این کتاب برخلاف آنچه بدان مشهور است نه تأليف ابوالقاسم حکيم سمرقندی است و نه تأليف اصل عربی اش مربوط به زمان امير اسماعيل سامانی است و نه ترجمه اش به فارسی مربوط به دوران امير نوح بن منصور سامانی است و نه نثر ترجمه فارسی از سده چهارم قمری است. اصل عربی البته زمان امير نوح بن منصور نوشته شده اما احتمالا در سده ششم قمری با تغییرات بسیار به فارسی ترجمه شده و بعدا تحرير مجددی از آن توسط خواجه محمد پارسا فراهم شده.

اين نکته که نثر کتاب متعلق به سده ششم است را پيشتر شادروان احمد طاهری عراقی متذکر شده بود. البته او معتقد بود کتاب تأليف حکيم سمرقندی است و اصل عربی و فارسی آن هر دو متعلق به دوره سامانی است.


آقای مادلونگ هر آنچه در اين مقاله درباره حکيم سمرقندی و ارتباطش با کتاب سواد اعظم گفته بر پايه اعتمادش به متن موجود و درکی نادرست از وضعيت فعلی آن است. غیر از او تقريبا همه محققان دیگر تاريخ علم کلام درباره اين متن به خطا رفته اند.

https://www.iranicaonline.org/articles/abul-qasem-eshaq/

جناب آقای احمد پاکتچی هم تحت تأثير پژوهش های ديگران و از جمله آقای مادلونگ کتاب را تأليف حکيم ابو القاسم سمرقندی قلم برده اند و بر اساس مقايسه متن کتاب با آثار اعتقادی ديگر حنفی عصر در اين مقاله و چندين مقاله ديگر در دائرة المعارف بزرگ اسلامی نتايجی درباره مکاتب مختلف سنت گرا و عقل گرا در ميان حنفيان عنوان کرده اند که قسمت اعظم آن مطالب بر اساس اين دريافت است که کتاب سواد اعظم تأليف حکيم سمرقندی است؛ و با خطا بودن اين انتساب تمامی آنچه استاد پاکتچی در مقالات مختلف و از جمله مداخل ابو حنيفه و مدخل اسلام و يا مدخل اخلاق و ... در اين زمينه نوشته اند بايد از نو نوشته شود و اعتبارش محل ترديد است. در ضمن در مدخل زير ايشان ابو الوليد باجي (د. 474 ق) ، فقيه و متکلم مالکی اندلسی را شارح السواد الأعظم قلم برده اند که مايه تعجب است. چطور يک متکلم و فقيه مالکی اشعری از اندلس سده پنجم بر کتابی از حنفيان خراسان سده چهارم شرحی نوشته باشد؟ همچنين در اين مقاله ايشان ميان الصحائف الالهیة شمس الدين سمرقندی قرن هفتم با السواد الأعظم منسوب به حکيم سمرقندی قرن چهارم خلط کرده اند. اينها بايد اصلاح شود.



آقای ماهر جرار اخيرا متن کتاب السواد الأعظم در تحرير عربی آن را با مقابله چندين نسخه و با مقدمه ای مفصل منتشر کرده اند. در اين چاپ باز اين خطا تکرار شده که کتاب تأليف حکيم ابو القاسم سمرقندی است. متأسفانه در اين چاپ تصحيح به صورت تلفيقی انجام شده و تحريرهای مختلف متن عربی که حاصل روايت های متفاوت و ورسيون های اصلاح شده بعدی است در سازواره انتقادی به شکل واضحی از هم تفکیک نشده اند.

غريب اين است که در نسخه های خطی و چاپی کتاب السواد الأعظم سندهای متعددی عموما با تحريفاتی متعدد نقل شده اما از همين سندها و مقايسه آنها روشن می شود که نويسنده کتاب هر که بوده (شايد با کنيه ابو القاسم؛ و همين موجب خطای نسخه برداران و مترجمان کتاب در سده های بعد شده و او را با حکيم ابو القاسم اسحاق سمرقندی يکی گرفته اند) از راويان شخصی بوده به نام ابو يعقوب يوسف بن معروف بن جبير الإشتيخني النّسفي که مدتی کوتاه قبل از سال 360 ق از دنيا رفته (نک: تاريخ الاسلام ذهبي، 26/ 240). کسانی که از اين الإشتيخني روايت می کرده اند حدود سال 400 ق تاريخ مرگشان بوده (نمونه: سمعانی، الأنساب، 5/701) و نیز کسی مانند ابو سعد عبد الرحمن بن محمد بن محمد بن عبد الله بن إدريس الإدريسي الإستراباذي، نويسنده معروف تاريخی برای سمرقند که در 405 ق به خاک رفته گاهی با يک واسطه و گاهی بدون واسطه از اين الإشتيخني نقل روايت می کند (نک: القند نسفي، ص 198 و 352). بنابراين چگونه ممکن است که نويسنده السواد الأعظم ابو القاسم حکيم سمرقندی باشد که بين سال های 260 تا 342 ق زنده بوده و در سال اخیر در کهنسالی از دنیا رفته؟

وانگهی خود آقای ماهر جرار در تعليقات متن در يکجا (ص 91) سال مرگ ربيع بن حسّان الکسّي را به درستی سال 302 ق قلم برده اند. اين شخص در سند کتاب ما استاد و شیخ روايت الإشتيخني است و نويسنده السواد الأعظم به واسطه او از اين ربيع بن حسّان نقل روايت می کند. چطور ممکن است که نويسنده کتاب السواد الأعظم حکيم ابو القاسم سمرقندي باشد که خود در واقع معاصر جوانتر ربيع بن حسّان است که در همان سمرقند هر دو می زيسته اند؟

با کمی دقت آقای ماهر جرار می توانست تنها بر اساس سندهای کتاب السواد الأعظم به اين نتيجه برسد که نويسنده کتاب السواد الأعظم نمی تواند حکيم ابو القاسم سمرقندي باشد.

جالب اين است که همه محققان و از جمله ويلفرد مادلونگ به خطا کتاب السواد الأعظم را تأليفی از زمان امير اسماعيل سامانی و از حدود سال 290 ق فرض کرده اند. با اين خطای بزرگ مادلونگ و فان اس و دیگران در واقع تاريخ تحولات برخی عقاید اهل سنت و جماعت در خراسان را که ارتباط وثیقی با تاریخگذاری متن السواد الأعظم دارد برای حدود نود سال به عقب برده اند. اين در حالی است که اين کتاب بايد اواخر دوران امير نوح بن منصور سامانی در اواخر سده چهارم نوشته شده باشد و البته بعدها هم با کلی زیادات و اصلاحات در سده ششم قمری به فارسی ترجمه شده است.

کتاب السواد الأعظم برخلاف آنچه تاکنون درباره آن گفته می شد تأليفی از حکيم ابوالقاسم سمرقندی و از حدود سال 290 ق و دوران امير اسماعيل سامانی نيست. کتاب در اواخر سده چهارم و در دوران نوح بن منصور سامانی و به درخواست او توسط شخصی که هويتش بر ما معلوم نيست و احتمالا کنيه اش ابو القاسم بوده و ربطی هم به حکیم ابوالقاسم سمرقندی نداشته نوشته شد. از اين تحرير عربی نسخه ها و روايت های متفاوتی در نسخه هایی بسيار متأخر موجود است که هر کدام دستخوش حک و اصلاحات و اضافات و تغييراتی قرار گرفته و بنابراين برای انتساب مطالبش به عنوان عقايد حنفيان خراسان در اواخر سده چهارم بايد کاملا احتياط کرد. نويسنده اصلی آن در تأليف کتاب در موارد متعددی از کتاب الرد علی الأهواء تأليف ابو حفص صغير (متوفای سال 264 ق، فرزند ابو حفص کبير، عالم معروف سنت حنفی خراسان/ بخارا و درگذشته 217 ق. قبلا درباره اين متن در اين کانال نوشته ام) بهره برده و تکه هایی از اين متن عينا متن الرد علی الأهواء است. علت انتساب طبعا نادرست متن عربی در برخی نسخه ها به اين پدر و پسر به اين دليل است.

بعدا اين کتاب احتمالا در سده ششم قمری به فارسی ترجمه شد. مترجم مقدمه ای بر کتاب افزود و در آن تعابير مترجم غلط انداز بود و موجب خطای برداشت کاتبان شد. مترجم و به ويژه کاتبان بعدی با تغييراتی در مقدمه عملا اين توهم را ايجاد کردند که کتاب در زمان امير اسماعيل نوشته شده و در عصر امير نوح بن منصور به فارسی ترجمه شده. مترجم در ترجمه چندان به متن اصلی عربی پايبند نبود و به متن بسيار افزوده و حذف و اضافات بسيار دارد و از جمله در بخش معرفی فرقه های اسلامی.

شادروان عبدالحی حبيبی که ترجمه فارسی را منتشر کرد و قبل از او شادروان مهدی بيانی بدون دقت در نثر کتاب و نيز محتوا و مطالب کتاب و آشنایی دقيق با تحولات اعتقادی حنفيان خراسان در دو مکتب سمرقند و بخارا و نيز تمايز ميان ماتريدی ها و حنفيان سنت گرا کتاب را در ترجمه فارسی اش به عصر سامانی نسبت دادند. تحریر فارسی این کتاب در کلیت آن نماينده عقاید حنفیان غیر ماتریدی عموما بخارایی در سده ششم قمری است و نه اهل سنت و جماعت سده های سوم و چهارم. متن عربی کتاب نيز نماينده تفکرات حنفیان سنت گرای خراسان در اواخر سده چهارم است و نه چنانکه مادلونگ و فان اس تصور کرده اند نماینده تفکرات اعتقادی حنفیان غیر ماتریدی آخر سده سوم و اوائل سده چهارم؛ ولله الحمد أولاً وآخراً.


از نکات قابل توجه درباره حکيم ابو القاسم سمرقندی اين است که او اساسا فقيه بوده و تخصصی در مباحث کلامی و اعتقادی در منابع بعدی از او ثبت نشده. بيشتر آنچه از او در منابع حنفی و غير حنفی بعدی نقل شده مطالب اخلاقی و حکمی به معنای کلی زهدگرایی است. اينکه بعدها از سده ششم به بعد برخی از ماتريديان سمرقند وی را در شمار سنت ماتريدی قرار داده اند دقيق نيست. در واقع به دليل جايگاه معتبر او در سمرقند و در ميان حنفيان و نيز به دليل ارتباطش با سنت عياضی ها در سمرقند و نيز معاصرت و دوستی اش با ابو منصور ماتريدی خواسته اند وی را هم از لحاظ کلامی و اعتقادی ماتريدی قلمداد کنند. اين در حالی است که مکتب ماتريدی نه در زمان ابو منصور بلکه از اواخر سده پنجم و به ويژه از عصر ابو المعين نسفي صاحب کتاب تبصرة الأدلة به عنوان يک مکتب کلامی و اعتقادی در ميان حنفيان غير معتزلی خراسان (و به طور خاص سمرقند) مطرح شد و به همين دليل حکيم ابو القاسم سمرقندي نمی توانسته ماتريدی بوده باشد. آنچه از کليت انديشه های او می دانيم اين است که به جناح سنت گرای بخارایی حنفيان نزديکتر بوده تا سنتی که ابو منصور ماتريدی به آن تعلق داشت. دليل اينکه کتابی مانند السواد الأعظم که متفاوت با سنت ماتريدی است را می توانسته اند به حکيم ابوالقاسم سمرقندی نسبت دهند همين بوده که کتاب با مشی ماتريدی متفاوت است و می دانسته اند که ابوالقاسم حکيم سمرقندی نامزد مناسبی برای اين جهت می تواند باشد. گرچه نه کتاب از اوست و نه او مشی مکتب کلامی گرای سمرقند (ماتريدی) را داشته است.

اين نکته را هم بگويم که عجيب است در کتاب القند نسفي شرح حالی از ابوالقاسم اسحاق حکيم سمرقندی وجود ندارد؛ با اينکه از او چند باری نام برده. تنها منبع کهنی که شرح حال مختصری در چند سطر از او دارد سمعانی در الأنساب است که گرچه تصريح نمی کند شايد منبعش کتاب القند نسفی باشد. اين احتمال وجود دارد که شرح حال حکيم سمرقندی از دو نسخه خطی ترکيه و پاريس القند حذف شده باشد؛ گرچه اين دو نسخه بخش الف را دارد.



آقای ماهر جرار در مقدمه کتاب السواد الأعظم (ص 19) اظهار کرده اند کتاب السواد الأعظم بايد چند سالی قبل از سال 294 ق نوشته شده باشد چرا که ابو عبد الله محمد بن نصر المروزي که در سال 294 ق از دنيا رفته و ساکن سمرقند بوده در کتاب تعظيم قدر الصلاة از اين کتاب نقل می کند. نقل موجود در کتاب مروزي نقلی کلی است و مطلب هم مطلبی است که خيلی عمومی است و مروزی هم اشاره ای به کتاب السواد الأعظم و يا نويسنده آن نمی کند. روشن است که منبع مروزی و السواد الأعظم کتاب سوم و قديمتری بوده و اين ابدا دلالتی بر تاريخ تأليف السواد الأعظم ندارد. وجود دو سه کلمه مشابه بین دو متن نشان دهنده اقتباس یکی از دیگری نیست. وانگهی اینجا مروزی از منبعش به عنوان "بعض الأکابر" ياد می کند که با وضع ابوالقاسم حکيم سمرقندی که در سال 290 ق حدود سی سال داشته و معاصر بسیار جوانتر مروزی بوده سازگار نيست (مروزی متولد 202 ق بوده، يعنی حدود شصت سال پيرتر از ابو القاسم سمرقندی). منبع مشترک هر دو کتاب احتمالا الرد علی الأهواء از ابو حفص صغير است که پيشتر درباره اش در اين کانال به مناسبت متنی که دوست دانشمندم آقای دکتر مسعود جعفری جزی منتشر کرده صحبت کرده ام. اين کتاب منبع اصلی بسياری از متون بعدی در سنت حنفيان خراسان بوده و مروزی اینجا احتمالا به عنوان عالمی غیر حنفی و مخالف مرجئه نظر به آن دارد. اينجا عبارت مروزی (ص 798 به بعد) را نقل می کنم:

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: وَحُکيَ عَنْ بَعْضِ الْأَكَابِرِ مِنْ أُسْتَاذَي الْمُرْجِئَةِ: النُّعْمَانُ بْنُ ثَابِتٍ وَغَيْرُهُ أَنَّهُمْ قَالُوا: الْمَعْرِفَةُ وَالْإِقْرَارُ بِاللِّسَانِ كَالدَّابَّةِ الْبَلْقَاءِ لَا يُسَمَّى بَلْقَاءَ حَتَّى يَجْتَمِعَ فِيهَا اللَّوْنَانِ السَّوَادُ وَالْبَيَاضُ فَإِذَا انْفَرَدَ أَحَدُهُمَا لَمْ يُسَمِّ الدَّابَّةَ بَلْقَاءَ، وَلَا يُسَمَّى كُلُّ وَاحِدٍ مِنَ اللَّوْنَيْنِ عَلَى الِانْفِرَادِ بَلْقَاءَ فَإِذَا اجْتَمَعَا فِي الدَّابَّةِ سُمِّيَا بَلْقَاءَ، فَكَذَلِكَ الْمَعْرِفَةُ وَالْإِقْرَارُ إِذَا انْفَرَدَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا لَمْ يُسَمَّيَا إِيمَانًا وَلَا يُسَمَّى الْإِنْسَانُ بِهِ مُؤْمِنًا، فَإِذَا اجْتَمَعَا سُمِّيَا إِيمَانًا، وَيُسَمَّى الْمُؤْمِنُ بِاجْتِمَاعِهِمَا مُؤْمِنًا. قَالُوا: وَذَلِكَ أَيْضًا كَالنَّوْرَةِ وَالزَّرْنِيخِ لَا يَتَحَلَّقُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا عَلَى الِانْفِرَادِ، فَإِذَا اجْتَمَعَا حَلَقَا. فَيُقَالُ لَهُمْ: إِنَّ هَذَيْنِ الْمَثَلَيْنِ اللَّذَيْنِ ضَرَبْتُمُوهُمَا هُمَا عَلَيْكُمْ لَا لَكُمُ لِأَنَّ الدَّابَّةَ إِذَا انْفَرَدَتْ بِأَحَدِ اللَّوْنَيْنِ لَمْ تُسَمَّ بَلْقَاءَ أَبَدًا، وَلَا يُسَمَّى اللَّوْنُ بَلْقَاءَ عَلَى حَالٍ مِنَ الْأَحْوَالِ مَا لَمْ يَجْتَمِعَا فِي الدَّابَّةِ، وَأَنْتُمْ قَدْ تُسَمُّونَ الْمُؤْمِنَ مُؤْمِنًا إِذَا اعْتَقَدَ الْمَعْرِفَةَ وَالْإِيمَانَ بِالْقَلْبِ، وَإِنْ لَمْ يُقِرَّ بِلِسَانِهِ إِذَا كَانَ أَخْرَسَ أَوْ حِيلَ بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْكَلَامِ وَيُسَمُّونَ ذَلِكَ الْفِعْلَ مِنْهُ إِيمَانًا ⦗٧٩٩⦘، وَكَذَلِكَ لَوْ أَقَرَّ بِلِسَانِهِ مَرَّةً ثُمَّ سَكَتَ عَنِ الْكَلَامِ فَلَمْ يَتَكَلَّمْ أَبَدًا لَكَانَ عِنْدَكُمْ مُؤْمِنًا، وَلَوْ أَنَّ الدَّابَّةَ الْبَلْقَاءَ زَالَ عَنْهَا الْبَيَاضُ وَبَقِيَ السَّوَادُ وَبَقِيَ الْبَيَاضُ لَزَالَ عَنْهَا اسْمُ الْبَلَقِ، فَلَمْ يُسَمَّ بَلْقَاءَ أَبَدًا، وَلَمْ يُسَمَّ اللَّوْنُ الْوَاحِدُ إِذَا بَقِيَ بَلْقَاءَ أَبَدًا، وَكَذَلِكَ الْمُؤْمِنُ الْمَوْلُودُ عَلَى الْإِيمَانِ النَّاشِئُ عَلَيْهِ الْمُعْتَقِدُ لِلْمَعْرِفَةِ، وَالتَّصْدِيقُ بِالْقَلْبِ هُوَ مُؤْمِنٌ عِنْدَكُمْ، وَإِنْ لَمْ يَتَكَلَّمْ بِلِسَانِهِ أَبَدًا وَلَوْ أَنَّ الدَّابَّةَ نُتِجَتْ وَلَوْنُهَا كُلُّهَا بَيَاضٌ لَا سَوَادَ فِيهِ أَوْ سَوَادٌ لَا بَيَاضَ فِيهِ لَمْ يُسَمَّ بَلْقَاءَ أَبَدًا، ...


کتاب تاریخ ماتریدیه اثر ارزشمندی است از آقای رودولف برای شناخت تاريخ تفکرات اعتقادی حنفيان خراسان پيش و پس از ابو منصور ماتريدی و نحوه شکلگيری ماتريديه. اصل کتاب به آلمانی است و آن را آقای رودريگو آدم به انگلیسی پاکيزه ای ترجمه کرده. در اين کتاب نويسنده دانشمند درباره کتاب السواد الأعظم مفصلا بحث کرده و همچنين به ويژه در دنباله مباحث مادلونگ درباره دو جريان سنت گرا و کلام گرای حنفيان خراسان و تمايز مکاتب بخارا و سمرقند. همو مفصلا درباره السواد الأعظم ديدگاه های مختلف را نقل و بحث کرده و البته خودش معتقد است که کتاب اصلا از ابوالقاسم حکيم سمرقندی است. از آنجا که محققان تاکنون فرض را بر اين گرفته اند که کتاب در اصل از اوست به همين دليل در تحليل مناسبات او با ابو منصور ماتريدی دچار مشکل شده اند. حال که ما با بررسی سندهای کتاب السواد الأعظم و بررسی خطای ترجمه کهن فارسی نشان داديم که کتاب از او نيست بسياری از اين بحث ها بايد از نو مورد مطالعه قرار گیرد.



چاپ اکرم محمد اسماعیل از السواد الاعظم يک چاپ غير انتقادی و غیر دقیق است که ناشر آن ظاهرا انتساب متن را در برخی نسخه های متأخر به ابو حفص صغير جدی تر از انتساب آن به ابوالقاسم حکيم سمرقندی فرض کرده. در حالی که اگر کتاب از ابوالقاسم حکیم نیست به دلائل روشنتر نمی تواند از ابو حفص صغیر هم باشد. در متن کتاب السواد الأعظم مواردی هست که از ابو حفص و پدرش نقل شده و بعدها همين موجب شده عده ای به خطا متن السواد الأعظم را به ابو حفص صغير نسبت دهند. ناشر کتاب دليل رد انتساب کتاب به ابوالقاسم حکيم را اين می داند که نويسنده نمی تواند همانند ابوالقاسم حکيم، سمرقندی و يا شاگرد ماتريدی باشد چرا که عقايد کتاب با عقايد ماتريدی متفاوت است. اين مطلب البته واضح است. اما استدلال تمام نیست چرا که ما دلیلی نداریم که ابوالقاسم حکیم ارتباطی با عقاید ماتریدی ها داشته و یا سمرقند سده چهارم تحت سلطه مطلق سنت کلام گرای ابو منصور ماتریدی بوده باشد. به هرحال هر دو انتساب غلط است.


فارغ از کتاب السواد الأعظم هيچ دليلی اين نظر را تأييد نمی کند که ابوالقاسم حکيم سمرقندی اصولا در مباحث کلامی دوران خودش که ابو منصور ماتريدی در آن شناخته است فعاليتی داشته. اينک که می دانيم السواد الأعظم ربطی به ابوالقاسم حکيم نداشته درک جايگاه کتاب السواد الأعظم روشنتر می شود. در عصر ماتريدی با وجود سنت عياضي/ ماتريدی اما هنوز سمرقند کاملا تحت سيطره اين گرايش نبود و نويسنده السواد الأعظم اگر واقعا از همين شهر هم برخاسته باشد (که درباره آن چيزی نمی دانيم) چنانکه از کتابش پيداست بيشتر به جريان محافظه کار قديم حنفی نزديک است که بخارایی ها بدان تمايل بيشتری داشتند. مکتب کلام گرای سمرقند تا یک قرن بعد از خود ابو منصور ماتريدی هم همچنان جريان حاشيه ای در خراسان بود. البته جريان مقابل آن که نويسنده السواد الأعظم هم به آن تعلق دارد يک مکتب مشخص نبود بلکه طيفی بود در سنت گرایی که در يک سر آن گرایش ارجایی اش قوی تر بود و در ديگر طرف آن به جريان سنت گرای اصحاب حديث غير حنفی و با ارجایی ضعيف نزديک بود. متن السواد الأعظم گرايش ارجایی قوی دارد. همه این سنت ها عقایدشان را به ابو حنیفه نسبت می دادند و هر کدام رساله و یا متنی را موافق عقاید خود به او منسوب می کردند. ابو حنیفه البته نویسنده هیچ کدام از این متن ها نیست. احتمالا تنها چیزی که واقعا از او در مباحث اعتقادی وجود داشته چند اظهار نظر اعتقادی بوده که بعدا موضوع پردازش متن های متعددی با عناوین مختلف و گاه با محتوای متناقض شده است. این متن های منسوب به ابوحنیفه در حقیقت پژواک وجود اختلافات در سنت های اعتقادی حنفیان در چند قرن نخست است.



شنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۶:۴۴