در سال های اخير به درستی گرایش به اعتدال دست برتر را در گفتمان روشنفکری و احزاب و گرایش های مختلف پیدا کرده. این را باید به فال نیک گرفت ولو اينکه اين گفتمان تمام و کمال نه حاصل انديشه ورزی و مبانی تئوريک بلکه تا مقدار زيادی حاصل تجربه زيسته ما در اين چند دهه اخير باشد. دين اصولا با تندروی سازگار نيست. سنت های دينی تنها در بستر اعتدال و توجه به ظرفيت های اجتماعی و محدوديت ها و واقعيت هاست که در طول تاريخ توانسته اند بسط و عمق پيدا کنند. پيامبر اعظم (ص) از روز نخست بعثت تا آخرين روز از حيات شريفش بر مبنای اعتدال و درایت و توجه به واقعيت ها رسالت خود را به انجام رساند. ائمه ما و اوليای دين همه چنين بودند. در طول تاريخ در ميان گروه ها و مکاتب و فرقه های غير مسلط از خوارج و انواع مکاتب شيعی اين تنها مکتب اماميه بود که با درايت نوبختی ها و شيخ مفيد و شريف مرتضی و خواجه نصير توانست با وجود اينکه در ساحت نظر متفاوت ترین نظرات و اندیشه ها را نسبت به ايدئولوژی مسلط خليفگان داشت و از اين نظر حتی از اباضيه و زيديه و اسماعيليه و خيلی مکاتب ديگر در تقابل نظری عمیقتری با عقيده مسلط بود اما توانست از آن ديگر گروه ها از نقطه نظر اجتماعی و بعدا سياسی توفيق بيشتری داشته باشد. چرا؟ دو چيز علت اصلی بود: يکی اينکه پيوند انديشه های دينی خود را هيچگاه با نظام مدرسی مسلط قطع نکرد. اگر آنها فقه داشتند و اگر کلام و فلسفه داشتند و اگر نظامات دينی و اجتماعی و سياسی داشتند اماميه هم بر اساس همان منطق با آنها وارد گفتگو شد. دوم اينکه شيعه اماميه همواره رعايت اعتدال را در نظر داشت. اين را ادبيات مذهبی با عنوان "تقيه" مطرح می کنند. متأسفانه اين اصطلاح معمولا درست فهميده نمی شود. تقيه جواز دروغگویی و پنهانکاری منفی نيست. تقيه يعنی رعايت محيط و جامعه و مقتضيات و سنت ها. به همين دليل برخلاف معتزله که با وجود اينکه بسيار هم خردگرا بودند اما به دلیل گرایش به تکفیر که در آنها وجود داشت نتوانستند دوام بياورند شيعه اماميه با نفی هرگونه انديشه تکفيری بر تنوع اندیشگی استوار شد و لذا می بینید که در تشیع ما هم اصولی داریم هم اخباری، هم متمايل به فلسفه داريم هم ضد فلسفه، هم اهل نظر و کلام داريم هم حديث گرا، هم زمينه رشد تصوف عرفانی داريم و هم مخالف عرفان و تفکيک گرا. هم شاعر مجون سرا داريم هم شاعر متعهد (نه آيا برخی از بزرگترين شاعران مجون سرای تمدن اسلامی شيعی مذهب بودند؟). باری اينهاست رمز موفقيت سنت.
در سال های اخير برخی در مقام انتقاد از تندروی ها لبه تیز این انتقاد را متوجه اصل "سنت" کرده اند. سنت ملی و دينی و مذهبی ما هيچگاه در طول تاريخش چه در مقام نظر و چه در مقام نهادها و عمل اجتماعی به تندروی تمايل نشان نداده (آية الله بروجردی يک نمونه روشن است). در قبل و بعد از انقلاب نه نمايندگان سنت که نمايندگان چپ اسلامی و گروه های چپ و التقاطی بودند که می خواستند با منقاش از درون سنت ما تندروی و خشونت گرایی و تندی و قهر با همه جهان را بیرون بکشند. بايد به درستی اين تجربيات را نقادی کرد اما بايد در نظر داشت که "سنت" ما در طول تاريخ چند هزار ساله اش با همه تنوع هايش تنها به لطف همين اعتدال بوده است که از مهالک به سلامت گذشته است. اين سنت را از دست بدهيم همه چيزمان را باخته ايم.
دوشنبه ۳ آذر ۱۴۰۴ ساعت ۹:۱۶