دكتر زرياب خويي در دايرة المعارف بزرگ اسلامي مراجعه كرد .

[6] با عنوان : كتاب مشكل الحديث أو تأويل الأخبار المتشابهة للشيخ الامام ابي بكر محمد بن الحسن ابن فورك الاصبهاني الاشعري ( 406 ق / 1015 م ) ، تحقيق وتعليق دانيال جيماريه ، المعهد الفرنسي للدراسات العربية بدمشق ، دمشق 2003 م .



[7] خوشبختانه از كتاب ابن فورك نسخه هاي كهن موجود است ومحقق از نسخه لايپزيك كه به سال 459 ق باز مي گردد ، بهره برده است .

[8] براي انتقال و گسترش اشعري گري مقالات متعددي نوشته شده است ؛ در مورد شمال آفريقا ، نك :

H. R.Idris, " Essai sur diffusion de l'as'arisme en Ifriqiya", Les Cahiers de Tunisie I(1953 ), pp. 126 – 140 .

[9] مؤلف تنها يكجا از رافضه نام برده و روشن است كه مخاطب كتاب او رافضيان نبوده اند و وي تنها به شكل سنتي در ياد كرد از فرق مبتدعه از رافضه نام برده است .

[10] در مناظره با ابن هيثم كرامي ، نك : به طور مثال كتاب اساس التقديس فخر رازي . استاد زرياب مفصلا در اين باره مطالبي را ارائه داده است كه نياز به تكرار آن نيست .

[11] براي عناوين مختلف اين كتاب نزد مؤلفان سني ديگر ، نك : جويني ، الشامل ، ص 543 ؛ فخر الدين الرازي ، اساس التقديس ، قاهره ، 1328 ق ، ص 124 ؛ ابن تيمية ،" العقيدة الحموية الكبري" ، در ضمن مجموعة ، 1 / 426 . نيز نك : مقدمه قاضي ابويعلي حنبلي ( د. 458 ق ) بر كتابش ابطال التأويلات لأخبار الصفات كه رديه اي است بر كتاب ابن فورك و در سه جلد در حال چاپ است و گويا تاكنون دو جلد آن به چاپ رسيده است . جلد اول آن در اختيار اينجانب هست : چاپ كويت در سال 1410 ق . اين كتاب نشان مي دهد كه حنبليان تندرو كه ابويعلي در شمار آنان بوده است چگونه از كتاب تأويلي ابن فورك در مورد اخبار صفات به تنگ آمده بودند .

[12] بخش فقه اين مقاله را آقاي احمد پاكتچي نوشته اند .

[13] نك : تهذيب التهذيب ابن حجر ، 9/220 .

[14] نك : ابن مرتضي ، طبقات المعتزلة ، ص 129 .

[15] گرچه گاهي تفسيرهاي او را به دليل تأثير پذيري از معتزله و يا جهميه قبول نكرده است ، نك : ابن فورك ، كتاب مشكل الحديث ، ص 35 ، 80 ، 82 .

[16] دارمي كتاب ديگري هم به نام الرد علي الجهمية داشته است كه آن هم به چاپ رسيده است .

[17] در اين مورد مثلا نك : تأويل مختلف ، ص 210 و نيز كتاب الاختلاف في اللفظ .

[18] مانند : تأويل ، ص 224 ، 215 . در اين مورد از احمد بن حنبل هم نقلي در برخي كتابها هست كه در مواردي ( تنها سه مورد ) تأويل را جايز مي دانسته است . در اين مورد نك : كتاب فيصل التفرقة غزالي ، ص 83 و منابع بسيار ديگر .

[19] نسخه كتاب ابن مهدي در دارالكتب قاهره به شماره 491 مجاميع موجود است .





3- کتاب ديگری از علي بن مهدي طبري

چند سال پيشتر به عکس نسخه اي از كتابي مجهول المؤلف و ناشناخته (در کتابخانه واتيکان و عکس آن در کتابخانه آية الله گلپايگانی در قم) دسترسي يافتم كه پس از بررسيها و مقايسه هاي بسيار عاقبت مؤلف را شناسايي كردم و هويت كامل كتاب را كه در الذريعة يادی از آن نشده و طبعا براي مولفان امامي تقريبا ناشناخته بوده است، به دست آوردم .

اين بررسيها بيشتر بر اساس مقايسه ميان اسناد و احاديث اين متن با برخی متون زيدی که از مؤلف آن کتاب با سند متصل و البته بدون نام بردن از نام و عنوان کتاب روايت کرده اند، ميسر شد. نام كتاب نزهة الابصار ومحاسن الآثار است و مؤلف علي بن محمد بن مهدي طبري مامطيري، دانشمندی سني و شاگرد ابوالحسن اشعري است. موضوع کتاب هم فضائل، سخنان واشعار حضرت امير سلام الله عليه است[1]. اهميت اين کتاب در همين مسئله نهفته است؛ کتابی درباره سخنان حضرت امير از مؤلفی سنّی و آن هم اشعری مذهب و تازه از شاگردان ابوالحسن اشعری، بنيانگذار طريقه سني اشعري. بنابراين مؤلف دهها سال قبل از نهج البلاغه کتاب خود را تدوين کرده و همين امر اهميت آن را از لحاظ سنديّت سخنان حضرت نشان می دهد. علي بن مهدي الطبري براي مؤلفان اشعري به دليل شاگردي وي نزد ابوالحسن اشعري اهميت داشته است . برخي از اطلاعات درباره او و نقطه نظرهاي وي توسط اين مؤلفان و حتي برخي از نويسندگان حنبلي و اصحاب حديث مانند ابن تيميه نقل و ثبت شده است كه در اينجا مجال پرداختن به آن نيست. در آغاز تصميم داشتم كتاب را خود تصحيح كنم ولي با توجه به علاقه و همت جناب آقاي مهدي انصاري قمي كتاب را به ايشان معرفي كردم. البته بعد از آن، دوست فاضل جناب آقای محمد کاظم رحمتی که علاقه ای وافر به اين کتاب ابراز کردند و پس از مقاله من، يکی دو نوشته را به اين کتاب اختصاص دادند، وسيله ای شدند تا کتاب به مرحوم آقای محمد باقر محمودی معرفی شود و اين روزها در اخبار خواندم که مرحوم محمودی کتاب را پيش از وفات به دست انتشار سپرده بودند و همين روزها کتاب منتشر خواهد شد. طبعا بايد منتظر تحقيق آقای مهدی انصاری نيز بود. پس از آن سفری به واتيکان و کتابخانه مهم آنجا داشتم و خوشبختانه اصل نسخه را از نزديک زيارت کردم. مولف فهرست واتيکان برغم همه تلاشی که کرده وبا وجود گستره دانشی که نسبت به مخطوطات اسلامی داشته، ولی موفق به شناسايی کتاب نشده است و اين مطلب از فهرست آن کتابخانه به قلم لوی دلاويدا روشن می شود. هم اينك مي كوشم يك نکته ديگر را در رابطه با علی بن مهدی طبري در اين يادداشت اضافه کنم و آن اينکه علی بن مهدی راوی متن مهم ابوالحسن اشعری با عنوان استحسان الخوض في علم الکلام بوده است و در سند آغازين اين رساله که توسط اسلام شناس نامدار ريچارد يوزف مکارتی يسوعی در بيروت نيز منتشر شده (ص 87) اين مطلب ديده می شود. راوی وی در اين متن علی بن رستم است (که از نام پدرش پيداست که او هم از اهالی طبرستان بوده است، چرا که اهالی طبرستان به اين نام علاقمند بوده اند) و او اين متن را از علی بن مهدی و او از اشعری دريافت داشته است. در اين سند طبری تصريح می کند که وی اين کتاب را از اشعری شخصا شنيده بوده است. بنابراين ما امروزه به فضل علی بن مهدی طبری برخوردار از اين رساله بسيار مهم اشعری هستيم.
--------------------------------------------------------------------------------

[1] براي آن ، نك : مقاله اي كه در نشر دانش به چاپ رسانده ام ، با عنوان نهج البلاغة پيش از نهج البلاغة .
شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۸۵ ساعت ۲۳:۲۲